زندگی نامه مرحوم آیت الله شاه آبادی
به گزارش خبرگزاری رسا، تهران در دو قرن سیزدهم و چهاردهم هجری، آکنده از عالمان و فقیهان بلندپایه ایران بوده است. وجودِ عالمان، مدارس، مساجد و حلقههای درسی متعدد در آن، نشانگر شکوفایی دانش و تقوا بود. از اینرو، دانشپژوهان از اطراف و اکناف کشور برای فراگیری علوم اسلامی، بدانسو ره میسپردند و با پیوند با مردم متدین آن، خاندانها و بیوت علمی مشهوری پدید آمدند که تاکنون پابرجاست.
یکی از رجال نامی علم و دانش که به تهران مهاجرت کرد و با سکونت وی در آن شهر، یکی از بیوت اصیل علمی و اجتماعی تهران پدید آمد، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدجواد حسینآبادی اصفهانی است، که سرسلسلة خاندان معظم «شاهآبادی» است. وی و فرزندانش آیتالله حاج شیخ احمد مجتهد بیدآبادی (م۱۳۵۷ق)، آیتالله شیخ علیمحمد الشریف (م۱۳۷۳ق) و مرحوم آیتالله حاج میرزا محمدعلی شاهآبادی، همه از علمای محترم اصفهان و تهران بودند، که با گذشت زمانهای طولانی از وفاتشان، هنوز ذکر جمیل آنان بر خاطر عاطر یاران میگذرد.
این مقاله، نگاهی گذرا به زندگانی آیتالله حاج شیخ نصرالله شاهآبادی دارد؛ شخصیتی بزرگی که منشأ آثار بسیار در تهران، قم و مشهد مقدس بوده است.
خاندان
نیای معظمله، مرحوم آیتالله حاج شیخ محمدجواد مجتهد اصفهانی (م۱۳۱۲ق) ـ از شاگردان و مُجازین صاحب جواهر و صاحب ضوابط ـ و پدر بزرگوارش آیتالله حاج میرزا محمدعلی شاهآبادی (۱۲۹۲ـ ۱۳۶۹ق) و برادرانش حضرات آیات: حاج شیخ محمدجواد، حاج شیخ حسین، حاج شیخ محمد، حاج شیخ نورالله، حاج شیخ روحالله، شهید حاج شیخ مهدی، و آقایان حاج حسن و حاج عباس شاه آبادی بوده اند. با این بیت شریف، دهها نفر از علمای بزرگ قم و تهران وابستگی سببی و نسبی دارند که ذکر آنها خارج از حوصله این مقال است.
مادرش، صبیّه محترمه فقیه و مجتهد متنفذ قم، مرحوم آیتالله حاج سید صادق روحانی قمی (م۱۳۳۸ق)، و داییهایش حضرات آیات: حاج میرزا محمود روحانی، حاج میرزا ابوالحسن روحانی، حاج سید فخرالدین روحانی، حاج سید ابوالقاسم روحانی و حاجآقا احمد روحانی، و پسرداییهایش حضرات آیات: حاج سید محمد و آقا سید صادق روحانی (فرزندان حاج میرزا محمود روحانی)، حاج سید مهدی و حاج سید هادی روحانی (فرزندان حاج میرزا ابوالحسن روحانی)، حاج سید محمدعلی و حاج سید محمدمهدی روحانی (فرزندان حاج سید ابوالقاسم روحانی) و پسرخالههایش حضرات آیات: حاج شیخ محسن حرمپناهی و حاج سید مصطفی برقعی بودهاند.
پدر
پدر بزرگوار اخوان شاهآبادی، مرحوم آیت الله آقای حاج میرزا محمدعلی شاهآبادی است. فقیهی بزرگ و عالمی سترگ که با گذشت حدود ۷۰ سال از وفاتش، آوازهاش در حوزههای علمی شیعه طنینافکن است. آن مرحوم در تهران از درسهای حضرات: آیتالله شیخ محمدحسن آشتیانی، حکیم جلوه و میرزا هاشم اشکوری و در نجف اشرف از دروس آیات عظام: آخوند خراسانی، حاج میرزا حسین خلیلی و شیخالشریعه اصفهانی بهرههای فراوان برد و به کمال فقاهت و اجتهاد نائل آمد. پس از فوت مرحوم آخوند، به سامراء رفت و به مدت یک سال از دروس آیتالله میرزا محمدتقی شیرازی بهره بُرد و از ایشان به دریافت اجازه اجتهاد نائل آمد.
سپس به تهران باز آمد و در مدت ۱۷ سال اقامت در آن، به اقامة جماعت (در مسجد جامع) و تألیف و تدریس و تربیت شاگردان و مبارزه با رضاخان پرداخت و در سال ۱۳۴۷ق به قم آمد و به تدریس علوم عقلی و نقلی و عرفان و فلسفه پرداخت و شاگردان نامآوری را همچون امام خمینی، میرزا هاشم آملی، سید کاظم شریعتمداری، حاجآقا روحالله کمالوند خرمآبادی، آخوند ملاعلی همدانی، میرزا خلیل کمرهای، میرزا حسن یزدی، سید حسین قاضی تبریزی، شیخ راضی تبریزی، سید رضا بهاءالدینی، سید سجاد علوی گرگانی، سید شهابالدین مرعشی نجفی، سید علی بهشتی بابِلی پرورش داد.
وی در سال ۱۳۵۴ق، به تهران بازگشت و به فعالیت های دینی و علمی و سیاسی خود پرداخت. او در مسجد جامع (شبستان شاه آبادی) به اقامه جماعت و گفتن تفسیر و عقائد، و در منزل به تدریس خارج فقه و اصول و فلسفه و عرفان و مبارزه با رضاخان اشتغال داشت. از شاگردان تهران وی حضرات استادان آقایان: حاج شیخ محمد ثقفی، دکتر ابوالقاسم گرجی، حاج شیخ عبدالکریم حق شناس، آمیرزا کریم روشن هستند.
سخن دربارة آن شخصیت عظیم الهی بسیار است (که آیتآلله حاجآقا نصرالله شاهآبادی در خاطرات خویش بهتفصیل بدان پرداخته است).
وی در سوم صفر ۱۳۶۹ق (مطابق ۳ آذر ۱۳۲۸ش) درگذشت و در مقبره ابوالفتوح رازی در حرم حضرت عبدالعظیم (علیهالسلام) به خاک سپرده شد و مجالس بزرگداشت وی تا چهلم ایشان ادامه یافت.
ولادت
معظمله، در روز ۲۸ شعبان المعظم ۱۳۵۰ق (برابر با جمعه ۱۷ دیماه ۱۳۱۰ش)، در شهر قم به دنیا آمد و اکنون (دی ماه ۱۳۹۶ش)، ۸۶ سال از عمر مبارکش میگذرد.
تحصیلات
ایشان دوران کودکی را در قم گذراند و در مکتبخانه، دروس نخستین را فرا گرفت و دو جزء قرآن (اجزاء ۲۹ و ۳۰) و سورههای یاسین، واقعه، الرحمن و ذاریات را حفظ نمود. در سال ۱۳۱۵ش، همراه پدر بزرگوارش راهی تهران شد و در مکتبخانه شیخ عبدالرحیم، نصاب و بوستان و گلستان را آموخت و پس از آن، در دبستان توفیق، دوره ششساله دبستان را پشت سر نهاد. وی از کودکی و نوجوانی، تحت تأثیر انفاس قدسیه پدرش و تربیتیافتة مکتب عرفانی و معنوی او بود.
در ۱۲ سالگی (۱۳۲۲ش)، به تحصیل علوم دینی روی آورد و همراه برادرش حاج آقا نورالله، نزد اساتید مدرسه مروی، ادبیات و سطوح و فلسفه را آموخت و در کنار تحصیل، دروس پیشین را به عدهای تدریس نمود.
استادان
استادان معظمله در دورههای مختلف تحصیلیاش عبارتند از آیات و حجج اسلام:
۱ـ حاجآقا مصطفی مسجد جامعی (شرح امثله)
۲ـ سید صدرالدین رضوی قمی (سیوطی)
۳ـ حاج میرزا ابوالحسن شعرانی (مطول و بخشی از شرح منظومه)
۴ـ حاج سید محمدعلی لواسانی (مطول)
۵ـ حاج شیخ حسن ظهیرالدینی (معالم)
۶ـ حاج شیخ حسین کنی (شرح لمعه)
۷ـ حاج سید حسن احمدی علونآبادی (رسائل)
۸ـ حاج میرزا ابوالفضل نجمآبادی (مکاسب)
۹ـ حاج میرزا هدایتالله وحید گلپایگانی (مکاسب)
۱۰ـ حاج شیخ عباس تهرانی (کفایه)
۱۱ـ میرزا مهدی آشتیانی (اسفار)
۱۲ـ حاج سید کاظم عصار (شرح منظومه و بخشی از اسفار)
البته او در این سالها ملازم همیشگی پدرش در نمازها و خطابهها و سخنرانیهایش بود و در همان سالها، وجودش به مواعظ پدر عجین و گِل وجودش از خمیرمایة وی سرشته شد.
همبحثها
معظمله این دروس را با عدهای از فضلا مباحثه مینمود که عبارتند از آقایان آیات و حجج اسلام:
حاجآقا نورالله شاهآبادی، آقا عطاء انصاری، شیخ مرتضی انصاری امین، شیخ محمد بهاری همدانی، شیخ محمدجواد مناقبی و شیخ یحیی نوری.
مهاجرت به قم
وی پس از اتمام سطوح عالیه، در سال ۱۳۲۷ش رهسپار حوزه علمیه قم شد و چند ماهی در دروس آیات عظام: محمدحسین بروجردی، سید محمد حجت کوهکمری، حاج سید محمدتقی خوانساری و مرحوم حاج شیخ عباسعلی شاهرودی شرکت جُست، اما به خواست پدرش به تهران بازگشت و چند ماهی در دروس پدر شرکت نمود، تا با وفات ایشان در سال ۱۳۲۸ش، مجدداً به قم باز آمد و در دروس استادان معظم فوق، شرکت جُست.
مهاجرت به نجف
معظمله دل در گروِ نجف اشرف داشت و دیدة امیدش به سوی نجف بود، لذا در سال ۱۳۳۰ش (۱۳۷۰ق) رهسپار نجف شد و در مدرسة بزرگِ آخوند سکونت گزید و خیارات مکاسب را نزد آیتالله سید علی بهشتی و کفایه را مجدداً نزد آیتالله سید محمد روحانی آموخت و پس از آن به دروس خارج فقه و اصول آیتالله خویی حاضر شد و بدان دل بست و بیش از ۱۹ سال، در دروس تفسیر و فقه و اصول معظمله حاضر شد و بهرههای فراوان برگرفت و سخت مورد توجه و علاقه ایشان قرار گرفت (و این از اجازات مرحوم آقا به وی نمایان است) و علاوه بر آن به دروس آیات عظام: آقای شیخ حسین حلی و سید عبدالهادی شیرازی حاضر شد و مبانی علمیاش را استوار ساخت و پس از ورود امام خمینی به نجف در سال ۱۳۴۴ش به درس معظمله نیز حاضر شد و مورد توجه بسیار ایشان هم قرار گرفت.
وی این دروس را با حضرات آیات: سید عزالدین بحرالعلوم، سید علاءالدین بحرالعلوم، شیخ عباس عباسنژاد و شیخ حمید مقدسی تبریزی، سید محمدباقر مصطفوی کاشانی، سید محمد نوری، سید حسینعلی نبوی، سید ابراهیم حجازی طبسی، شیخ محمدرضا جعفری و شیخ حسین معماریان (محقق) مباحثه مینمود.
نیز یک بحث فقه (مکاسب) با آیتالله حاج شیخ حسین راستی کاشانی و یک بحث اصول هم با مرحوم آیتالله سید مرتضی نجومی کرمانشاهی داشت.
در این زمان بود که علامه شیخ آقابزرگ تهرانی در نقباء البشر، او را جزء فضلای نجف برشمرده است.[۱]
تدریس
معظمله، در کنار تحصیل به تدریس سطوح عالیه (شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه) و شرح منظومه و اسفار پرداخت و گروه بسیاری از فضلا را پرورش داد. وی، گاه روزانه ده درس را تدریس مینمود و از بام تا شام، به تحصیل و تدریس و مباحثه اشتغال داشت و شبهای پنجشنبه نیز از آنان امتحان میگرفت.
سفر به پاکستان
در سال ۱۳۴۹ش، به دعوت مرحوم حجتالسلام والمسلمین آقای حاج میرزا مهدی پویا - روحانی برجسته و مشهور کراچی - رهسپار پاکستان شد و مورد استقبال فراوان روحانیان و تجار و شیعیان پاکستان قرار گرفت و همراه با حجج اسلام آقایان: حاج شیخ علی اسلامی، حاج شیخ محمد سلطانی، حاج سید محمد مختاری سبزواری به تأسیس مدرسه علمیه و تربیت طلاب پرداخت، اما با گذشت ۳ ماه و نیم از توقفش به علت ابتلاء به بیماری مالاریا، به تهران بازگشت (تا دورة درمان را سپری سازد) اما با ممنوعالخروجی خویش مواجه گشت (که تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت) و مراجعت به پاکستان و نجف اشرف منتفی شد.
اقامت در تهران
معظمله در مهرماه سال ۱۳۴۹ ـ پس از گذشت سه ماه از توقفش در پاکستان ـ به تهران بازگشت و در مسجد لاریجانی - در خیابان پامنار - به اقامة جماعت و خدمات دینی اشتغال ورزید. کارها و فعالیتهای پیگیر و مداوم ایشان باعث گرایش نسل جوان گریزان از مسجد، به نماز و منبر و مسجد گردید.
ایشان به تمام خانههای آن محله سرکشی کرد و از تمام خانوادهها دلجویی و احوالپرسی نمود و با مردم آن کوچهها و به ویژه با جوانان ارتباط برقرار نمود و با اخلاق خوش و بیان ملاطفتآمیزش، جوانان را از قهوهخانهها و پای میز قمار، به مسجد آورد و از آنها نسلی مؤمن و متدین ساخت، آنان را به مشهد مقدس برد و از آنان مردانی اهل نماز شب و مسجد و منبر پدید آورد. برای آنان کلاسهای معارف دینی برگزار کرد و به علت کمبودِ جا، «مجمع دینی جامعه الامام القائم المنتظر» را برای دختران و پسران تأسیس نمود و به جز آن، جلسات سیار هفتگی در هیآت مذهبی (علی بن ابیطالب، سیّدالشهدا و علیاکبری) برگزار میکرد.
واحد سرپرستی ایتام، رسیدگی به مستمندان و نیازمندان و بیوهزنان، تأسیس صندوقهای قرضالحسنه (المهدی و امام جواد) در قم و تهران و مشهد، درمانگاه امام جواد (سلاماللهعلیه) در خیابان امیرکبیر، درمانگاه جوادالائمه (سلاماللهعلیه) در ۵ طبقه در خیابان کلینی، درمانگاه امام جواد (سلاماللهعلیه) در خیابان جامی، درمانگاه امام جواد (سلاماللهعلیه) در مشهد مقدس، توسعه و بازسازی کامل مسجد لاریجانی بخشی از کارهای خدماتی و اجتماعی اوست.
او در طول ۳۰ سال (۱۳۴۹ - ۱۳۷۹) با تلاش و کوشش بسیار در راستای خدمت به مردم گام برداشته است. چه بسیار خانوادههای ایتام و نیازمندان که توسط وی سرپرستی و چه بسیار جوانان که به وسیلة او تشکیل زندگی داده و بر سرِکار رفتهاند. او در فکر مردم است و هزاران نامه در جهت رفع نیازهای مردم به مقامات مسئول مملکتی نوشته و مینویسد. از بام تا شام در خانهاش باز و مردم و نیازمندان بدو مراجعه نموده و رفع نیاز مینمایند.
وی در طول مبارزات روحانیت و علمای تهران علیه رژیم شاه، حضور فعال و در تمام راهپیماییها و تظاهرات شرکت داشت و در جریان درگذشت مرحوم حاجآقا مصطفی خمینی (آبان ۱۳۵۶) دومین مجلس ختم را برگزار نمود و از شخصیت امام خمینی و حاجآقا مصطفی با حضور هزاران نفر تجلیل به عمل آمد. امضای او در ذیل اعلامیههای علمای تهران علیه رژیم و سردمداری معظمله در راهپیماییها دیده میشد و برای دیدار با امام رهسپار نوفللوشاتو شد. وی جزء علمای متحصن در دانشگاه و مستقبلان از امام در فرودگاه بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کمیته هفت انقلاب را در مسجد خویش تشکیل داد و محافظت از اموال و امنیت مردم را برعهده گرفت. همچنین به حکم امام خمینی ، مسئول دادگاه مبارزه با رباخواری شد و خدمات فروانی نمود.
با آغاز جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، فعالیتهای ایشان در جهت تقویت جبهههای نبرد و کمکرسانی به رزمندگان اسلام اوج گرفت و مکرر به جبههها سفر میکرد و دهها کامیون از کمکهای مردمی را در میان نیروهای اسلام توزیع میکرد و این فعالیتها در طول هشت سال دفاع مقدس ادامه یافت و اینهمه در کنار فعالیتهای دینی (اقامه جماعت) و علمی (تدریس سطوح عالیه) و اجتماعی او بود.
هجرت به قم
در سال ۱۳۷۹ش (۶۹ سالگی) و در پیِ سالها فعالیتهای مستمر و مداوم، دچار دردِ کمر شد و در بستر بیماری خوابید اما این استراحت سرآغاز مهاجرت به زادگاهش (شهر مقدس قم) و شروع مجدد فعالیتهای وی در این شهر بود. او در این سالها به اقامه جماعت در مسجد حاج سید صادق (خیابان چهارمردان، کوی گذر قلعه) - که امام جماعتش برادر خانم و پسرداییاش آیتالله حاج سید مهدی روحانی در همان سال به رحمت خدا رفته بود - و تدریس خارج فقه و اصول و تأسیس صندوق قرضالحسنه امام جواد (سلاماللهعلیه) و برگزاری مراسمات مختلف در مسجد و رسیدگی به امور مستمندان و نیازمندان و احیای موقوفات مسجد و مدرسه میپردازد. در این سالها معظمله زمین کنار مسجد حاج سید صادق را جهت توسعه فضای مسجد ، برگزاری مراسمات ، کمک به مستمندان و تاسیس کتابخانه خریداری نمودند که هماکنون این بنا در حال تکمیل است.
در سال ۱۳۹۴ بود که به درخواست مکرر مردم تهران، نامزد پنجمین دورة مجلس خبرگان و رهبری گردید و با انتخاب مردم، به عضویت آن درآمد. اکنون فرزند برومندش حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدعلی شاهآبادی جانشین وی در مسجد پامنار (تهران) و فرزند دیگرش حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدرضا شاهآبادی نائب وی در اقامه جماعت در مسجد حاج سید صادق است.
اجازات
معظمله دارای اجازات متعدد اجتهاد (از حضرات آیات عظام: سید ابوالقاسم خویی - محشّی به تصدیق امام خمینی، آیتالله گلپایگانی و آیتالله مرعشی نجفی - و سید محمدصادق روحانی) و روایی (از حضرات آیات: شیخ آقا بزرگ تهرانی، سید شهابالدین مرعشی نجفی و شیخ محمود سامرائی) و امور حسبیه میباشد. ایشان میفرماید:
در دیدارهایی که جهت خداحافظی برای سفر پاکستان، از امام خمینی و آیتالله خویی داشتم، هر دو بزرگوار لطف کردند و اجازه امور حسبیه برای حقیر نوشتند و وقتی هم به پاکستان رفتم، آیتالله خویی نامهای خطاب به اهالی پاکستان نوشتند و من را به عنوان وکیل خود معرفی کردند. چند روزی قبل از این دیدار هم مرحوم آیتالله خویی تصدیق اجتهادی به من دادند. یادم هست ایشان در کوفه بودند و اجازه اجتهاد را برای من نوشتند، سپس مرحوم امام و آقای گلپایگانی و آقای نجفی مرعشی، در حاشیهاش نوشتند. حال این اجازه مفقود شد یا بردند، من نمیدانم. اما این مطالب ناراحتی ندارد. زیرا اگر سوادی داشته باشیم، پیش خودمان است و اگر نداشته باشیم، صد تا اجازه اجتهاد هم تأثیری در زیادی علممان ندارد. البته بعدها وقتی در تهران ساکن بودم، یک اجازه اجتهادی هم آیتالله آقای سید صادق روحانی، مرحمت فرمودند که این موجود است.
آیتالله خویی در بخشی از اجازه امور حسبیه خویش، که متضمن اجتهاد معظمله نیز هست، مینویسد:
وبعد جناب مستطاب، ملاذ الانام، عماد العلماء الاعلام، زبدة الفضلاء الکرام، حجة السلام آقای حاج شیخ نصرالله شاهآبادی دامت برکاته، که مدتی از عمر شریف خود را در حوزه مقدسه علمیه نجف اشرف، علی مشرّفها آلاف التحیة والثناء، در تحصیل علوم دینیه و معارف الهیه صرف نموده و ابحاث فقهیه واصولیه اینجانب را حاضر شده و بحمدالله دارای مراتب سامیه و مدارج عالیه از فضل و کمال گردیدهاند و برحسب استجازهای که نمودهاند از قبل اینجانب در تصدی جمیع امور حسبیه که منوط به اذن و اجازه حاکم شرع است، ماذون و مجاز میباشد... و سزاوار است مؤمنین نعمت وجود معظمله را مغتنم شمرده، از محضر مبارکشان استفاده نموده و در تجلیل و تبجیل و احترام ایشان حتیالمقدور کوتاهی ننمایند...
غرّه ربیعالثانی ۱۳۹۰هـ ، ابوالقاسم الموسوی الخویی
آثار
معظمله دارای نوشتجات فراوان از تقریرات دروس استادانش بهویژه آیتالله خویی است. اما آنچه از او به چاپ رسیده، مناسک حج (مطابق با فتوای ایشان) و خاطرات زندگیاش است. او در این خاطرات خواندنیاش از دوران کودکی و نوجوانی و خاندان و استادان و وضع اجتماعی نجف و عراق و حکومتها و مراجع تقلید آن زمان و دوران رژیم شاه و وقایع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی سخن گفته و بهراستی انسان از اینهمه حافظه و نکات ریز و درشت تاریخ، که در سینه وی به یادگار مانده در شگفت میماند (این خاطرات با همت و کوشش و پیگیری نوادهاش، جناب حجتالاسلام آقای سید حسین کشفی، به سرانجام رسیده است. او با طرح پرسشها، جدش را به سخن درآورده و اطلاعات اوست که معظمله را به طرح خاطرات وامیدارد).
فرزندان
ایشان در سال ۱۳۷۳ق (۱۳۳۳ش)، با دختر دایی خویش، خانم سیده زهرا روحانی، صبیه مرحوم آیتالله حاج سید ابوالحسن روحانی (خواهر آیات معظم: حاج سید مهدی و حاج سید هادی روحانی) وصلت نمود. آن مرحومه نواده پسری آیتالله حاج سید صادق قمی و نواده دختری آیتالله حاج سید فخرالدین قمی (از نوادگان دختری میرزای قمی) و آینه تمامنمای اخلاق و رفتار و دیانت نیاکان خود بود که پس از شرکت در مجلس عزای امام حسین (سلاماللهعلیه) در اول محرم ۱۴۳۹ق (۳۱ شهریور ۱۳۹۶ش) دچار سانحه دلخراش تصادف گردید و به اجداد طاهرانش پیوست.
وی بانویی با فضل و کمال و اهل مطالعه (در تاریخ اسلام و تراجم و احوالات علما) بود. هر روز زیارت عاشورا با صد لعن و سلام و دعای علقمه و قرآن و ادعیه روزانه را میخواند و بسیار مهماندار و سفرهدار و خوشمجلس و خوشاخلاق بود.
فرزندان معظمله عبارتند از:
۱ – حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدعلی شاهآبادی (متولد: ۱۳۳۹ش که اکنون از فضلای تهران و امام جماعت مسجد آیت الله شاهآبادی در پامنار (ظهرها) و مسجدالائمه در فرمانیه (صبح و شب) و مدرس مدرسه ایلچی است. وی داماد مرحوم آیتالله حاج سید مهدی روحانی است).
۲ – حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدرضا شاهآبادی (استاد سطوح عالیه حوزه علمیه قم و امام جماعت مسجد حاج سید صادق قم)
۳ – حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدکاظم (مقداد) شاهآبادی (استاد حوزه علمیه قم و مدیر مدرسه علمیه امام صادق (سلاماللهعلیه) و مدیر بنیاد ملی شمسان)
۴ – آقای جواد شاهآبادی (شاغل در مشهد مقدس)
۵ - متعلقه حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج سید محمد کشفی (استاد حوزه علمیه قم و از خطبای تهران)
۶ - متعلقه آقای مهندس حاج سید محمد روحانی (مشاور اسبق وزیر جهاد سازندگی)
۷- متعلقه آقای دکتر عبدالرضا رحیمی (عضو هئیت علمی دانشگاه امیرکبیر)
۸ - متعلقه حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ مجتبی جعفری اراکی (استاد حوزه و دانشگاه و مبلغ دینی در عرصه بین الملل)
۹ـ متعلقه حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمدرضا اشرفی شاهرودی (وکیل مراجع عظام)
۱۰ـ متعلقه حجتالاسلام و المسلمین آقای حاج سید محمدحسین یثربی کاشانی (استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم)
و چند نفر از نوادگان پسری و دختری معظمله در سلک روحانیت به سر میبرند و به تبلیغ دین و تحصیل و تدریس علوم دینی اشتغال دارند./۱۳۲۳/د۱۰۳/ق