گذار از انترناسیونالیسم اسلامی به نظریه ایران اسلامی-شیعی
به گزارش خبرگزاری رسا، در برخی از موضوعات بهظاهر کماهمیت اجتماعی گاهی میشود به ریشهیابیها و بحرانهای بزرگتری رسید که اگر از منظر نظریهپردازی سیاسی به آن توجه نشود هزینههای سنگین حتی امنیتی در پی خواهد داشت. در اینگونه مسائل نوعی حساسیت ملی طبیعی وجود دارد که بایستی ریشهیابی گردد .
در مورد شعائر انقلاب اسلامی و پیوند آن با سرزمین ایران در پایان دهه چهارم و شروع دهه پنجم عمر جمهوری اسلامی تحولات و صورت مسأله جدیدی شکل گرفته؛ صورت مسألهای که تقریباً به اشکال و انحاء مختلف در جامعه و سطوح طبقات گوناگون در جریان است. در این مسأله سه گروه و تفکر قابل رهگیری باشند:
اول: گروه طرفدار ایران بدون حضور بینالمللی و توجه صرف به مشکلات داخلی بدون توجه به سایر حوزههای سیاسی و یا فرهنگی بیرون از سرزمین و جغرافیای ایران؛ البته خود این گروه طیف وسیع و متنوعی را در برمیگیرند و از افراد ایراندوست و وطنخواه تا عناصر وابسته به شبکههای خارجی را شامل میگردد و نوع مهندسیشده شعارهای آنان در افراطیترین وضعیت شعار نه غزه و نه لبنان، جانم فدای ایران است. این تفکر، گاه در حالت شاذ خود به حذف اسلام از منافع ملی حکم میدهند و تعابیر ناسیونالیستی آنان با نوعی سکولاریسم پیوند مییابد.
دوم: گروه و طیف بعدی پیوند مطلق میان آرمانهای بینالملل اسلامی با منافع ایران قائلاند؛ البته در این طیف هم تنوع و گستردگی و افراطوتفریط بسیاری دیده میشود و در تندترین و رادیکالترین حالت و حتی در موارد شاذی با پاککردن صورت مسأله سرزمینی ایران و قبول نکردن ممیزات و یا امتیازات ملی بهنوعی طرف انتر ناسیونالیست اسلامی میروند. افکار و سیاستهای مرحوم سید جمالالدین اسدآبادی و سیاست نگاه به امپراطوری عثمانی و برخی قرائتهای امروزین آن میتواند شاهد مثال تاریخی و شاخصی بر این طیف باشد. البته نوع عملی نگاه سید جمالالدین اسدآبادی به وحدت اسلامی چون به نحوی موجب سیادت و برتری امپراطوری عثمانی میشده و هویت شیعی و ارزشهای ملی ایران را نادیده میگرفت از سوی مراجع شیعه و بزرگانی مثل آیتالله میرزای شیرازی مورد پذیرش جدی قرار نگرفت. امروز بعد از گذشت بیش از یک صدوبیست سال ضرورت اصلاح این نظریه احساس شده و با توجه به جایگزینی و برتری و پیشتازی انقلاب اسلامی ایران و نابودی امپراطوری عثمانی در صدسال قبل بایستی نسخه جدید و متحول و متکامل این نظریه طراحی شود.
سوم: به گروه و طیف سومی هم میتوانیم توجه نماییم که منافع ملی ایران را بهعنوان بزرگترین و مهمترین کشور شیعی جهان و پایگاه اصلی انقلاب اسلامی مدنظر داشته و بهنوعی با ترکیب عناصری از ملیت ایرانی در سایه مذهب تشیع رسیده و البته این صبغه شیعی را نه در سیاستهای تکفیری و بنیادگرای افراطی بلکه در سایه سیاست تقریبی جستوجو میکند؛ لذا در این نگاه، اصل حفظ پایگاه ایران اسلامی شیعی است و کمک به لبنان یا خصومت با اسرائیل با زاویه نگاه امالقرای جهان اسلام یعنی حفظ و محوریت ایران بایستی صورت بگیرد.
در حقیقت در این نظریه سوم، ایران در بینالملل اسلامی حضور عمیق و فعال داشته ولی این حضور با حفظ هویت شیعی و رهبری ستادی و مرکزی سرزمینی (و نه قومی) ایران بوده و با نوعی دست برتر در همه زمینهها همراه خواهد بود. به نظر میرسد این نظریه نه توهم و بلندپروازی بلکه بیان واقعیتی ملموس در بیان وضعیت جهان اسلام و قدرت و هژمونی و رهبری ایران اسلامی است و این برتری به خاطر مقیم شدن انقلاب اسلامی در سرزمین ایران و مسیر درستی است که امام خمینی، ایران را در دهههای قبلی در آن قرار داده و امروز ثمرات و ابعاد آن در نوعی مدنیت نیرومند دینی در ایران اسلامی شیعی قابل رویت است./۹۶۹//۱۰۲/خ
منبع: صبحنو