۰۲ تير ۱۳۹۷ - ۱۳:۲۰
کد خبر: ۵۶۹۰۲۳
سندروم «می» را جدی بگیریم؛

لزوم اصلاح پیش‌فرض‌ها در دستگاه دیپلماسی

نخست‌وزیر انگلیس از «مذاکره با آمریکا بر سر برجام» خبر داده است! ترزا می ‌بخوبی می‌داند مقامات آمریکایی از مواضع خود در تقابل با توافق هسته‌ای کوتاه نمی‌آیند، از این رو وی ‌قصد دارد چاشنی‌ها و ابزارهای جدیدی را برای اعمال فشار بر ایران فراهم کند.
ترزا  می - نخست وزیر انگلستان

به گزارش خبرگزاری رسا، «ثوابت» و پیش‌فرض‌های ذهنی «همواره زمینه‌ساز» تصمیمات مهم سیاستمداران محسوب می‌شود. برخی از این ثوابت، ماهیتی «تجربی» داشته و متأثر از تجربیاتی است که سیاستمداران با مرور زمان در نظام بین‌الملل[و در قبال ماهیت و رفتار بازیگران] کسب می‌کنند و برخی نیز القایی و غیرتجربی بوده که بعضا محصول «فرآوری یک تحلیل» یا «خوانش یک رفتار» در طرف یا طرف‌های مقابل است. هر اندازه «ثوابت» و «پیش‌فرض‌های ذهنی» سیاستمداران به واقعیات جاری در نظام بین‌الملل نزدیک‌تر باشد، قدرت تصمیم‌سازی و ضمانت اجرایی تصمیمات آنها در نظام بین‌الملل قوی‌تر خواهد شد.

عکس این قاعده نیز صادق است؛ به این معنا که «خلق پیش‌فرض‌های نادرست» و «ترویج گزاره‌های القایی غلط» منجر به اتخاذ تصمیمات هیجانی و پرهزینه در حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی کشور می‌شود.

هم‌اکنون بنا به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی، در یک «پیچ تاریخی» مهم قرار گرفته‌ایم. عبور موفقیت‌آمیز از این پیچ تاریخی، قدرت «تصمیم‌سازی موثر» مسؤولان حوزه سیاست داخلی و خارجی کشور را می‌طلبد. در این میان، بسیار مهم است که چه «گزاره‌»ها و «پیش‌فرض‌»هایی در ذهن سیاستمداران ما نهادینه شده باشد. پس از خروج «دونالد ترامپ» از توافق هسته‌ای با ایران، مذاکرات دستگاه دیپلماسی با تروئیکای اروپایی با هدف  چگونگی تامین تعهدات برجامی1+5 آغاز شد.

این مذاکرات در حالی ادامه دارد که شرکت‌های خصوصی اروپایی، یک به یک در حال خروج از ایران و گریز از تحریم‌های ثانویه آمریکا هستند. فارغ از عدم خوشبینی منطقی نسبت به شکل‌گیری برجام اروپایی، شاهد نهادینه شدن برخی پیش‌فرض‌های نادرست در ذهن مسؤولان حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی هستیم. تثبیت این پیش‌فرض‌های نادرست، از یک سو می‌تواند منجر به القای گزاره‌های نادرست به افکار عمومی و از سوی دیگر، منتج به اتخاذ رفتار و تصمیمی نادرست در مصاف با طرف اروپایی شود.

مهم‌ترین و خطرناک‌ترین پیش‌فرضی که مدت‌هاست به مثابه یک «گزاره تثبیت شده» در حوزه سیاست خارجی کشورمان مورد شناسایی قرار گرفته است، «تفکیک بازی اروپا از آمریکا»ست. گویا متعاقب برگزاری نشست اخیر گروه 7 و بروز مناقشاتی درباره نوع رفتار اقتصادی ترامپ و عدم امضای بیانیه پایانی توسط رئیس‌جمهور آمریکا، این «باور نادرست» به صورتی جدی‌تر مورد توجه برخی سیاستمداران ما قرار گرفته است. بدیهی است کسی منکر «تشدید منازعات  درون آتلانتیکی» در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ نیست.

این منازعات خود را در مواردی مانند خروج واشنگتن از معاهده پاریس و همین‌طور برجام، وضع تعرفه‌های گمرکی بر فولاد و آلومینیوم از سوی آمریکا و موضوع افزایش هزینه‌های نظامی اعضای ناتو نشان داده است. با این حال نباید از این مقدمه نتیجه‌ای «ایده‌آل‌گرایانه» استنباط کرد. اظهارات اخیر «ترزا می» نخست‌وزیر انگلیس درباره منازعات آمریکا و اروپا و مسأله برجام، گویای واقعیاتی است که امروز کمتر مورد توجه دستگاه دیپلماسی ما قرار می‌گیرد: «اروپا باید از سیاست «این به آن در» در قبال ایالات متحده پرهیز کند و به فکر انتقامجویی از ترامپ نباشد. برخی اختلافات میان آمریکا و اروپا، از جمله اختلاف بر سر برجام را می‌توان با گفت‌وگو حل کرد!»

تحلیل محتوای سخنان کوتاه ـ اما گویای‌ـ نخست‌وزیر انگلیس چندان دشوار نیست! ترزا می‌ عملا پیش‌فرض «تفکیک بازی اروپا از آمریکا» را در نظام بین‌الملل به چالش کشیده و حتی آن را ابطال کرده است. نخست‌وزیر انگلیس حتی یک گام فراتر نهاده و از اتحادیه اروپایی خواسته است در مقابل اقدامات یکجانبه‌گرایانه خاص ترامپ در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی تسلیم شود و اقدامی در تقابل با واشنگتن انجام ندهد. مشابه این رویکرد را در میان سیاستمدارانی مانند «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان و «امانوئل مکرون» رئیس‌جمهور فرانسه نیز پیش‌تر مشاهده کردیم. این دو نیز به جای در پیش گرفتن استراتژی تقابل با آمریکا، به «مدیریت رفتار ترامپ» از طریق مذاکره رو آورده‌اند.

اگرچه این رویکرد در نهایت پاسخگو نبوده و هزینه‌های زیادی برای اروپای واحد به همراه خواهد داشت اما فعلا مقامات اروپایی (به اشتباه) ترجیح داده‌اند از این الگو پیروی کنند.

سندروم «می» پدیده‌ای است که باید آن را جدی گرفت! سندرومی که فعلا در اروپای واحد فراگیر شده و به صورت یک اپیدمی درآمده است. در قاموس مقامات اروپایی، هنوز مفهومی به نام «تقابل موثر با آمریکا» تعریف نشده و در مقابل، «وابستگی آتلانتیکی به واشنگتن» در ذهن و ضمیر آنها خودنمایی می‌کند. نکته قابل تامل اینجاست: نخست‌وزیر انگلیس از «مذاکره با آمریکا بر سر برجام» خبر داده است! ترزا می ‌بخوبی می‌داند مقامات آمریکایی از مواضع خود در تقابل با توافق هسته‌ای کوتاه نیامده و درصدد تحمیل توافقی جدید به ایران هستند، بنابراین منظور نخست‌وزیر انگلیس از مذاکره با آمریکا درباره برجام، تلاش برای حفظ نسخه فعلی توافق هسته‌ای نیست! ترزا می ‌قصد دارد ضمن هم‌اندیشی با افرادی مانند دونالد ترامپ، مایک پمپئو و جان بولتون، چاشنی‌ها و ابزارهای جدیدی را برای اعمال فشار بر ایران [جهت پذیرش توافقی جدید] فراهم کند.

طی ماه‌های اخیر، مقامات اروپایی بارها توافق هسته‌ای میان ایران و اعضای 1+5 را ناکافی خوانده و خواستار اصلاح آن [بخوانید تغییر و دگرگونی آن برای ضرر بیشتر ایران] شده‌اند، از این رو میان مواضع برجامی ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپایی تفاوت مبنایی و عمیق وجود ندارد.

در نهایت اینکه اگر پیش‌فرض «تفکیک بازی اروپا از آمریکا» در حوزه سیاست خارجی ما اصلاح نشود و ما این دو را به مثابه جزایری جدا از هم(!) تصور کنیم، در آینده نزدیک در مقابل بازی همگام و هدفمند این دو دچار سردرگمی و شوک خواهیم شد. «رصد هوشمندانه» بازی اروپا، اتخاذ گارد بسته در مقابل تروئیکای اروپایی و تاکید بر اصول و مؤلفه‌های ثابت حوزه سیاست خارجی کشورمان، از جمله راهکارهای مواجهه با بازی پارادوکسیکال و چندگانه این مجموعه محسوب می‌شود./۹۶۹/د102/ب1

منبع: وطن امروز

ارسال نظرات