سناریوی سینمایی یا عملیاتی؟
به گزارش خبرگزاری رسا، وزیر خارجه آمریکا 2 هفته پیش برای سومینبار عازم کرهشمالی شد تا پس از اجلاس تاریخی سران در 12 ژوئن پیگیر توافق انجام شده بین رهبران 2 کشور شود ولی محتوای پوشش خبری رسانههای پرمخاطب جهان از این سفر این پرسش را مطرح میکند: آیا معامله دونالد ترامپ با کیم جونگ اون با هدف غیراتمی کردن شبهجزیره کره از مسیر خود خارج شده است؟
ظاهرا پمپئو انتظار داشت در این سفر خود اطمینان حاصل کند که دولت کرهشمالی در مسیر نیل به «غیراتمی شدن جامع، تاییدپذیر و بیبازگشت» که به اختصار در رسانهها از آن با عنوان «سوید» (CVID) یاد میشود قرار دارد. پی بردن به نیات دولت جمهوری خلق کره یک پیششرط اساسی از جانب کاخ سفید برای ادامه تعاملات دیپلماتیک تلقی میشود که طبعا بیانیه سران نمیتواند این منظور را برآورده کند.
ولی از نشانهها و قرائن چنین پیداست که انتظارات پمپئو در این سفر برآورده نشده و عملا وی دست خالی برگشته است، زیرا از لابهلای تحلیلهای متضاد رسانهای در آمریکا و شبهجزیره کره چنین دریافت میشود که پیونگیانگ تشریح نکرده به چه اقدامهایی برای محو توانمندیهای هستهای و موشکی خود مبادرت خواهد ورزید و علاوه بر آن قصد مشخصی هم برای ارائه آمار موجودی زرادخانه هستهای و موشکی خود ندارد و بنا هم ندارد تاسیسات اتمی خود را برملا کند.
پیونگیانگ فقط به صدور یک رشته بیانیه دایر بر بسترسازی برای انجام گفتوگوهای بیشتر اکتفا کرد و برخلاف تحلیل کاملا دیپلماتیک پمپئو که سفر و حاصل گفتوگوها را سازنده توصیف کرده بود، بیانیه دولت کرهشمالی بدون هیچ تعارف و لاپوشانی دیپلماتیک درخواستهای تیم همراه وزیر خارجه آمریکا را تبهکارانه و گانگستری عنوان کرد.
قریب به اتفاق تحلیلگران این موضع پیونگیانگ را عقبنشینی از روند غیراتمی کردن شبهجزیره عنوان کردند که در واقع نوعی سرافکندگی برای دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا تلقی میشود.
بیانیه پیونگیانگ 2 نکته را بخوبی روشن میکند؛ یکی اینکه «سوید» یا «غیراتمی شدن جامع، تاییدپذیر و بیبازگشت» را به عنوان پایه و اساس توافق سران نمیپذیرد و دوم هرگونه فرآیند دیپلماتیک باید در بر گیرنده فرمولی برای رفع اختلاف صلحآمیز با هدف تنشزدایی موثر باشد. مفهوم نکته اخیر این است که در هر بخش از فرآیند، کرهشمالی میخواهد آثار ناشی از کاهش شدت تحریمها، توأم با کاهش همزمان حضور نظامی آمریکا در شبهجزیره را به طور ملموس مشاهده کند. البته کاهش حضور نظامی آمریکا بهرغم ریسکهایی که برای کرهجنوبی در بر دارد مطلوب ترامپ نیز هست.
طبعا مرحله بعدی، تضمینهای امنیتی آمریکا به کرهشمالی است؛ به این ترتیب که اگر کرهشمالی در مسیر غیراتمی کردن شبهجزیره، قدمهای موثری بردارد، پیونگیانگ انتظار خواهد داشت که تضمینهای بازدارندگی امنیتی آمریکا در قبال کرهجنوبی نیز ملغی شود و در راستای آن نیروهای اتمی آمریکا باید از داخل و خارج شبهجزیره کره که به طور بالقوه ژاپن را نیز شامل میشود برچیده شوند.
بیانیه کرهشمالی به طور تلویحی ابراز میدارد غیراتمی شدن میتواند فرآیند گامبهگامی باشد که شاید سالهای متمادی به درازا بکشد.
ترامپ در بازگشت از سفر تاریخی به سنگاپور در توئیت خود با اطمینان اظهار داشت کرهشمالی قول خلع سلاح یکطرفه داده و دیگر نمیتواند منبع تهدید اتمی باشد ولی همزمان از پیونگیانگ گزارشهایی انتشار یافته دایر بر اینکه تلاشها برای مدرنیزه کردن تاسیسات اتمی تداوم دارد و همزمان توانمندیهای موشکی نیز رو به توسعه است و پرتاب از زیردریایی نیز در دستور کار قرار دارد.
در شرایط کنونی به نظر میرسد کاخ سفید مایل به ادامه گفتمان دیپلماتیک باشد و امیدوار باشد که کرهشمالی در اظهار خود بر غیراتمی شدن صادق است. طبعا امیدواری نمیتواند یک راهبرد باشد و هر نوع پیشرفتی مستلزم امتیازدهی دوطرفه خواهد بود که تاکنون به دلیل بدعهدیها و نقض عهدهای مکرر واشنگتن تمام توافقهای قبلی منجر به شکست شده است. وجود چهرههای تندرویی مانند جان بولتون بخوبی گویای آن است که در بحث امتیازدهی متقابل نمیتوان روی قول و قرارهای آمریکا حساب کرد.
وجود تندروهایی مانند جان بولتون و پمپئو که از جانب تندروهای سنا نیز تقویت میشوند، گویای آن است که هر زمان ممکن است کاخ سفید به گزینههای غیردیپلماتیک روی بیاورد و مجددا فشارهای وارده بر کرهشمالی را شدت بیشتر بخشد. این گزینه در شرایط کنونی ریسکهای خاص خود را نیز به همراه دارد. با ورود ترامپ به جنگ تجاری با چین، احتمال کمی وجود دارد که پکن با کاخ سفید در تشدید تحریمهای جدید اقتصادی علیه کرهشمالی همراهی کند.
مسکو نیز چندان رغبتی نخواهد داشت که مطابق سناریوی آمریکا عمل کند، از سویی کرهجنوبی هم مایل نیست فرصت کمنظیر پیشآمده برای صلح و سازش با همسایه شمالی را به این سادگی از دست بدهد. تندروهای کاخ سفید که از جانب جناحهای جنگطلب در کنگره، پنتاگون و صنایع تسلیحاتی به انحای مختلف تغذیه و تقویت میشوند، مایلند روند گفتمان کنونی به شکست منجر شود و دوباره رزمایشهای موسوم به «الوچی»(Ulchi) بین آمریکا و کرهجنوبی برقرار و دگرباره جو تهدید و تنش بر شبهجزیره کره و کل پاسیفیک حاکم شود.
منافع گروه جنگطلب ایجاب میکند که کاخ سفید درصدد تقویت حضور اتمی در منطقه باشد به نحوی که پیام روشنی برای پیونگیانگ در بر داشته باشد. مطلوب آنها این است که ترتیبات سهجانبهای بین آمریکا، کرهجنوبی و ژاپن ایجاد شود.
این سناریو بیتردید موجب تحریک چین و روسیه خواهد شد. مسکو و پکن بر پایه هماهنگیهای به عمل آمده، از شورای امنیت خواستند به موجب بیانیه سنگاپور از شدت تحریمها بکاهد که البته با مخالفت آمریکا روبهرو شد.
بازتابهای رسانهای گویای وجود چنددستگی در جناحهای مختلف آمریکا نیز هست، به عنوان نمونه جان بولتون بتازگی طی مصاحبهای اعلام کرده برنامه کاخ سفید این است که ظرف مدت یک سال بخش قابل توجهی از توان موشکی و اتمی کرهشمالی از بین برود که مستلزم همکاری پیونگیانگ در افشای زرادخانه سلاحهای کشتار جمعی اتمی، شیمیایی و بیولوژیکی است که البته سخنگوی وزارت خارجه آمریکا منکر جدول زمانی برای خلع سلاح کرهشمالی شد.
مقامات عالی کرهجنوبی به همتایان آمریکایی خود گفتهاند «سوید» عملا امکانپذیر نیست، زیرا از دید کرهشمالی خلع سلاح یکجانبه میتواند تهدید تغییر رژیم را افزایش دهد و از واشنگتن خواستهاند به «کاهش دوجانبه تهدید»، تغییر موضع دهد. گفته میشود دولت آمریکا اینک از این موضع خود عقب نشسته و خواهان «خلع سلاح اتمی کامل و تاییدشده کرهشمالی» است، اگرچه نشانه متقنی دال بر وجود چنین تغییر موضعی هنوز نمایان نشده است.
از محتوای گزارشهای خبری برمیآید که پمپئو در سومین سفر خود بیشتر دنبال آن بود که بحث استرداد اجساد نظامیان آمریکایی نهایی شود، جدول زمانی انهدام سایتهای آزمایش موشکی نهایی شود (که البته ترامپ گفته بود انجام شده) و اینکه چه کسی همتای وی در مذاکره خواهد بود. در این سفر وی موفق به ملاقات با رهبر کرهشمالی نشد و «کیم یونگ چول» معاون رئیس در امور کرهجنوبی با وی ملاقات کرد. وی از مقامات بانفوذ و از جمله معتمدان رهبر کرهشمالی محسوب میشود و در زمان «کیم جونگ ایل» (پدر رهبر کنونی) به عنوان محافظ شخصی، روابط نزدیکی با رهبر فقید کرهشمالی داشت.
عدم دیدار با رهبر کرهشمالی محل گمانهزنیهای گوناگونی نیز بود ولی بیانیه وزارت خارجه کرهشمالی حاوی نکته پایانی نیز بود که تا حدی مانع از برداشتهای افراطی از این سفر شد، زیرا در انتهای بیانیه عنوان شده بود «جمهوری خلق کره هنوز خواهان رابطه دوستانه توأم با اعتمادی که طی دیدار سران ترامپ- کیم پایهگذاری شد، است». در پاسخ به این بیانیه، ترامپ با توئیتهای مشهور خود واکنش نشان داد و عنوان کرد اطمینان دارد کیم به وعده خود برای غیراتمی کردن کرهشمالی عمل خواهد کرد.
وزیر خارجه آمریکا در پایان این سفر عازم توکیو برای شرکت در نشست سهجانبه با همتایان خود از 2 کشور ژاپن و کرهجنوبی شد. 2 کشور ملاحظات خاص خود را نیز دارند که ژاپن بیشتر به موضوع «شهروندان ربودهشده» به عنوان یک موضوع در حاشیه ولی مهم از بابت افکار عمومی نیز میپردازد و کرهجنوبی نیز علاقهمند است بحث انعقاد قرارداد صلح را در نخستین فرصت ممکن نهایی کند.
از جهات راهبردی و موازنه قوای منطقهای در حوزه پاسیفیک، کرهشمالی یک مورد خاص محسوب میشود که در کانون توجه تقریبا تمام بازیگران منطقهای، فرامنطقهای، بینالمللی و همچنین قدرتهای بزرگ قرار دارد.
ترامپ بهطور غیرمستقیم تلاش کرده دیدار خود با رهبر کرهشمالی را در حد اهمیت دیدار نیکسون با مائوتسه تونگ معرفی کند ولی هیچیک از تحلیلگران مستقل پذیرای این قرائت نشدند، زیرا بر اساس شواهد و مدارک تاریخی موجود نیکسون در وهله اول خواهان خاتمه جنگ ویتنام بود، البته اهداف دیگری نیز در سر داشت که بهطور عمده در ارتباط با نحوه پایش و برخورد با جهان کمونیست آن زمان و حفظ موازنه قوا و برتری نظامی آمریکا بود ولی در ازای کمک پکن برای خاتمه جنگ ویتنام بزرگترین امتیاز را کاخ سفید نیز به چین کمونیست داد و آن سیاست «یک چین» بود؛ به این معنی که گشایش سفارت آمریکا در پکن به مفهوم استقلال تایوان یا چین تایپه نخواهد بود.
پمپئو در گفتوگو با رسانههای کرهجنوبی عنوان کرده کرهشمالی سرانجام مسیر ویتنام را در پیش خواهد گرفت. به این ترتیب که ویتنام و کره 2 کشوری در حوزه پاسیفیک هستند که آمریکا بیشترین تلفات نظامی را بعد از جنگ دوم جهانی متحمل شده است. ویتنام پس از سیاست درهای باز «دنگ شیائو پینگ» سرانجام مسیر مشابهی در پیش گرفت و به بهبود روابط خود با آمریکا توجه بیشتری معطوف کرد و با برقراری روابط دیپلماتیک با واشنگتن در سال 1995 سعی کرده مسیری مستقل از پکن داشته باشد. 2 کشور در سال 1979 وارد یک جنگ کوتاهمدت شدند و طی آن 600 هزار سرباز چینی از مرزهای ویتنام عبور کردند تا درس عبرتی به دولت هانوی به دلیل سرنگونی حکومت «خمرهای سرخ» در کامبوج که تحت حمایت پکن بودند، داده باشند، البته چین بعد از یک ماه سربازان خود را از خاک ویتنام خارج کرد.
از آن زمان تاکنون آمریکا سعی کرده از ویتنام به عنوان یک بازیگر منطقهای علیه پکن استفاده کند و پاییز 93 طی دیدار جان کری وزیر خارجه آمریکا از هانوی قرار شد ممنوعیت فروش سلاح به هانوی نیز لغو شود. ویتنام با چین در دریای چین جنوبی اختلاف مرزی دارد و بین 2 کشور نسبت به میادین نفتی اختلاف نظر شدید وجود دارد، اگرچه چین بیشترین حجم سرمایهگذاریها را در ویتنام انجام داده و شریک اول تجارت خارجی این کشور نیز محسوب میشود.
اگر آمریکا خواهان آن است که پیونگیانگ مسیر هانوی را در پیش گیرد باید امتیازهای درخور اعتنایی به جمهوری خلق کره بدهد که وحدت دو کره بر اساس سناریوی دلخواه بخش شمالی میتواند از جمله مهمترین و جذابترین گزینهها باشد که البته در شرایط کنونی بیش از حد رویایی و تخیلی به نظر میرسد.
در مقابل، 2 بازیگر مهم منطقهای که در عین حال بازیگران جهانی تراز اول نیز محسوب میشوند و با کرهشمالی مرز مشترک دارند یعنی چین و روسیه، علایق خاص خود را در شبهجزیره دنبال میکنند. 2 کشور در جنگ کره و وادار کردن آمریکا به پذیرش آتشبس و تقسیم شبهجزیره نقش موثری داشتهاند. اتحاد شوروی در اعطای کمکهای تسلیحاتی و چتر حمایت اتمی بسیار سخاوتمندانه عمل کرد و چین نیز از اعزام نفرات و نیروهای نظامی خود هنگام ضرورت دریغ نورزید. هر دو کشور مایل به جذب کرهجنوبی هستند به نحوی که سئول نیازی به تداوم حمایت آمریکا احساس نکند و در نهایت زمینهساز عاری شدن پاسیفیک از حضور نظامی آمریکا شوند.
ولی کرهشمالی بیشتر مایل است در وضعیتی مشابه هند یا پاکستان، بهعنوان دارنده سلاح اتمی مورد شناسایی بینالمللی قرار گیرد و رهبران این کشور بخوبی میدانند که کشورهای دارای سلاح اتمی از چه وجهه و منزلتی در سطح بینالمللی برخوردارند و اغلب سرنوشت قذافی و صدام را مثال میزنند که اگر آنها نیز به بازدارندگی اتمی رسیده بودند امروز کشورهایشان مورد تهاجم نظامی قرار نمیگرفت و وضعیت به مراتب بهتری داشتند و این همه کشتار غیرنظامیان و تخریب زیرساختها پیش نمیآمد.
به نظر میرسد مشکل اساسی رهبری کرهشمالی در بیاعتمادی به آمریکاست. همزمان با سیاست درهای باز دنگ شیائو پینگ، کیم ایل سونگ دیداری از پکن داشت تا با دستاوردهای توسعه اقتصادی چین از نزدیک آشنا شود و در بازگشت درصدد بود سیاستی کم و بیش مشابه را در پیش گیرد که با حادثه میدان «تیان آن من» در سال 1989 مواجه شد و به یک باره نظرش عوض شد و با فروپاشی نظام اتحاد شوروی، تصمیم گرفت توسعه طرحها و برنامههای اتمی و موشکی خود را در اولویت قرار دهد.
از آن زمان تاکنون گفتوگوها و ابتکارهای گوناگونی با هدف متوقف کردن برنامههای اتمی کرهشمالی معمول شده و اسناد متعددی نیز به امضا رسیده ولی هیچکدام نتیجهبخش نبوده است و در نیمه راه، کرهشمالی غرب را متهم به کارشکنی و نقض عهد کرد و فعالیتهای خود را از سر گرفت و غرب نیز پیونگیانگ را متهم به عدم رعایت تعهدات خود کرد و کمکهای وعده شده را به حالت تعلیق درآورد. در تمام موارد کرهشمالی نسبت به اهداف پنهان غرب بیمناک شده، زیرا احتمال میداد غرب از سناریوی تغییر رژیم خود دست برنداشته است.
بعید است میزان این بیاعتمادی نهادینه شده در پیونگیانگ نسبت به آمریکا با دیدار سران یا گفتمانهای دیپلماتیک تخفیف یابد و بحث غیراتمی کردن شبهجزیره کره شاید به یکی از پیچیدهترین و چه بسا طولانیترین فرآیندهای دیپلماتیک در قرن بیستویک تبدیل شود.
تلاقی منافع قدرتهای بزرگ و بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در شبهجزیره کره به گونهای است که اجازه نمیدهد چشمانداز روشنی از فرآیند غیراتمی شدن و نحوه اجرای این توافق به دست آید ولی رهبر کرهشمالی مایل نیست خود را مضحکه افکار عمومی کند و همچنین رئیسجمهوری آمریکا نیز نمیخواهد در قضاوت افکار عمومی کشور و جهان مردود شود، لذا 2 رهبر سعی خود را برای حصول پیشرفت در اجرای این توافق به کار خواهند بست.
اگر در کرهشمالی ساختار قدرت به گونهای است که نسبت به تصمیمهای رهبری مخالفتی نمیشود، در آمریکا وضع کاملا متفاوت است و انواع لابیها منافع خاص خود را دارند و طبعا لابیهای قدرتمند جنگطلب و تندرو که جان بولتون از جمله چهرههای شاخص این جناح محسوب میشود، سعی دارند حسب منافع خود در جهت دادن به سیاست خارجی آمریکا عمل کنند. خوشاقبالی کره در این است که جناح قدرتمند صهیونیست به ظاهر نقش مستقیمی در ماجرا ندارد ولی به طور غیرمستقیم موضوع را تحت پایش دارد، چرا که مایلند اطمینان حاصل کنند مورد کرهشمالی تبعات قابل بهرهبرداری برای کشورهای خاورمیانه دربر نخواهد داشت و اینکه کرهشمالی دانش اتمی و موشکی خود را با کشوری در خاورمیانه سهیم نخواهد شد.
نکته آخر اینکه در بحث کرهشمالی تقریبا تمام مراکز تحقیقاتی و پژوهشکدههای آمریکا و اروپا فعال هستند و هر یک بهزعم خود با انتشار رشته مقالات تحلیلی، حسب وابستگیها به جناحهای قدرت، سعی در خطدهی به بازیگران ذیربط دارند؛ از جمله اینکه بعضی عنوان میکنند کرهشمالی حکم سرباز پیاده چین را دارد یا اینکه ترجیح پیونگیانگ این است که مستقل از چین و به عنوان حلقه وصل بین آمریکا و چین ایفای نقش کند و مانند آن.
شماری از تحلیلگران نیز انگیزه ترامپ از ملاقات با سران کرهشمالی را به عنوان تاثیر مثبت آن بر انتخابات میاندورهای عنوان کردهاند که اگرچه مردود نیست ولی انتخابات میاندورهای به طور کلی به عملکرد اقتصادی و دیگر سیاستهای داخلی دولت مربوط میشود و سیاست خارجی چندان موضوعیتی در انتخابات میاندورهای ندارد.
در اینکه کرهشمالی ترجیح میدهد مستقل از حامی اصلی خود یعنی چین عمل کند، تردیدی نیست ولی بدون حمایت چین و همچنین روسیه هم بسیار آسیبپذیر خواهد بود. چین و روسیه عمق استراتژیک کرهشمالی را تشکیل میدهند و کرهشمالی در بهترین شرایط میتواند با تشریک منافع با این دو قدرت، موقعیت چانهزنی خود را با آمریکا متعادل یا تقویت کند./۹۶۹/د۱۰۲/ب۱
منبع: وطن امروز