با توصیه عمه و خاله نمی شود
به گزارش خبرگزاری رسا، دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار (1264ـ 1313 ه ق) چه از نظر طول حکومت و چه از نظر جایگاه آن در تاریخ معاصر، مهمترین دوره حکومت در عصر قاجاریه محسوب مىشود. ناصرالدین شاه فرزند ذکور ارشد محمدشاه و ولیعهد او، از بطن ملک جهان خانم، ملقب به مهد علیا متولد شد و در شب چهاردهم ماه شوال 1264 ه ق، پس از مرگ پدر در حالى که هنوز به هیجده سالگى نرسیده بود، در تبریز بر تخت سلطنت نشست. علاوه بر سن کم و کمتجربگى، عدم تحصیلات عمیق او، ایجاب مىکرد تا مرد پخته، باتجربه و میهندوستى چون میرزا تقىخان امیرکبیر، او را در راه دشوار و پر پیچ و خمى که در پیش روى داشت، راهنمایى کند.
در دوره اول حکومت ناصرالدین شاه (1264 ـ 1273 ه ق) که در تقسیمبندى تاریخى، دوره اغتشاش نام گرفته است، او تحت تأثیر صدراعظم کاردان خود، خواهان سروسامان دادن به اوضاع و اصلاح امور بود. اصلاح طلبى ناصرالدین شاه به این علل، تحت تأثیر امیرکبیر بود که، اولاً: در نظام استبدادى قاجارى، هیچ نوع محدودیت عرفى یا قانونى در برابر قدرت شاه وجود نداشت و حق بهره بردارى از همه منابع موجود مملکت و انتفاع از هر نوع حقوق و مزایا براى شاه مجاز بود و بر مردم کشور حق مالکیت داشت.
ثانیا: پس از قتل امیرکبیر، دوره اصلاحات نیز پایان پذیرفت.
جان فوران در مورد دامنه این قدرت استبدادى مىنویسد :
«شاه مانند گذشته از قدرتى پردامنه و مطلقالعنان برخوردار بود. اعلان جنگ، عقد صلح، بستن پیمان، واگذارى تیول، اعطاى مناصب، تعیین و وصول مالیات با او بود. او بالاترین مرجع در نظام قضایى کشور محسوب مىشد، اختیار مرگ و زندگى همه اتباع کشور در دست او بود...»
در این نوع حکومت، توزیع مراتب قدرت، عزل و نصب عُمّال حکومتى، دخل و خرج دولت، دستورالعمل ولایات، مقاطعه گمرکات و مواردى از این قبیل، همه به تصمیم و فرمان شاه بود. گاسپار دروویل که در دوره فتحعلى شاه به ایران آمده، در سفرنامهاش مىنویسد :
«تمام مردم ایران به شاه تعلق دارند و شاه به هر طریقى که میل دارد، با آنها رفتار مىکند. هر ایرانى به غلامى شاه مباهات مىکند، بهطورى که عنوان قلى (برده) ضمیمهى اسم بسیارى از بزرگان است. پادشاه همچنین از آنها که ناراضى است سلب مالکیت مىکند و اموالشان را به زیردستان خود مىبخشد. او مىتواند به میل خود، هر دختر و زنى را به هر طبقهاى تعلق داشته باشد، تصاحب کند.»
در چنین شرایطى، میرزاتقى خان امیرکبیر که فرزند یک آشپز بود، به صورت غیررسمى و به دور از زدوبندهاى سیاسى و طبقاتى ـ که در آن زمان شیوه مسلطى بود ـ وارد عرصه سیاست شد و عَلَم اصلاح برافراشت. این در حالى بود که آینده او را میرزاابوالقاسم قائممقامى ثانى ـ که امیرکبیر نزد او به شغل کتابت مشغول بود ـ چنین پیشبینى کرده بود :
«حقیقت من به کربلایى قربان حسد بردم و بر پسرش مى ترسم... این پسر خیلى ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار مى گذراند.»
و پیشگویى میرزاابوالقاسم قائم مقام، درست از آب درآمد و اقدامات و اصلاحات بسیارى در زمینه هاى مختلف فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى، سیاسى و نظامى، توسط امیرکبیر صورت گرفت که برخى از آنها، به شرح زیر است:
ـ اصلاح شیوه مالیاتى
ـ تشویق تولیدکنندگان داخلى و ملى
ـ دعوت استادکاران خارجى به ایران
ـ کاهش حقوق شاهزادگان و شاه و تأسیس دو سد در ایران با استفاده از درآمد این کاهش.
ـ ایجاد پادگانهاى مستحکم مرزى
ـ تشویق استادان ایرانى به تولید سلاح
ـ بنا نهادن مدرسه دارالفنون
ـ انتشار اولین روزنامه رسمى به نام وقایع اتفاقیه
ـ وارد کردن اولین ماشین چاپ به ایران
ـ و...
همین اقدامات مدبرانه و ممانعت از دزدى ها بود که او را محسود دشمنانش قرارداد تا با دسیسه هاى مختلف نسبت به قتل او در حمام فین اقدام گردد و صدارت به میرزآقاخان نورى برسد.
سندى که در ذیل آمده است گواهى صادق بر این ادعاست :
«قربانت شوم
الساعة که در ایوان منزل با همشیره همایونى به شکستن لبه نان مشغولم خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقاء فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورید تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت .
زیاده جسارت است. تقى»
طبیعى است که این دغدغه مى تواند در تمامى عصرها و زمانها، سارى و جارى باشد. به امید روزى که شایسته سالارى، جایگزین سفارشات عمهها و خالهها گردد؛ که در غیر این صورت، حکومتها، دیرپا نخواهد بود./۸۴۱/د۱۰۲/س
مرکز اسناد تاریخی