یادداشت؛
پیامدهای امنیتی ائتلاف کابل – تهران
خروج قریبالوقوع نیروهای نظامی آمریکا از سوریه و افغانستان، فصل جدیدی از روابط جمهوری اسلامی با همسایگان و متحدانش را شکل داده است.
به گزارش خبرگزاری رسا، خروج قریبالوقوع نیروهای نظامی آمریکا از سوریه و افغانستان، چهره جدیدی از آسیا و غرب آن را بدون حضور اشغالگران ترسیم کرده و فصل جدیدی از روابط جمهوری اسلامی با همسایگان و متحدانش را شکل داده است.
سفر دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان به افغانستان در چارچوب مناسبات امنیتی و سیاسی میان تهران و کابل قابلتجزیه و تحلیل بوده و با توجه به فرار پنتاگون از مهلکه سوریه و افغانستان، فضا برای ایجاد یک تعامل مناسب در حوزه نظامی، سیاسی و امنیتی بین دو کشور ایجادشده است.
بیش از ۱۷ سال است که آمریکا در افغانستان حضور دارد و برخلاف ادعای واشنگتن، امنیت این کشور همچنان در معرض خطر قرار دارد. ناامنیهای شکلگرفته در همسایه شمال شرقی ایران، محصول حضور یانکیها است؛ مثل هر نقطه دیگری که آمریکاییها در آنجا حضور پیدا کردهاند، ولی با شرایط موجود و اعلام خروج حدود ۷ هزار نیروی نظامی پنتاگون از افغانستان، ایران نقش برجستهای در تأمین امنیت و بسط همکاریهای دوجانبه با این کشور خواهد داشت. نکات ذیل در این خصوص، قابلتأمل است.
یکم: به دلیل استقرار نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان، جمهوری اسلامی همواره نگرانیهایی در مورد حضور بیگانگان در این کشور داشته و رویکرد نیروهای خارجی و اهداف منطقهای آنها در افغانستان را موردانتقاد قرار داده است.
افغانستان در سیاست خارجی خود همواره سعی کرده تا رویکردی مستقل داشته باشد و حضور ناتو و آمریکا در این کشور، سیاست خارجی کابل در قبال تهران را تحت تأثیر قرار ندهد، اما با توجه به تهدیدهای جدی و مشترک امنیتی میان دو کشور، روابط دو طرف در حوزه سیاسی و امنیتی گسترده نبوده است.
این در حالی است که حدود یک سال پیش، وقتی جمهوری اسلامی اعلام کرد که ریشه داعش در عراق و سوریه کندهشده و شاکله فرماندهی و سازمانی آنها از بین رفته است، تحرکات مشکوکی که نشانگر حضور و تقویت تروریسم تکفیری در افغانستان بود، مشاهده شد.
اطلاعاتی که بعدها منتشر شد نشان میداد که آمریکاییها در یک فرایند سهساله از سال ۲۰۱۵ در حال انتقال عناصر فراری داعش از سوریه و عراق به افغانستان بودهاند تا با یک تیر سه نشان بزنند: تهدید ایران، چین و روسیه. مقامات کاخ سفید برای نیل به این هدف انگیزههای بسیاری دارند، چه اینکه آمریکا در گیر و دار یک ماراتن نفسگیر تجاری با چینیها هستند و از طرف دیگر، تلاش میکنند که جمهوری اسلامی سیاستهای منطقهای خود را تغییر دهد؛ ضمن اینکه میکوشند در ائتلاف تهران – مسکو اختلافافکنی کنند.
ازاینرو، حضور ایران بهعنوان یک بازیگر مهم منطقهای در عرصه تحولات همسایه شرقی خود، میتواند این توطئه بزرگ آمریکاییها را خنثی کند.
دوم: آمریکاییها میدانند که با پر رنگ شدن نقش ایران در افغانستان، شانسی برای نقشآفرینی کارساز در این کشور ندارند و مسئولان و گروههای فعال این کشور، یک بیگانه متجاوز را به همسایه خود ترجیح نمیدهند.
بنابراین، شاهدیم که از چند سال پیش که سابقه آن به دوره اوباما بازمیگردد، گفتگوهایی را با طالبان آغاز کردهاند. غرض و مرض آنها هم این است که طالبان را به مهره خود در افغانستان تبدیل کنند؛ همانگونه که داعش را در اختیار دارند.
حتی خبرهایی از مذاکرات آمریکا – طالبان مبنی بر اینکه واشنگتن از طالبان خواسته تا در ازای دریافت حمایتهای مالی و تسلیحاتی با داعش همکاری کند، به بیرون درز کرده است. آمریکاییها از ابتدا میدانستند که تا ابد نمیتوانند در این کشور مهم آسیایی باقی بمانند، لذا درصدد برآمدند که با طالبان ببندند، آنها را بهعنوان یک نیروی همپیمان و متحد خود معرفی کنند و سپس از افغانستان خارج شوند. این تلاش اکنون گسترده و بیشتر شده و با میانداری پاکستان برای گفتگوهای صلح طالبان با آمریکا، کاخ سفید امیدوار است که از این نمد، کلاهی برای خود بدوزد و ایران را از طریق یکی از پرنفوذترین گروههای افغانی، همچنان به چالش بکشد.
این در حالی است که ایران اسلامی نیز گفتگوهایی را با اطلاع دولت افغانستان با طالبان آغاز کرده و ولع آمریکا برای مذاکره با این گروه، ایبسا از نگرانی واشنگتن برای حصول نتیجه با ایران نشأت گرفته است. روسیه و چین نیز مذاکره با طالبان را دستور کار خود قرار دادهاند و این امر حاکی از آن است که کاخ سفید در حال تلاش برای برهم زدن توافق احتمالی میان طالبان با مثلث تهران، پکن و مسکو است.
سوم: حضور ایران در عرصه سیاسی افغانستان از منظر حل مشکل مهاجران افغانی نیز بسیار حائز اهمیت است. در حال حاضر حدود ۳ میلیون مهاجر افغانی که به دلایل اقتصادی و امنیتی به ایران اسلامی رحل اقامت افکندهاند، حضور دارند و از امکانات کشور ازجمله آموزش، بهداشت، حمایتهای حقوقی – قضایی و ... بهرهمند هستند.
بااینحال، جمعیت بسیاری از آنها بهاجبار به ایران آمدهاند و اگر شرایطی در وطنشان مهیا شود که امکان بازگشت را برای آنها فراهم کند، بخش قابلتوجهی از آنها به افغانستان بازخواهند گشت. در همین رابطه، کمیته مهاجرین در مذاکرات دو کشور، به توافقاتی در خصوص تمدید گذرنامهها، تثبیت هویت مهاجرین بدون مدرک، چگونگی برخورد با مهاجرین اخراج شده، ارائه بستههای کمکی به مهاجرینی که مایل به بازگشت هستند و ... دست یافتهاند و در صورت ادامه گفتگوهای ایران و افغانستان، مشکلات حاشیهای مهاجرین برای هر دو کشور مرتفع خواهد شد.
چهارم: خیز ایران برای نزدیکتر شدن به دولت افغانستان و گروههای فعال در این کشور، فایده بزرگ دیگری هم دارد که عبارت است از کلید خوردن همکاریهای مشترک برای جلوگیری از ورود مواد مخدر به ایران. سالانه مقادیر زیادی مواد مخدر از این کشور قاچاق میشود و سود هنگفتی نصیب قاچاقچیان میکند؛ لذا نزدیکتر شدن مواضع دو کشور به یکدیگر، بهطور حتم میتواند چشمانداز روشنی برای خشک شدن بسترهای تولید مواد مخدر و تبدیل مزارع خشخاش به مزارع و باغات پر سود کشاورزی ترسیم کند. از طرفی مذاکرات و گفتگوها در زمینه مسائل آبی، برای هر دو کشور از حساسیت و اهمیت خاصی در سطح ملی برخوردار است.
ایران با مشکلات زیستمحیطی و کمبود آب در استانهای همجوار با افغانستان، بهخصوص پیرامون تالاب هامون و طوفانهای گرد و غبار در منطقه مواجه است. همچنین حقآبه ایران از دو رودخانه هیرمند و هریرود نیز موضوع دیگری است که باید با همبستگی و همراهی دو کشور حل شود؛ و بالاخره اینکه هرچند خروج نیمی از سربازان آمریکایی از افغانستان میتواند خبر خوشی برای کشورمان باشد، اما این امر به معنای پایان حضور کامل آنها نیست و جهتگیری اخیر کشورمان برای تعمیق روابط با افغانستان و ائتلاف تهران – کابل، میتواند سیاستهای کلان آمریکا در منطقه را تضعیف کرده و عرصه را برای عرضاندام کاخ سفید تنگ کند.
بنابراین، دغدغه اصلی و مهم دو کشور را میتوان مؤلفههای امنیتی دانست که دستیابی به آن مستلزم عزم و اراده جدی و همچنین حسن نیت همسایه شمال شرقی ایران است؛ کما اینکه تاکنون نیز اینگونه بوده و امید است که در آینده نیز گسترش یابد. /۱۰۱/۹۶۹/م
منبع: حمایت
ارسال نظرات