یادداشت؛
روحانیت را چه کسانی به اینجا رساندهاند؟
طبق نظرسنجیها روحانیت در میان گروههای مختلف جامعه جز محبوبترین قشرهاست و روحانیت اصیل و مردمی همچنان مرجع و ملجأ مردم است.
به گزارش خبرگزاری رسا، یکی از نزدیکان مرحوم هاشمی رفسنجانی، در نوشتاری به روحانیت تاخته و نسبتهای نادرستی را به این قشر داده است. (روزنامه آرمان، ۱۴ اردیبهشت۹۸، ص۱)
عنوان یادداشت نویسنده این است که «چرا روحانیت به اینجا رسید؟» البته او در طول نوشتار خود پاسخ روشنی به این پرسش نداده است که منظورش از «اینجا» دقیقا کجاست؟ نویسنده با پیش فرضی نادرست، امری را مسلم دانسته و برای آن به دنبال دلیل و علت گشته است! روشن است با چنین رویکردی این دلایل چه مقدار قابل ارزش است!
نویسنده البته با نگاهی انتقامی مطلب را آغاز کرده است و از همان ابتدا موضع انتقامجویانه خود را عیان کرده و نوشته است: «از نگاه آیتالله هاشمی بزرگترین خسارت به روحانیت را «احمدینژاد» زد.» اینکه خاندان و نزدیکان هاشمی با احمدینژاد مشکل دارند بر همه عیان است و شاید امری طبیعی درعالم سیاست باشد، اما اگر قرار باشد این اختلاف نظر زمینهساز هجمه به سایرین باشد امری ناپسند است.
روحانیت شیعه آنچنان از قدمت و عمق در تاریخ و بین مردم برخوردار است که با چند مناظره «چهرهای ناشناخته و ظاهرالصلاح» اعتبارش آسیب نمیبیند! قاطبه روحانیون خود در عرصه سیاسی، تصمیم گیرند و این گونه نیست که گوششان به دهان این و آن باشد.
نویسنده آنگاه نوشته است احمدینژاد در دوره اول «ریاست جمهوری خود، روحانیت را مورد انتقاد و در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری خود، روحانیت را مقابل مردم قرار داد و اولین دو قطبی ملت-حکومت را در تاریخ جمهوری اسلامی ایجاد کرد.»
نگاه انحصارطلبانه در این کلمات موج میزند. نگاهی که خود را نه تنها نماینده روحانیت بلکه مصداق تمام روحانیت و حتی حکومت میداند و انتقاد از خود را انتقاد از مجموعه روحانیت و حکومت تلقی میکند! چنانچه نویسنده در ادامه انتقاد از رئیس جمهوری که لباس روحانیت به تن دارد را بر نمیتابد و نگاه تمامیتخواه نویسنده آنجا باز بروز میکند که مینویسد: «احمدینژاد این روزها هرجا میرود ناکارآمدی مدیریت روحانیت را بر کشور فریاد میزند!»
این در حالی است که منتقدان از عملکرد دولت و بعضا به شخص رئیس جهور انتقاد دارند و گویا نویسنده توقع دارد، چون رئیس جمهور لباس روحانیت به تن دارد از نقد مصون بماند! این در حالی است که نقدها، به عملکرد دولتی است که در بسیاری از عرصهها ناکارآمد است و حتی مراجع معظم نیز از برخی عملکرد آن رضایت ندارند و منتقد وضع موجودند. یقینا این یک مغالطه آشکار است، چون رئیس جمهور یا بعضی مسئولان نظام در کسوت روحانیت هستند اگر کسی از عملکرد آنها انتقاد یا حتی به آنها اعتراض کند این انتقاد به نهاد روحانیت است!
جالب است نویسنده به برخی روحانیون که همسنگر با رئیس جمهور سابق هستند هم اشاره میکند و گویا این جماعت را روحانیت نمیداند و نگاه خود برتربینی او اجازه نمیدهد این قشر را صاحب نظر و رای بداند! به نظر نویسنده روحانیت اگر تنها هم سنگر آقایان هاشمی و روحانی باشد از چنبره خسارت در امان مانده و همراه با مردم است!
وی در ادامه میگوید: «روحانیت دو راه بیشتر برای آینده ندارد! یا بر همین مسیر و بازی در زمین جریان ضد روحانیت پافشاری کند و از مردم و حقالناس نگوید که قطعا با پیشبینی صریح آیتالله هاشمی عاقبتی جز تکرار مشروطه نخواهد داشت و یا اینکه به مسیر دیرین روحانیت مردمی برگردد و همچون آیتالله هاشمی به گونهای نرد سخن براند و در وقت عمل پای حق مردم بایستد که هزار احمدینژاد و پشتیبانان آشکار و نهانش هم نتوانند ذرهای بر آفتاب مقبولیت و محبوبیت روحانیت نزد ملت سایه بیندازند.»
نویسنده در توهینی آشکار تلویحا ادعا میکند روحانیت از حق مردم سخن نمیگوید و پای حق مردم نمیایستد و این فقط مرحوم هاشمی است که چنین بوده است! او بر مبنای همین ادعای نادرست مقبولیت و محبوبیت روحانیت را نیز زیر سوال میبرد!
راجع به این نوشتار باید گفت که:
اولا طبق نظرسنجیها همچنان روحانیت در میان گرههای مختلف جز محبوبترینهاست و روحانیت اصیل و مردمی همچنان مرجع و ملجأ مردم است. خوب است نویسنده در همین ایام اماه مبارک رمضان به جلسات شب زندهداری و مذهبی نگاهی بیندازد که گاه مردم برای شنیدن سخنان یک روحانی و منبری چطور ساعتها وقت میگذارند و با اشتیاق در این مراسم شرکت میکنند.
نمونه دیگر و به روز این محبوبیت را میتوان در مراسم تشییع پیکر طلبه مظلوم همدانی دید که مردم همدان با شکوه یک طلبه سادهزیست و مظلوم را بدرقه کردند.
در ثانی بر فرض قبول سخن نویسنده، اگر دید مردم نسبت به روحانیت تغییری کرده و نسبت به سالهای دور متفاوت شده است، ریشهاش را باید عملکرد برخی روحانیون دانست که با زندگی اشرافی و تجملاتی و دوری از زی طلبگی ضربه هولناکی به بدنه روحانیت زدند. کسانی که فرزندان آنها با رانت و فرصتطلبی به مناصب حکومت رسیدند و گاه با پشتبیانی پدر به بیتالمال دستاندازی کردند و به جای عتاب و برائت پشت مجرم ایستادند.
کسانی که در ابتدای انقلاب در خانه اجارهای قرضی زندگی میکردند و بعد از انقلاب با حضور در پستهای حکومتی ناگهان به خانههای چند هزار متری رسیدند! رفتارهای انحصارطلبانهای که هیچ گونه نقد و اعتراضی را بر نمیتابد و به منتقدان برچسب ضد دین و ضد روحانیت میزند. کسانی که علیرغم پوشش لباس روحانیت به مردم وعدههای دروغ داده و میدهند و در برابر مردم از اینکه جملات کذب بگویند ابایی ندارند.
کسانی که در لباس روحانیت به جای ترویج اسلام به ترویج باورهای غربی پرداختند روحانیونی که به اسم حکم و اجازه داشتن از امام با مفسدین اقتصادی حشر و نشر داشتند و نام آن را وجوهات گرفتن گذاشتند!
همه اینها موجب شده است که بخشی از مردم این عملکردهای غلط رابه پای تمام روحانیت بنویسند و همچون نویسنده این نوشتار با مغالطه تعمیم نادرست و یا پیشفرض غلط نتایج نا صحیحی در مورد برخورد با روحانیت اتخاذ کند.
لذا یکی از پاسخهای نویسنده که نوشته است «از خود با جدیت بپرسیم چرا روحانیت به اینجا رسید؟» این است که عملکرد ناصواب عدهای در لباس روحانیت ممکن است کاری کرده باشد که روحانیت را به اینجا رسانده باشد!
لذا یکی از راههای پیشروی روحانیت این است که خود را از این گونه روحانیون جدا کند و به صراحت از این رفتارهای خلاف زیطلبگی آنها اعلام برائت کند.
روحانیتی که به طور قاطبه، علیرغم دفاع از نظام اسلامی، میل به قدرت ندارد و چنانچه در سیل اخیر، ملت دیدند که با اخلاص و تواضع کمر به خدمت برای مردم بسته است و این یکی از بالاترین جلوههای استیفای حق مردم است.
البته روشن است مردم به خوبی بین روحانیت با رویکرد اسلام آمریکایی و روحانیت اصیل را تشخیص میدهند و غالبا حساب این دو را از هم جدا میکنند.
به نظر میرسد نویسنده محترم به جای آن سوال ابتدایی خوب است به این سوال پاسخ دهد اگر روحانیت وضع مطلوبی هم ندارد، چه کسانی با عملکرد خود روحانیت را به این وضع کشاندهاند؟ /۱۰۱/۹۶۹/م
منبع: رسالت
ارسال نظرات