زندگی شجاعانه
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | مجید زنجیران
آدم باید دنبال روزی برود، باید حرکت کند تا برسد. حالا هدفش هرچه میخواهد باشد؛ از پول و درآمد گرفته، تا موفقیت تحصیلی و مقامات معنوی. باید برود دنبالش، باید زحمت بکشد. این را همه قبول دارند، اما کسانی که دنبال روزی میروند با هم فرق دارند.
طبق یک دستهبندی ساده، این آدمها دو مدل هستند:
یک دسته آنهایی هستند که معمولاً مسیرهای «قبلاً طی شده» و هدفهای «قبلاً فتح شده» را انتخاب میکنند. آرامش و ثبات را دوست دارند، چندان خطر نمیکنند و راههای ناشناخته و ناایمن را امتحان نمیکنند. اینها تمایل دارند مسیری را بروند که از همان آغاز، پیچ و خمهایش برایشان «معلوم» باشد. از اتفاقات غیرمنتظره هراس دارند و انعطاف کمتری نشان میدهند. افراد این دسته معمولاً زیاد حوصله کش مکش ندارند و زندگیشان یکنواخت است.
اینها وقتی میخواهند مسافرت بروند، از مدتها قبل برنامهریزی میکنند، موقع رانندگی از آزادراه میروند و در مقصد هتل میگیرند. وقتی میخواهند شغلی را انتخاب کنند، تمایل دارند پشتمیز باشند، درآمد ثابت داشته باشند و زیر دست یک شخص یا ارگان مطمئن کار کنند. وقتی رستوران میروند، «همان همیشگی» را سفارش میدهند.
وقتی میخواهند ازدواج کنند، باید قبلش خانه ملکی داشته باشند، خودرو شخصی خریده باشند، تحصیلاتشان را به جایی رسانده باشند و به کسب و کار مطمئنی مشغول شده باشند.
اما گروه دوم دیوانهترند. «خلاق، جسور، ماجراجو، اهل ریسک و سنتشکن» کلماتی است که توصیفشان میکند. تفاوت این دسته با دسته اول، شبیه تفاوت چپها و محافظهکارهاست. یا چه میدانم … شبیه تفاوت جوانها و پیرها.
قانونی در نظام روزیدهی دنیا وجود دارد که از شدت آشکاری فراموش شده است. قانونی که من اسمش را گذاشتهام «قانون دیوانگی». پیامبر اکرم(ص) فرمود «خداوند روزی بندهی مؤمنش را فقط از آن مسیری میدهد که انتظارش را ندارد.»
دسته دومیها این قانون را خوب شناختهاند. پس برای یافتن روزی، شجاعانه دل به دریا میزنند و هیچ وقت ناامید نمیشوند. خودشان را معطل کاغذبازیها نمیکنند، فرصتهای بزرگ را به خاطر اینکه از «کارگری» شروع میشوند رد نمیکنند و استادی را به خاطر اینکه از «شاگردی» آغاز میشود رها نمیکنند. اینها همیشه یا راهی مییابند و یا راهی میسازند. در میدان مین معبر میزنند و مسیر را برای دسته اولیها باز میکنند.
خلاصه در یک جمله، دسته دومیها خودشان را شجاعانه در چالشها میاندازند و معمولاً هم روزیهای درشتی نصیبشان میشود.
گرچه کمتر انسانی هست که کاملاً جزو دسته اول یا کاملاً از دومیها باشد، اما با یک چشم چرخاندن ساده میشود فهمید که انگار آدمها اکثراً از گروه اول هستند. اصلا انگار طبیعت انسان بر ثبات، راحتی و خطر نکردن سرشته شده است، همانگونه که بدن انسان به پیری میل میکند.
دسته اول اگر خوب باشند، شهروندانی قانونمدار و مردمی مهربان و زحمتکش و پاکدست خواهند شد. اما اگر بد شوند، جامعهای عصبانی و منفعتطلب خواهند ساخت.
اصولا دسته اولیها در مقایسه با دومیها زیاد اثری در این دنیا ندارند، نه از جهت خوب و نه از جهت بد. بر خلاف دسته دوم که به خاطر خصلت «دیوانگی»شان، همانقدر که میتوانند خوبهای بزرگی بشوند، بدهای شروری هم از دلشان بیرون میزند./918/ی703/س