نوشتاری از استاد میرباقری؛
تحلیل هجرت سیاسی امام رضا
رفتار و فعل هر یک از ائمه معصومین(ع) در هر یک از شئون حیاتشان در عالم دنیا، از فعل سایر معصومین(ع) جدا نیست و با افعال سایر معصومین ارتباط دارد.
به گزارش خبرگزاری رسا،حجت الاسلام والمسلمین میرباقری مطالبی را در تحلیل هجرت سیاسی امام رضا علیهالسلام به مرو مطرح کرده که به این شرح است:
مقدمه
قبل از ورود به بحث تحلیل هجرت امام رضا علیه السلام به مرو، تذکر این نکته ضروری است که رفتار و فعل هر یک از ائمه معصومین علیهم السلام در هر یک از شئون حیاتشان در عالم دنیا، از فعل سایر معصومین علیهم السلام گسسته و جدا نیست؛ بلکه فعل هر معصومی هم، چون حلقههای پیوستهی یک زنجیر، با افعال سایر معصومین ارتباط دارد؛ و افعال معصومین، فعل یک دیگر را نقض نمیکند.در تایید این مطلب، در زیارت غدیریه میخوانیم:«…لَا تَزِیدُنِی کَثْرَةُ النَّاسِ حَوْلِی عِزَّةً، وَ لَا تَفَرُّقُهُمْ عَنِّی وَحْشَةً، وَ لَوْ أَسْلَمَنِی النَّاسُ جَمِیعاً لَمْ أَکُنْ مُتَضَرِّعاً، اعْتَصَمْتَ بِاللَّهِ فَعَزَزْتَ، وَ آثَرْتَ الْآخِرَةَ عَلَى الْأُولَى فَزَهِدْتَ، وَ أَیَّدَکَ اللَّهُ وَ هَدَاکَ، وَ أَخْلَصَکَ وَ اجْتَبَاکَ. فَمَا تَنَاقَضَتْ أَفْعَالُکَ، وَ لَا اخْتَلَفَتْ أَقْوَالُکَ، وَ لَا تَقَلَّبَتْ أَحْوَالُک...؛ ... کثرت مردم در پیرامونم عزّتى به من نیفزاید و پراکنده شدنشان ترسى به من اضافه نکند، اگر همه مردم از من دست بردارند، نالان نشوم، پناهنده به خدا شدى و عزّت یافتى، آخرت را بر دنیا برگزیدى و پارسا گشتى، خدا تأییدت نمود و راهنمایى فرمود، و در گردونه خلوص قرار داد، و تو را برگزید، کردارهایت ضد و نقیض نشد، گفتارهایت اختلاف نیافت، حالاتت زیرورو نگشت...»؛ بنابراین علاوه بر این که همه افعال امام معصوم علیهالسلام در همه شئون با یک دیگر هماهنگ است؛ افعال هر یک از معصومین علیهم السلام نیز با افعال امام معصوم دیگر نیز هماهنگ و پیوسته است. فعل امیرالمومنین (ع) ادامه فعل رسول اکرم (ص) است و رسالت ایشان با حلقات افعال سایر اهل بیت (علیهم السلام) صورت میپذیرد. از همین روست که شما میتوانید کلام امام هادی (ع) را قرینه کلام امیرالمومنین (ع) قرار بدهید. چنین هماهنگی را در کلام غیر معصوم نمیتوان پیدا کرد.
در نتیجه هماهنگی افعال و اقوال معصومین است که فقهای عظیم الشأن شیعه توانستهاند به واسطه علم اصول، ادلهی ارائه شده در کلام معصوم را جمع بندی کنند؛ علم اصول که در کلام غیر معصوم به کار گرفته شدنی نیست. به گمان من، قواعد علم اصول، قواعد عرفی نیست؛ قواعد تخصصی فقهاست. عرف این ظرفیت را ندارد که کلام دویست سال قبل را بتواند با کلام دویست سال بعد قرینه کند. اکنون با داشتن چنین توجهاتی، که لازمهی تفقه در فعل معصوم است، میتوان هجرت امام رضا علیه السلام از مدینه به مرو را تا حدّ توان تحلیل کرد.
شرایط سیاسی ائمه معصومین پیش از امام رضا (ع)
شرایط سیاسی ائمه معصومین پیش از امام رضا (ع)
هجرت امام رضا (ع) ادامه سلسله رفتارهای نبی اکرم (ص)، امیرالمومنین (ع) و سایر معصومین علیهم السلام است؛ و بدون توجه به رویکردهای رفتار سیاسی این بزرگ واران، نمیتوان این هجرت را تحلیل کرد.
اگرچه با بعثت نبی اکرم (ص) تاریخ جهان اسلام آغاز میشود؛ اما برپا شدن دولت سقیفه، ادامه این مسیر را دچار چالشهای میکند که با دوراندیشی و تدابیر امیرالمومنین و دیگر معصومین رسالت آن حضرت ادامه مییابد. یکی از مراحل تحقق این رسالت عظیم، هجرت امام رضا علیه السلام از مدینه به مرو است.
پس از رحلت نبی اکرم و شکل گیری آن حوادث، امیرالمومنین به طور مستقیم با شخص سران ظلم و نفاق درگیر نمیشوند؛ بلکه با اتخاد تدابیر بلندی که در شأن معصومیت و ولایت امام است، به جنگ با محصول آن ها، یعنی "نکث" و "قسط" و "مروق" میروند و چشم فتنه را کور میکنند؛ لذا سرحلقه بصیرتی که محصول رویاروییهای امیرالمومنین (ع) با ناکثین و قاسطین و مارقین است، ارزشمندترین و غنیترین سرمایهی شیعه در طول تاریخ بوده است. حضرت وقتی آماده شهادت شدند، ماموریت خودشان در کور کردن چشم «ظلماتٌ بعضها فوق بعض» را که همان ظلمات حاصل از آن حوادث است، تمام کرده بودند. شاهد این مطلب بخشی از زیارت غدیریه است که میخوانیم:«وَ لَمَّا رَأَیْتَ قَدْ قَتَلَتْ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمَارِقِینَ، وَ صَدَّقَکَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَعْدَهُ، فَأَوْفَیْتَ بِعَهْدِه؛ زمانى که دیدى پیمانشکنان و ستم کاران و بیرونرفتگان از دین را کشتى، و رسول خدا که درود خدا بر او و خاندانش باد وعدهاش را به توراست گفته بود، تو هم به عهدش وفا کردى».
پس از ایشان، امام حسن مجتبی و امام حسین (علیهما السلام) با تدابیری که اتخاذ کردند، دشمن را به جایی رساندند که در برابر نشر و پخش معارف اهل بیت سد ایجاد کند و مانع از گستردهتر شدن دامنهی مخاطبان علوم اهل بیت عترت و طهارت شود. هر دو امام بزرگ وار در این مسیر به شهادت رسیدند و با شهادت خودشان، روح تازهای در کالبد جامعه شیعه دمیدند. برای چگونگی خفقان سیاسی و فرهنگی دورهی بنی امیه کافی است در این کلام علامه طباطبایی رحمت الله علیه دقت کرد که ایشان میفرمودند: «من همهی وسائل الشیعه را که تتبع کردم، بیش از سه روایت فقهی از سیدالشهداء علیه السلام پیدا نکردم.»
این مطلب، خیلی عجیب است! زیرا عموم مسلمانها بر سر این مساله اتفاق نظر دارند که علم نبی اکرم (ص) در میان خاندان ایشان است. یعنی حتی اگر دستهای از مسلمانان، به خطا رفته؛ و مرجعیت و رهبری سیاسی امام معصوم در جامعهی اسلامی را نیز قبول نداشته باشند؛ عموم مسلمانان، مرجعیت علمی اهل بیت را به رسمیت میشناسند. حال در جامعه اسلامی چه اتفاقی افتاده است که ابوهریرهها، مرجع روایت حدیث از نبی خاتم میشوند؛ اما از سیدالشهداء (ع) در جامعترین کتاب فقهی و روایی شیعه، بیشتر از سه حدیث نقل نمیشود! این مساله حکایت از آن دارد که مردم در این دوره، حتی مسائل فقهیشان را هم از ائمه معصومین نمیپرسیدند؛ بنابراین با ریخته شدن خون سیدالشهداء (ع)، موجبات نابودی دستگاه شیطان و منزوی گشتن شیاطین انس و جن فراهم شد؛ و رجعتی به سمت شیعه پدید آمد و بستری فراهم گردید تا امام باقر و امام صادق انقلاب عظیمی در حوزهی اندیشهی جهان اسلام راه بیاندازند و زمینهی تاسیس جغرافیای جدیدی را برای شیعه فراهم آورند.
اما آن چه خون سیدالشهداء (ع) را به انقلاب علمی امام باقر و امام صادق علیهماالسلام پیوند میدهد، تصرفات عظیمی است که امام سجاد (ع) با «احیای توحید و معنویت» از یک سو؛ و «احیای توجه به اهل بیت از طریق توجه به عاشورا» از سوی دیگر، قیام اباعبدالله را به بار نشاندند و حقیقت رسالت نبی اکرم (ص) را دیگر بار احیاء نمودند.
خلاصه کردن طریق مبارزه امام سجاد (ع) به دعا، در شأن تحلیل فعل معصوم و توصیف مقامات امام نیست! این تحلیل، بیشتر از آن که توصیف امام باشد، تحقیر امام است. صحیفه سجادیه، تجلّی احیاء توحید در جامعهی مسلمان هاست. فعل اصلی ایشان در ایام امامت شان، احیاء دیگربارهی معنویت حقیقی فراموش شدهای است که در خلاء این معنویت، مرجعیت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به فراموشی سپرده شده؛ و فرزند رسول خدا در این فراموشی به مسلخ رفته بود.
در نتیجه همین احیاء معنویت و مرجعیت اهل بیت علیهم السلام بود که وقتی در ایام حج، هشام لعنت الله علیه قصد طواف بیت الله الحرام کرد؛ و میخواست اعمال حج را به جای آورد؛ به خاطر ازدحام جمعیت نمیتوانست به حجرالاسود نزدیک شود. اما هنگامی که سیدالساجدین (ع) تشریف آوردند؛ مردم محو جمال ایشان شده و خیره و حیران، حضرت را تماشا میکردند. آنها راه را باز کردند و حضرت به سمت حجرالاسود رفته و آن را استلام نمودند. هشام تعجب کرد و با تجاهل پرسید: «او کیست؟» فرزدق، شاعر خاندان عترت و طهارت علیهم السلام، آن جا حاضر بود و در پاسخ با زبان شعر حضرت را این گونه معرفی کرد:
هَذَا الَّذِی تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ وَ الْبَیْتُ یَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ
یَکَادُ یُمْسِکُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ رُکْنُ الْحَطِیمِ إِذَا مَا جَاءَ یَسْتَلِمُ
یُغْضِی حَیَاءً وَ یُغْضَى مِنْ مَهَابَتِهِ فَمَا یُکَلَّمُ إِلَّا حِینَ یَبْتَسِمُ
هَذَا الَّذِی تَعْرِفُ الْبَطْحَاءُ وَطْأَتَهُ وَ الْبَیْتُ یَعْرِفُهُ وَ الْحِلُّ وَ الْحَرَمُ
یَکَادُ یُمْسِکُهُ عِرْفَانَ رَاحَتِهِ رُکْنُ الْحَطِیمِ إِذَا مَا جَاءَ یَسْتَلِمُ
یُغْضِی حَیَاءً وَ یُغْضَى مِنْ مَهَابَتِهِ فَمَا یُکَلَّمُ إِلَّا حِینَ یَبْتَسِمُ
این بازگشت و توجه به امام معصوم، محصول تصرفات امام سجاد (ع) برای اصلاح انحرافی است که پدر بزرگ وارشان نیز برای مبارزهی با آن قیام کرده بودند. در نتیجهی مشی امام سجاد (ع) مردم این امکان را پیدا کردند که معنویت و قداست امام معصوم را ببینند و سرچشمهی توحید و بندگی را پیدا کنند. پس، این طور نیست که حضرت با دعا، به جنگ با بنی امیه رفته باشند؛ بلکه، دعا، یکی از شئون امامت ایشان بوده، که احیاء معنویت در آن منعکس گردیده است. به بیان دیگر؛ صحیفه، تجلی احیاء توحید در جامعه زمان امام سجاد علیه السلام است؛ نه ابزار مبارزهی حضرت!
در پی ارجاء مردم به خانهی اهل بیت که نتیجه تلاشهای امام سجاد (ع) بود، امام باقر و امام صادق علیهماالسلام جایگاه مرجعیت علمی امام معصوم را نیز در جامعهی اسلامی احیاء نمودند؛ و معادلهی مراجعهی مردم برای حل و فصل مسائل فقهی را عوض کردند. پیش تر، جامعهی شیعه مسائل فقهی اش را از اهل سنت اخذ میکرد؛ اما در این دوره با احیاء مرجعیت علمی امام معصوم، کار به جایی رسید که بزرگان هر چهار مذهب اهل سنت، در مکتب تدریس امام صادق (ع) حضور پیدا میکردند و از شاگردان آن حضرت به شمار میآمدند.
اگر تتبعی صورت بگیرد که ببینیم فقه اهل سنت بعد از امام صادق (ع) چقدر قویتر از پیش شده؛ کلام و عرفان اهل سنت چقدر قدرت پیدا کرده؛ آن گاه مشخص میشود که این امام بزرگ وار چگونه عمل کردند تا جهان اسلام را از پرتگاه خطرناکی که پیش آمده بود، حفظ کنند!
این کار، تحقیق چندان پیچیده و سنگینی هم نمیخواهد؛ آدم با ورق زدن توحید صدوق رحمت الله علیه و مرور سوالهایی که به امام باقر و امام صادق علیهما السلام ارجاء داده میشد، میتواند متوجه شود که کار مسلمانها به جایی رسیده بود که دربارهی توحید و معرفت خداوند متعال، حرفهایی بدتر از یهود میزدند! این انحطاط که تصادفی نیست. فرقه سازی، ایجاد بدعت، راه اندازی نهضت ترجمه و پدیدآوردن جریانهای انحرافی، همه و همه، کارهای مدیریت شده و توام با برنامه ریزیای بوده است که دستگاه نفاق، با دوراندیشی و نگاه تاریخی، آن را راه انداخته؛ تا اسلام و معنویت حاصل از آن را سرنگون کند.
این برنامه ریزی تا امروز هم ادامه دارد و ادامهی همان شیطنتی است که دستگاه ظلم آن را پایه گذاری کرده است. اگر در عصر حاضر، فراعنهی دنیا با اقامهی اخلاق و عرفان مادی، برای زمینی و غیر قدسی کردن و به تعبیر خودشان سکولاریزه کردن زندگی بشر تلاش و برنامه ریزی میکنند؛ هیچ یک از اینها تصادفی نیست. این حوادث ادامهی ظلمت و کیدی است که سران ظلم آن را پایه ریزی کردند و فتنههای گوناگونی را راه انداختند. خود این مطلب محتاج بحث جداگانهای است و توجه به آن اهمیت زیادی دارد.
به هر حال؛ در چنین شرایطی بود که امام باقر و امام صادق علیهماالسلام با ایجاد پایگاه مرجعیت علمی در جهان اسلام، نه تنها شیعیان که حتی اهل سنت را از افتادن در ورطهی انحطاط فکری نجات دادند و چارچوبهای مقننی را در معارف اسلامی بنا نهادند. ایشان ضمن اتخاذ تدابیر بلند، با تربیت شاگردان فقهی در بدنه اهل سنت، در برابر پدید آمدن انحرافهای خطرناکتر که میتوانست به فروپاشی جامعهی اسلامی منتهی شود، و نام اسلام و مسلمانی را یک سره در تاریخ به فراموشی بسپارد، ایستادند. اگر امروزه، عموم مسلمانان به جای داشتن معنویت مبهم، وارث معارف متقن و مستدلی هستند؛ همه اینها مدیون تدابیر این دو امام بزرگ وار و عظیم الشأن است.
دوره حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه نیز دوره فوق العادهای است و پایههای توسعهی جغرافیایی شیعه با تدابیر ایشان اتفاق میافتد. ایشان با وجود این که جمعیت شیعیان، فراوان، اما متفرق در اطراف دنیای اسلام بودند؛ کاری کردند که بنی العباس مجبور شدند مسیر خودشان را تغییر دهند و برای مهار شیعه، سیاست دیگری را اتخاذ کنند. این تغییر، به ویژه، در دوران حاکمیت مامون کاملا هویداست.
ویژگیهای دوران امامت حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه والثناء
ویژگیهای دوران امامت حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیه والثناء
مامون که یکی از باهوشترین خلفای عباسی بود، بر آن شد تا با شریک کردن امام رضا (ع) در امر حکومت، این چرخش سیاسی را به شیعیان آن حضرت نشان دهد. وی با شریک کردن امام رضا (ع) در حکومت خود، این هدف را دنبال میکرد که به همه نشان دهد مسالهی حکومت، قدسی و زمینی و آسمانی ندارد و حتی اگر امام شیعه نیز در این مسند بنشیند و دست او به حکومت باز شود، همان کاری را انجام میدهد و سیاستی را در پیش میگیرد که ما انجام میدهیم! اما برعکس؛ امام رضا (ع) نیز بر آن بودند تا با پذیرفتن ولایت عهدی این مساله را نشان دهند که خلافت الهی، امر دیگری ست و اگر امام بر مسند حکومت بنشیند، به گونهی دیگری رفتار خواهد کرد.
آن چه ما میتوانیم در مورد تحولات عظیم جامعهی شیعه در عصر امام رضا (ع) که با تدابیر آن حضرت صورت گرفته بود، صحبت کنیم؛ تنها وجه ظاهری و مُلکی آن هاست. باطن تحولات و آن حقیقت ملکوتیای که با تصرفات ایشان صورت پذیرفت، از دسترس ما خارج است.
ـ رواج گفتمان ولایت و امامت
ـ رواج گفتمان ولایت و امامت
یکی از تغییرات جدیای که در عصر امام رضا (ع) واقع شد، این بود که گفتمان امامت و گفتگو در باب ولایت ائمهی معصومین به طور جدی در جامعه رواج یافت؛ و تقیه در موضوع ولایت نسبت به زمانهای قبل برداشته شد؛ این موضوع را در احتجاجات آن حضرت میتوان مشاهده کرد.
از همین روست که اکثر معارف سنگین حول مقامات ائمه در دورهی ایشان آشکار شد و زمینهای پدید آمد تا معارف بیش تری در این حوزه، هم، چون زیارت جامعهی کبیره و زیارت ائمه المومنین، در زمان امام هادی (ع) بیان شود و بستر معرفی امام و امامت از نو احیاء گردد.
ـ بلوغ جامعهی شیعه برای امتحانهای پیچیدهتر
از همین روست که اکثر معارف سنگین حول مقامات ائمه در دورهی ایشان آشکار شد و زمینهای پدید آمد تا معارف بیش تری در این حوزه، هم، چون زیارت جامعهی کبیره و زیارت ائمه المومنین، در زمان امام هادی (ع) بیان شود و بستر معرفی امام و امامت از نو احیاء گردد.
ـ بلوغ جامعهی شیعه برای امتحانهای پیچیدهتر
در پی نشر و احیای چنین معارف نابی بود که جامعهی شیعه این قابلیت را پیدا کرد تا برای اولین بار به امام خردسال امتحان شود و از این آزمایش سخت، سربلند بیرون آید. شیعه در زمان امام رضا (ع) آن قدر بالغ شده بود که پس از ایشان، انشعاب جدی دیگری در میان شیعیان پدیدار نشد؛ در حالی که سه تن از امامان پس از ایشان _ امام جواد، امام هادی و امام عصر علیهم السلام _ از نظر سن، خردسال بودند.
در نقل آمده است:«روزی جناب علی بن جعفر علیه الرحمه، عموی ثامن الائمه علیه السلام، در میان شاگردان خود در مسجد نبوی نشسته؛ و مشغول تدریس بود. در همین حال، امام جواد (ع) که به حسب ظاهر خردسال بودند، وارد شدند. جناب علی بن جعفر به احترام ایشان، تمام قد بلند شده؛ به استقبال حضرت رفته؛ با تحت الهنک خود، غبار کفش حضرت را پاک کرده؛ و دست حضرت را بوسید. شاگردان که از این کار ایشان تعجب کرده بودند، پرسیدند: این کار شایستهی شما نیست! سن و سالی از شما گذشته و عالم بزرگی شده اید! چند تن از امامان را درک کرده اید! علی بن جعفر در پاسخ به پرسش آنها گفتند: این گونه نیست. خدای متعال، محاسن سفید من را لایق امامت ندانسته اند و در عوض این آقازاده را لایق چنین مقامی دیده اند.»
چنین فهمی، تصادفی نیست؛ بلکه از رشد جامعهی شیعه در درک عمیق تری از معنای امامت و ظرفیت بالاتری از تحمل ولایت حکایت دارد. این بلوغ، محصول تصرفات و معارفی است که امام رضا (ع) ضمن هجرت خودشان از مدینه به مرو، در اختیار جامعهی شیعه قرار دادند و ظرفیت شیعیان را تا حد اطاعت از امام خردسال ارتقاء بخشیدند. عجیبتر این که، کسانی در برابر امامت امام جواد (ع) تسلیم شده بودند که از علمای بزرگ شیعه محسوب میشدند و شاگردی امام صادق (ع) را تجربه کرده بودند.
ـ شکل گیری مرکزیت در جهان شیعه
ـ شکل گیری مرکزیت در جهان شیعه
اگرچه جمعیت جامعه شیعه در زمان ولایت امام رضا (ع) از کثرت قابل توجهی برخوردار شده بودند، اما متفرق در دنیای اسلام بوده و مرکزیت خاصی نداشتند. در چنین شرایطی بود که امام رضا (ع) به مرو هجرت فرمودند و تدابیری اندیشیدند که مامون مجبور شد به بغداد کوچ کند. بخش دیگری از تدابیر تاریخی ثامن الحجج فراخواندن امام زادهها به سمت خراسان بود؛ هجرت این بزرگ واران موجب شد تا مدنیت شیعه در ایران، حول امام زادهها شکل بگیرد.
شهرسازی در ایران، حول بیوت نور ائمهی اطهار علیهم السلام توسعه یافته است. یعنی، مردم به جای آن که حول آب و مرتع و علف زار خوب _مانند سایر اقوام و ملل_ جمع شوند؛ حول نسل نورانی نبی اکرم (ص) گردآمده اند. از این روست که «بنیان جامعهی شیعه، علی التقواست».
شهرسازی در ایران، حول بیوت نور ائمهی اطهار علیهم السلام توسعه یافته است. یعنی، مردم به جای آن که حول آب و مرتع و علف زار خوب _مانند سایر اقوام و ملل_ جمع شوند؛ حول نسل نورانی نبی اکرم (ص) گردآمده اند. از این روست که «بنیان جامعهی شیعه، علی التقواست».
به نظر من، این که کسی هنگام صبح رو به حرم مطهر میکند و میگوید: «السلام علیک یابن رسول الله»؛ این که هنگام عبور از کنار حرم از ماشین پیاده میشود و عرض ادب و احترام میکند؛ این سلام و احترام، کفارهی گناهان او از صبح تا شب است. این سلام، صلوات بر محمد و آل محمد است. مگر این گونه نیست که در زیارت جامعه میگوییم:«وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَایَتِکُمْ طِیباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَةً لَنَا وَ کَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا؛ درودهاى ما را بر شما قرار داد، و آن چه ما را از ولایت شما به آن مخصوص داشت، مایه پاکى براى خلقت ما، و طهارت براى جان ما، و تزکیه براى وجود ما، و کفاره گناهان ماست.»
تعظیم در برابر امام زاده، که تعظیم بندگی و تعبد ایشان نیست؛ این احترام و تعظیم یعنی تبعیت از معصوم در بندگی خدا. امام رضا علیه السلام در کلامی نورانی میفرمایند:«بَلَغَنِی أَنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّا نَزْعُمُ أَنَّ النَّاسَ عَبِیدٌ لَنَا لَا وَ قَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص مَا قُلْتُهُ قَطُّ وَ لَا سَمِعْتُهُ مِنْ آبَائِی قَالَهُ وَ لَا بَلَغَنِی عَنْ أَحَدٍ مِنْ آبَائِی قَالَهُ وَ لَکِنِّی أَقُولُ النَّاسُ عَبِیدٌ لَنَا فِی الطَّاعَةِ مَوَالٍ لَنَا فِی الدِّینِ فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ؛ شنیده ام که بعضی از مردم میگویند ما عقیده داریم که مردم بندگان ما هستند؛ نه، سوگند به قرابت و خویشاوندى ما که با رسول داریم این چنین عقیدهاى نداریم و نه گفته ایم، و نه از پدران و اجداد گرامى خود چنین شنیده ایم! بلکه میگویم مردم، بندگان ما هستند در اطاعت خدا، و پیرو ما هستند در ادای وظایف دینى؛ این مطلب را حاضران به غائبان برسانند».
اگر آیه مبارکه «عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلى شَیْءٍ» تنها یک مصداق داشته باشد، این مصداق، امام معصوم است. این که وهابیها به اذن دخول خواندن شیعیان اعتراض میکنند، از بی سوادی آنها در فهم قرآن است؛ و الا کسی که احکام عبید و امام قرآن را بلد باشد، میداند که این عبد بودن، عبد بودن در اطاعت از خداست؛ نه پرستش امام. خداوند، ازلاً و ابداً، حلقهی بندگی اش را به گوش ما انداخته است؛ کسی که این حلقه را در گوشش نیندازد، حلقهی بندگی شیطان به گوشش میافتد.
اگر آیه مبارکه «عَبْداً مَمْلُوکاً لا یَقْدِرُ عَلى شَیْءٍ» تنها یک مصداق داشته باشد، این مصداق، امام معصوم است. این که وهابیها به اذن دخول خواندن شیعیان اعتراض میکنند، از بی سوادی آنها در فهم قرآن است؛ و الا کسی که احکام عبید و امام قرآن را بلد باشد، میداند که این عبد بودن، عبد بودن در اطاعت از خداست؛ نه پرستش امام. خداوند، ازلاً و ابداً، حلقهی بندگی اش را به گوش ما انداخته است؛ کسی که این حلقه را در گوشش نیندازد، حلقهی بندگی شیطان به گوشش میافتد.
حضرت در هجرتی که به خراسان داشتند، ضمن ایجاد مرکزیت برای شیعیان، حقیقت ولایت و امامت را احیاء نمودند و شأن امام را به جامعهی اسلامی معرفی کردند. تلقی من از این که میگویند: «ثواب زیارت امام رضا (ع) از ثواب زیارت جدشان بیشتر است» از این مساله نشأت میگیرد که ثواب زیارت امام رضا علیه السلام «ثواب اقامه» است.
بارگاه ایشان، زیارت گاه شیعیان دوازده امامی است و تنها کسانی به زیارت ایشان نایل میشوند که شیعهی تام باشند. زیارت امام رضا (ع) به معنای اقامهی ولایت دوازده امام معصوم است؛ ثواب هر قدمی که برای زیارت ایشان برداشته میشود، معادل یک حج عمرهی مقبوله محاسبه میشود.
این هجرت پربرکت، زمینهای فراهم آورد تا دولت و پادشاه شیعی در ایران مستقر شود و این پادشاهی مقدمهای گردد تا رسیدن به حکومت ولایت فقیه و ان شاءالله، عصر ظهور. /۹۹۹/د101/س
ارسال نظرات