۲۵ مهر ۱۳۹۸ - ۱۵:۴۵
کد خبر: ۶۲۴۱۳۱
به همت دانشگاه الزهرا(س)؛

شماره 13 فصلنامه علمی ـ پژوهشی «مطالعات زن و خانواده» منتشر شد

شماره 13 فصلنامه علمی ـ پژوهشی «مطالعات زن و خانواده» منتشر شد
سیزدهمین شماره فصلنامه علمی ـپژوهشی «مطالعات زن و خانواده» به صاحب امتیازی دانشگاه الزهرا(س) با مدیرمسؤولی دکتر فروغ الصباح شجاع نوری و سردبیری دکتر انسیه خزعلی منتشر شد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، سیزدهمین شماره فصلنامه علمی ـ پژوهشی «مطالعات زن و خانواده» به صاحب امتیازی دانشگاه الزهرا(س) با مدیر مسؤولی دکتر فروغ الصباح شجاع نوری و سردبیری دکتر انسیه خزعلی منتشر شد.

این فصلنامه در 10 مقاله منتشر شده و عناوین، نام نویسندگان و چکیده مقالات مذکور به شرح ذیل است:

 

پیش بینی ناپایداری ازدواج بر اساس متغیرهای هوش هیجانی و هوش معنوی در یک جمعیت غیر بالینی از زنان

ماندانا نیکنام و طه تاج

چکیده: هدف از پژوهش حاضر پیش بینی ناپایداری ازدواج بر اساس متغیرهای هوش هیجانی و هوش معنوی بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری شامل کلیه مربیان زن متاهل مهدهای کودک منطقه 3 تهران بودند که به روش نمونه‌گیری در دسترس، 93 نفر انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﻫﻮش‌ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ ﺑﺎر آن، ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﻫﻮش ﻣﻌﻨﻮی ﮐﯿﻨﮓ (2008) و ﺷﺎﺧﺺ ﻧﺎﭘﺎﯾﺪاری ازدواج (ادواردز و ﻫﻤﮑﺎران، 1987) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با استفاده از نرم‌افزار SPSS اﺳﺘﻔﺎده شد. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که رابطه معنادار و معکوسی بین ابعاد هوش هیجانی و ناپایداری ازدواج، همچنین وجود رابطه معنادار و معکوس بین ابعاد هوش معنوی و ناپایداری ازدواج وجود دارد همچنین نتایج بدست آمده از تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که هوش هیجانی و هوش معنوی توان پیش بینی ناپایداری ازدواج را دارند. یافته های این پژوهش از اهمیت متغیرهای هوش هیجانی و هوش معنویی در پیش بینی ناپایداری ازدواج حمایت می کند، یعنی بالا بودن هوش هیجانی و هوش معنوی، ناپایداری ازدواج کاهش می یابد.

                       

مطالعه جامعه‌شناختی پوشش دانشجویان: عوامل عینی و ذهنی

عبدالحسین کلانتری، فرزانه همتی راد و حسن مومنی

چکیده: پوشش به عنوان پدیده‌ ای فطری و جهان شمول، اگر چه در دوران پیشامدرن مسئله‌ ای اجتماعی نبود، اما در عصر پسامدرن دستخوش تغییرات بسیار زیادی شده و تبدیل به مسئله‌ای اجتماعی شده است. بر این اساس، مطالعه جامعه‌شناختی پوشش دانشجویان، هدف اصلی تحقیق حاضر است. چارچوب نظری این تحقیق بر اساس آراء و نظریات گیدنز، گافمن و وبلن و نظریات آسیب‌شناسی اجتماعی استوار است. جامعه‌ آماری این تحقیق شامل دانشجویان دانشگاه‌های مختلف شهرستان دهلران با جامعه آماری 2524 نفر است و حجم نمونه نیز 320 نفر تعیین شده است. روش نمونه‌گیری تصادفی است‌ و برای بررسی فرضیات از آزمون همبستگی، تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر استفاده شده است. یافته‌ ها نشان می‌دهند که بین متغیرهای مستقل «ارزش‌ های درونی شده»، «باورهای مذهبی»، «رسانه‌ها»، «گسیختگی روابط در خانواده»، «تعهد اجتماعی»، «گروه‌ های مرجع» با پوشش دانشجویان (متغیر وابسته) رابطه معناداری وجود دارد. همچنین متغیرهای پایگاه اجتماعی - اقتصادی و سطح تحصیلات با پوشش زنان رابطه‌ معناداری نشان ندادند. در تحلیل رگرسیون متغیرهای باورهای مذهبی(26/0)، کنترل اجتماعی(21/0) و رسانه‌ها (18/0) به ترتیب بیشترین ضریب تأثیر رگرسیونی استاندارد شده را بر متغیر وابسته داشتند. در تحلیل مسیر نیز متغیرهایی چون باورهای مذهبی و کنترل اجتماعی دارای تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم بودند و متغیر گسیختگی روابط در خانواده تنها دارای اثر غیرمستقیم می‌باشد.

 

نقش حمایت عاطفی و خودتعیین گری در پیش بینی تعارضات زناشوییِ زنان متأهل

سیده فاطمه موسوی و رقیه قلی نسب قوجه بیگلو

چکیده: پژوهش حاضر با هدف مطالعه نقش حمایت عاطفی و خودتعیین‌گری در رابطه زناشویی در پیش‌بینی تعارضات زناشویی زنان متأهل انجام شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. به این منظور تعداد 150 نفر از زنان متأهل شهرقدس به روش نمونه‌ گیری دردسترس و داوطلب برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند و به پرسشنامه های فرم تجدیدنظرشدۀ تعارضات زناشویی، پرسشنامه حمایت اجتماعی - مقیاس خانواده و مقیاس ارضای نیازهای اساسی در روابط پاسخ دادند. داده‌ها با روش همبستگی و رگرسیون همزمان با استفاده از نرم‌افزار SPSS.V20 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان داد بین حمایت عاطفی خانواده و ابعاد خودتعیین‌گری در رابطه زناشویی با تعارضات زناشویی رابطۀ معناداری وجود دارد. نتایج همچنین نشان داد که حمایت عاطفی خانواده، خودمختاری، شایستگی و ارتباط از نیازهای خودتعیین‌گری قادر بودند 34 درصد از واریانس تعارضات زناشویی را در زنان متأهل پیش‌بینی کنند. تقویت حمایت همسران از زنان و ارضای نیازهای خود تعیین‌ گری در رابطه زوجین می‌تواند زمینه تعاملات مثبت و کاهش تعارض زناشویی در رابطۀ زناشویی را فراهم نماید.

 

مطالبات اجتماعی زنان و رابطه سرمایه اجتماعی و سبک زندگی با آنها(مورد مطالعه: زنان شهر قزوین)

بیدا میرحسینی، حسین آقاجانی مرسا و کرم حبیب پور گتابی

چکیده: الزامات جامعه کنونی ایران، نیازمند زنانی آگاه، فعال و پُرتلاش می‌ باشد که با حضور خود در عرصه‌های مختلف بتوانند مطالبه‌گرانی شایسته از حقوق خود باشند و شهروندی همراه با دانایی، تعهد عقلانی، رفتارهای مدنی، مشارکت و احساس تعلق و هویت ملی را کنشگرانه به نمایش گذارند. ضمن‌ اینکه در این بین، عواملی مانند سرمایه اجتماعی و سبک زندگی می‌توانند بر ماهیت و نوع مطالبات اجتماعی زنان تأثیر بگذارند که شناسایی این رابطه اهمیت نظری و کاربردی بسزایی دارد. بنا به این ضرورت، تحقیق حاضر با پیمایش در بین 386 نفر از زنان 20 تا 55 ساله شهر قزوین، به بررسی مطالبات اجتماعی آنان بر اساس سه رویکرد اقتصادی، حقوقی و فرهنگی پرداخته است. یافته‌ها نشان داد که سطح سرمایه اجتماعی در بین زنان مورد مطالعه، پایین بوده و سبک زندگی غالب در بین آنها مدرن است. در ضمن، مطالبات با رویکرد اقتصادی شایع‌ترین و مطالبات با رویکرد حقوقی کمترین شیوع را در بین زنان داشتند. درعین‌حال که سرمایة اجتماعی بیش از سبک زندگی، روی مطالبات اجتماعی زنان مؤثر است، این دو متغیر به اتفاق هم توانسته‌اند 14.5% از واریانس مطالبات اجتماعی زنان را تبیین کنند.

 

اثربخشی آموزش مبتنی بر مدل بومی خانواده شادی محور بر عملکرد خانواده

منصوره سادات چاوشی، سیده منور یزدی و سیمین حسینیان

چکیده: عملکرد مناسب خانواده، عامل بسیار تأثیرگذاری در شکوفایی و پیشرفت اعضای خانواده است که درنهایت رشد جامعه را در پی خواهد داشت.مداخلات آموزشی خانواده در تمامی زمینه ها به ویژه در حوزه عملکرد، باعث ارتقای سلامت روانی، اجتماعی و اخلاقی اعضای آن می شود. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مدل بومی خانواده شادی محور بر عملکرد خانواده بود که با استفاده از طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون _ پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه انجام شد. از بین فرهنگیان متأهل داوطلب استان قم تعداد 30 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار داده شدند. سپس گروه آزمایش به مدت نه هفته متوالی، در نه جلسه نود دقیقه ای ، تحت آموزش مدل بومی خانواده شادی محور قرار گرفت. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه شادکامی آکسفورد، پرسشنامه سنجش عملکرد خانواده و پرسشنامه سلامت روان استفاده شد. نتایج تحلیل مانوا از طریق روش امیخته با اندازه گیری های مکررنشان داد که بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایش و گروه انتظار ( گروه کنترل) تفاوت معناداری وجود دارد همچنین نمرات در مرحله پیگیری از ثبات نسبی برخوردار بودند که نشانگر اثر بخش بودن برنامه مداخله مذکور می باشد. بر این اساس اینچنین نتیجه گیری می شود که از بسته آموزشی مبتنی بر مدل بومی خانواده شادی محور می‌توان برای افزایش عملکرد مثبت خانواده استفاده کرد.

 

بررسی عوامل برون فردی مؤثر بر طلاق عاطفی در میان زنان

خسرو رشید، فضل الله حسنوند، صفدر نبی زاده و عابده رشتی

چکیده: طلاق عاطفی یک پدیده پنهان در زندگی زوج‌هاست که می‌تواند منجر به پیامدهایی ناگوار برای خانواده شود. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی برخی عوامل برون‌فردی مؤثر بر طلاق عاطفی در زنان ایرانی انجام شده است. بدین منظور از میان زنان مراجعه‌کننده به مراکز مشاوره‌ شهر همدان که به سبب اختلافات زناشویی مراجعه کرده بودند، 120 نفر به روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسش‌نامه پژوهشگر ساخته طلاق عاطفی و مؤلفه ‏های اثرگذار بر آن پاسخ دادند. سپس داده‌های پژوهش به روش تحلیل رگرسیون سلسله ‏مراتبی تجزیه و تحلیل شدند. میزان پایایی پرسش‌نامه بکار رفته در پژوهش با استفاده از روش آلفای کرونباخ برابر با 95/0 محاسبه گردید. یافته‌ها نشان داد که همه‌گیری طلاق به عنوان یک متغیر اجتماعی بر طلاق عاطفی تأثیر مثبت دارد. همچنین، یکنواختی زندگی و کوشش برای داشتن حقوق مساوی به ترتیب دارای اثر مثبت و منفی بر طلاق عاطفی بودند. یافته‌ها نشانگر تأثیر مثبت اختلاف سطح خانوادگی بر میزان طلاق عاطفی بود. بر اساس آن چه که در این پژوهش بدست آمد می‌توان استنتاج نمود که در سال‌های اخیر به سبب همه‌گیر شدن طلاق در میان جوانان، نوعی اپیدمی گسستگی خانوادگی و تزلزل پیوندی ایجاد شده که موجبات جدایی عاطفی و احساسی بین زوجین شده است. از سویی مصرف‌گرایی و گرایش به تشریفات و تجملات در میان خانواده‌ها موجب شده تا تفاوت میان خانواده‌های غنی و فقیر نمود بیشتری بیابد و اختلاف سطح خانوادگی به عنوان یکی از عوامل جدایی‌ساز میان زنان و مردان هویدا گردد.

 

مدل معادلات ساختاری پیش‌بینی رضایت زناشویی بر اساس سلامت خانواده‌ اصلی و متغیر میانجی ابعاد عشق‌

نیره آرین فر و رویا رسولی

چکیده: هدف پژوهش حاضر آزمودن مدل سلامت خانواده ی اصلی و رضایت زناشویی با میانجی‌گری سبک‌های عشق ورزی بود. روش پژوهش از نوع همبستگی و جامعه آماری کلیه زنان متأهل دارای نارضایتی زناشوئی بود که در زمستان سال 1395 به مراکز مشاوره شهر اصفهان مراجعه کرده بودند. 300 نفر به روش نمونه‌گیری تصادفی چند مرحله‌ ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده، پرسشنامه‌ های سلامت خانواده اصلی، الگوهای عشق استرنبرگ و رضایت زناشویی انریچ بودند. تجزیه و تحلیل داده‌ها به روش معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار AMOS/16  انجام گرفت. یافته‌ ها نشان داد که اثر مستقیم سلامت خانواده اصلی و ابعاد (میل، صمیمیت، تعهد) بررضایت زناشوئی معنادار بود. همچنین، در رابطه بین سلامت خانواده ی اصلی و رضایت زناشوئی، ابعاد عشق‌ (میل، تعهد، صمیمیت) نقش میانجی داشتند. بنابراین، با توجه به نقش معنادار سلامت خانواده اصلی و ابعاد عشق دررضایت زناشوئی، درمانگران می‌توانند در بحث بررسی و درمان مشکلات زناشویی به بررسی سلامت خانواده‌ اصلی و ابعاد عشق‌ بپردازند.              

 

مقایسه آسیب پذیرهای بادوام: باورهای ارتباطی زوجین، عملکرد خانواده اصلی و روان‌رنجورخویی در بین زنان و مردان متقاضی طلاق

رسول حشمتی، اصغر پور اسماعیلی و سارا خداپرست کازرونی

چکیده: هدف پژوهش حاضر، مقایسه آسیب پذیرهای بادوام: باورهای ارتباطی زوجین، عملکرد خانواده اصلی و روان رنجورخویی در بین زنان و مردان متقاضی طلاق می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زن و مردهای متقاضی طلاق در شهرستان اردبیل بود. بدین منظور در یک تحقیق مقطعی و گذشته نگر، از بین این زوجین متقاضی طلاق، تعداد 200 نفر (100 نفر زن و 100 نفر مرد) به روش هدفمند به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و با در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی در تحقیق مشارکت کردند. خرده مقیاس روان رنجورخویی از پرسشنامه شخصیتی NEO-FFI، مقیاس خانواده اصلی و پرسشنامه باورهای ارتباطی جهت سنجش متغیرهای مورد نظر به کار گرفته شدند. برای تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد که در گروه مردان مسیر عملکرد خانواده اصلی با باورهای ارتباطی (21/0- =β)، مسیر عملکرد خانواده اصلی با روان رنجورخویی (29/0- =β) و مسیر روان رنجورخویی با باورهای ارتباطی (32/0 = β)، معنادار است. در گروه زنان، مسیر عملکرد خانواده اصلی با روان‌رنجورخویی (24/0- =β) و مسیر روان‌رنجورخویی با باورهای ارتباطی (29/0 = β) معنادار است. همچنین، نتایج آزمون بوت استروپ نشان می دهد که در هر دو گروه، روان رنجوری خویی بین عملکرد خانواده اصلی و باروهای ارتباطی زوجین نقش میانجی دارد. بر اساس یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که مدل مفروض در هر دو گروه از برازش مطلوبی برخوردار است و عملکرد خانواده اصلی و روان رنجورخویی تعیین گرهای مهم باورهای ارتباطی زوجین می باشد.           

 

تحلیل سرمایه اجتماعی زنانِ خانه دار ساکن در سکونت گاه غیر رسمی(مطالعه موردی: محله شهید قربانی مشهد)

سیمین فرو غ زاده، فرزانه رزاقیان، جواد براتی و سحر سلطانی

چکیده: هدف این پژوهش بررسی کم و کیف سرمایه ‏اجتماعی زنانِ خانه‌دار ساکن در یکی از سکونت‏گاه‌های غیررسمی(محله شهید قربانی واقع در منطقه چهار شهر مشهد) است.جامعه آماری، زنانِ خانه ‏دار ساکن در این محله بوده اندکه از این گروه 300 نفر به عنوان نمونه با روش خوشه ای مرحله ای انتخاب شدند. در این پژوهش دو بعد شناختی و ساختاری سرمایه‏ اجتماعی سنجیده شد. بعد شناختی شامل اعتماد بین فردی یا اعتماد به افراد آشنا، اعتماد اجتماعی یا تعمیم یافته که اعتماد به بیگانگان هم تعبیر می‏شود و بالاخره اعتماد مدنی یا اعتماد به سازمان ها و نهادها است و بعد ساختاری شامل مشارکت رسمی ‏و غیررسمی‏ و شبکه ارتباطات اجتماعی زنان(فراوانی، شیوه و شدت رابطه) است. نتایج نشان داد وضعیت اعتماد زنان در سه گونه اعتماد بین فردی، تعمیم یافته و نهادی چندان مساعد نیست. مقایسه دو عرصه خصوصی و عمومی ‏مشارکت بیانگر آن است که بیش از دو سوم زنان به میزان زیادی در جامعه مشارکت رسمی‏ دارند.این درحالی است که اکثریت زنان به میزان کمی‏وارد مشارکت غیر‏رسمی‏ می‏ شوند. زنان دچار ضعف در شبکه روابط اجتماعی اند و به ترتیب دو متغیر اعتماد بین فردی و مشارکت غیر رسمی مهم ترین تبیین کننده ‏های شبکه روابط اجتماعی زنان هستند.  

 

تبارشناسی اجتماعی دستکاری بدن در زنان ایرانی

مهدی گنجی، امیر مسعود امیر مظاهری و محمدمهدی لبیبی

چکیده: پژوهش حاضر به مطالعه تبارشناسی اجتماعی دستکاری بدن در زنان ایرانی می‌پردازد. در این راستا تلاش شده است با تأکید بر روش تبارشناسانه فوکویی و مراحل مهم کاربست این روش به بررسی و شناخت موضوع پرداخته شود. این تحلیل نشان می‌دهد که بدن زنان در طول تاریخ تحت تأثیر گفتمان‌ها و قدرت‌های موجود در بستر شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و مذهبی مورد خوانش و دستکاری قرار گرفته است و بدن زنان منعکس کننده روابط قدرت و گفتمان در هر مقطع تاریخی بوده است. در این پژوهش سعی بر آن شده است تا دستکاری بدن را در سه دوره مختلف تاریخی(امپراطوری، مشروطیت و مدرنیته) مورد بررسی قرار داده و بیشترین تمرکز بر مراحل کشف گفتمان های بدن، تحلیل قدرت، تحلیل مقاومت و تحلیل تصادف در روش‌شناسی فوکویی می‌باشد. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد بدن زنان در گفتمان امپراطوری حول دال مرکزی اعتدال، در مشروطیت حول دال مرکزی پیشرفت و غربی گری و در دوران مدرنیته حول دال مرکزی انضباط و تغییر مورد خوانش قرار گرفته است. نهایتاً،دو گفتمان اصول گرایی و اصلاح طلبی را به عنوان دو گفتمان رقیب در مرحله تحلیل قدرت و مقاومت و چگونگی تأثیر آنها بر دستکاری و بازنمایی بدن در زنان را مورد کاوش قرار داده ایم. این در حالی است که در گفتمان دینی بدن تحت تأثیر مذهب به سمت همذات پنداری، جمع گرایی و عدم نمایش و در دوران اصلاح طلبی بیشتر به سمت مصرف گرایی، نمایش فردیت‌ها و جراحی‌های پلاستیک حرکت ‌کرده است. /۸۲۲/ ن ۶۰۲/ش     

مهدی فلاحی
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
۲۶ مهر ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۴
گزارش مفصلی بود سپاس گزارم
0
0