و حالا پشت صفحه را بخوان
به گزارش خبرگزاري رسا، چقدر زود، از «عصر مذاکره» به «صبح مقاومت» رسیدیم. چه پرسرعت راه قدس از کربلا گذشت. چه ناگهانی ورق برگشت. بندهای دار جوان 16 ساله عراقی هنوز از تیر چراغ برق روبروی خانه اش در بغداد آویزان است. هنوز سلفی بگیران معترض با عکس او در شبکه های اجتماعی پز می دهند و هنوز کفتارهای فرصت طلب، کهنه شیر عراق را لابلای پنجه های خونین خود، زخم می زنند؛ اما ناگهان به صفحه بعدی کتاب می رسیم.
این صفحه انگار با فصل پیشین از اساس فرق می کند. اصلا انگار از کتاب دیگری به اینجا شیرازه شده است. هنوز چند روزی بیشتر از آتش زدن سفارت ایران در عراق نمی گذرد که ناگهان هر 16 هزار نیروی آمریکایی سفارت واشنگتن کنار رود دجله در آستانه اخراج قرار گرفته اند. از 20 مارس 2003 که آمریکایی ها پایشان به عراق رسیده است خود را صاحبخانه فرض کرده اند. همواره سهم بزرگی از فروش نفت عراق را برداشته و همزمان بزرگترین سفارتخانه دنیا را برای خودشان ساخته اند؛ با مساحتی بزرگتر از 80 زمین فوتبال و با سیستمی فوق پیشرفته که با دیوارهای ضدموشک 9 فوتی محافظت می شود.
اما بعید نیست با مصوبه پارلمان عراق مبنی بر اخراج نظامیان آمریکایی، این سفارتخانه عظیم به ساختمانی متروکه در سرزمین خرما تبدیل شود.
شاید هیچکس باور نمی کرد به همین زودی موشک ها به ادبیات دیپلماتیک دولت تدبیر و مذاکره برگردد و حتی سردار دیپلماسی هم توئیت های نظامی منتشر کند.
شهادت هنر مردان خداست. همان هنری که ناگهان میانه یک کتاب پر از دلهره، نقطه سر خط می گذارد، صفحه ای سفید می گشاید و از نو می نویسد: و حالا پشت صفحه را بخوان!/1360/