یادداشت؛
کرونا و تزلزل تمدن غرب
بیش از ۳۰ سال از زمانی که فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز معروف امریکایی در سال ۱۹۸۹ میلادی (۱۳۶۸ هجری شمسی) نظریه پایان تاریخ را مطرح کرد، میگذرد. مبنای این نظریه که پس از فروپاشی شوروی سابق، مطرح شده بود این بود که امروزه نظام لیبرال دموکراسی به صورت یک جریان غالب و مسلط درآمدهاست و همه کشورها و جوامع باید در برابر آن تسلیم شوند.
به گزارش خبرگزاري رسا، بیش از ۳۰ سال از زمانی که فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز معروف امریکایی در سال ۱۹۸۹ میلادی (۱۳۶۸ هجری شمسی) نظریه پایان تاریخ را مطرح کرد، میگذرد. مبنای این نظریه که پس از فروپاشی شوروی سابق، مطرح شده بود این بود که امروزه نظام لیبرال دموکراسی به صورت یک جریان غالب و مسلط درآمدهاست و همه کشورها و جوامع باید در برابر آن تسلیم شوند. او معتقد بود که آخرین حد تلاشها و مبارزات ایدئولوژیهای مختلف در نهایت در قالب ایدئولوژی لیبرال دموکراسی سر برآوردهاست؛ بنابر این تصّور، اینکه نظام سیاسی بهتر و مناسبتری به عنوان بدیل جایگزین این نظام شود وجود ندارد.
مبتنی بر همین باور بود که سران حاکم در کاخ سفید، امریکا را به عنوان تنها هژمون نظام بین الملل در جایگاه کدخدا و رهبری جهان مطرح کرده و جهان وبه ویژه منطقه خاورمیانه را با هدف حذف تفکر انقلاب اسلامی که به عنوان تنها رقیب تفکر لیبرال دموکراسی بعد از فروپاشی شوروی سابق واندیشه مارکسیسم در جهان مطرح شده بود، آماج تاخت وتاز ماشین جنگی غرب قرار داده وبا تحمیل چند جنگ وهزینههای سنگین انسانی ومادی فراوان، در پی اثبات این هژمون بودند.
فرانسیس فوکویاما اگرچه به دلیل بیپایگی این نظریه وبه ویژه رفتارهای استکباری قدرتهای غربی خصوصاً حاکمان کاخ سفید، در سال ۱۳۹۳ از نظریه خود عقب نشست و با حضور در برنامه «هارد تاک» بیبیسی برائت خود را از این نظریه اعلام کرد وگفت که من فکر نمیکنم جهت تاریخ هنوز هم به سمت لیبرال دموکراسی باشد. او افزودکه دموکراسی بسیار شکننده است و آنچه من طی این ۲۵ سال به آن رسیدهام این است که ایجاد نهادهای دموکراتیک بسیار دشوار است، به خصوص حکومتهای دموکراتیکی که بتوانند بدون فساد اداری و مالی به مردم خدمات بدهند. اینگونه نظامها در دنیا بسیار نادر هستند.
در سالهای اخیر عوامل متعددی خود برتربینی و سیادت طلبی غرب را در غلبه تفکر لیبرال دموکراسی متزلزلتر کرده است، که علاوه بر مبانی تفکر لیبرال دموکراسی که مجال پرداخت آن در این مقال نیست، رفتارهای ترامپ که حتی اروپاییها را نیز به مقابله با امریکا واداشته ودیگری پدیده کرونا، به طور فراگیرتر ناکارآمدی تفکر لیبرال دموکراسی را در جهان اثبات کرده است.
اعتقاد دونالد ترامپ رئیس جمهور امریکا بر سیاست یکجانبه گرایی و تلاش برای یکه تازی امریکا سبب شده که این کشور در سه سال گذشته خودمحوری را در مسائل دوجانبه و بین المللی در پیش بگیرد و این رویکرد، موجب افزایش بیش از پیش اختلافات کشورهای دو سوی اقیانوس اطلس شده است. در این باره «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان میگوید: «وقتی بین کشورها، شراکتهایی به وجود آید که برای هر دو طرف سودمند باشند، بهترین موقعیتهای برد - برد حاصل میشود و این نظر، اکنون تحت فشارهای فزاینده قرار گرفته است.»
ترامپ با شعار «اول امریکا»، تنها تأمین منافع سیاسی و اقتصادی ایالات متحده را مد نظر قرار داد و با اقدامات و تصمیمات یکجانبهای مثل خروج از توافق برجام، لغو توافق تجاری دو سوی اقیانوس اطلس و به راه انداختن جنگ تجاری و افزایش تعرفهها به طور رسمی و عملی به تهدیدی علیه سیاست چندجانبه گرایی تبدیل شده است. از نگاه رئیس جمهوری امریکا آنچه ارزش و اصالت دارد، فقط منافع و اهداف امریکا در سطح داخلی و جهانی است. به زعم ترامپ، چون امریکا قدرتمندترین اقتصاد و ارتش جهان را در اختیار دارد باید دیگر کشورها از واشنگتن تبعیت کنند و هر آنچه را که امریکا خواهان آن است محقق سازند؛ بنابراین هر کشوری نیز که بر خلاف منافع یا خواست امریکا حرکت کند، باید مجازات یا طرد شود. این باور ترامپ سبب شده است تا در چند سال اخیر ایالات متحده با چالشهای جدی در زمینه سیاست خارجی حتی با متحدانش روبه رو شود؛ به طوری که کشورهای اروپایی بارها ضمن انتقاد از این رویه واشنگتن، آن را مخل نظم نوین جهانی و عامل برهم زدن صلح و ثبات جهانی دانستهاند.
اما ماجرای کرونا و نوع عمل کشورهای غربی در مواجهه با این بیماری، ظاهر فریبنده لیبرال- دموکراسی را از صورت کشورهای مدعی غرب کنار زد؛ کشورهایی که مدعی رفاهطلبی برای همه انسانها و ترویج دموکراسی و زندگی بهتر برای همه جهانیان بودند، امروز به دزدان مدرنی تبدیل شدهاند که محمولههای بهداشتی کشورهای دوست خود را میربایند. کشورهایی که داعیه ساخت بهشت زمینی را داشتند و با اتکا به قدرت علمی خود مدعی بودند موضوع لاینحلی وجود ندارد و لیبرال- دموکراسی پایان تاریخ است، هماکنون کانون شیوع بیماری کرونا هستند و دست عجز خود را بالا گرفتهاند. کرونا مدعیان شعارهای فریبنده آزادی مطلق انسانها وادار کرد که حتی امکان خروج از منازل را از افراد سلب کنند. آنهایی که با ادعای حمایت از حیوانات بیشترین تحقیر را علیه دیگر ملل روا میداشتند، به راحتی حق حیات را از سالخوردگانشان سلب و امکانات لازم را از آنان برای ادامه حیات به بهانه کمبود والبته به دلیل اولویت اصالت سود وسرمایه وعدم لزوم هزینه کرد برای آنان دریغ کردند.
«آندرس گیزل» سناتور وزیر داخلی دولت محلی برلین اخیراً دولت امریکا را به دلیل ممانعت از صادرات ماسکهای تنفسی به رغم همهگیری ویروس کرونا در جهان به استفاده از تاکتیکهای «غرب وحشی» متهم کرد. بنا به گزارش پایگاه اطلاع رسانی «هیل»، در تاریخ سوم آوریل (۱۵ فروردین ماه)، برلین گزارش کرد که شرکت «۳ ام» بزرگترین تولیدکننده ماسکهای تنفسی در امریکا به دستور «دونالد ترامپ» رئیسجمهور امریکا از صادرات ۲۰۰ هزار ماسک سفارش پلیس برلین امتناع ورزید. طبق این گزارش، محموله ماسکهای سفارشی آلمان در «بانکوک» پایتخت تایلند و قبل از بارگیری به سمت آلمان متوقف و به سمت امریکا تغییر مسیر داد و همین امر مقامهای آلمانی را بر آن داشت که این اقدام امریکا را نوعی «دزدی دریایی مدرن» توصیف کنند. دولت امریکا در حالی از صادرات این ماسکها به آلمان جلوگیری کرد که هزینه تمامی این محموله از قبل پرداخت شده بود و در همین راستا، گیزل در بیانیهای گفت: «ما این اقدام را یک دزدی دریایی مدرن میدانیم. این شیوه رفتار و برخورد با شرکای ترانس آتلانتیک نیست. حتی در بحبوحه بحران جهانی، شیوههای غرب وحشی نباید حاکم باشد». مقامهای امریکایی نیز خود پیش از این از لفظ «غرب وحشی» استفاده کرده بودند به طوری که در تاریخ ۲۲ مارس (سوم فروردین ماه)، «جی رابرتز پریتزکر» فرماندار ایلینوی با اشاره به بحران کمبود تجهیزات پزشکی در ایالات متحده امریکا و رقابت ایالات این کشور برای دستیابی زودتر به تجهیزات پزشکی مورد نیاز برای مقابله با کووید-۱۹ تصریح کرده بود که ایالات امریکا برای تجهیزات با یکدیگر رقابت میکنند: «اینجا یک غرب وحشی است». کارنامه لیبرال دموکراسی در غرب، چند گزاره بنیادین را پیش روی انسانها در قرن بیست ویکم قرار داده است:
۱-ساختار قدرت بین الملل کنونی، توان کافی برای درمان زخم کرونا و جبران پیامدهای وسیع آن را ندارد، طبعاً این ساختار تغییر خواهد کرد و نظمی جدید پدیدار خواهد شد. ۲-ویروس کرونا بیماری دیگری که «بیماری باطنی و فکری» تمدن فعلی بشر است و غرب مدرن از چند قرن پیش تلاش کرده است تا آن را در لفافه اومانیسم ولیبرالیسم پنهان کند، آشکار کرده است. ۳-کرونا نه فقط قدرت امریکا و اروپا بلکه اندیشه لیبرالیسم و فرهنگ سرمایه داری و ارزشهای امریکایی، آزادی و دموکراسی امریکایی را با چالش بزرگی روبه رو کرده و اقتصاد، امنیت و روابط بین الملل آنان را تضعیف خواهد کرد. ۴-کرونا باعث عقب نشینی بیش از پیش از جهانی شدن امریکایی و کاهش هژمونی امریکا در جهان شده است ۵-بحران همه گیری کرونا ویروس نشان داد واشنگتن در آزمون رهبری جهانی شکست خورده است. ۶- کرونا جبهه آمال غرب باوران داخلی را فروریخته وکمتر کسی است که در داخل جسارت این را داشته باشد که از غرب درمانده در برابر کرونا، همچنان تصویر کاذب «مدینه فاضله غرب» را بزک کند. ۷-اینها همه فرصتی است برای اندیشه ناب انقلاب اسلامی که به تنها ایدئولوژی توانمند، با اتکا به مبانی بعثت ومکتب انتظار واثبات کارآمدی خود، تصویری روشن ومتفاوت از آینده جهان را ساخته وجهانیان را به سمت خود فرا بخواند. حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان زنده و تلویزیونی خطاب به ملت شریف ایران به رفتار و عملکرد دنیای غرب در ماجرای کرونا اشاره کردند و با برشمردن مصادیقی از آن، با تأکید بر معنای حقیقی و سازنده انتظار یعنی «امید و اعتقاد به گشایش و فرج و تحرک و اقدام برای دستیابی به آینده روشن»، یاد آور شدند که در این ماجرا فرهنگ و تمدن غرب محصول خود را نشان داد که این نتیجه طبیعی فلسفه حاکم بر تمدن غربی مبتنی بر فردگرایی و مادی گرایی و غالباً بیخدایی است./1360/
منبع: روزنامه جوان
ارسال نظرات