معلمانی که این روزها شاگردانشان را غافلگیر کردند
به گزارش خبرگزاری رسا، کار معلم ها درس دادن است. گاهی محفوظات و معلومات و بیشتر درس زندگی. این آخری، وظیفه شان نیست مرامشان است؛ معلم های کشورمان را می گویم. آن روزهای اول که کرونا غولی ناشناخته و خطرناک بود و همه از وحشت ابتلایش در خانه مانده بودند و دستورالعمل ها را حسابی جدی گرفته بودند، همه جا تعطیل شد و مدارس هم، معلم ها اما تعطیل نشدند. آموزش آنلاین را انتخاب کردند تا بچه ها از درس و مدرسه عقب نمانند. همان روزهایی که دانش آموزان به خصوص دانش آموزان دوره ابتدایی قلبشان مثل گنجشک می زد و می ترسیدند که کرونا چه بلایی سر خانواده و آینده شان می آورد؟ انرژی صدای معلمشان ترس هایشان را شست و برد. معلم هایی مثل این معلم ها که روی کرونا را سیاه کرده اند و دل بچه ها را شاد.
اجازه خانوم، سلام!
یکی از دانشآموزان «فرحناز عاقل» معلم یکی از مدارس تهران، دختری مهاجر و افغانستانی است که توان مالی کافی برای خرید گوشی هوشمند برای شرکت در کلاس آنلاین نداشته. خانم عاقل یک قرار روزانه زیبا می گذارد. دخترک هر روز به یک پارک نزدیک محل سکونت شان می آید و خانم معلم کلاس حضوری برایش می گذارد. دانش آموزی هرچند محروم اما خوش شانس که درست وقتی بقیه هم شاگردی هایش از دیدار حضوری خانم معلم محروم هستند، هر روز روی نیمکت پارک می نشیند و می گوید: «اجازه خانوم، سلام!»
بچه های روستای «عماشیه»
اهواز از هرچه محروم باشد، معدن معلم های فداکار است. مثل این آقا معلم؛ «منصور حمیدی» سرباز معلمی که به خاطر 11دانش آموزش از یک کلاس 27 نفره، که دسترسی به اینترنت و تلفن همراه هوشمند ندارند، خود را به مدرسه می رساند تا به صورت انفرادی به تک تک آن ها درس بدهد. تصاویر تدریس او در فضای مجازی دست به دست می شود. معلمی که برای تدریس به چند نفر از دانش آموزانش هرروز مسیر ۱۳۴ کیلومتری «اهواز» تا روستای «عماشیه» دهستان «عنافچه» شهرستان «باوی» خوزستان را طی می کند. تصویر دیگری هم از او منتشر شده است که هفتهای ۳بار از اهواز به روستای «ویس» می رود و در حیاط مدرسه کلاس درس برپا می کند. معلمی که برای اینکه شاگردش حس بدی نداشته باشد، شاید حضور غیاب کند، بخندد و بگوید: «همه غایب، تو حاضر.» عکسش را ناظم مدرسه فرستاده و گفته که خودش باید هر روز به مدرسه برود اما این معلم به انتخاب خودش می آید.
هزینه ها را او می پردازد
«علی حسین چام» هم معلمی از خطه جنوب است که آن روزهای اول کرونا که هنوز شبکه «شاد» نیامده بود به دلیل اینکه دانشآموزانش به گوشی هوشمند و اینترنت دسترسی نداشتند، هر روز ۵۰ کیلومتر تا روستای بُرج جایزان، جایزان کهنه، سیاهگل از توابع شهرستان «امیدیه» می رفت تا بستههای آموزشی که با هزینه شخصی خودش تهیه کرده بود به بچه ها برساند. معلمی که عیار رسم های آموزشی را بالا برد؛ همیشه بچه ها به مدرسه می رفتند حالا او مدرسه را به خانه بچه ها می برد.
درس و مشق های یخچالی
عکسش همان روزهای اول آمدن کرونا به ایران حسابی چرخید و دست به دست شد. «معصومه عنصری» همان معلم خلاقی است که وقتی مدارس تعطیل شد، تدریس مجازی را برای دانش آموزانش آغاز کرد. خانم معلم وقتی دید در خانه تخته وایتبرد ندارد و برای رعایت دستورهای بهداشتی نمی خواست از خانه خارج شود، نگاهی به دور و برش انداخت و بدنه یخچال خانه اش را به عنوان تخته کلاس درس استفاده کرد. خانم معلم حق التدریس شهرستان «حمیدیه» به این فکر نکرد که اگر رد جوهر ماژیک از روی یخچال پاک نشود چه کار باید کند؟ به این فکر کرد اگر درس از حافظه بچه ها پاک شود، درد بزرگی است.
از کرونا بدتر هم هست
اینجا در اردبیل هم یک خانم معلم دست به جیب شده و برای دو نفر از شاگردانش که وضعیت مالی مناسبی نداشته اند با هزینه شخصی خودش تبلت خریده است. درست همان روزهایی که قیمت ارز و طلا در جامعه بالا می رفت، خانم معلم طلایی ترین کار را انجام داد تا شاگردانش از حضور در کلاس های مجازی محروم نباشند و هم شاگردی هایشان از نیاز آن ها بو نبرند. معلمی که پیش خودش فکر کرده بود بالاخره یک روز کرونا می رود اما خجالت و شرم از نداری برای این بچه ها می ماند. حالا جمع همه دانش آموزانش در کلاس مجازی جمع و کسی کم نیست.
کوچه به کوچه، مدرسه
استان قزوین، بافت جغرافیایی خاصی دارد. پر از روستاهایی است که کیلومترها از هم و شهر فاصله دارند و روستاهای کوهستانی هم کم ندارد برای همین دسترسی دانش آموزان به امکانات آموزشی زیاد نیست. پوشش اینترنتی و شبکه های تلفن همراه هم در بخش هایی از این روستاها با خلاء و مشکلاتی روبروست که امکان تدریس آنلاین را سخت می کند. «مسعود مرادخانی»، معلم آوجی روستای «ایلدرجین» است که خانه به خانه و کوچه به کوچه می رود و به شاگردانش در روستا درس می دهد. مدرسه «مولوی» روستا 6 دانش آموز دارد و در 40 کیلومتری آوج قرار گرفته است.
هم معلم، هم پرستار
بچه های شهر معمولان هم یکی از متفاوت ترین معلم ها را دارند. خانم «فائزه حبیبی» از سال 1396 در آموزش و پرورش کار خود را برای تدریس آغاز کرده است. وقتی کرونا مدرسه ها را تعطیل کرد و بیمارستان ها را شلوغ. خانم معلم فکری به سرش زد. قبلاً در زمینه بهداشت و درمان تحصیل کرده و مدرک «اورژانس و فوریت پزشکی درجه دو علوم و جهاد دانشگاهی» را گرفته بود. خانم معلم در روزهایی که وحشت از کرونا زیاد و فشار کاری کادر درمان بالا رفته بود، تصمیم گرفت علاوه بر تدریس، به مراکز درمانی معمولان برود و کمک حال کادر درمان باشد.
اول درس بعد خاکسپاری
در «هرمزگان» هم خانم معلمی به دانش آموزانش ثابت کرد اگر حرفی می زند، خودش پای حرف هایش می ایستد. وقتی به بچه ها می گفت باید در هر شرایطی درس بخوانند و آینده ساز کشور باشند حتی در بدترین شرایط، خودش به حرفش عمل کرد. او با اینکه خبر مرگ ناگهانی فرزند نوجوانش را شنید، حاضر نشد کلاس مجازی را نیمه کاره رها کند. با چشمان اشک آلود اما استوار بزرگترین درس زندگی را به شاگردانش و تدریس را ادامه داد. کلاس درس که تمام شد، خانم معلم همان مادر داغدیده و دل شکسته ای شد که می رفت تا فرزندش را به خاک بسپارد.
تدریس حتی در بیمارستان
همان موج اول به کرونا در بیمارستان بستری شد. درد داشت اما دغدغه بیشتر. به این فکر می کرد حالا که روی تخت بیمارستان است درس و مشق شاگردانش به کجا می رسد. از خانواده خواست تا کتاب های درسی را برایش بیاورند. همان جا درست وقتی روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود و اکسیژن و ماسک به او وصل بود به بچه ها به صورت آنلاین درس می داد. کرونا بیمارستان ها و بیماران را ملاقات ممنوع! کرده بود اما خانم معلم خوش شانس بود که هر روز 20، 30 ملاقات کننده داشت. شاگردانی که با چهره خندان در قاب تلفن همراهش ظاهر می شدند و احوالش را می پرسیدند. عکس خانم معلم خیلی ها را یاد آن معلمی انداخت که سال 1395 می رفت بیمارستان کودکان و به شاگرد مبتلا به سرطانش که در بخش ایزوله بستری بود، تلفنی درس می داد.