رویکردها و فعالیتهای تقریبی آیت الله خسروشاهی و آیت الله تسخیری
به گزارش خبرگزاری رسا، درگذشت تأسف برانگیز دو شخصیت علمی و فرهنگی برجسته تقریبی، استاد خسروشاهی و آیت الله تسخیری در کمتر از شش ماه و همسویی فکری و ارتباطات و همکاری در سالهای متمادی (قبل و بعد از پیروزی انقلاب) و نقش آفرینی شأن در حوزه ارتباطات جریانات اسلام گرای جهان اسلام، نگارنده را بر آن داشت که با تأملی در زندگی و فعالیتها و رویکردهای این دو عالم حوزوی و فعال جهان اسلام و اندیشمند تقریبی، در نوشتاری مختصر، به شباهتها و تمایزات شأن بپردازد و افقهای جدیدی را فراروی مخاطبان و نسلهای جوان این عرصه قرار دهد.
۱. تحصیلات و دوره زمانی: آیت الله سید هادی خسروشاهی (متولد ۱۳۱۸، تبریز) و آیت الله شیخ محمدعلی تسخیری (متولد ۱۳۲۸، غرب مازندران) است. تحصیلات عمده استاد خسروشاهی در قم و تحصیلات عمده آیت الله تسخیری در نجف و قم بوده است. گرچه استاد خسروشاهی مدت کوتاهی در نجف هم حضور یافت ولی به دلایل مختلف از جمله بیماری و شرایط آن زمان عراق، ترجیح داد به قم مراجعت نماید و تحصیلات شأن را در همین شهر تکمیل کند.
از جهت تاریخی، استاد خسروشاهی یک نسل جلوتر از آیت الله تسخیری است و گویا اولین همکاری این دو، در مجله «الهادی» (وابسته به دارالتبلیغ آیت الله شریعتمداری) در اواسط دهه پنجاه در قم بود که استاد خسروشاهی به عنوان یک فعال فرهنگی و مطبوعاتی و مترجم و نویسنده برجسته حوزوی، مجله «الهادی» و «انتشارات دارالتبلیغ» را راه اندازی کرد و از روحانیون و نویسندگان عرب زبان یا مطلع از فضای عربی آن زمان استفاده میکرد (علامه محمدجواد مغنیه، آیت الله تسخیری و…)
۲. ارتباطات: استاد خسروشاهی به نسبت آیت الله تسخیری در فضای فرهنگی و علمی پیش از انقلاب و حتی بعد از انقلاب، باسابقهتر و شناخته شده تر بود، چرا که کتابهای زیادی را نوشته یا ترجمه کرده یا به اهتمام ایشان منتشر شده بود و با شخصیتها و جریانات و نشریات مختلف سیاسی فرهنگی داخل کشور و شخصیتها و گروهها و نشریات اسلامگرا (چه شیعی و چه سنی) در اقصی نقاط جهان اسلام و حتی اروپا و آمریکا، ارتباط یا حتی مکاتبه داشت. آیت الله تسخیری هم تحصیلکرده نجف و متأثر از فضای فکری و فرهنگی آیت الله شهید صدر و آیت الله سید محسن حکیم بود و دغدغه مسائل جهان اسلام به ویژه جهان عرب داشت.
حجت الاسلام والمسلمین احمد مبلغی، از اساتید درس خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم که دغدغههای تقریبی دارد و در زمان مسئولیت آیت الله تسخیری، مدتی رئیس مرکز تحقیقات مجمع تقریب مذاهب اسلامی بود و هم با آیت الله تسخیری و هم با استاد خسروشاهی همکاری کرده است و فرد مناسبی برای مقایسه فعالیتهای این دو شخصیت بزرگوار است، میگوید: «مرحوم خسروشاهی ادعایی نداشت ولی اگر بخواهیم به کسانی که بیشترین رابطه را با مصلحان جهان اسلام داشتند نمره بدهیم، نمره ایشان بیست است. کسانی مثل آیت الله تسخیری نیز شخصیتهای تقریبی هستند و با همه سروکار دارند ولی تنوع ارتباط ایشان [خسروشاهی] بسیار جالب بود. (مجله خیمه، تیر و مرداد ۲۳۹۹، شماره ۱۳۶، ص ۲۵)
هر دو در مجامع مختلف و مهم جهان اسلام دعوت میشدند ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امکانات و شرایط برای حضور آیت الله تسخیری بیشتر فراهم بود و به خاطر مسئولیتهای مختلف و نزدیکی بیشتر به ساختار حکومت و به ویژه جایگاه دبیرکلی مجمع تقریب مذاهب اسلامی، در کنفرانسهای متعددی حضور یافتند. ویژگی ممتاز و متمایز استاد خسروشاهی با دیگران فعالان و مدیران این عرصهها، ثبت اتفاقات و حوادث و به تعبیر امروزی «تجربه نگاری و مستندسازی» است و همین تجربه فعالیتهای مطبوعاتی استاد خسروشاهی باعث شده است که از کنفرانسها و نشستهای علمی فراوانی که داشته، مخاطبان و نسلهای آینده هم مطلع شود ولی این امر متأسفانه در خصوص سفرها و نشستهای آیت الله تسخیری و دیگر شخصیتها صورت نگرفته است و امیدواریم که مسئولان وقت مجمع تقریب مذاهب و دیگر مراکز تاریخ نگاری، خاطرات و تجربیات ایشان را ثبت و ضبط کرده باشند. متأسفانه گزارشات کمی درباره حضور و تجربیات آیت الله تسخیری در این مجامع منتشر شده است که امیدوارم مسئولان و شخصیتهای فعال این عرصه به این بُعد از فعالیتهایشان توجه داشته باشند.
استاد خسروشاهی در غالب محافل علمی و حوزوی، به شخصیتی اخوانی (وابسته به اخوان المسلمین مصر) معروف شده بود و آیت الله تسخیری هم به شخصیتی دعوه ای (مرتب با حزب الدعوه عراق)، اما بی انصافی است که فعالیتهای این دو فعال برجسته و اندیشمند تمدنی جهان اسلام را محدود و منحصر به آن جریانات تلقی کرد. چرا که این دو عالم حوزوی با جریانات دیگر اسلام گرای معاصر اعم از شیعی و سنی ارتباطات گستردهای داشتند و اگرچه ساختار رسمی خود چندان به این فعالان توجه نداشت ولی هر دو خودشان را مدیون و برخاسته از حوزه علمیه میدانستند.
۳. فرصت انقلاب اسلامی برای مکتب اهل بیت (ع): فرصت طلایی پیروزی انقلاب اسلامی و انتظار مخاطبان جهان اسلام و مستضعفان جهان، این دو شخصیت را بیش از گذشته به هم نزدیک و مرتبط ساخت. در سالهای اولیه دهه شصت استاد خسروشاهی، به واسطه تجربیات مختلف فرهنگی و مطبوعاتی، ابتدا به عنوان نماینده امام در وزارت فرهنگ و ارشاد ملی وقت مشغول فعالیت میشود و سپس به عنوان سفیر ایران به واتیکان عازم میشود و دامنه فعالیتهایش بیشتر کشورهای اروپایی را نیز پوشش می داده است و بعدها فعالیتهای جهان اسلامی خودش را در دفتر مطالعات وزارت خارجه و مشاور وزیر خارجه و عضو شورای عالی تقریب مذاهب اسلامی و کاردار ایران در مصر پیگیری میکند. آیت الله تسخیری نیز در مقام معاون بین الملل سازمان تبلیغات (که آیت الله احمد جنتی مسئول وقتش بود) به فعالیت میپردازد و کنفرانسهای سالانه اندیشه اسلامی را برگزار میکند. آیت الله تسخیری در دوره رهبری آیت الله خامنه ای، مورد توجه ویژه ایشان قرار میگیرد و در راه اندازی معاونت بین الملل دفتر رهبری، مجمع تقریب مذاهب اسلامی، مجمع جهانی اهل بیت (ع) و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نقش آفرینی جدی میکند و تا این اواخر، در مقام مشاور جهان اسلام رهبر معظم انقلاب فعالیت میکرد.
هر دو شخصیت، انقلاب اسلامی را فرصتی بی نظیر برای نمایش رویکرد و منطق مکتب اهل بیت (ع) در تعاملی با دیگر مسلمانان میدانستند و برای ایجاد و تقویت تعاملات جهان اسلامی و همسویی فکری و سیاسی مسلمانان در مقابل استکبار و دشمنان خارجی قدم برمی داشتند. هر دو شخصیت بر نقش و جایگاه منحصر به فرد امام خمینی (ره) در احیای دین در دوران معاصر تأکید و باور داشتند و قدردان فعالیتها و مبارزات امام راحل بودند.
۴. شرح صدر و مدارا: هر دو استاد متّصف به صفاتی اخلاقی چون شرح صدر، تواضع، روحیه آزادمنشی و مدارا بودند و همین روحیات و اخلاق پسندیده ایشان، دامنه فعالیتهایشان را گستردهتر و اثرگذارتر میکرد. هر دو بزرگوار روحیه شرح صدر و آزادمنشی را در عمل به کار میبستند و رفتارشان نیز این گونه بود. سعی میکردند مسائل را از ابعاد مختلفی ببینند. در فعالیتهای تقریبی کاملاً اخلاص داشتند و مراقب بودند از روی سیاست بازی و تظاهر، کاری نکنند. به آنچه میگفتند و عمل میکردند، اعتقاد و باور داشتند. همراهان و نزدیکان آیت الله تسخیری از شرح صدر فراوان ایشان فراوان نقل کرده اند و آن را علت عمده موفقیتها و تأثیرگذاری ایشان در کنفرانسها و مجامع بین المللی اسلامی میدانند.
۵. اصالت فرهنگ: هر دو شخصیتی فرهنگی بودند و روحیاتشان هم فرهنگی بود. روی فعالیت فرهنگی تمرکز خاصی داشتند و اصالت فراوانی به این بُعد از فعالیتها داشتند و اگر بگوییم هر دو مصلحانی فرهنگی بودند دور از واقع نگفته ایم. هر دو شخصیتی رسانهای داشتند و از ظرفیتهای رسانه در این دوران استفاده میکردند ولی خود را محدود به رسانه نمیکردند و در میدان واقعی نیز حضور مییافتند. از هر دو شخصیت، کتابها و مقالات و گفتگوهای زیادی منتشر شده است. فعالیتهای استاد خسروشاهی در حوزه نوشتن و ترجمه و نشر آثار پررنگتر و برجستهتر و شناخته شده تر بود. شاید بتوان گفت هر دو شخصیت روحیه اصلاحات فرهنگی داشتند البته اصلاحات فرهنگی که بسترساز اصلاحات و تغییرات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را فراهم آورد. هر دو به شعار «الاسلام هو الحل»» (اسلام راه حل است) اعتقاد راستین داشتند.
ابعاد سیاسی شخصیت استاد خسروشاهی بیشتر نمایان شد و به خاطر همین افرادی که شناخت نزدیکی از ایشان نداشتند او را جزو یکی از دو طیف مرسوم سیاسی قلمداد میکردند یا ایشان را وفادار به آن جریان میدانستند و آیت الله تسخیری را در طیف مقابل. کسی منکر گرایشات سیاسی بروز یافته هر دو بزرگوار نیست. اینها دغدغه اسلام و تشیع و انقلاب اسلامی و کلیات نظام جمهوری اسلامی را مدنظر داشتند و مسائل را از افق کلانتر و در منظومهای جهان اسلامی میدیدند و اصالتی برای یک جناح یا گروه خاص داخلی قائل نبودند. شاهد مثال اینکه نقدهای فراوانی از استاد خسروشاهی بر مواضع سیاسی و فرهنگی و موضع گیری سیاسی فعالان همان جناحی که بدان منتسب شده بودند، موجود است؛ نقدهایی که نمیتوان گفت نقدهای درون حزبی یا درون جناحی است. سرلوحه فعالیتهای سیاسی ایشان همان جملهای از امام خمینی (ره) بود که سالهای متمادی در صفحه اول نشریه «بعثت» و به صورت برجسته منتشر میشد: «… دعواهای ما دعوایی نیست که برای خدا باشد.... همه ما از گوشمان بیرون کنیم که دعوای ما برای خدا است، ما برای مصالح اسلامی دعوا میکنیم… دعوای من و شما و همه کسانی که دعوا میکنند، همه برای خودشان است.» (صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۷۹)
اما در زمینه اعلام مواضع سیاسی، هر دو صاحب نظر بودند و در مورد مسائل کلان و مهم انقلاب، موضع گیری میکردند. آیت الله تسخیری در دورههایی کاندیدای مجلس خبرگان رهبری و در دورهای هم نماینده مجلس خبرگان رهبری بودند و درباره حوادث مهمی داخلی از جمله فتنه تقلب در انتخابات سال ۱۳۸۸ موضع گیری کردند. همچنان که استاد خسروشاهی نیز موضع گیری کردند. البته استاد خسروشاهی در اعلام مواضع سیاسی یا فرهنگی داخلی، صریحتر و انتقادیتر عمل مینمود و بعضاً گرایشات سیاسی یا رویکردیشان هویدا مینمود، اما اهل تعامل با همه گروهها و شنیدن نظرات مختلف و حتی متضاد بود و از شنیدن حرفها و نظرات و انتقادهای مخالفان و منتقدان برنمی آشفت و شاید فرق مهم ایشان با دیگر بزرگواران این بود که غالباً پاسخ انتقادات را حضوری یا تلفنی یا مکتوب میداد تا حقایق و ابعاد ناگفته مشخص شود و همین دقتها و جزئی نگری ها، سبب اهمیت آثار و نوشتارهای ایشان شده است و عدهای او را «مورخی امین» لقب دهند.
هر دو شخصیت اصالتی به رویکرد امنیتی در مسائل فرهنگی و اجتماعی و تعاملات با اهل سنت نمیدادند و تفوق این رویکرد در برخورد با اهل سنت ایران را یک آسیب و آفت جدی میدانستند و بر فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی در این حوزه تأکید میکردند. البته به مراکزی که حرفها و نظرات اینها محل توجه و عنایت قرار میگرفت، مشاوره میدادند، گرچه عدهای از مراکز و اشخاص، بی توجه به این مشاورهها، به کار خودشان مشغول بودند!
۶. رویکرد تمدنی: هر دو رویکرد تمدنی داشتند و به احیای تمدن اسلامی اعتقاد و به امکان تحقق آن در این دوران باور داشتند. در راستای بسترسازی احیا و ساخت تمدن اسلامی نوین گام برمی داشتند؛ چه عملی و چه نظری. فعالیتهای آنها را میتوان ذیل ایده تمدن اسلامی و تحقق امت واحده تعریف و تبیین کرد.
برای اسلام شأنیت تمدن سازی قائل بودند. هر دو پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) را صرفاً مرشدان اخلاقی نمیدانستند و برای پیامبر (ص) و معصومین (ع) جایگاه و شأنیت نظام سازی و حاکم اسلامی قائل بودند. به جامعیت اسلام اعتقاد داشتند و منکر و منتقد دین حداقلی بودند و درصدد نظریه پردازیهای اسلامی ناظر به مسائل و مشکلات جهان معاصر در عرصههای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و… بودند. فعالیتهای آنها فقط در عرصه نظری نبود، بلکه برای تحقق این ایده فعالیت عملی میکردند.
آیت الله تسخیری حتی در حوزه اقتصاد اسلامی نیز فعال بود و در این عرصه کمتر کارشده، نظریه پردازی کرد. (کتابهای «اقتصاد اسلامی؛ درسهایی در آئین اقتصادی اسلام و مباحث تکمیلی و اصولی متعلق به مسائل معاصر» (۷۵۲ صفحه) یا پیش تر «پنجاه درس در اقتصاد اسلامی» (۵۰۰ صفحه)) استاد خسروشاهی هم به ترجمه آثاری درباره اقتصاد اسلامی، عدالت اجتماعی در اسلام، روانشناسی، جامعه شناسی و اندیشه سیاسی اسلام (از آثار سید قطب و محمد قطب و کلیم صدیقی و دیگر اندیشمندان مسلمان) روی آورد. حکومت اسلامی و پیاده شدن احکام و شعائر اسلامی در جوامع اسلامی را خواستار بودند و دیگر کشورهای اسلامی را برای تلاش جهت حاکمیت اسلام و احکام اسلامی در جوامع شأن رهنمون میشدند. حتی بررسی تأثیرات این دو شخصیت (به ویژه استاد خسروشاهی به واسطه ترجمههای متعددشان در دهههای پنجاه و شصت) در توجه دانشگاهیان و اندیشمندان معاصر وقت به علوم انسانی اسلامی هم جای تحقیق و بررسی دارد.
۷. اعتقاد به تقریب مذاهب اسلامی و ادیان الهی: هر دو به تقریب مذاهب اسلامی و ادیان الهی اعتقاد و توجه داشتند. یک صحنه درگیری بین المللی دوره معاصر را تقابل مؤمنان با مُلحدان میدانستند.
هر دو به شخصیتهای شیعی تقریبی جهان اسلام احترام ویژه ای میگذاشتند از جمله امام موسی صدر، شهید صدر، آیت الله خامنه ای، علامه فضل الله، آیت الله آصف محسنی و آیت الله آصفی. آیت الله خامنه ای را به عنوان رهبر پیشتاز و گفتمان ساز در حوزه وحدت جهان اسلام باور و اعتقاد داشتند و به تبیین فتاوای وحدت بخش ایشان میپرداختند از جمله فتوای حرمت اهانت به همسران پیامبر (ص) و جواز پخش اذان به شیوه اهل سنت در مناطق با اکثریت سنی نشین کشور و....
هر دو به تنوع و تکثّر و تطورات و تفاوت رویکردهای مذاهب کلامی و حتی تفاوت اقلیمی معتقدان آنها در طول هزار و اندی سال توجه داشتند و برای تحقق آرمانهای والای امت واحده، رویکردی همدلانه با دیگر پیروان مذاهب اسلامی داشتند و گویی با اصل و فرع دانستن برخی عقاید و حتی پذیرش برخی از معذورات آنها، برای رسیدن به تقریب و همسویی و همکاری فکری و سیاسی در سطح جهان اسلام فعالیت میکردند. آنها به عقاید و مشکلات دیگر جریانات و گروهها و شخصیتهای اسلام گرا واقف بودند و تلاش داشتند با برجسته سازی هویت اسلامی و نقاط قوت شأن، آنها را در مسیر اسلام گرایی نگه دارند و از یکسری مشکلات و نقایص آنها به امید رفع آن نواقص در آینده و طی همکاریهای مشترک میگذشتند. این نکات سبب شده بود که مسائل و دغدغههای دیگر مذاهب اسلامی بهتر درک و فهم شود و راهکارهای مناسب و متناسبی برای همسویی و همکاری پیشنهاد کنند.
هر دو شخصیت به گفتگو گفتگوهای آزاد و منصفانه و صادقانه اعتقاد داشتند؛ گفتگوهایی که برای کشف حقیقت یا همسویی یا همکاری در جبهه دین باوران و مؤمنین باشد. گفتگو با پیروان مذاهب مختلف اسلامی و حتی پیروان ادیان دیگر به ویژه ادیان ابراهیمی. گرچه هم گفتگو با شخصیتهای برجسته مذاهب اسلامی در این دو اندیشمند، بیشتر از بقیه موارد بوده است و فرصت گفتگو با پیروان ادیان دیگر کمتر برایشان فراهم شد. این دو بزرگوار از شخصیتها و مدعیان گفتگو نبودند که گفتگوها را فقط به یک طیف خاص و جناح سیاسی خودشان محدود کنند و به گفتگو یا همکاری با دیگر جناحهای اسلامگرای داخلی یا خارجی اعتقاد نداشته باشند.
به عقلانیت اسلامی و منطق مکتب اهل بیت (ع) اعتقاد داشتند و همگان را به عقلانیت و منطق اسلامی و اهل بیتی فرامی خواندند و جوامع اسلامی را از تعصّبات و ناآگاهی پرهیز میدادند و به این حدیث معصوم (ع) اعتقاد راسخ داشتند که اگر منطق کلامها بیان شود مردم دسته دسته به ما رجوع میکنند. اینها سعی داشتند زینت اهل بیت (ع) باشند و با عقلانیت اسلامی و اخلاق پسندیده و تأکید بر اصول و مسلّمات اسلامی، با دیگر مذاهب و ادیان سخن بگویند. هر دو تعلق عمیقی به تشیع داشتند و علاوه بر میراث گرانبهای به یادگارمانده از معصومین (ع)، اجتهاد شیعی را در روزآمد بودن فقه شیعی بسیار مؤثر میدانستند.
هر دو به عقلانیت و معنویت دعوت میکردند، اما عقلانیت و معنویتی که از سر از همکاری یا تعلّق خاطر به جریانات سکولار و الحادی پیش نیاورد. چرا که ما مدعیان عقلانیت و معنویت و گفتگویی داشتیم و داریم که بغض و کینه جریانات اسلام گرا را دارند و حاضر به همکاری و همسویی با همه افراد و گروهها هستند، غیر از جریانات اسلام گرا. این دو شخصیت برجسته در زندگی و فعالیت کاری یا سیاسی بیشترین همکاری را با جریانات اسلام گرای داخلی و خارجی داشتند و با جریانات سکولار، کمترین همراهی و همکاری را داشتند. به رحمانیت اسلام و جامعیت اسلام اعتقاد ویژه داشتند ولی به بهانه اسلام رحمانی، به سمت لیبرالیسم اسلامی و غربی غش نمیکردند و منکر جهاد و آموزههای به ظاهر غیررحمانی اسلام نمیشدند.
این دو شخصیت، استکبار و نظام سلطه جهانی به رهبری آمریکا و صهیونیسم بین المللی را دشمن اصلی جوامع اسلامی و همه مؤمنان عالَم میدانستند و همگان را به مبارزه با دشمنان اصلی فرا میخواندند. دشمنان و مخالفان را درجه بندی و به اصل و فرعی دسته بندی کرده بودند و خواستار توجه همگان به ویژه حوزویان به دشمن اصلی بودند. وهابیت و بهائیت و گروههای تکفیری جوامع اسلامی را آلت دست و فرمان بردار آمریکا و صهیونیسم بین الملل میدانستند که از سوی این ابرقدرتها در جهان اسلام، مشغول تفرقه و شکاف در میان جوامع اسلامی و مومنان هستند.
۸. هنر و ادبیات: هر دو شخصیت به هنر و ادبیات جهان عرب توجه داشتند و استاد خسروشاهی در مقام ترجمه، مقالات یا کتابی از آثار ادبای جهان عرب را ترجمه کرده است و آیت الله تسخیری نیز به فضای شعری عرب مسلط بود و طبع سرودن شعر به زبان عربی را نیز داشت. استاد خسروشاهی گزیدهای از اشعار سیاسی و زندگی نزار قبانی را ترجمه کرده است. (سمفونی پنجم، انتشارات اطلاعات، ۱۳۹۸) اما این طور برمی آید که آیت الله تسخیری، علاوه بر شناخت جریانات هنری به ویژه شعر جهان عرب ذوق شعری بیشتری داشته است و این بُعد از زندگی فعالیتهای ایشان کمتر مورد توجه قرار گرفته است. همچنان که بُعد شعری علامه فضل الله نیز کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
نکته مغفول درباره استاد خسروشاهی، ذوق طنزنویسی ایشان است. ایشان در دهه شصت و هفتاد، در کنار فعالیتهای متنوع فرهنگی و سیاسی و بین المللی و رصد مختلف نشریات داخلی و خارجی، مخاطب جدی نشریه «گل آقا» نیز بوده اند و کم و بیش با آن مجله همکاری میکردند. در جلسات حضوری روحیه پُرنشاط و شاداب ایشان آشکار بود و حتی نوشتههایشان، این روحیه لطیف و طنزپردازی یا کنایههای طنزآلود و جدی، مشهود است.
نکته پایانی
خدای متعال هر دو اندیشمند مکتب اهل بیت (ع) را غریق رحمت کند. اما ای کاش در کشور ما یک نهاد و یا مرکزی میبود و فعالیتها و تجربیات خاص و منحصر به فرد افراد و شخصیتهای تأثیرگذار در عرصههای داخلی و بین المللی و در حوزههای مختلف علمی و فرهنگی و صنعتی و سیاسی و اقتصادی و هنری را ثبت و ضبط و تحلیل میکرد و از آنها نظریه و سیاستگذاری و راهبرد برای امروز و فرداها در میآورد.