به قدس خواهیم رسید
صفوح شغاله را در حلب شناختم؛ وقتی در آنجا با هنرمندان تئاتر گفتوگو میکردیم آنجا پرسیدم حلب به چه هنری شهره است، گفتند موسیقی و گفت صفوح یکی از بزرگترین شاعران حلب است.
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، «صفوح شغاله» را در حلب شناختم؛ وقتی در آنجا با هنرمندان تئاتر گفتوگو میکردیم. آنجا پرسیدم «حلب» به چه هنری شهره است، گفتند موسیقی. بعد نمیدانم چه شد که یکیشان اسم صفوح را آورد و گفت صفوح شغاله یکی از بزرگترین ترانهسرایان و شاعران عرب، فرزند حلب است. بعد از جستوجوی نامش در اینترنت، متوجه اهمیتش در فضای شعر و ترانه سوریه و لبنان شدم. خیلی تلاش کردم آدرسش در دمشق را به دست آورم. با کمک آقای فتحینظام و دفتر سازمان هنری- رسانهای اوج در کشور سوریه به منزل آقای صفوح در یکی از محلههای حومه شهر دمشق رفته و گفتوگویی با ایشان ترتیب دادیم. آقای فتحینظام در طرح سوالات و تکمیل گفتوگو و نیز ترجمه این مصاحبه یاری قابل توجهی داشت.
ـ جناب آقای صفوح! کمی درباره محل تولدتان و خلاصهای از زندگی و شرایطی که در این سالها بر شما گذشته برایمان بگویید.
سال 1956 میلادی در شهر حلب به دنیا آمدم. سال 1986 به شعر غنایی رو آوردم و از آن زمان به شغل دیگری اشتغال نداشتهام و از این طریق امرار معاش میکنم. یکسوم عمرم را در شهر حلب سپری کردم و باقی آن را در خارج از این شهر گذراندم. 15 سال در مصر و 20 سال در لبنان زندگی کردم و 6 سال است در دمشق ساکنم. علاقه من به شهر حلب مانند علاقه کودک به مادر است. بسیار از حلب نوشتهام، هیچ مکان و گوشه و کناری نیست که درباره آن ننوشته باشم. مشهورترین آوازهای حلبی نوشته من است و برخی از کارهای من وارد میراث و فرهنگ حلب شده است. از سال 1995 به بیروت رفتم، بیشتر خوانندگان لبنانی از قصاید من استفاده کردهاند، آنچنان که1750 سروده غنایی من توسط خوانندگان مورد استفاده قرار گرفته است و 240 خواننده از این سرودهها استفاده کردهاند.
در بایگانی شخصی من، تولیدات همه هنرمندانی که در آنها از کارهای من استفاده کردهاند موجود است. همه قصاید و سرودههای خود را در 120 دفتر نوشتهام که همه آنها موجود است. من قصایدم را به نوازنده نمیدهم، بلکه نوازنده باید در حضور من، موسیقی را تدوین کند تا با هم به یک احساس مشترک در قالب موسیقی برسیم. در بحث الحان و موسیقی به جایی رسیدم که میتوانم بر اساس هر لحنی در زبان دیگری شعر عربی بسرایم. امیدوارم که میان کشورها تبادل الحان انجام شود و مثلا بتوانم شعر عربی را با الحان فارسی ادغام کنم و این یک نوع تبادل هنری است، چرا که موسیقی ایرانی عالی است. بحران سوریه را با همه تفاصیل و جزئیات آن درک کردهام، دوست و دشمن را میشناسم، درباره همه دغدغههای شهروندان نوشتهام، خود را یک ملیگرا میدانم، با خوشحالی و شادی هموطنم خوشحال و با اندوه او اندوهگین میشوم.
ـ در همه کشورها هنگامی که کشور با حمله و تجاوز روبهرو میشود، شعر رنگ دیگری به خود میگیرد و به شعر مقاومت که با پایداری و دفاع از سرزمین پیوند خورده است نزدیک میشود؛ آیا حوادث اخیر و بحران سوریه، نقطه عطفی در آثار و تالیفات شما ایجاد کرد؟ آیا شعر شما رنگ و بوی شعر مقاومت به خود گرفت؟
سال 2013 قصیدهای با عنوان «به سوریه بازگرد» سرودم و یک ماه بعد در لبنان همین قصیده را با صدای یکی از هنرمندان شنیدم:
(به سوریه بازمیگردم، به خانه باز میگردم
بر خاک و درخت و سنگ آن بوسه میزنم...)
با خودم گفتم: شاعر و بیتفاوتی؟! آنجا زندگی خوبی داشتم، من در لبنان بسیار مشهورم ولی در سوریه کمتر مرا میشناسند. فورا برخاستم و چمدانها را بستم و به سوریه بازگشتم. سال 2013 اوج بحران سوریه بود و خانواده من در همان سال از حلب به لاذقیه مهاجرت کردند و من 6 ماه در لاذقیه ماندم. ارتباط من با بحران از همان ابتدای آن آغاز شد؛ از زمانی که انفجارها و ترورها شروع شد، روزانه میسرودم و مینوشتم و با صدای خودم در یوتیوب منتشر میکردم.
به هجو و ذم دشمنان و مدح دوستان سوریه پرداختم. هنگامی که سوریه را از حضور در اتحادیه عرب محروم و پروازهای شرکتهای هوایی برخی کشورهای عربی را به سوریه متوقف کردند، امیر قطر را هجو کردم. بخشهایی از آن را برایتان میخوانم:
آفرین بر تو ای تفرقهانداز میان اعراب
برای تو متاسفم
اول به خاطر نام زیبای تو اندوهگینم
که این نام را بر شخصی چون تو گذاشتهاند
دوم اینکه عربی
پلیدکار هستی که با ننگ خو گرفتهای
ای دوره گرد، مسمومکننده
مانند مار دوسر
ای خودآزار دوستدار خون
ای خونآشام نیشدار
خونهای ما را نوشیدی
و همچنان ما را وامدار خود میدانی
ما را از جنگ ترساندی و شام به استقبال جنگ رفت
خدا گواه است که فخرفروشی نمیکنم ولی تو کجا و ما کجا
کودکان ما مَردند و
جوانانمان شجاع
مردان ما شیران جنگاند
و شمشیرهایمان دو دم
آری! ما اینگونهایم
و جن و انس شهادت میدهند
نمیخواهم ناراحتت کنم
ولی بگو پدرت کیست؟
ـ در زبان عربی لهجههای متفاوتی وجود دارد؛ شما با کدام لهجه ترانه و شعر میگویید؟
من تنها شاعری هستم که به 4 لهجه عربی شعر مینویسم و کسی نمیتواند تشخیص دهد که صاحب همه این اشعار، من هستم. مثلا با لهجه حلبی و لهجه مصری شعر سرودهام. مثلا قصیده مشهور «پزشک جراح» (طبیب جراح) را که «جرج وسوف» آن را خوانده است، به لهجه مصری و شعر «انسی غرامک راح» از آثار «شادی جمیل» را به لهجه حلبی سرودهام. به نظر من بهتر است شعرهای ملی را هنرمندان و خوانندگان سوری بخوانند، زیرا فرزندان این خاک، دردهای این سرزمین را بیشتر درک و احساس میکنند. هر حادثهای در منطقه عربی را دستمایه آثار خود قرار میدهم و این از الزامات خون، زبان و دین واحد است. دوست دارم میهنپرست باشم. ما سوریها بر اساس شعار «امت واحده عربی» تربیت و بزرگ شدهایم و بسیار دشوار است از این عقیده که در عمق جان ما ریشه دوانده دست برداریم.
ـ آیا شعر را به طور علمی و آکادمیک دنبال کردهاید؟
شعر را به طور شخصی دنبال کردهام. در جوانی سبزیفروش بودم و به خاطر مشکلات مالی ادامه تحصیل ندادم. 4 سال سبزیفروشی کردم.
ـ چه شاعرانی را الگوی خود قرار داده و از آنها بیشتر تاثیر پذیرفتهاید؟
من از ۴ شاعر تاثیر پذیرفتم؛ ۲ نفر از آنها به عربی فصیح و ۲ نفر به عامی شعر میسرودند. این ۴ نفر «ابوطیب متنبی»، «نزار قبانی»، «احمد رامی» و «بیرم التونسی» هستند. از عمر خیام بسیار تاثیر پذیرفتهام، ترجمه همه رباعیات او را خواندهام و همه آن اشعار جاودان، سرشار است از تصوف و عشق الهی. آثار آن ۴ شاعر را عمیقا مطالعه کردهام. دیوان آنها را پیشرو گذاشته و آنها را خوب بررسی کردهام. قدرت شاعر در تصویرسازی و قافیه نهفته است، به ذهنم رسید که قافیههای این 4 شاعر را استخراج کنم، آنها را در ۲ جلد جمعآوری کردم، پس از آن قافیههای اشعار بیشتر شعرا را جمعآوری کردم و این موضوع به من کمک کرد بتوانم به چند لهجه شعر بسرایم.
ـ درباره فلسطین هم شعر سرودهاید؟
فلسطین زخمی بر پیکره همه مسلمانان است و من یک مسلمان هستم و ایمان دارم ما در آخرالزمان به دیوارهای قدس خواهیم رسید و من خودم را یکی از آنها میدانم.
درباره قتلعام «جنین» چنین سرودهام:
«جنین، ای چراغ عرب
ای نور و مشعل آزادی
خون بر خاک تو نوشته است
تاریخ امت عربی را»
هیچکس این شعر را منتشر نکرد ولی «ورده الجزائریه» آن را خوانده است. همچنین درباره جنگ عراق، جنگ کویت و درباره لبنان بسیار نوشتهام. باز درباره فلسطین نوشتهام:
خونریز مست مرا تحریک میکند
که مرا فریب دهد
که اگر معشوقهاش شوم
پایتخت را به نامم کند
بلکه مرا پایتخت ابدی اسرائیل کند
نظر شما چیست ای ساکنان سرزمینهای عربی؟
پیشنهاد تحریککنندهای است و من هنوز دختری جوان هستم
30 سال است که از خودم دفاع میکنم و فریاد میزنم ای عربها
ای کسانی که مرا خنساء دوم قرار دادید
به یاری من بشتابید، چگونه راضی میشوید که به قدس تجاوز شود
کجایند شمشیرهای بران
به نظر شما پس از اینکه بر قدس گریستیم
باید بر کجا بگرییم... مکه یا ضریح پیامبر؟
ـ آیا ترجمه اشعار فارسی را خواندهاید؟
به غیر از خیام که گفتم، متاسفانه هیچ کتاب فارسی در اختیار ندارم، امیدوارم چند نسخه از آنها را به دست آورم.
ـ هنگامی که موسیقی به شعر افزوده میشود، نوعی زندگی و حیات مییابد و با واکنش بهتری از سوی مخاطب روبهرو میشود؛ شما درباره آثار خودتان این احساس را داشتهاید؟
ویدئوهای مختلفی از کنسرتهای بزرگ در یوتیوب وجود دارد که شرکتکنندگان، با تشویقهای خود، واکنش خود را به اشعار مورد استفاده توسط خواننده نشان میدهند. من خودم را صاحب سبک میدانم، میتوان گفت من صاحب مکتب لهجه سفید هستم، به این معنا که عربی فصیح را با لهجه عربی درهم آمیختهام به طوری که هر شخص عربی آن را بشنود بدون نیاز به ترجمه، آن را میفهمد. هر لهجه، کلمات و مصطلحاتی دارد که فقط اهل همان منطقه متوجه میشوند، من معجونی از همه لهجهها ساختهام و موفقیت آن هم اثبات شده است.
ـ خط قرمز شما در شعر چیست؟
از به کار بردن لفظ جلاله «الله» در شعر خودداری میکنم، زیرا انسان روز قیامت مسؤول نوشتههای خود است. توطئهای که برای سوریه ترتیب داده شد بزرگتر از توان مقاومت هر شخصی است، برخی اوقات فکر میکنم توطئه «خاورمیانه جدید» با حضور چند مشاور تدوین شده است که همه دنیا را هدف قرار داده است. معتقدم دستکم ۳ میلیون کارشناس در سراسر جهان برای این توطئه برنامهریزی کردهاند. به همین خاطر این توطئه بزرگتر از توان تحمل ما بود و اگر کمک و ایستادگی دوستان و این همه ایثار و فداکاری نبود، این پیروزیها کسب نمیشد. خونهایی که از دوستان ما بر خاک سوریه جاری شده، دین و امانتی بزرگ به گردن ما است.
کاری جز صبر و پایداری بیشتر از ما ساخته نیست، زیرا اگر تسلیم شویم، با این توطئه بزرگ نابود میشویم. آتشسوزیهای اخیر در مناطق مختلف سوریه نشان داد جنگ پایان نیافته است و پایداری و مقاومت باید افزایش یابد. ما به رغم وجود برخی افراد سستبنیان که برای تخریب کشور تلاش میکنند، ملتی مومن هستیم. به خاطر همین روحیه خط قرمز دیگر من، ریاستجمهوری سوریه است؛ یادگار حافظ اسد، همان کسی که این ارزشها را در وجود ما به امانت گذاشت و به ما مردانگی و عزت آموخت. از تلاشها و کمکهای دوستان وفادار تشکر میکنیم، زیرا کسی که فرزندش را میفرستد تا در دفاع از ملتی دیگر مبارزه کند و شهید شود، این کار بزرگی است که از عهده شکر آن برنمیآییم، به همین خاطر قدردان دوستان ایرانی هستیم.
ـ میخواهم چند سؤال از شما بپرسم، لطفاً سریع و مختصر پاسخ دهید. فیلمی از شما در یوتیوب دیدم که در مقابل قلعه حلب و در حضور جمع زیادی از مردم شعر میخوانید؛ این فیلم مربوط به چه مناسبت و در چه سالی است؟ و در این برنامه چه شعری را خواندید؟
۲ بار در کنار قلعه حلب شعرخوانی داشتم؛ یک بار در ابتدای بحران بود که دیوارهای قلعه را با پرچم سوریه پوشاندیم و قصیدهای با عنوان (حلب تو را دوست دارد) خطاب به رئیسجمهوری بشار اسد خواندم. بار دوم در نخستین سالروز آزادسازی شهر حلب بود که جشنی با عنوان (حلب نبض قلب) برگزار شد و در آن جشن نیز ۳ قصیده خواندم.
ـ به سینما علاقه دارید؟
نه زیاد! شغل من ایجاب میکند پشت میزم بنشینم و بنویسم زیرا شاعر صیاد است که همواره از فرصت مناسب استفاده میکند. من ۲ بار در روز یعنی صبح و شب مینویسم و آثار و اندیشه خود را در شبکههای ارتباطی منتشر میکنم.
ـ آیا برای مناجات با خدا یا درباره حالات معنوی ارتباط با خدا شعر سرودهاید؟
وقتی میگویم کلمه الله خط قرمز من است، یعنی اینکه نام خدا را در اشعاری که برای آوازخوانی استفاده میشود، وارد نمیکنم، زیرا نمیدانم این اشعار ممکن است در کجا خوانده شود.
اما در مناجات با خدا، مینویسم. ما مسلمان هستیم و من از خانوادهای مذهبی هستم و شعر دینی و مناجات نیز دارم، مثلا:
«چگونه تو را عاشق شوم
ای کسی که جانم در دست توست
یک ساعت از عمرم را
قلبم را غرق در نور خود نما
ای که قلبم را ربودهای
چه کسی قلبم را بازمیگرداند»
«ای مدعی تحمل بار عشق
راه عشق دشوار است
راز خود را برملا مکن
عشق فوت و فنهای خود را دارد
باید در این راه پافشاری کنی
و بر دردها صبر نمایی
عشق بزرگان اینگونه است
یک لحظه آن مانند چهار فصل است»
ـ ارتباط شما با قرآن کریم چگونه است؟
قرآن مرجع ماست و هر که قرآن نخواند نمیتواند شاعر شود یا بر زبان عربی مسلط شود. معنای بیشتر عبارات قرآن را میدانم. از مذهب تشیع بسیار تاثیر پذیرفتهام و در لبنان در نزدیکی یک حسینیه ساکن بودم و دوستان شیعه بسیاری دارم. در جنگ 2006 (33 روزه) سخن مشهوری دارم که «اگر شیعیان اینگونهاند، من نخستین شخص شیعه هستم».
یک قصیده هم برای سیدحسن نصرالله نوشتم با این مطلع:
«وعده تو ای نصرالله
به خدا که وعدهای راستین است»
ـ بسیار متشکریم و از این دیدار بسیار خوشوقت شدیم.
خیلی خوش آمدید و امیدوارم دوباره شما را زیارت کنم، این ارتباط پایدار بماند و اگر دوباره دیداری داشتیم، ترجمه دیوانها و اشعار فارسی را با خود بیاورید تا به تبادل فرهنگها بپردازیم.
همیشه طرف وطنم هستم
ـ در آغاز بحران، اوضاع در سوریه بسیار دشوار بود و فشارهای مختلفی بر سوریه و رئیسجمهوری بود، شخصیتهای بارز سوری هم در بخشهای مختلف تحت فشار بودند؛ آیا در آن دوره طرفهایی با شما تماس گرفتند که به گونهای تشویق کنند از سوریه خارج شوید یا از سرودن شعر برای وطن دست بردارید؟ آیا طرفهایی بودند که بخواهند استاد صفوح را بخرند؟
هرگز! مخالفان از روز نخست من را شاعر رژیم نامیدند و من به این اسم افتخار میکنم و در بیروت در شبکههای مختلف از من پرسیدند: تو با کدام طرف هستی؟ و من همیشه پاسخ دادم: با وطنم، با حکومت و با رئیسجمهور هستم. مهمترین سرود را درباره رئیسجمهوری در سال 2013 در بیروت نوشتم.
«ای سرور عزتمندان و ای رهبر شجاعان
تو پایداری را به ما آموختی، سربلندیم و قد خم نخواهیم کرد
هر چند که راه طولانی باشد و مشکلات بسیار
این پیمانی است از عمق جان، لبیک یا اسد
لبیک ای سرور عزتمندان»
ساکن لبنان بودم و بارها تهدید شدم ولی موضع من مشخص و ثابت بود و ذرهای تردید به خود راه ندادم. عشق به میهن را از کودکی با شیر مادر دریافت کردهایم، چرا باید کشورمان را بفروشیم؟ در امنیت و آسایش و اقتصادی قوی زندگی میکردیم و خودکفا بودیم.
آن دوران دوباره بازخواهد گشت، این کشور با مشکلات بسیاری روبهرو و از آنها با پیروزی خارج شده است، انشاءالله از این بحران نیز سربلند و پیروز خارج خواهد شد.
ارسال نظرات