محبوبیت مردمی، شجاعت، اخلاق و نگاه تمدنی کم نظیر شهید سلیمانی
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، دکتر حسن محمدی در گفتگویی تفصیلی ضمن بررسی شخصیت شهید سردار سپهبد قاسم سلیمانی و مقایسه با فرماندهان و شخصیتها سیاسی مذهبی در تاریخ معاصر ایران گفت: از شهید سلیمانی چه در دوران حیات و چه پس از شهادت به عنوان شخصیت بی نظیری یاد میشود که در جامعیت، ایثارگری، طرفداری از مظلوم، اخلاق اسلامی و نگاه تمدنی سرآمد فرماندهان و شهدای تاریخ ایران است.
وی افزود: فرماندهان دوره پهلوی در بین مردم ناشناخته بودند و شهرت آنها به قساوت آنها بود بطوری که آنهایی که نامی داشتند بین مردم منفور بودند اما حاج قاسم سلیمانی بسیار مردمی سرشناس و مورد علاقه عموم مردم بود و از همین رو مردم به ایشان لقب «سردار دلها» دادهاند.
این پژوهشگر و استاد تاریخ شجاعت مثال زدنی سردار سلیمانی را از جهت تاریخی کم نظیر عنوان کرد و افزود: رضاشاهی را که به عنوان منجی ایران مطرح میکنند ترسوترین نظامی در برابر حمله خارجی بود که کشور را در برابر متفقین رها کرد. قطعاً اگر او در برابر متفقین مقاومت میکرد، هم به نفع خودش و هم به نفع مردم بود؛ چون متفقین توانایی ایجاد یک جبهه جدید نداشتند و صرفاً میخواستند از ایران عبور کنند
وی با اشاره به تشیع باشکوه و کم نظیر شهید سلیمانی گفت: ۲۵ میلیون ایرانی فقط در تشییع سردار سلیمانی شرکت کردند، این داغی که شهید در دل مردم میگذارد، رابطه بین شهید و مردم را عمیقتر و روند هدایتگری را قویتر میکند.
متن کامل گفتگو با دکتر حسن محمدی استاد و پژوهشگر تاریخ به این شرح است:
ـ ضمن عرض سلام ادب خدمت حضرتعالی، به عنوان اولین سوال بفرمائید جایگاه تاریخی سردار سلیمانی چگونه بوده و چه خصوصیتهای منحصر فردی داشتهاند؟ آیا شخصیتی مانند ایشان در تاریخ سراغ دارید؟
درباره جایگاه تاریخی سردار سلیمانی مطالب مهمی وجود دارد. ببینید! سردار در زندگانی خودشان معمولاً فرمانده نظامی بودهاند و طبعاً باید بگردیم ببینیم آیا فرماندهی در جامعیت، رشادت، حسن تدبیر و در اخلاق فردی کم نظیر، مانند حاج قاسم را میتوانیم پیدا کنیم یا نه؟
در تاریخ ایران از فرماندههایی مانند آریوبرزن یا سردار سورنا اسم برده شده که در مورد آریوبرزن برخی از منابع گفتهاند ایشان موقع حمله اسکندر، فرار کرد. در تاریخ اسلام هم کسانی مانند حمزه، عمار، مالک اشتر یا حتی حبیب ابن مظاهر و.. را میتوان نام برد. چنین شخصیتهایی، فرماندههای بزرگی بودند که در کنار امام شأن به خوبی جنگیدند و رشادت کردند و همچنین مدبر بودند و در داخل جنگ بهطور دقیق تدبیر میکردند که آثار بزرگی برجای میگذاشتند.
در دوره صفویه شخص شاه اسماعیل صفوی و بعد فرماندهانی مانند امامقلی خان و الله وردی خان و بعدها نادرشاه و عباس میرزا مبارزانی مانند میرزا کوچک خان جنگلی، کلنل پسیان و..، همگی فرماندهان قابل توجه و بعضاً مانند شاه اسماعیل از نوابغ و نوادر روزگار بودند که بهشدت تاریخ ساز شدند.
در میان تمام موارد گذشته، به سختی میتوان موردی را شبیه به سردار سلیمانی دانست، حتی شخص شاه اسماعیل گرچه در بُعد نظامی کم نظیر است اما به جامعیت سردار، ایثارگری، طرفداری از مظلوم، اخلاق اسلامی و نگاه تمدنی سردار را ندارد. سردار سلیمانی در دوران فرماندهی خود در سپاه قدس تأثیرات تاریخ سازی بر منطقه و جهان گذاشتند که از بُعد نرمافزاری و فرهنگیِ آن نباید غفلت کرد.
به نظرم سردار سلیمانی در طول تاریخ اسلام و ایران شخصیتی بی نظیر و یا لااقل کم نظیر است و کسی مانند او دشوار است بیابیم. فرماندهی مدبر و شجاع که اهل مطالعه است رویکرد فرهنگی قویای دارد، سیاستمدار قهاری است، مسائل اقتصادی منطقه و جهان را به خوبی درک میکند. اخلاق و رفتاری سرشار از تواضع و ایثار دارد.
ـ جناب استاد. شما هیچ اسمی از دوره پهلوی نیاوردید، فرمانده درخور توجهی در این دوران نیست؟
اینکه من وارد دوران پهلوی نشدم چون در دوره پهلوی گرچه فرماندهان نظامی زیادی هرکدام با حجم سنگینی از نشانها و مدالها وجود داشتند اما هیچکدام قابل مقایسه با گردِ پای حاج قاسم هم نیستند. شخص رضاشاه که از فرماندهان تربیت یافته در قزاقها که از پست ترین افراد جامعه تشکیل میشد، بود.
رضاشاه با نظامیانی مثل امیراحمدی معروف به قصاب لر که بعدها اصلاً کتابی بهنام قصاب لر نوشته شد و با کسانی مثل آقا مرتضی گاوکُش، کریم خشتمال و ممد چاقو توانست نظر انگلیس را جلب و نهایتاً به قدرت برسد، کریم خشتمال به سرلشکر بوذرجمهری ارتقا یافت و چه جنایتها که نکرد.
همین سرلشکر امیراحمدی که لرها را قتل عام میکرد. خاطره از خانم قمرالملوک وزیری خواننده مشهور دوران رضاشاه در کتاب آوای مهر، آمده که در آنجا میگوید روزی در خانه امیراحمدی آواز خواندم، امیراحمدی گفت آن خورجین که از لرستان آوردهام را بیاورید، دست کرد از داخل خورجین، یک گوشواره طلا در آورد و اولی را گوش من کرد و دومی را نتوانست و آن را در دست من گذاشت، موقعی که آمدم نشستم دیدم تکهای سیاه و نرم به انتهای گوشواره آویزان است و فهمیدم آن را از غارت آوردهاند و قسمتی از نرمه گوش یک زن لر به آن آویزان است.
فرماندهان نظامی دوره پهلوی آموزشهای نظامی زیادی در خارج کشور دیده بودند و دارای درجههای سپهبدی و ارتشبدی بودند و نیز خیلی ادعاها و سلاحهایی بسیار پیچیده و سنگینی داشتند، از جمله تانک چیفتن انگلیس که تعداد تانکهای ایران بیشتر از خود انگلیس بود. با اینهمه هیچ جایگاهی میان مردم نداشتند و هیچ افسری در دوره پهلوی به عنوان قهرمان مردمی شناخته نمیشود.
حتی شخص رضاشاه که مردم از فرار او خوشحال شدند، فرماندهان نظامی این دوران، علیه مردم بهشدت قساوت دارند اما در برابر دشمن مانند موش ترسو هستند، هنگامی که ارتشبدهای دوره پهلوی را لیست کنیم میبینیم که در میان مردم چند نفر اسم این اشخاص را شنیدهاند و برایشان اهمیت داشت که آنها را بشناسند و یا اهمیتی برایشان قائل باشند؟
البته سالهای اخیر شبکههای رسانه استعمار کارهای زیادی کردند، امثال آقای جهانبانی را که افسری چشم آبی، تحصیل کرده غرب و خوش قیافه هست را برجسته کند، اینها بازی رسانهای و شیادی است.
یا شخص رضاشاه را به عنوان منجی ایران مطرح میکنند حال آنکه رضاشاه جانور زمینخوار، بزرگترین راهزن تاریخ ایران و ترسوترین نظامی در برابر حمله خارجی بود که کشور را در برابر متفقین رها کرد. قطعاً اگر او در برابر متفقین مقاومت میکرد، هم به نفع خودش و هم به نفع مردم بود؛ چون متفقین توانایی ایجاد یک جبهه جدید نداشتند و صرفاً میخواستند از ایران عبور کنند و به روسیه برسند، منتهی رضاشاه زندگانی در خارج از کشور با میلیاردها دلار انباشته را بر دفاع از کشور ترجیح داد؛ بنابراین در دوره پهلوی هیچ فرمانده نظامی قابل مقایسه با گردِپای سردار سلیمانی هم نیست.
ـ آقای دکتر، شهادت سردار هم جلوه خاصی داشت. گفته شده که پس از تشییع امام خمینی (ره) چنین تشییع با عظمتی در ایران رخ نداده بود. شهادت سردار را از منظر تاریخی چطور میبینید؟
بله. برای فهم تاریخی شهادت حاج قاسم سلیمانی، ما میتوانیم شهدا را در لایههای مختلفی دسته بندی کنیم مانند: شهدای صدر اسلام، شهدای روحانیت، شهدا عرصه علم مانند شهدا ی هستهای و شهید فخری زاده، شهدای نوجوان، شهدای زن، شهدای مقاومت، شهدای امنیت و شهدای بسیاری در لایههای مختلفی که میتوانیم آنها را لیست کنیم.
اگر ما بخواهیم شهدا را از تاریخ ایران و اسلام بررسی کنیم میتوانیم از قبل از صفویه و یا خود صفویه و جنگهای چادران و قبلش و بعدش و جنگهای ایران و روس که با فتوای مراجع تقلید وارد جنگ و شهید میشدند نام ببریم، یا در تنباکو و مشروطه که فقط در دوره مشروطه بیش از صد شهید روحانی داریم، مانند آیت الله شیخ فضل الله نوری که در تهران شاگردانشان و دوستهایشان دوره شهدا مشروطه میباشند؛ شهدای انقلاب و دفاع مقدس و شهدای مقاومت در سوریه و عراق داریم هم که بسیار زیادند.
ولی باز وقتی دقت میکنیم، میبینم که شهید سلیمانی نسبت به شهدای دیگر بیشتر میدرخشد و جایگاهی که ایشان دارد جایگاه ویژهای است و حاج قاسم یک خط جدیدی را میگشاید.
ببینید هر کدام از شهدای بزرگوار قبلی را هم میبینم حتی شخصیت بزرگ آیت الله شیخ فضل الله نوری که درباره شهادتشان مقام معظم رهبری میفرمایند که رضاشاه، عذاب جمعی برای ایران بود به دلیل ارتکاب گناه جمعیِ شهادت شیخ فضل الله نوری؛ اما شهادت همین مرجع بزرگ به دلیل بیدار نبودن مردم و خواص بود.
شهادت شیخ فضل الله نوری نمیتواند آثار بزرگی در جامعه ایجاد کند، شهادت شیخ در هدایت و بیداری برخی نخبگان مؤثر بود اما مبدا حرکت خاصی در جامعه نشد، چون جامعه مسموم بود و تبیین نشد و چون جریانهای مختلف سیاسی نگذاشتند که خون شیخ فضل الله نوری به عنوان خون یک شخصیت بزرگ شناخته شود، خونش را تباه کردند.
یعنی شخصیت ممکن است در سطح بالایی باشد و شهادتش مظلومانه باشد اما اگر جامعه، جامعه مسمومی باشد و همچنین جو مسمومی در جامعه حاکم باشد و درست تدوین نشود نتیجه درخور را نخواهد داد، ولی آنچه که ما میبینم در شهادت حاج قاسم اینطور نیست، علاوه بر اینکه خون مظلومی است و خون یک فرمانده مقتدری است اما خود شهادتاش هم مبدا اثر میشود.
ـ میتوانید از آثار شهادت سردار مواردی را بیان بفرمائید؟
ما قبلاً روابطمان با مردم و مقاومت عراق و جو عمومی عراق با ما به این خوبی نبود. خون حاج قاسم باعث شد که نه تنها عراق بلکه سوریه و کشورهای مسلمان و حتی آمریکا که حدود ۴۰ یا ۵۰ تا شهر راهپیمایی کردند تا اعتراض خود را نسبت به ترور شهید سلیمانی برسانند و با جهان همدلی کنند، اینها ثمره شهادت حاج قاسم و خون با برکت ایشان است. مسئله مهم دیگر که از ثمرات شهادت حاج قاسم باشد مسئله بسته شدن راه مذاکره است، این نکته بسیار مهم است که متأسفانه برخی از مسئولین ما هنوز این را درک نکردهاند.
ـ تأثیرات مهمی که برشمردید واقعاً قابل چشم پوشی نیستند، رهبر معظم انقلاب میفرمایند همه شهدا تاریخ ساز هستند و سردار دلها هم از برجستهترین شهدای تاریخ هستند. مرحوم امام هنگام شهادت آیت الله بهشتی فرمود بکشید ما را ملت بیدارتر میشود. بین شهادت یک سردار و بیداری ملتها و ملت ایران چه رابطهای وجود دارد؟
سوال بسیار دقیق و خوبی است، یک شخصیتی مثل سردار سلیمانی در طول حیات خود، ذیل رهبر معظم انقلاب، مبدا هدایت مردم و امت اسلامی بود. هدایتگری چنین شخصیتی تازه بعد از شهادتشان تشدید پیدا میکند، آیه شریفه که میفرماید شهدا زندهاند.
اتفاقاً در خاطرات سردار موجود است که روزی شهید کاظمی بعد از شهادت آمدند و گفتند به حاج قاسم بگویید ما هستیم و کمک میکنیم، شهدا واقعاً زندهاند و کمک هم میکنند، علاوه بر این وقتی کسی شهید میشود، داغ بزرگی بر دل مردم میگذارد. ۲۵ میلیون ایرانی فقط در تشییع او شرکت کردند، این داغی که شهید در دل مردم میگذارد، رابطه بین شهید و مردم را عمیقتر و روند هدایتگری را قویتر میکند.
این که امام میفرماید بکشید ما را ملت بیدارتر میشود، مقصودشان این است شهادت خودش سند حقانیت است، خود اما هم با تقدیم کردن آقا مصطفی نشان داد که صادق است.
نکته دیگری که باید عرض کنم این است که شهادت سردار سلیمانی را میتوان با شهادت آقا مصطفی خمینی مقایسه کرد که شهادت آقا مصطفی باعث شد که مبارزات انقلابی بیشتر شود، یعنی دقیقاً بعد از شهادت آقا مصطفی و پیرو مجالسی که برای آقا مصطفی در شهرهای مختلف میگرفتند، مبارزات انقلابی شروع شد. این شهادت، جرقه آزادسازی ایران از دست نظام سلطه بود و شهادت سردار سلیمانی جرقه آزادسازی منطقه از دست نظام سلطه. شهادت آقا مصطفی به نوعی مبدا و جرقه انقلاب اسلامی است.
امروز هم شهادت حاج قاسم تبدیل به یک چراغ هدایتی شده و الان وحدتی که بین سرزمینهای اسلامی و محور مقاومت و حتی بیداری جهانی به وجود آمده است از ثمرات خون شهید سلیمانی است.
ـ وقتی از مکتب سلیمانی و جامعیت ایشان سخن گفته میشود، رویکرد سیاسی سردار از نظر شما چطور بود؟
این نکته بسیار عجیبی که یک فرمانده نظامی، به ابعاد امنیتی و به ابعاد اجتماعی و فرهنگی و مسائل سیاسی و اقتصادی اینقدر تسلط داشته باشد، ولایت پذیری محض، از اصلیترین ویژگیهای ایشان بود و صریحاً بیان میکردند که حضرت آقا حکیم است و این حکیم هرچه بفرمایند ما تبعیت میکنیم.
سردار خط اصلی را گم نمیکرد که دشمن کیست؟ دشمن اصلی را استکبار، به رهبری آمریکا میدانست. اخیراً شنیدیم که ایشان به مذاکرات هستهای بین ایران و آمریکا کاملاً حواسشان بود، طی پیامی که از طریق آقای عبداللهیان به آقای ظریف فرستاده بودند؛ پیرو قدم زدن آقای ظریف با آقای جانکری گفتند که به آقای ظریف بگویید آمریکاییها به داعش کمک میکنند و قابل اطمینان نیستند.
با ریخته شدن چنین خون سردار، پرچم سرخ انتقام بالا رفته و اگر کسی که پرچم سفید بلند کند خائن است. دم از مذاکره، نه تنها فرصت سوزی بلکه خیانت به خون شهید و به تعبیر رهبری حماقت محض است و این حماقت آثار زیان باری داشته و دارد.
ـ به عنوان سوال آخر، به نظرشما در سالگرد شهادت سردار، چه کارهای انجام نشدهای وجود دارد و چه کارهایی باید انجام بدهیم تا بتوانیم در مکتب شهید سلیمانی قرار بگیریم؟
سال ۵۷ که امام وارد ایران شدند، آن سال اسم روح الله بین مردم ایران خیلی زیاد شده بود، این برآمده از آن جایگاهی است که آن زمان مردم آگاهی و علاقه به مرحوم امام داشتند و آن را سریعاً در قالب نمادسازی، درباره چیزهای ملموس علاقههای خودشان را نشان میدادند و سیستم هم به خوبی کمک میکرد و این خوب جا افتاد، منتهی بعد از شهادت حاج قاسم گرچه طبق برآوردها ۱۰ درصد و یا بیش از ۱۰ درصد به سرمایه اجتماعی نظام اسلامی اضافه شد اما ما نتوانستیم از این خوب استفاده کنیم و چیزی که حاج قاسم بود با چیزی که ایشان میخواست رو برجسته کنیم.
ما در حوزههای آموزشی پژوهشی حقوقی و سیاسی نظامی فضای مجازی داخلی یا خارجی کارهایی را میتوانستیم و هنوز هم فرصت هست و میتوانیم انجام بدهیم که نباید فرصت را ازدست بدهیم، مثلاً در حوزههای آموزشی و پژوهش خیلی کارها میتوان انجام داد، مثلاً روی سبک مدیریت سردار، پایاننامههای بسیار زیادی باید گرفته شود که به واحدهای درسی نیازمندیم.
درحوزههای تربیتی هم همینطور، عزیزان ما در بخشهای مختلف روانشناسی اسلامی و جامعه شناسی سیاسی اسلامی در حال فعالیت هستند، که باید سوال کنیم که واقعاً با اینگونه افراد چطور نمیشود تربیت کرد؟
همچنین نباید از وضعیت حقوقی سردار غافل باشیم؛ زبان جمهوری اسلامی زبان محبوبی از اول انقلاب است، اما ما به وسیله زیان منطق باید با قاتلان حاج قاسم مواجه شویم، در عین اینکه ضرورت انتقام و سیلیهای سختتر به جای خودش باقی است، در عین حال باید حرف و همان انتقامان مستدل باشد مستدل به مسائل حقوقی که اخیراً شنیدم که از مسئولان قضائی و گفتند که خبرهای خوشی در راه انشاالله شخصیتهای مقصر را طبق اسناد و مواد حقوقی منظم و شفاف پیگیری خواهد شد.
باید همه بدانیم که اگر محکم پای کار و اعتقاداتمان ایستادگی نکنیم، سفت میخوریم،، زمانی بود که ما محکم پای اعتقاداتمان نمیایستادیم و میترسیدیم و برای رفتن به ونزوئلا پرچم پاناما را روی نفت کشمان میزدیم اما ما در قضیه ارسال نفت به ونزوئلا، قدرت ایران و انقلاب اسلامی را به رخ جهانیان کشیدیم. انگلیسیها آمدند و نفتکش گیریس وال مارا گرفتند و ما هم از موضع اقتدار وارد شدیم و با پرچم ایران کشتی انگلیسی را گرفتیم.
برای فضای مجازی هم نکات بسیار زیادی را میتوان مطرح کرد، بخش زیادی از آن مربوط به فضای خارج از کشور است، بنده نمیدانم چرا متصدیان امر در فضای مجازی همت زیادی در عرصه خارج از کشور نمیکنند، حال آنکه از وظایف اصلی حکومت اسلامی دعوت عموم ملتها به اسلام است.
ممکن است بعضیها اسلام را در لایه مستضعفین و مستکبرین مطرح کنند، مشکلی نیست، ما در همین لایه استکبار ستیزی هم میتوانیم فعالیت کنیم، در حال حاضر شبکههایی که میدانیم نسبتاً پوشش خوبی دارند هر چند بسیار بسیار کم است، ما بایستی در فضای مجازی بسیار قویتر وارد عرصه شویم.
شما مشاهده میکنید علیه ایران دهها هزار نفر کار میکنند، آن وقت ما ناظر به آمریکا، فرانسه، اسرائیل، عربستان و جاهای دیگر چقدر کار میکنیم و چقدر نیروی پای کار داریم؟ شما میبینید در همین سازمان مجاهدین خلق چندین ارتش سایبری علیه ایران فعالیت و عملیات سایبری میکنند، آن وقت ما برای اینکه در کشورهای دیگر روشنگری کنیم چقدر نیرو داریم؟ چقدر نیرو داریم برای هدایت و دعوت به اسلام و انسانیت و ظلم ستیزی استکبار ستیزی؟
ما در خارج از کشور باید گفتمان حاج قاسم را با مظلومیت ایشان، آن هم مظلومیتی که به دست رذلترین آدم دنیا یعنی شخص ترامپ کشته شده انجام دهیم.