روایت زندگی یک جهادگر ۱۷ ساله در «آقاصادق»
به گزارش سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، کتاب «آقا صادق»؛ روایتی از زندگی جهادگر شهید سیدمحمد صادق دشتی است. صادق از دوران کودکی به مخالفان رژیم شاهنشاهی پیوست. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برای محرومیتزدایی از سیستان و بلوچستان راهی آن دیار شد. اسفند سال ۱۳۶۰ در قالب گروه جهاد سازندگی شیراز به آبادان رفت تا آن طور که در وصیتنامهاش گفته «در دریای بیکران ایثار، گمنام بجنگد و گمنام بمیرد».
علیرغم حضور کوتاهش در واحد مهندسی رزمی جهاد به دلیل لیاقت و تواناییهایش، فرمانده مقر پشتیبانی جهاد سازندگی شد تا اینکه در ۲۳ مهر سال ۱۳۶۴ پس از ساختن سکوی تانک زیر دید و تیر مستقیم دشمن، بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. با «محمدرضا حسینی»، محقق و نویسنده این کتاب، گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
جهاد سازندگی، به ویژه پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد، فداکاریها و کارهای بزرگی در دفاع مقدس کردند، اما معمولاً کمتر به این نهاد و شهدای آن پرداخته شده، بفرمایید که چطور شد که این موضوع، توجه شما را جلب کرد؟
از سال ۱۳۹۱ با جمعی از دوستان، مطالعاتی را درباره نهادهای مهم انقلاب اسلامی مثل سپاه، جهاد سازندگی، نهضت سوادآموزی و... شروع کردیم. درباره اینکه چگونه اینها شکل گرفتهاند و چه کارهایی انجام دادند. چه به لحاظ آماری و چه تاریخ شفاهی، زمانی که دهه اول انقلاب را نگاه میکنیم میبینیم این نهادهای انقلابی، سرمنشأ یک سری از حرکات بزرگ بودند.
اما یکی از بزرگترین اتفاقات زندگیبرای من این بود که خداوند مرحوم مهندس حسینعلی عظیمی را سر راهم قرار دارد. وقتی به عنوان اولین فرد مصاحبهشونده در شروع کار، به سراغ مرحوم عظیمی، از پیشکسوتان جهاد رفتیم، متوجه شدیم ماهایی هم که سعی میکردیم که انقلاب و تحولات آن را مطالعه و پیگیری کنیم، شناختی از جهاد نداریم. همین مسائل موجب شد روی جهاد سازندگی متمرکز و از پرداختن به سپاه و نهادهای دیگر منصرف شدیم.
جهاد سازندگی، جای کار فراوانی دارد و حرفهای بسیار مهمی است که اتفاقاً بهطور مستقیم، به مشکلات و مسائل امروز که بخشی از آنها ناشی از سوء مدیریت است، مربوط میشود. در جریان همین مطالعات، با کانون «سنگرسازان بیسنگر» هم آشنا شدیم که یکی از مؤسسان آن که همه او را قبول داشتند، همین مرحوم مهندس عظیمی بود که کتاب «رسم جهاد» به نویسندگی آقای مشایخی از دل این کار بیرون آمد. جلد دوم این کار هم مربوط به بخش پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی است که آقای مشایخی زحمتش را میکشند.
در کنار آقای عظیمی، سراغ دیگر بزرگان جهاد هم رفتیم که کتابهای مربوط به اینها یا در نوبت چاپ هستند و یا در مرحله تدوین قرار دارند. این کتابها تجارب تعدادی از مدیران جهاد در دهه ۶۰ که اوج شکوفایی جهاد سازندگی بوده است و همچنین مسائل و مشکلاتی مانند وزارتخانه شدن جهاد و ماجرای ادغام آن که موجب انحلال جهاد شد، روایت میکنند.
پس فکر میکنید تاریخ شفاهی جهاد سازندگی، یکی از موضوعات مغفول مانده تاریخ انقلاب است؟
جهاد سازندگی بهخاطر مسائل ساختاری که بعداً برایش پیش آمد، بعد از جنگ با چالش مواجه میشود و بعد از ادغام هم که بیشتر در حوزه کشاورزی فعال بوده است، متأسفانه آن همتی که در سپاه و ارتش برای جمعآوری خاطرات بوده، در وزارتخانه جهاد وجود نداشته است. البته حمایتهایی از طرف امور ایثارگران جهاد سازندگی بوده اما به اندازه سپاه و ارتش نبوده است. اگرچه برخی دوستان، بیشتر به خاطر دغدغه شخصی و ادای دینی به شهدا سعی کردند که این خاطرات را جمعآوری کنند و در این بسیار هم تلاش کرده و زحمت فراوانی کشیده بودند، ولی هنوز جای کار فراوانی برای کار وجود دارد.
چطور در این حوزه جهاد سازندگی به شهید سیدمحمدصادق دشتی رسیدید؟
بخش مهمی از فعالیتهای جهاد در دهه ۶۰ پشتیبانی و مهندسی جنگ بود. البته این عنوان، عنوانی است که بعدتر و در سالهای ۶۲ و ۶۳ که این مجموعه به صورت تشکیلاتی و ساختارمند درآمد، به کار برده شد. در واقع، یک سری گروههای جهادی بودند به خاطر تأکید امام خمینی (ره) و مسئولان مملکت در بحث جنگ، بخشی از امکانات خود را به جبهههای جنگ برده بودند. البته هنر جهاد این بود که همزمان، بحث سازندگی هم تعطیل نشده بود و در دو جبهه مشغول فعالیت بودند.
یکی از شهدای شاخص جهاد سازندگی استان فارس در جنگ، شهید «سیدمحمد صادق دشتی» است که در کنار شهید حاج خلیلی سرریزی و چند شهید دیگر، از شهدای پشتیبانی مهندسی جنگ استان فارس بودند. ما برای تحقیق درباره حضور پشتیبانی جنگ استان فارس، کارمان را با پرداختن به شهید دشتی شروع کردیم چون که از سالهای قبل، زحمتهایی کشیده بود و با خانواده شهید و همرزمان او مصاحبههایی صورت گرفته بود، به همین دلیل هم دست ما بازتر بود. البته خودم هم حدود ۲۰ ساعت مصاحبه تکمیلی با خانواده و چند مصاحبه با تعدادی از جهادگران و همرزمان شهید گرفتم تا کتاب به سرانجام رسید و منتشر شد.
شهید دشتی را بیشتر معرفی میکنید؟
برای خودم به عنوان یک جوان ۳۲ساله، در وهله اول، شنیدن کارها و فعالیتهای شهید دشتی به عنوان یک جوان ۱۷-۱۸ساله در جهاد و جنگ، به نوعی جذابیت دارد، تلاش خستگیناپذیر و حجم کارهایی چنین افرادی در دفاع مقدس انجام دادند، ما را متحیر میکند. آدم دوست دارد راجع به این افراد بیشتر بداند. اینکه چگونه شد و چه اتفاقی افتاد که یک جوان ۱۸ساله به جبهههای جنگ رفته، در جبهه، دیپلمش را گرفته، در جهاد سازندگی سیستان و بلوچستان فعالیت کرده، حتی به این هم راضی نشده و به جنگ رفته و از تحصیل و پیدا کردن یک کار خوب و ازدواج دست کشیده است.
شهید دشتی در جبههها از کار دفتری تا کارهای تعمیرات، آبرسانی، ایجاد خاکریز، جانپناه، پلسازی، ساخت دکل دیدهبانی و... انجام میداده است. اما مهمتر از همه اینها شاید تشکیل و مدیریت گروههای مختلف برای پشتیبانی از عملیاتها بوده است. بسیاری از فعالیتهایی که برای موفقیت عملیاتهای مختلف در جبهه جنوب خصوصاً در آبادان، اجرا شده، مدیون افرادی چون شهید صادق دشتی هست. چنین افرادی، شخصیتهای برجسته و ارزشمندی هستند که ارزش دارد برایش وقت بگذاریم و در مورد آنها سخن بگوییم.
میتوان گفت مشکل خاصی نبوده و تقریباً کار در زمان خوبی جمع شده است.
از اردیبهشت ماه سال گذشته بود که کار گرفتن مصاحبهها را شروع کردم و الحمدلله مشکل خاصی هم در جریان کار نداشتم. شخصیت شهید دشتی هم در جهاد سازندگی استان فارس، طوری بود که بچههای پشتیبانی جنگ جهاد استان فارس هم مشتاق بودند که راجع به شهید صحبت کنند. البته یک مشکل بزرگی هست که فقط مربوط به این کتاب نیست بلکه برای دیگر کتابهایی که به سالهای ابتدایی انقلاب میپردازد، وجود دارد و آن، این است که ذهنها، دیگر یاری نمیکند تا خاطرات را دقیق بیان کنند، این مسئله، بزرگترین مشکل من در مرحله تدوین کتاب بود، خاطرات، خیلی کوتاه میشد و مینیمال میشد.
در مقدمه هم توضیح مختصری دادم که سعی کردم خاطرات بلندتر را به نوعی استفاده کنم و تعدادی از خاطرات کوتاه و جذاب را با هم ادغام کردم. در واقع، این سبک، تاریخ شفاهی به معنی مرسوم آن نیست، به همین خاطر، فکر میکنم که عنوان تاریخ شفاهی، خیلی برای این کتاب مناسب نباشد، خاطرهنگاری، دقیقتر است.
این کتاب، اولین کار مستقل شما محسوب میشود؟
بله، در سبک خاطره نگاری این کتاب اولین کار من محسوب میشود. در واقع، کانون سنگرسازان شیراز که کارهایی درباره گردآوری خاطرات شهدای جهاد کرده بودند، با توجه به تجربه کتاب «رسم جهاد»، پیشنهاد تدوین این کتاب دادند. البته انتشار این کتاب، تجربه اول کانون سنگرسازان شیراز هم بود. مسئله مهمتر حمایتی بود که آقای علیمحمد اصغر،ی مدیر اجرایی کانون در جریان این کار داشتند و اگر حمایت و اعتماد او به جوانان نبود، این کتاب و کارهای بعدی به سرانجام نمیرسیدند.
احتمالاً پروژههای دیگری هم درباره انتشار کتابهای مرتبط با جهاد سازندگی دارید؟
بله، برای آینده، کتاب تاریخ شفاهی «حاج خلیل پرویزی» از پیشکسوتان جهاد سازندگی را داریم با همت کانون سنگرسازان استان فارس چاپ خواهیم کرد. در کنار این، کتابهایی هم درباره فرماندهان شهید فارس، تاریخ شفاهی حاج آقا جزایری، از دیگر بزرگان جهاد سازندگی که خاطرات بسیار شیرینی دارند و همچنین تاریخ شفاهی سیدعبدالکریم رضوی که هم مسئول جهاد سازندگی کردستان بوده و هم مسئولیتهای مهمی در کمیته کشاورزی جهاد برعهده داشته است، در دست داریم که به تدریج منتشر خواهند شد.
کتاب «آقا صادق» در ۱۸۴صفحه، شمارگان ۱۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۰هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است و علاقهمندان جهت تهیه این کتاب علاوه بر کتاب فروشیها میتوانند به صفحات مجازی این ناشر به نشانی @raheyarpub و یا سایت vaketab.ir مراجعه کنند./826/