هاشمی؛ تفاوت نگاه با امام خمینی و عدول از ارزش ها
اشاره: سوابق مبارزاتی افراد، گاهی اوقات باعث میشود حال فعلی افراد به خوبی روشن نباشد و افراد عادی نتوانند وضعیت آن افراد را بهخوبی درک کنند. برای همین بود که امام خمینی(ره) میزان، ملاک و معیار شناخت هرکس را وضع فعلی آن فرد میدانست.
از این رو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا در ادامه گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین علی سعیدی شاهرودی، رئیس دفتر عقیدتی و سیاسی فرماندهی کل قوا به بررسی لایههای عمیقتر و پنهانیتر هاشمی رفسنجانی درباره انقلاب اسلامی پرداخت. بخش دوم و نهایی این گفتوگو را به مخاطبان محترم تقدیم میکنیم.
رسا ـ چرا خیلی از بزرگان انقلاب متوجه لایهبندیهای آشکار و پنهان فتنه نشدند؟
این کار به این آسانیها هم نیست. اشخاصی که سابقه زیادی دارند تشخیص لرزششان سخت است و کار هرکسی نیست. در تاریخ اسلام ما صحابیهای درجه یکی داشتیم که پس از پیغمبر علیه امیرالمومنین(ع) خروج کردند. طلحه و زبیر از جمله افرادی بودند که صفات برجستهای را از پیغمبر گرفته بودند و پیشینه مبارزاتی خوبی هم داشتند و وقتی منحرف شدند، عده زیادی را با خود منحرف کردند.
اشخاصی که سقیفه را تئوریزه کردند، سابقه حضور در جنگ و جهاد داشتند و حتی تا مرز شهادت نیز پیش رفته بودند ولی پیغمبر نیز ملاک حق و حقیقت را مشخص کرده و میزانی قرار داده است که هر کس طبق آن میزان حرکت کند، در مسیر درست و هر کس بر خلاف آن میزان حرکت کند باطل است. ماکیاول میگوید: «هر طرفی که در جنگ پیروز شود حق است». البته که این سخن با منطق اسلام مطابق نیست.
وقتی جبهه حق و باطل مقابل هم قرار گرفتند، نمیشود بی تفاوت بود و منتظر پیروز نشست. بلکه باید از حق دفاع کرد و آن جبههای که امام و ولایت در آن حضور داشته باشد، حق است و هر کسی در مقابل امام و ولایت بایستد، قطعاً باطل است؛ هر کسی با هر سابقه و وضعیتی که میخواهد باشد.
رسا ـ خب دست پشت پرده آقای هاشمی به دنبال چه میگشت و چرا شناسایی آن کار هرکسی نبود؟
مهاجرانی یکی از اعضای اصلی کارگزاران بود. من از خود او شنیدم که میگفت: «چه کسی گفته است زنان باید حجاب داشته باشند؟ من در مالزی زنی را دیدم که بیحجاب بود ولی سجاده داشت و نماز میخواند.» این آقای مهاجرانی در دولت هاشمی، بهعنوان یک محور بود، آقای خاتمی، وزیر هاشمی و کرباسچی هم نیروی هاشمی بود.
در یک جلسه که جامعه روحانیت در رابطه با تأیید صلاحیت آقای هاشمی در سال ۸۴ داشتند، قرار شد ما به دفتر آقای هاشمی برویم و او را قانع کنیم که در انتخابات حاضر نشود. وقتی در آن جلسه من دیدم که اشکالات برخی از اعضا اشکالات اساسی و مستحکمی نیست، وقت خواستم و شروع به صحبت کردم.
پنج اختلاف اساسی هاشمی با رهبری
در آنجا گفتم که آقای هاشمی، شما در پنج موضوع با رهبری اختلاف اساسی دارید؛ اول مبانی و اصول است. شما نظرتان در رابطه با ولایت فقیه با نظر رهبری و امام مخالف است. سپس گفتم شما در مسائل فرهنگی اختلافات اساسی با رهبر معظم انقلاب دارید. رهبری ارزشگرای عملی است ولی شما از ارزشها میگذرید. سومین اختلاف، اختلاف اقتصادی است که شما دنبال اقتصاد آزاد هستید ولی رهبری آزادی اقتصادی و عدالت اجتماعی را مد نظر دارند. سپس گفتم شما تیم اداره کشور خود را به گونهای بستهاید که مستقیماً خلاف نظر رهبری است. بحث آخر، بحث سیاستهای خارجی شما است که با اصل نظام جمهوری اسلامی در تخالف است.
رهبر، خلبان و رئیس جمهور به مثابه کمک خلبان است. آن وقت هاشمی چگونه میخواست نقش کمک خلبان را در هواپیمای جمهوری اسلامی ایفا کند، در صورتی که نظرش با خلبان هواپیما که رهبری باشد مخالف است؟ ضمناً اگر کسی به سخنان و تفکرات هاشمی توجه میکرد، کاملاً متوجه میشد که اختلافات او با رهبری، یک اختلاف ریشهای است. ولی برخی آقایان میگفتند هاشمی پیشکسوت انقلاب است و سابقه دار است.
امام بارها فرمودهاند: «میزان، حال فعلی افراد است و انسانها احتمال دارد در بستر زمان تغییراتی کنند.» نمیشود صرفاً بهعلت سابقه خوب آنها از اشتباهاتشان چشمپوشی کرد. علی تهرانی، شاگرد امام بود که ضد امام شد. آقای منتظری نیز همین طور بود و روزی رسید که در مقابل امام ایستاد. همه افراد باید با معیار حق سنجیده شوند و هرگاه با آن همراه بودند، در زمره حزب الله به شمار میرود.
رسا ـ برخی معتقدند یک هاشمی قبل از انقلاب است، یک هاشمی بعد از انقلاب تا فوت امام، یک هاشمی در زمان ریاست جمهوری و یک هاشمی بعد از ریاست جمهوریاش است. برخی دیگر نیز معتقدند هاشمی از همان ابتداء بر یک مسیر بود ولی در برخی مواقع اظهار میکرد. نظر شما چیست؟
من هاشمی را به آقای چوئنلای تشبیه میکنم و نسبت او را با انقلاب، مثل نسبت چوئنلای با مائو میدانم. مائو یک ایدئولوگ در حزب سوسیال بود و به شدت به اندیشههای سوسیالیستی خود پایبند بود. او یک انسان ارزشی بود ولی چوئنلای، زیر نام مائو زمینه لیبرالیزه شدن چین در عرصههای مختلف سیاسی و اقتصادی را فراهم کرد. در آن زمان از چوئنلای ایراداتی میگرفتند. مائو دستور داد چوئنلای تفکرات خود را توضیح دهد. وقتی او توضیح داد، غالب سیاستمداران آن روز چین به صراحت گفتند او از مسیر مائو منحرف شده و چین را به انحطاط برده است.
چوئنلای با کسینجر جلسهای داشت. کسینجر تعریف میکند که به چوئنلای گفتم کشورهای زیادی بین سوسیالیسم و لیبرالیسم مردد هستند و نمیدانند باید مسیر توسعه و ماندن را در پیش بگیرند یا بر سر ارزشهای خود پایدار باشند. کسینجر میگوید چوئنلای فکری کرد و گفت: «چین ماندن و توسعه را بر حفظ آرمانهایش تغییر داد.»
شباهت هاشمی و چوئنلای
کسینجر معتقد است که چین در آن دوره به خاطر چوئنلای از ارزشهای خود کوتاه آمد و منحرف شد. نقش آقای هاشمی همان نقش است؛ یعنی زیر اسم امام دنبال این بود آنچه را که خودش میخواهد زمینهسازی کند و در آن مسیر حرکت کند. او بارها در خاطراتش میگوید که من در رابطه با مذاکره با آمریکا با امام بحثهایی داشتم، منتها با این تفاوت که امام هوشمندی زیادی داشت و اجازه انحراف را به آقای هاشمی و امثال او نداد.
تفکر آقای هاشمی این را نمیپذیرد که آرمانهای ما آرمانهای الهی است و نمیتوانیم در آن تغییر ایجاد کنیم. در مجموع به نظر من نگاه آقای هاشمی از همان ابتدا نگاه دیگری به انقلاب و مسیر امام بود ولی صلاح نمیدید که به صراحت این حرفها را بزند و جسته ولی گریخته اعتقادات خود را بیان میکرد که ما در این اواخر دیدیم با صراحت گفت: «دنیای امروز دنیای گفتوگو است نه موشک.»
تفکرات هاشمی برای افراد هوشمند مشخص بود
برای افراد هوشمند و خواص، تفکرات هاشمی از همان اول مشخص بود. بهعنوان مثال همین بحث شورای رهبری و یکی نبودن یک رهبر واحد، الهی نبودن ولایت فقیه و انتخابی بودن آن و... . اینها کدهایی بود که اندیشههای او را عیان میکرد ولی عدهای به خاطر سابقه طولانی هاشمی و حضور افراد او در جایجای کشور، حاضر نبودند علیه او موضع بگیرند و حقیقت را بیان کنند.
من با برخی از بزرگان صحبت میکردم که چرا علیه هاشمی موضع نمیگیرید، میگفتند: «آقای خامنهای جلوی قطار است و هاشمی انتهای قطار. ما در حال تلاشیم که آقای هاشمی را از آخر قطار به جلوی آن بیاوریم.» آنها متوجه نبودند که این دو در دو قطار متفاوت و بر روی دو ریل متفاوت در حال حرکتاند.
البته مخالفت هزینه دارد و بسیار سخت است. پا بر روی نفس گذاشتن و وارد این عرصههای مبارزاتی شدن بسیار هزینه دارد. به عنوان مثال حضرت آیت الله یزدی و مرحوم حضرت آیت الله علامه مصباح وارد این عرصه شدند و از آبروی خود گذشتند. اینها بزرگانی بودند که ریزشهای نرم را چه در داخل حوزه علمیه و چه در داخل کشور شناسایی کرده و به مردم شناساندند./گ402/ب1
رسا ـ ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید.
خبرنگار: سیدمحمد متکلم
انشا...خداوند متعال هر روز بر عزت این مرد بزرگ که مورد احترام کوچک و بزرگ و از هر قشر و جناحی است بیافزاید.
-چرا جلسه دوم دادگاه مدیران و سهامداران موسسه مالی اعتباری فرشتگان-کاسپین که باعث درد و رنج این همه سپرده گزار شده اند و کاشف بعمل آمده برخی از مدیران و سهامداران این موسسه منجمله ابراهیم بای سلامی-مالک سایت اینترنتی خرید و فروش بایا-که جزو اسپانسرها و پشتیبان های مالی جریان فتنه سال ۸۸ بوده اند برگزار نمی گردد.
پس خدایش مقام او را در اعلی علیین قرار دهد .
مگر خودش هاشمی نگفته جام زهر از جمله افتخارات من و روحانی است؟