گاندو در ترازوی دولتی ها!
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، براساس آمارهای صداوسیما برنامه سازان و تولید کنندگان سریال های تلویزیونی توانستند مخاطبان زیادی را در شب های نوروز 1400 پای رسانه ملی بنشانند، در این میان فیلم گاندو2 که در ابتدا با چراغ خاموش و با نام لوتی خودش را به پخش می رساند، سر و صدای زیادی را به پا کرده است، تا آنجایی که چند شب قبل صحبت از سانسور آن توسط فشار مسئولین دولتی به میان آمد.
واکنش دولتی ها، روزنامه، سایت های خبریشان و تحلیگرانشان قابل تأمل است که در ادامه به چند تن از این افراد اشاره می شود.
دکتر محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه دولت تدبیر و امید؛
سریال گاندو دروغ است، بسیار باعث تاسف است این سریال پیش از اینکه به من ضرر بزند به سیاست خارجی کشور ضربه وارد کرده و بستر بی اعتمادی را ایجاد کرده است؛ معتقدم تلویزیون رسمی کشور با بخش سریال گاندو به بی اعتمادی دامن زده است؛به اندازه کافی گرفتاری داریم که کاری انجام دهیم که می دانیم نتیجه ای ندارد، من نمی خواهم بیش از این خودم را گرفتار کنم.
سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی؛
سریال حاشیه ساز را مخالف سیاست ها برای مشارکت حداکثری مردم دانست.
حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی رئیس جمهور؛
ای کاش ضد اطلاعاتی داشتیم که جرأت می کرد تحلیلی واقع بینانه از کارکرد امنیتی مجموعه های گاندو ارائه نماید، ای کاش آقای ظریف و وزیر اطلاعات حقایق را روشن نموده و قوه قضاییه هم عاقبت پرونده متهم جاسوسی در مذاکرات را اعلام می کرد.
مجید یونسیان، روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی، یادداشتی برای مجموعه گاندو نوشت.
ساخت وپخش مجموعه تلویزیونی گاندو در نفس عمل رخداد قابل تاملی است، این وظیفه یک رسانه است که مردم را با پدیدهها و موضوعات سیاسی، اجتماعی و امنیتی آشنا کند؛ حتی داوری و قضاوت هم کار نامناسبی نیست.
هیچکس هم انتظار ندارد که در ساخت و نشر چنین موضوعاتی، واقعیت آنطور که هست، بیان شود اما واقعیت این است که مجموعه گاندو سه هدف را دنبال میکند که اساسا فاقد منطق رسانهای است:
اول: قلب واقعیت.
دوم: قضاوت و داوری سیاسی.
سوم: نمایش شکاف و افزایش اختلاف در حاکمیت.
موضوعاتی چون برجام و FATF موضوعاتی پیچیده، فراجناحی و کارشناسی است، در جامعهای که اساسا تصمیمگیریهای کلان ملی و سیاسی بهجای محیط های کارشناسی در نهادهای متمرکز قدرت صورت میگیرد، متهم کردن کسانی که مجری فرمانها هستند، کاری غیراخلاقی و ناشی از ضعف در منطق است.
اما نکتهای که سازندگان و سناریونویسهای چنین مجموعهای از آن غفلت کردهاند، دو نکته است:
اول اینکه چنین قضاوت سخیفی نسبت به کارگزاران سیاست خارجی و نمایش یک دستگاه دیپلماسی این چنین آلوده، تف سربالاست؛ چون در نهایت جامعه علامت سوال را متوجه مسئولان اصلی خواهد کرد که سالها نظارهگر کسانی هستند که کاری جز خیانت نکردهاند.
نکته دوم و مهمتر، تشدید شکاف میان نهادهای حکومتی و کندن چالههای عمیق اختلاف و بدبینی است؛ انتقال این اختلافها به جامعه ناقض وحدت و اتحاد ملی است.
اما آنچه موجب شده که این رویکرد غلط اینگونه، چون ویروسی در جامعه پخش شود، انتخابات۱۴۰۰ است که سازماندهندگان آن را سخت از خود بیخود کرده است.
کاملا محرز است که محافل تصمیمگیرنده، انتخابات را جدی گرفتهاند و با نمایههایی، چون انقلابیگری، جوانگرایی و مقابله با لیبرالها و غربگرایان در مسیر روشنی پیش میروند که نتیجه آن برای این محافل تثبیت قدرت و برای جامعه شکاف، اختلاف و چنددستگی است.
این موضوع خیلی بدیهی، چه جذابیتی دارد که خرد، عقلانیت و انسانیت را فدا میکنید که باوری بدیهی را به جامعه و مردم بقبولانید؟
آیا فکر نتایج حیرتانگیز این بازی فریب را کردهاید؟ چه برسر جامعه و مردم خواهد آمد اگر روزی نادرستی این شعارها، باورها، قضاوتها و داوریها برملا شود؟