توسعه و ترویج فرهنگ و مبانی تشیع در هند با شهادت قاضی نورالله
به گزارش سرویس حوزه روحانیت خبرگزاری رسا، محمدحسین ریاحی در برنامه «ضیافت» شبکه قرآن و معارف سیما به بیان ابعاد مجاهدتهای علمی شهید آیتالله نورالله حسینی معروف به «شهید ثالث» یا «قاضی نورالله» پرداخت.
ریاحی در ابتدای سخنان خود با اشاره به ویژگیهای شهر شوشتر، زادگان آیتالله نورالله حسینی اظهار کرد: شوشتر یک شهر بسیار تاریخی است و اساساً خوزستان یکی از جایگاههای تمدنی و فرهنگی تاریخ اسلام در قبل و بعد از اسلام بوده است. شوشتر یکی از شهرهایی است که در سال ۱۷ هجری قمری، سپاه اسلام وارد آن میشود؛ شوشتر همواره به عنوان یک مرکز اقتصادی و کشاورزی به دلیل وجود آب و جاری شدن رودخانهها قابل توجه بوده است. همچنین این شهر از حیث منسوجات نیز معروف بوده و آثار تاریخی فوقالعادهای نیز دارد که مسجد جامع خلیفه معتز یکی از آنهاست.
مهمان برنامه «ضیافت» با اشاره به پیشینه شهیدقاضی نورالله گفت: خاندان قاضی، از سادات مرعشی طبرستان یا مازندارن هستند. سید شریف الدین، پدر قاضی نورالله یکی از علمای نقلی و عقلی و مورد توجه مردم زمان خودش بوده و از شخصیتهای ممتاز در اوایل دوران صفوی شناخته میشده است. سیدنورالله بخشی از علوم دینی را در نزد پدر تحصیل کرد و از عالمان و اندیشمندان منطقه مانند عمادالدین، صفی الدین و جلال الدین صدر علاوه بر علوم دینی یا فقهی، برخی دیگر از دانشها همچون طب را فراگرفت.
ریاحی تصریح کرد: فضای مناسب شوشتر، برای سیدنورالله زمینه خوبی برای فعالیتهای علمی و دانش پژوهشی او فراهم کرد و ایشان را به رتبههای ارزشمندی رساند. با روی کار آمدن دولت صفوی و در دوره شاه طهماسب، وی در سن ۲۳ سالگی به مشهد رفت. در همین دوران برخی علمای شوشتری را داریم که از علمای شاخص در فقه و علوم اعتقادی هستند و در مشهد مشغول به کار بودند. مانند ملاعبدالله شوشتری که شاه عباس از او میخواهد حوزه علمیه اصفهان را دایر کند.
وی ادامه داد: مشهد یک کانون ارزشمند مورد استقبال و علاقه شیعیان بود و بسیاری از جوانان علاقهمند به علوم اهل بیت(علیهم السلام) به آنجا میآمدند. سید هم در این فضا پرورش یافت. ایشان در مشهد در جلسات درس و بحث علامه محقق، مولانا عبدالواحد شوشتری حاضر شده و بیشترین بهره علمی خود را در زمینه فقه، اصول، کلام، حدیث و تفسیر را از وی آموخت. در کنار این علوم، وی از محضر مولانا محمد ادیب قاری شوشتری ادبیات عرب و تجوید قرآن را فراگرفت و در ادامه تحصیل از بزرگانی همچون مولانا عبدالرشید شوشتری و مولانا عبدالوحید توستری اجازه روایت کسب کرد.
ریاحی تصریح کرد: متأسفانه با توجه به اینکه ایران از دو ناحیه شمال غرب و شمال شرق توسط ازبکها و عثمانی مورد تهاجم بود، مشهد هم مورد حمله واقع میشد و در آن زمان هم حملات ازبکها بسیار زیاد شده بود، لذا امنیت مردم و شهر مشهد خدشهدار شده و همین مسئله امکان کار برای سید نورالله را سلب کرد؛ ضمن اینکه برادر ایشان در حملات ازبکها به شهادت رسید. این عدم امنیت و بیثباتی سیاسی مشهد باعث شد، جناب سید نورالله در سال ۹۹۳ قمری با توجه به دعوتی که از سوی علما و اندیشمندان ایرانی هند از وی شد، به هند مهاجرت کند.
این پژوهشگر تاریخ درباره هجرت سیدنورالله به هند و پیشرفتهای ایشان در آن دیار تصریح کرد: ایران تاثیر قابل توجهی در فرهنگ، ادبیات، هنر و معماری هند پیش از دوران صفویه داشت و از قرن دوم و سوم و بعد از آن، جای پای ایران در شبهه قاره باز شده است. به طور مثال شخصیتی مانند ابوریحان بیرونی کتاب «تحقیق المال الهند» را مینویسد. علاوه بر این، برخی چهرههای ایرانی در قرون و مناطق مختلف هندوستان تاثیرات قابل توجهی داشتند و توانستند اسلام را به هند ببرند؛ بنابراین ساختار فرهنگی و معنوی ایران در هند قابل توجه بوده است.
وی متذکر شد: نقل است که اگر در کشمیر مشکلی پیدا میشد، شاه برای رفع اختلاف، سید را به آن منطقه اعزام میکرد یا رفع اختلافات لشکر را که به ایشان سپرده بود که به همین دلیل به ایشان «قاضی عسکر» هم میگفتند. ایشان به فقه تسلط زیادی داشته است؛ حاشیههایی بر کتاب علمای گذشته نوشته و همین کتابها و آثار ایشان بود که موجب حساسیت عدهای شد و زمینه شهادت ایشان را فراهم کرد.
ریاحی با اشاره به تألیفات قاضی نورالله گفت: ایشان کتاب مشهوری دارد به نام «مجالس المومنین» که بارها تجدید چاپ شده و دارای ۱۲ فصل یا مجلس است. در این کتاب جناب سید شوشتری سعی کرده است علما، بزرگان شهرها، طوایف، صحابه، تابعین، شعرا و ادبای شیعه را معرفی کند و حتی در مورد برخی دیگر معتقد است که شیعه بودهاند، اما تقیه میکردند. ایشان کتاب دیگری در بحث اثبات حقانیت و اعتقادات شیعه دارد به نام «احقاق الحق» که در رد کتابی به نام «ابطال نهج الباطل» نوشته شده است و همین کتاب نیز خود ردی بر کتاب علامه حلی است. در واقع سیدنورالله در یک مقایسه علمی واسطه بین این دو نفر است و قضات میکند. ایشان در بیان و تبیین برخی تفاسیر شیعه و سنی هم کوشیده است و تفسیر ۵ جلدی از ایشان چاپ شده که ادبیات قوی ایشان را به نمایش گذاشته است؛ همچنین در علوم دیگر همچون نجوم، رساله دارد؛ در ریاضیات شرحی بر یکی از کتب جناب خواجه نصیر نوشته است و در طب هم استادی داشته و در این حوزه نیز صاحبنظر بوده است.
ریاحی، آغاز مشکلات و دوران انزوای قاضی نورالله را بعد از مرگ اکبر شاه خواند و بیان کرد: در این دوران کسانی هستند که به دنبال بهانهای بودند تا جناب قاضی را خلع ید کرده موجبات انزوای وی را فراهم کنند؛ لذا همین کتابهای ایشان را بهانه قرار دادند و زمینه شهادت قاضی را فراهم کردند. بعد از اکبر شاه، جهانگیرشاه بر تخت نشست و اطرافیانش بسیار حیله کردند تا قاضی نورالله را از چشم او بیندازند، لذا فردی به عنوان شاگرد و یک شیعه به حلقه اطرافیان شهید نورالله وارد شد و از قاضی کتاب «مجالس المؤمنین» وی را خواست که نسخهای از آن تهیه کرده به نزد شاه بردند و فتنهانگیزی کردند که ایشان لازمالحد است. شاه نیز دستور حد صادر کرد. به این ترتیب قاضی نورالله که هفتاد سال داشته است، در اثر ضربات شلاق و چوب خاردار در حالی به شهادت میرسد که بدنش قطعه قطعه شد.
وی در پایان اعلام کرد: شهادت ایشان که یکی از شخصیتهای مهم تاریخ شیعه است در فرهنگ شیعه و در بین ما بسیار مورد توجه است. مزار او اکنون در اکبرآباد یا آگره محل عبادت مؤمنان به شمار میرود. این شخص با شهادت خودش زمینه توسعه و ترویج فرهنگ و مبانی تشیع را فراهم کرد.