ستیز دولت سوم روحانی برای حفظ وضع موجود!
به گزارش خبرگزاری رسا، غلامرضا صادقیان در روزنامه جوان نوشت: آرایش رقیبان انتخابات ریاستجمهوری کامل شد و اینبار بهرغم کاستیها و دشواریهای اداره کشور در یک شرایط سخت، عجیبتر از همه دورهها تنوع و کثرت نامزدها حیرتآور است. با این حال به نظر میرسد دو گروه اصلی شکل گرفته است و بقیه با توجه با سابقه حضورشان و نسبتشان با مردم و جایگاه ریاستجمهوری، حضوری تفننی دارند. البته به غیر از تفنن، شهرت و کسب عنوان افتخاری «نامزد ریاستجمهوری» برای ادامه حیات سیاسی هم کم آوردهای نیست! و این از همان ضعف قانون و سیستم است. برخی نیز فراتر از تفنن و شهرت از همین حالا گفتهاند به نفع فلانی کنار میروند و لابد یک پست وزارت برای خود تضمین کردهاند!
از تفننیها که بگذریم، دو گروه اصلی حول «وضع موجود» و «تغییر وضع موجود» شکل گرفته است. جهانگیری به عنوان معاون اول وضع موجود هرچند در طول هشت سال مسئولیت سنگین خود وقتی درباره گرانیها به او گله میکردند، با خنده میگفت «دعا کنید»، اما در روز ثبتنام تلاش کرد نشان دهد برای وضعی که بهوجود آورده حاضر است در مقاطع خاص بغض و گریه هم بکند! لاریجانی که در نظر ناظران، پشتیبان و همراه و مؤید وضع موجود بود، از همان اول نشان داد این یکیبودن با روحانی را از زبان عام و خاص شنیده، زیرا با ذکر اینکه «دولت من هیچ ارتباطی به دولت آقای روحانی ندارد» تلاش کرد چسبندگی میان خود و روحانی را در اذهان عمومی و در نظرسنجیها و مناسبات و مراودات انکار و تکذیب کند. او البته با توپ پر وارد شد و گفت که نه با کلید (روحانی)، نه با چکش (رئیسی) نه با پادگان (نظامیها) و نه با پوپولیسم و مردمفریبی (احمدینژاد) نمیتوان کشور را اداره کرد. البته برخی رقبا نیز بلافاصله به او یادآور شدند که «بانیان و شرکای وضع موجود نمیتوانند موجب تغییر در وضع موجود بشوند» و برخی دیگر از رقبا سابقه پادگانی و حضور یک دههای او را در جایگاه نظامی یادآور شدند و برخی نسبت او را با دادگاه روایت کردند و البته آنچه را کسی نگفت، ولی مشهود بود اینکه «همین که عیب رقبا را بگویی و نیکویی خود را نگویی، عین پوپولیسم است». به این ترتیب هر چهار ایرادی را که به دیگران گرفت، برای خود او یادآور شدند. آخرین نفر که به لاریجانی پرداخت، محسن رضایی بود که، چون خودش اقتصاد خوانده است، گویی به او برخورد که یک فلسفه خوانده مثل لاریجانی حرف از اقتصاد بزند. رضایی گفت: «اقتصاد نه دادگاه است نه پادگان، اما محل فلسفه بافی هم نیست» و ادامه داد: «آقایانی که این چند روز آمدند از فساد گفتند، ولی چرا سهم خودشان از این فساد و تبعیض را نگفتند؟»
محسن هاشمی نیز نفر سوم گروه وضع موجود بود که گفت «جهانگیری از من خواست نامزد شوم» و اینگونه پوششی بودن خود را یادآور شد. البته خود جهانگیری که چهار سال پیش پوششی روحانی بود و به آن رویه خلاف اخلاق و عرف افتخار هم میکرد، دیروز گفت که اصلاحطلبان از او خواستهاند ثبتنام کند! نوعی درخواست زنجیرهای که آن از این میخواهد و این از آن و عاقبت کار نامعلوم است! پزشکیان نیز همین چسبندگی خود با دولت روحانی و وضع موجود آزارش میداد. او هم هنگام ثبتنام گفت «من کاندیدای پوششی جهانگیری نیستم و با قدرت در صحنه خواهم بود».
گروه دوم که با شعار و پرچم «تغییر وضع موجود» آمدند، بیشتر ذیل ابراهیم رئیسی تعریف میشوند. رئیسی خود را «رقیب فساد و ناکارآمدی» نامید و در بیانیه خود گفت نه از کسی میخواهد به نفع او کنار برود و نه حاضر است به پروپای جناحها بپیچد. او گفت: «برای ایجاد تحول در مدیریت اجرایی کشور، و مبارزه بیامان با فقر و فساد، تحقیر و تبعیض، با احترام به همه نامزدها و گروههای سیاسی، به صورت مستقل به صحنه آمدهام و تنها در برابر ذات اقدس الهی و پیشگاه ملت ایران، خود را متعهد و مسئول میدانم». البته رئیسی در دوره قبل هم بهرغم آنکه خیلی رقیبستیزی نکرد، از هجمه جناحها و رقیبها در امان نبود و در مناظرهها و محافل با زخمه سخنان ضخیم رقیبان مثل دیوارکشی در خیابانها روبه رو شد. از جمله تاجزاده مردم را کراراً میترساند که اگر رئیسی بیاید دلار ۱۲ هزارتومان، سکه ۳ میلیون تومان و پراید ۵۰ تا ۶۰ میلیون تومان میشود و بقیه اقلام نیز سر به فلک میگذارد! تاجزاده مثل یک اقتصاددان از روحانی خواست گزارش عملکرد خود را به مردم بدهد تا معلوم شود که اگر رئیسی آمده بود، الان چه تورمی گریبان کشور را گرفته بود!
با این حال منادیان تغییر وضع موجود کار آسانی ندارند و قطعاً شعارها و راهحلهای تکراری رقیب که بهظاهر آسان و سهلالوصول است، کار را برای پذیرش تغییر وضع موجود سخت میکند؛ شعارهایی مثل رفع تحریمها، آوردن نفت بر سر سفره مردم، تقسیم یارانههای سوخت میان همه بالسویه و شعارهای گلوبلبلی دیگر. این شعارهای آساننما در مقابل ندای «روی پای خودمان میایستیم» و «اقتصاد را از درون و با تکیه بر داخل شکوفا میکنیم» همواره مورد توجه نامزدهای تفننی و قدرتطلبان بیغیرت بوده است.
حذف کارت سوخت که قاچاق بیش از ۱۴۰ هزار میلیارد تومان بنزین را به دنبال داشت! ثابت نگاه داشتن قیمت بنزین طی ۴ سال و افزایش ناگهانی و سه برابری آنکه شوک شدید اقتصادی و امنیتی را درپی داشت!
غارت -بخوانید دزدی- دهها هزار میلیارد تومانی از بیتالمال در واگذاری شرکتها و کارخانجات دولتی! حذف سامانههای شفافساز نظیر سامانه شبنم و ایرانکد و باز کردن مسیر قاچاق کالا از داخل به خارج و از خارج به داخل کشور که ضربه شدید و خسارتآفرین چندصدهزار میلیارد تومانی به بار آورد و جلوگیری از رونق تولید و کسب و کار کمترین نتیجه آن بوده و هست! بیتوجهی مشکوک به حوزههای تولید مسکن و مانعتراشی برای شرکتهای دانشبنیان، رونق کشاورزی، صنایع خودرو و لوازم خانگی که توجه به آنها میتوانست صدها هزار شغل ایجاد کند و از بیکاری خیل عظیم کارکنان و کارگران جلوگیری کند. رشد بادکنکی بورس و جلب سرمایههای مردم و سپس سقوط فاحش آن و خسارت فراوان سهامداران، فرار مالیاتی چند ده هزار میلیارد تومانی. بیتوجهی به اقتصاد زیرزمینی و معاملات بازار سیاه که صدها هزار میلیارد تومان خسارت به دنبال داشت.
خودداری از اصلاح نظام بانکی و سرازیر شدن نقدینگیها به بانکها از یکسو و پدیده پلشت بدهکاران کلان بانکی از سوی دیگر که در صورت اصلاح نظام بانکی سرمایهها به تولید میرفت و دست بدهکاران کلان بانکی از بیتالمال کوتاه میشد و هزاران هزار میلیارد تومان به جای رونق تولید و کسب و کار به تورم افسارگسیخته دامن نمیزد. دپوی چهار میلیون تن کالای اساسی در گمرکات و بنادر با انگیزه پلید افزایش سرسامآور قیمتها. احتکار صدها هزار تن میوه و برنج و روغن. بهکارگیری افراد ناتوان و بعضاً آلوده به فساد در مسئولیتها و...
کدام یک از موارد فوق کمترین ارتباطی با تحریمها دارد؟! و اگر دولت کارآمد بود و حل مشکلات مردم را در برنامه کاری خود داشت کدامیک از این مشکلات ویرانگر به آسانی قابل حل نبود؟!