این گریه ها برای تو اصغر نمی شود + پادکست
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا؛
بس کن رباب نیمهای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمهای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه، علی را نشان نده
گهواره نیست٬ دست خودت را تکان نده
با دستهای بسته مزن چنگ بر رخت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت
بس کن رباب حرمله بیدار میشود
سهمت دوباره خنده انظار میشود
ترسم که نیزهدار کمی جابجا شود
از روی نیزه رأس عزیزت رها شود
یک شب ندیدهایم که بیغم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده
گرچه امید چشم ترت ناامید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد
پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست٬ دست خودت را تکان مده
با خنده خواب رفته تماشا نمیکند
مادر نگفته است و زبان وا نمیکند
بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی
اصلاً خیال کن که تو اصغر نداشتی
دیگر ز یادت این غم سنگین نمیرود
آب خوش از گلوی تو پائین نمیرود
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمیشود
این گریهها برای تو اصغر نمیشود
***
من رباب بی کسم سو گورنده آغلارام
هر آنا بالاسینه سود وئرنده آغلارام
اولدون منه یوللار اوزونی یاور و یولداش
هم نازلی بالییدین منه هم غم گونی قارداش
بیرده سنی آغوشه آلییدیم بالا ای کاش
سو فکرینی بالمره اوغول باشدان آتییدین
لای لای دجگیم سینه مین اوستونده یاتییدین
شاعر شعر فارسی: حسن لطفی
گوینده: مهدی شعبانی