۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۵:۳۷
کد خبر: ۶۹۴۰۲۶
حجت الاسلام رهدار در گفت‌وگو با رسا تشریح کرد؛

ماجرای «مک‌فارلین»، نمونه تدبیر درست در برابر غرب

ماجرای «مک‌فارلین»، نمونه تدبیر درست در برابر غرب
حجت‌الاسلام رهدار گفت: با تدبیر امام خمینی پیروزی بزرگی در ماجرای مک فارلین کسب کردیم؛ اما به دلیل عدم نگاه تحلیلی تاریخ در دولت تدبیر و امید در ماجرای برجام شکست خوردیم.

اشاره: همیشه مواجهه با غرب، موجب شکست نبوده. بارزترین نمونه آن هم، مواجهه با غرب در ماجرای مک فارلین بود. با تحلیل پیش زمینه‌های رفتاری غرب، می‌توانیم به‌وضوح این خوی ناپسند را در مجموع کلی رفتاری آن‌ها مشاهده کنیم. ماجرای مک فارلین با تدبیر و هوشمندی امام خمینی(ره) و برخلاف تمام تلاش‌های افرادی که از برجام دفاع سخت و شدیدی می‌کردند، به یک پیروزی بزرگ سیاسی تبدیل شد. اما در ماجرای برجام به دلیل رویکرد اشتباه مدافعانش، یک شکست سخت و سهمگین نصیب جمهوری اسلامی شد.

از این رو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا به گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین احمد رهدار، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم پرداخت.

رسا ـ شیوه و دخالت‌های غرب در کشور ایران به‌ویژه درباره به قدرت رساندن رضاخان چگونه بود و چه نتایجی را برای مردم به دنبال داشت؟

آنچه که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که چرا استعمار غرب از الگوی استعمار کلاسیک به الگوی استعمار نو تغییر راهبرد داد؟ الگوی استعمار کلاسیک مبتنی بر اشغال‌های فیزیکی به وسیله ارتش و قدرت نظامی و با یونیفرم مشخص بود؛ مانند اشغال هندوستان. در پروسه دوره استعمار کلاسیک، نخبگانی از جنس سیدجمال الدین اسدآبادی در کشور‌های مختلف اسلامی به‌پا خاستند و آرام آرام توده‌ها را بیدار کردند. خروجی این خودآگاهی، شکل‌گیری نهضت‌های ضد استعماری شد و هزینه حضور فیزیکی استعمار در کشور‌های اسلامی افزایش داشت و دیگر این شکل از استعمار مقرون به‌صرفه نبود. برای همین غرب استعمار کلاسیک را به الگوی استعمار نو تغییر داد.

این تغییر راهبرد در مرحله اول به لحاظ روش رفتار شکل گرفت. دیگر قرار نبود غرب پروژه استعماری خود را با قوه قهریه و از طریق نیروی نظامی یونیفرم‌دار و آشکار خود جلو ببرد. در این مرحله غرب بر روی تربیت خانواده‌ها و افرادی در کشور‌های هدف اهداف آن‌ها را دنبال کنند، سرمایه گذاری کرد. همچنین محافل و قدرت را در اختیار آن‌ها قرار داد و به‌آن‌ها فهماند آن‌ها مهره هستند.

بعد از به قدرت رسیدن آن‌ها، دستوراتی می‌داد و اگر این دستورات را اجرا نمی‌کردند، اصل قدرت را از دست می‌دادند؛ بنابراین به‌نوعی به دست نشانده آن‌ها تبدیل شدند. رضا شاه یکی از مصادیق بارز مقطع استعمار نو است. او به‌نحو خوب و احسن توانست آن بازیگری خود را به نفع استعمار و به‌ضرر ملت ایران انجام دهد. تغییر روش یکی از کار‌های آن‌ها بود.

مک‌فارلین نمونه تدبیر درست درمقابل غرب

اقدام دیگر آن‌ها به لحاظ محتوایی، این بود که برخلاف حوزه استعمار کلاسیک، در حوزه استعمار نو به شکل جامع و آشکار مسأله ضدیت با دین را در دستور کار خود قرار دادند. در دوره استعمار کلاسیک آشکارا به جنگ دین نمی‌آمدند؛ اما با شروع استعمار نو به‌صورت آشکار به جنگ دین آمدند. برای مثال رضاشاه حوزه‌های علمیه را به‌صورت آشکار تعطیل می‌کرد، از برگزاری مراسم‌های عزاداری جلوگیری می‌کرد. به‌طور کلی رضا شاه دین را از حضور در عرصه اجتماعی محروم کرد و جریان‌ها و ساختار‌های موازی ضد دین تأسیس کرد.

مهم‌ترین ضربه‌ای که جریان استعمار نو از طریق خاندان پهلوی زد، ایجاد یک گسست تاریخی بود؛ یعنی سیر بالفعل شدن استعداد‌های درونی را از ما گرفت. وقتی گسست ایجاد می‌شود، یک یا دونسل شما با مسیر رشد شما بیگانه می‌شوند و برای اتصال آن‌ها به نسل قبلی باید انرژی بیشتری بگذارید. خیلی از پیشرفت‌های ظاهری که در این دوره داشتیم، نمی‌گوییم چنین کار‌هایی نشده؛ اما توسط مهندسان و تکنسین‌های خارجی شکل گرفت و در دل آن جامعه ما هیچ رشدی نکرد؛ بنابراین یک گسست رشدی و پیشرفتی برای خود ملت به‌وجود آمد.

ظرفیت‌های ما در آن زمان تعطیل و بعد از آن خاموش شد و از دست رفت. البته وقتی میدان به‌دست آن‌ها افتاد، تاریخ نویسی ما نیز به‌دست آن‌ها افتاد. آن‌ها بودند که نظام ارزشی تاریخ ما را تعیین می‌کردند و جای خادم و خائن را عوض می‌کردند. آن‌ها می‌دانستند چه مسأله‌ای را باید برجسته کنند و چه ماجرایی را نپردازند. برای مثال در ماجرای قحطی، نیمی از جمعیت ایران در آن قحطی مهندسی شده و دارای زمینه استعماری در آن کشته شدند، این به‌خاطر بی‌تدبیری رضاشاه و تدبیر موفق انگلستان بود.

آمار، تحلیل، بازخوانی تاریخی و ... از ما گرفته شد. درحالی که ضربه سهمگین این مدلی به ما زده شد، این ضربه هیچگاه برای ما عبرت‌زا نشد. ما در صحنه‌هایی در تاریخ شکست خوردیم؛ اما در متن آن شکست‌ها سرمایه تاریخی برای ما درست شد. ماجرای قحطی جنگ جهانی برای ما عبرت‌زا نشد. به‌همین دلیل ما آن ظرفیت‌ها را از دست دادیم.

رسا ـ روش رفتاری غرب که موجب بی‌اعتمادی به آن‌ها می‌شود حاصل چه رویکرد فلسفی آن‌هاست؟

غرب یک پک تمدنی است. مبانی فلسفه‌‎ای و اندیشه‌ای خود را دارد. به دنبال این مسأله، مبانی رفتاری خود را هم دارد؛ بنابراین روش‌های خود را دارد و همه آن‌ها باعث این رویکرد غرب شده است. درباره مبانی فلسفی در حوزه انسان شناسی فلسفی آن‌ها انسان را به حیوان درنده تقلیل داده‌اند. توماس هابز در کتاب لویاتان می‌گوید که انسان‌ها به گرگ تبدیل شده‌اند.

مک‌فارلین نمونه تدبیر درست درمقابل غرب

حتی برای مثال فرض کنید در نظریه آقای لامارک و داروین انسان به حیوانی از امتداد بوزینه تبدیل شد و شرط بقاء او تنازع شد. وقتی شما بقاء را به تنازع گره زدید، قانون جنگل را اجرا کرده‌اید و به‌هر دلیل هر کس قدرت بیشتری داشت و می‌خواست بر روی مبنای انسان شناسی آن‌ها حرکت کنیم، در این فرآیند قرار شد کشور‌های اسلامی حذف شوند و یا در جهت منافع کشور‌های غربی قرار بگیرند.

مبانی فلسفی آن‌ها، مبنای ایندیویژوالیسم، توتالیتاریسم و سودانگاری مفرط فردی آن‌ها فقط خودشان را می‌بینند. این موضوع وقتی در ساحت اجتماع و تاریخ قرار می‌گیرد، خود فردی به خود اجتماعی و ملی تبدیل می‌شود. فرد انگلیسی به دولت انگلستان تبدیل می‌شود و این خود در برابر غیر مانند ایران قرار می‌گیرد و به درندگی می‌پردازد. وقتی مبنای خود به میان آمد. وقتی گفتند شرط بقاء تنازع است، تنازع مبنا می‌شود و برنده این تنازع آن کسی می‌شود که قدرت بیشتری دارد.

رسا ـ درس‌های عبرت اعتماد به غرب بعد از انقلاب اسلامی مانند برخورد‌های انقلاب اسلامی با غرب در ماجرای مک فارلین و برجام چیست؟

ما با تدبیر امام خمینی در مک فارلین پیروزی بزرگی کسب کردیم. مک فارلین بازی سیاسی آمریکا روی نقطه ضعف ما بود. حضرت امام آن تهدید را به فرصت تبدیل کرد و برد فوق العاده‌ای داشته‌ایم؛ اما در ماجرای برجام اتفاقا مهم‌ترین دلیل شکست ما این بود که ما به تجربه تاریخی مواجهه با غرب نگاه نکردیم.

مک‌فارلین نمونه تدبیر درست درمقابل غرب

ما در همین قم میزگردی برگزار کردیم که قبل از قرارداد برجام به کتابچه تبدیل شد. موضوع بحث من این بود که ما می‌خواهیم پای یک قرارداد بین المللی برویم، خوب است ۲۰۰ قرارداد در ۲۰۰ سال اخیر را تحلیل و فرجام شناسی کنیم. باید ببینیم آخر آن قرارداد‌ها چه شد؟ اگر از ۵۰ قرارداد ۴۰ تا از قراردادها خیانت بوده، ما با چه منطق عقلی باید در این قرارداد به آن‌ها اعتماد کنیم؟

مشکل امثال آقای ظریف و روحانی این بود که تحلیل تاریخی نداشتند. اقدام سیاسی خود را مسبوق و مستظهر به تحلیل‌های فلسفی تحلیلی تاریخ خود نکردند؛ اگر می‌کردند قطعاً تن به برجام نمی‌دادند. چون فاقد تحلیل تاریخی بودند، رفتند و با رویکرد پدیدار شناسی، برجام را مورد تحلیل قرار دادند و همان را هم به درستی انجام ندادند. در این قرارداد مثل قرارداد‌های قبلی با غرب گرفتار خیانت شدیم، هزینه زیادی پرداخت کردیم و در عین حال هیچ چیزی نصیب ما نشد و آن‌ها به بخش قابل توجهی از اهداف خودشان رسیدند.

رسا ـ پیروزی در ماجرای مک فارلین حاصل چه رویکرد امام خمینی بود؟ این ماجرا را بیشتر توضیح می‌دهید؟

آمریکایی‌ها سلاح‌های زیادی را قبل از انقلاب به شاه فروخته بودند. آن‌ها می‌دانستند که ایران بعد از انقلاب، آن سلاح‌ها را در اختیار دارد و می‌دانستند چه قطعاتی لازم است تا آن سلاح‌ها به مرحله اجرا برسند. درست در میانه جنگ و در لحظه‌ای که گمان می‌رفت ما به تسلیحات نیاز داریم، قطعات ناقص سلاح‌ها را در یک هواپیما کامل برای ما فرستادند. هدف آن‌ها این بود که اسیر‌ها و کشته‌های آمریکایی در لبنان را باز گردانند و می‌خواستند این باج را به ما بپردازد.

مک‌فارلین نمونه تدبیر درست درمقابل غرب

آمریکایی‌ها در قالب یک کشور ثالث وارد مذاکره شده بودند. وقتی این هواپیما نشست دیدند که آقای مک فارلین است و هدف آن‌ها را فهمیدند. مک فارلین یک انجیل امضاء شده و یک کلید طلا آورده بود. به امام خبر دادند و امام نیز به تدبیر صحنه پرداختند. بار هواپیمای آن‌ها تخلیه شد. به مک فارلین اجازه ندادند که از فرودگاه خارج شود و او را به اتاقی در فرودگاه منتقل کردند. دیدار‌های غیررسمی و در ظاهر کادر فرودگاه با او انجام شد.

در نهایت او را سوار هواپیما کردند و دست خالی فرستادند. این ماجرا به‌قدری خجالت آور بود که بعد از بازگشت به آمریکا خودکشی کرد. رئیس سی‌آی‌ای هم خودکشی کرد. این موضوع در ادبیات سیاسی آمریکا به ماجرای ایران‌گیت مشهور شد. آن‌ها صدای این ماجرا را در نیاوردند. متأسفانه ما نتوانستیم به‌خوبی در تاریخ سیاسی خودمان ماجرای مک فارلین را برجسته کنیم. سریال و انیمیشن آن را تولید نکرده‌ایم و به‌عنوان یک درس در کتاب‌های تاریخ سیاسی چنین چیزی وجود ندارد.

تدبیر امام در ماجرای مک فارلین، آن تهدید را به یک فرصت فوق‌العاده تبدیل کرد. قراینی وجود دارد که اگر امام به آن شکل ورود نمی‌کرد، آقای هاشمی بدش نمی‌آمد که با آمریکایی‌ها ارتباط برقرار کند و در نقشه‌ای که آن‌ها کشیده‌اند، وارد شود.

رسا ـ ممنون از اینکه این فرصت را در اختیار ما قرار دادید.

محمدحسین کتابی
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ذوالفقار نژاد
Iran, Islamic Republic of
۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۱۶:۴۴
اقتدار ایران اسلامی امروز بسیاری از ابرقدرت های جهانی را به چالش کشانده
1
0
موسی روح الامینی
Iran, Islamic Republic of
۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۲۳:۴۳
رحیم پور ازغدی مدتی است از سخنرانی او در پیش از خطبه های نماز جمعه ممانعت میشود.
...
0
0
موسی روح الامینی
Iran, Islamic Republic of
۱۰ آبان ۱۴۰۰ - ۲۳:۵۳
ماجرای مکفارلین را من خوب یادمه
یک مامور امنیتی آمریکایی با یک هواپیما حاوی سلاح و چند تا انجیل امضا شده توسط ریگان جهت مذاکره مخفیانه با مقامات به ایران آمده بود... و خواستار ملاقات با هاشمی رفسنجانی بودند که رییس مجلس بود... ولی امام خمینی مذاکره سران سه قوه را با وی ممنوع کردند چونکه وی یک مامور دون پایه و می خواست با مقام عالیرتبه ملاقات کنه و این برای ایران کسر شان بود.... ولی هاشمی متوجه رتبه خویش نبود و اصرار داشت که ملاقات کند.... سرانجام به خواست امام چند تا پاسدار با وی ملاقات و مذاکره کردند و مثل احمدی نژاد تتد و تیز و انقلابی با او حرف زدند و او هم دست از پا درازتر دمش را گذاشت روی دوشش و از ایران رفت.....
1
0
موسی روح الامینی
United States
۱۱ آبان ۱۴۰۰ - ۱۸:۳۲
عواقب سفر مکفارلین چه بود
سفر مخفیانه مکفارلین را سیا و رییس جمهور آمریکا ترتیب داده بود ولی کنگره خبر نداشت...در ایران هم نخست وزیر و مجلس خبر نداشت... لذا یک دلال اسلحه که به ایران سلاح می فروخت به دلیل اینکه بخشی از طلب او را به او نداده بودند جهت انتقام گیری شخصی نامه ای به منتظری نوشت و موضوع را لو داد و اعضای دفتر منتظری هم نامه را در لبنان چاپ کردند و زلزله ای ور آمریکا ایجاد شد و کنگره اعلام جرم کرد و چند مقام امنیتی به زندان افتادند ولی ریگان انکار کرد و گفت من خبر نداشتم در حالیکه روی انجیل امضا کرده بود برای هاشمی .... در ایران هم چند نفری در مجلس و دولت اعتراض کردند ولی با تشر امام خمینی ساکت شدند...هاشمی هم گفت بله این دلال اسلحه گرون حساب کرده بود و ما بخشی از طلبش را نداده بودیم.....خلاصه این ماجرا آغاز شکاف بین بیت منتظری و امام بود...
..
0
0