راه های جمع سپاری و مردمیسازی تربیت
به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، در سلسله مباحثی با عنوان «اندیشههای راهبردی تهذیب و تربیت» موضوع «جمع سپاری و مردمیسازی تربیت» توسط حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری معاون تهذیب و تربیت حوزه های علمیه مطرح می شود که متن آن تقدیم می شود.
ایده مردمیسازی تربیت مبتنی بر مبانی و متکی بر ادلهای است که به آن اشاره میشود:
۱. تربیت در گرو مسئولیت پذیری و تمرین و اقدام عملی
حاصل تربیت در شکل کامل خود، انسان مسئول متعهدی است که نسبت به دیگران دغدغهمند و راهبر است و در عمل و اقدام اجتماعی حضوری آگاهانه، ارادی و داوطلبانه دارد. ما باید با تلاشها و اقدامات تربیتی خود چنین کسی را پدید آوریم. برای ایجاد صفت مسئولیتپذیری و تعهد، متربی باید خود به میدان آید و مسئولیتپذیری را مشق کند؛ بنابراین صرف شنیدن و یادگرفتن کافی نیست. با مطالعهی کتاب رانندگی و شنیدن دستور شنا کسی راننده یا شناگر نمیشود. به دست آوردن همه صفات اخلاقی حاصل ممارست و تکرار عمل است: «إذ خمّرت طینتنا بالملکة و تلک فینا حصلت بالحرکة».[۱] هر صفتی که بدان التزام و اهتمام داشته باشیم و آن را به کار بگیریم و در طی زمان بدان پایبند باشیم در وجود ما تقویت خواهد شد و هر صفتی که آن را آموخته باشیم ولی به کار نگرفته باشیم در ذهن ما به شکل مفهوم باقی خواهد ماند و به جان ما منتقل نخواهد شد؛ بنابراین کسی صفت مسئولیتپذیری و تعهد در وجودش ایجاد میشود که آن را تمرین کند و در طیّ زمان، مسئولیت و تعهد بورزد.
به این ترتیب نظام تربیتی موفق، نظامی است که در جان متربیان، انگیزهی کارکردن ایجاد کند و آنان را به میدان عمل بیاورد. صرف گفتن و شنیدن و حفظ کردن برای تربیت کافی نیست؛ زیرا هر کس کار و فعالیتی دارد رشد میکند و بزرگ میشود. امام علی علیه السلام فرمودند: «مَنْ یَعْمَلْ یَزْدَدْ قُوَّة؛ هرکس کار کند قدرتش زیاد میشود».[۲]
جوان در میدان عمل بزرگ میشود و با تمرین و ممارست و عهدهداری رشد میکند نه با تماشا کردن و از دور دستی بر آتش داشتن و دست بر روی دست نهادن. پس به جای تربیت نظری و کلاسی به تربیت میدانی و کارگاهی باید روی آوریم. زیرا تربیت واقعی و رشد و تعالی وجودی در میدان عمل پدید میآید نه در کلاس درس؛ بنابراین نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که ما کار کنیم تا جوان رشد کنند! ما احساس مسئولیت بورزیم تا او مسئول شود! وقتی مسئولان و کارگزاران کار میکنند آنان رشد میکنند نه نسل جوان؛ اینکه متولیان رسمی و نهادهای حاکمیتی برای جوانان برنامه اجرا کنند و آنان را مخاطب اجرای خود ببینند کافی نیست.
گاهی ما در مقام تربیت خودمان را فعال و متربی را منفعل تلقی میکنیم؛ یعنی سخنرانی میکنیم تا دیگران گوش کنند. نصیحت میکنیم تا دیگران اثر بپذیرند، مربی میشویم تا دیگران متربی باشند؛ در حالی که این تصور که ما فعالیت کنیم و آنها رشد کنند، ما هدایت کنیم و آنها بشوند و ما حرکت کنیم و آنها برسند تصور تامی نیست.
جوان برای رشد و بالندگی و کمال، باید خودش راه بیفتد و پیش رود، زمین بخورد و بلند شود، تلاش کند و نتیجه بگیرد. اگر و تنها اگر به جوان امکان و مجال کار دهیم و او را برای حضور در میدان تشویق کنیم و زمینهی احساس مسئولیت و ایفای نقش را برایش آماده کنیم، او را رشد دادهایم. با این وصف به جای آنکه مردم و جوانان را دائماً مخاطب برنامههای فرهنگی تربیتی بشماریم، باید آنان را همکار و کارگزار بشناسیم و به آنها میدان عمل مستقل دهیم.
همان گونه که عمدهی جوانان انقلابی در مبارزات پیش از انقلاب و در جبههها یعنی در میدان درگیریهای واقعی تربیت شدند. اساتید اخلاق دست در دست هم نمیتوانند در فضای کلاس و حجره یا در حلقات ذکر و موعظه، چنین فتحالفتوحی پدید آورند. مصعب بن عمیر مبلغ جوان رسالت پیامبر در مدینه، نمونهی همین تربیت میدانی است. طلبه نیز باید مسئولانه وارد کار شود و مشق نقشآفرینی و اثرگذاری کند. به همین جهت باید در مسیر تربیت جامع و مؤثر طلبه، فکری برای کشف و تعریف میدان کرد؛ بنابراین متربی نیز مانند مربی باید احساس مسئولیت تربیتی کند و با انگیزهی کافی در میدان عملی تربیت حضور یابد و در میدان به تمرین و ممارست بپردازد و مشق مسئولیتپذیری و عمل و اقدام تربیتی داشته باشد و نیز مربی در یک فرایند مشخص تربیتی او را بیازماید، ارزیابی و راهنمایی و دستگیری نماید تا تربیت در ابعاد متعالی خود محقق شود.
2. خوب شدن در گرو خدمت به خوبیها و معماری ساخت محیط معنوی
صالح بودن حداقلِّ وظیفهی مؤمنان و گام اول است؛ فراتر از آن انتظار میرود که هر انسان مؤمنی در اصلاح دیگران نیز بکوشد. «صالح بودن» گرچه لازم است، کافی نیست و تنها هنگامی مؤمنان در صالح بودن به کمال میرسند که «مصلح» باشند.
انسان مؤمن چه در مقام مربی و چه در مقام متربی مکلف است نسبت به احوال برادران خود حساسیت ورزد و تحت رابطهی اخوت، نسبت به آنان تعاون، تعاضد، تواصی، نصرت و دستگیری داشته باشد. انجام این تکلیف الهی خود مایهی رشد و تقرب است. امیر مؤمنان علی۷ فرمودند: «وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ أَهْلِهِ؛[۳] امر به معروف کن تا اهل آن شوی»؛ یعنی اگر کسی بخواهد رشد کند و خوب شود باید در میدان جامعه، صرفاً مصرفکننده، تماشاچی و منفعل نباشد و به عنوان یک نیرو و کارگزار، دیگران را به کار خیر دعوت کند. این هزینه کردن برای دیگران به کمال فردی ما کمک میکند و ما را در مسیر خوبیها پیش میبرد. خوب شدن با سر در لاک فرو بردن و از کار دیگران بازماندن به دست نمیآید. یکی از عوامل رشد و کمال انسان تلاش برای دستگیری و ارتقای دیگران است و طلبه با معماری ساخت محیط معنوی و تربیتی سلوک معنوی میکند.
بهصورت طبیعی وقتی کسی دست در کاری داشته باشد، پای پرچمی سینه زند و برای چیزی هزینه کند نسبت به آن وابستهتر خواهد شد؛ اگر کسی علاقهی خود را به ایمان و ارزشهای اخلاقی در عمل ابراز کند نسبت به آن دلبستگی و تعلق بیشتری خواهد یافت. به بیان دیگر انسانها در نسبت با ایمان و ارزشهای اخلاقی بر دو گروهاند. دستهای فقط از برکات آن بهره میبرند. دستهی دیگر خود را حامی و پاسدار آن میبینند. گروه دوم که علیالقاعده برای آن هزینه میکنند به ارزشهای ایمانی پایبندتر خواهند شد. تصمیم به مصلح شدن تصمیم بزرگی است که انسان را از قفس کوچک و تنگ منیّت که البته جاذبههایی هم دارد خارج میکند.
انسان بر پایهی سرشت الهی و نیز بر اساس آموزههای اسلامی، وقتی در مقام تربیت کردن و رشد دادن دیگران برمیآید، لاجرم خود را قبل از دیگران ملزم به رعایت میبیند و از خود شروع میکند (فلیبدأ بتأدیب نفسه) و این راز مردمیسازی تربیت است. استادی که درس اخلاق میگوید، مربیای که در مقام تربیت قرار میگیرد و مدیر و معاونی که نسبت به دیگران دغدغه میورزد و دل میسوزاند مجرای فیض الهی قرار میگیرد و پیش از متربی خود، بهترین فرصت را برای خودسازی در اختیار دارد. این فرصت را باید قدر شناخت و از آن بهره گرفت و البته این فرصت را باید در اختیار خود طلبه هم قرار داد. بر اساس معارف دینی، فیوضات الهی نیز نسبت به «جمع» مؤمنین که قدم در راهی گذاشتهاند بیشتر خواهد بود، وقتی شخصی علاوه بر خودسازی، در نسبت با دیگران، احساس مسئولیت تربیتی دارد و در میدان تربیت روابط مؤثری را با دیگران رقم میزند و اینگونه جمعی از مؤمنین در روابط و تأثیر و تأثر متقابل بر تربیت خود و دیگران میکوشند، فیوضات الهی و اسباب هدایت و رشد و تعالی بیش از تلاشهای فردی نازل و حاصل میگردد(ید الله مع الجماعه). اساساً مراحلی از سلوک اخلاقی و طی طریق الهی، بهواسطهی قیام جمعی و حرکت گروهی ممکن میشود.
یکی از مدیران مدارس علمیه وقتی با تخلف طلبهای مواجه میشود همحجرهایهای او را فرامیخواند و مؤاخذه میکند و از آنان برای اصلاح دوست خود تعهد میگیرد تا احساس مسئولیت را در وجود آنان برانگیزد و آنان را به تعهد و تکافل اجتماعی تمرین دهد؛ زیرا محیط کوچک حجره میدان تمرین تعهد و مشق احساس مسئولیت اجتماعی است و اگر طلبه نسبت به همحجرهی خود مسئولیتپذیر نباشد، فردا در جامعه نیز نمیتواند نسبت به مسائل بزرگتر احساس مسئولیت کند.
۳. مسئولیت اجتماعی و رسالت الهی از بدو بلوغ
زندگی حوزویان دو دوره دارد: دورهی رشد و تحصیل و بالندگی و دورهی خدمت، ثمردهی و نقشآفرینی اجتماعی.
طلبه در دورهی اول بیشتر به بالابردن ظرفیت علمی و دیگر توانمندیهای خود میپردازد و قابلیتهای خود را فعال میکند. عمدهی فعالیتهایش ناظر به «خود» اوست و به هدف اعتلا و کمال خود «از دیگران» استفاده میکند.
در دورهی دوم، بیشتر به بهرهگیری از این توانمندیها و ارائهی خدمات، «به دیگران» میپردازد. شخصیت اصلی او بیشتر درخدمت رفع نیازهای جامعه قرار دارد و از او انتظار ثمردهی میرود.
گاهی گمان میشود: «تا کسی دوران رشد و تحصیل را به پایان نرسانده باشد حضور اجتماعی برای او مطلوب یا شایسته نیست؛ بنابراین ابتدا باید تمام همّ و غمّ خود را به خود مشغول سازد و از دیگران برای رشد خود بهره بگیرد تا به حد بالایی برسد آنگاه دغدغهمند مسایل دیگران شود و برای خدمت به آنان هزینه کند».
اما این تصور، تصور تامی نیست؛ زیرا:
اولاً انسان از بدو بلوغ نسبت به خلق خدا و جامعه پیرامون خود تکلیف و مسئولیت دارد؛ یعنی همان لحظه که به نماز و روزه مکلف میشود، به امر به معروف و نهی از منکر نیز مکلف میشود و از همان لحظه حق ندارد تماشاچی فارغالبال و عنصر بیمسئولیت جامعه باشد. انسان مؤمن از آغاز ایام تکلیف باید به منزله یک موجود زنده، نسبت به رخدادهای بیرونی موضع داشته باشد و از خود عکسالعملی نشان دهد. کسی که از خود حرکت و اقدام و جوششی نشان نمیدهد به خفتگان و مردگان ملحق است و نشان از زنده بودن ندارد؛ «هرکه او بیدارتر پردردتر».
خطاب «أَلا کُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ»[۴] برای همه مکلفان است و از ابتدای بلوغ شامل جوانان میشود. همینطور حدیث نبوی «مَنْ أَصْبَحَ لایَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»[۵] فقط خطاب به کهنسالان و سالخوردگان نیست و جوانان را هم به دلمشغولی نسبت به مسائل امت اسلامی از جمله بهسازی محیط پیرامون خود فرامیخواند.[۶]
نباید گمان کنیم کار انسانسازی و تربیت تنها وظیفهی افرادی خاص است و دیگران نسبت به آن مسئولیتی ندارند. تلاش برای سازندگی دیگران و نقشآفرینی تربیتی در جامعه چیزی شبیه واجب عینی است که همگان باید در آن حضور داشته باشند نه واجب کفایی که با تقسیم کار، به گروهی خاص منحصر شود.[۷]
ما انسانها در زندگی روزمره - چه بخواهیم چه نخواهیم، آگاهانه یا ناهشیار - بر همدیگر اثر میگذاریم. حال که چنین است چه خوب که هنر اثرگذاری بر دیگران را بیاموزیم و از این فرصت مغتنم، آگاهانه و هوشمندانه استفاده کنیم.
ضرورت «تواصی به حق و صبر» به عنوان شرط نجاتبخش انسان از خسران عُمر و یا تکلیف به «تعاون بر برّ و تقوی»، رسالت دینی همهی مؤمنان نسبت به برادران ایمانی خود را نشان میدهد؛ ضرورتی که کارویژهی تخصصی طلاب علوم دینی نسبت به جامعه و آحاد مردم به شمار رفته و باید در دوران تحصیل و در کارگاه مدرسه ورزیدگی کافی برای آن کسب شود.
ثانیاً اگر قرار باشد دوران رشد و بالندگی به پایان برسد تا خدمات اجتماعی و نقشآفرینیهای اجتماعی آغاز گردد باید تا ایام کهنسالی و حوالی پایان عمر صبر کنیم. در این صورت لازم است برای یک فعالیت اجتماعی یا کار فرهنگی ساده در جمع کودکان و نوجوانان از شیخ انصاری، آیت الله جوادی آملی یا میرزا جواد ملکی تبریزی استفاده کنیم؛ زیرا مسیر رشد و کمال ره صد ساله است و حد یقف ندارد.
۴. کسب تدریجی مهارتهای تربیتی؛ خدمت در ضمن رشد و رشد در ضمن خدمت
خدمات اجتماعیِ آیندهی طلبه، در کار علمی و پژوهشی منحصر نیست و به ارتباطات انسانی نیازمند است. رشد طلبه در زمینهی ارتباطات اجتماعی نیز به تمرین نیاز دارد و با درس و بحث و مطالعه و پژوهش یا در گوشهی حجره و کتابخانه حاصل نمیشود. کسی که رشدش تنها سمت و سوی دانشی دارد الزاماً برای خدمات متناسب با فضای انقلاب اسلامی و ادارهی جامعه اسلامی خصوصاً در عرصهی تهذیب و تربیت و سازندگی انسانها، آماده نیست. کسی که در دوران رشد خود فضای اجتماعی را درک نکرده است نمیتواند ناگهان بر پیچیدگیهای میدان فائق آید و نیروی مؤثری گردد. قدرت اثرگذاری بر دیگران، و مهارت ایجاد تحول در جان انسانها لازمهی نقشآفرینی اجتماعی است؛ بنابراین در برنامهی رشد و آموزش جوانان انقلابی، ارتباط واقعی با میدانهای خدمت باید در نظر گرفته شود و حضور در عینیت جامعه و کار جمعی مؤثر باید جزئی از طرح رشد و بالندگی جوانان باشد. بسیاری از مسائل مهم در مقولهی تربیت از جمله درک و تحمل شرایط محیطی و فضای اجتماعی و اقتضائات میدانی و مهارتهای ارتباطی و فنون مدیریتی و مانند آن صرفاً از طریق مطالعه و تحصیل و یا دفعتاً ایجاد نمیشود؛ بلکه به یک حضور مستمر و تدریجی و سیر از اجمال به تفصیل در میدان و کارزار تربیت نیاز دارد.
این حضور تدریجی و مشق کنشگری اجتماعی در زمینههای کوچک و محدود، احتمال اشتباهات شخص را نیز پوشش میدهد. به هر حال در فعالیتهای پرشور اجتماعی، خصوصا برای افراد مبتدی، احتمال خطا و لغزش وجود دارد. اگر کسی از ابتدا در یک مسئولیت سنگین قرار گیرد، احتمال اشتباه او بالاست و این اشتباه معمولاً قابل جبران نیست؛ اما اگر در شرایط بسته و محدود تمرین کرده باشد برای حضور در عرصههای بزرگ آمادهتر است و احتمال خطای او کاسته خواهد شد.
از مطالب گذشته روشن شد که انسان باید در دوران رشد، ثمردهی نیز داشته باشد و از راه این نقشآفرینی اجتماعی رشد کند و این همان قاعدهی «خدمت در دوران رشد و رشد در ضمن خدمت» است؛ البته توجه داریم که عمدهی زمان و توان انسان در دورهی رشد و بالندگی باید خرج تحصیل و بالابردن توانمندیهای شخصی خودش شود؛ ولی در حاشیهی آن حتماً ارائه و بازدهی نیز داشته باشد. برهم خوردن نسبت متن و حاشیه، شایسته نیست و مغایر با وظیفهی اصلی است. حاشیه، نباید از متن بیشتر شود، مساوی آن هم نیست؛ بلکه از آن ـ به اندازهای قابل توجه ـ کوچکتر است. میتوان گفت نسبت متن و حاشیه تقریباً نسبت ۴ به ۱ است؛ یعنی اگر شخص چهار پنجم وقت و نیروی خود را به تحصیل و یک پنجم آن را به فعالیتهای اجتماعی اختصاص دهد، اندام کلی برنامهی او از تناسب خارج نشده است.
انتقال فرد از دورهی اول به دورهی دوم به صورتِ دفعی رخ نمیدهد؛ یعنی این دو دوره، مرز ظریفِ خطی ندارند که گامنهادن به دورهی دوم تنها در «یک لحظه» رخ دهد؛ بلکه این انتقال به صورتی تدریجی، آرام و در طی زمانی طولانی صورت می گیرد؛ بنابراین مرز میان این دو دوره، طیفی است نه خطی.
از سوی دیگر هرچه انسان دانش و توان بیشتری کسب کند به تناسب وسع جدیدی که برای او حاصل شده است، تکالیف اجتماعی بیشتری بر دوش او میآید؛ بنابراین به مرور باید زمان و توان بیشتری برای حضور اجتماعی خود صرف کند. هر سال که پیشتر میرود، غلظت فعالیتها و خدمات اجتماعی در برنامهی کاری او افزایش مییابد و از برنامههای تحصیلی او اندک اندک کاسته میشود؛ البته رشد و تحصیل به شکل کلی از برنامهی کاری او حذف نمی شود؛ زیرا هر انسانی موظف است از گهواره تا گور در جستجوی رشد و دانش باشد؛ اما میزان پرداختن به وظیفهی دائمی دانشجویی در ادوار مختلف متفاوت است.
پی نوشت ها:
[۱] ملاهادی سبزواری؛ شرح المنظومه؛ ج۳، ص۶۱۷.
[۲] عبدالواحد تمیمی آمدی؛ غرر الحکم و درر الکلم؛ حدیث ۳۴۵. حتی رشد معرفتی در گامهای بعدی تربیت متوقف بر عمل به آموختههاست؛ «مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ وَرَّثَهُ اللَّهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَم»، لازمهی رشد و تعالی، تلاش و عمل و اقدام در هر مرحله است تا مجوز ورود به مرحله بعد صادر شود. ر.ک: به کجا و چگونه، فصل دوم، اصل سوم.
[۳] شریف رضی؛ نهجالبلاغه، نامه ۳۱. ابن شعبه حرانی؛ تحف العقول، ص۶۹.
[۴] ورام بن ابیفراس؛ مجموعه ورام، ج۱،ص۶.
[۵] محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی، ج۲، ص۱۶۳.
[۶] در فرهنگ اسلامی رهبانیت به معنای کنارهگیری از اجتماع وجود ندارد و اگر خلوت و اعتکافی هست به هدف کسب آمادگی روحی و ظرفیت معنوی برای اقدام و عمل پرشور اجتماعی و درگیری و مبارزه در جبههی حق و ذیل ولی است؛ انسان مؤمن از آغاز بلوغ خود باید در میدان درگیری با اولیای شیطان و ائمهی کفر حضور داشته باشد و این ادعیه را در قنوت خود بخواند: «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرین»؛ «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرینَ»، «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرینَ».
[۷] ر.ک: علی صفایی حائری؛ مسئولیت و سازندگی.