جمهوری اسلامی؛ دشمن مشترک
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، وقتی زمان میگذرد و از وقایع فاصله میگیریم، تحلیل شرایط و دیدن خط و ربطها بسیار آسان میشود. اکنون که بیش از چهار دهه از اوایل انقلاب فاصله گرفته ایم، ماحصل فعالیتها و تفکرات افراد را میتوان دید و از روی همین نتایج میشود مهر تأیید یا رد بر آنان زد. مسائل زیادی از ابتدای شروع نهضت تا کنون رخ داده که در قاطبه آنها پای برخی علما در میان بوده است. از جمله آنها دوگانه اسلام و انقلاب بود و بسیاری از بزرگان بنابر مبانی خود نمیتوانستند بپذیرند که انقلاب در مسیر اسلام تعریف میشود و به نفع اسلام است.
از جمله سخنان آن روز برخی علما درباره انقلاب این بود که مثلا «چه کسی میخواهد جواب خونهای ریخته شده را بدهد»، «شاه شیعه است و چرا علیه حکومت شیعه قیام میکنید»، «قیام قبل از قائم حرام است و شما طاغوت هستید»، «تشکیل حکومت شما شبیه فعالیتهای بنی عباس است»، «اسلام را فدای سیاست نکنید»، «چرا علما و دین را وارد بازی کثیف سیاست میکنید» و... اما امام با دلیل محکم مقابل همه این ایرادات ایستاد و نشان داد که هیچ یک از اشکالاتشان وارد نیست. البته ناگفته نماند که غالب علمای بلاد با امام همراه بوده و ایشان و نظریه ولایت فقیه را تأیید میکردند اما این اشکالات نیز از زبان برخی مطرح میشد.
نباید توهم کرد که دیگر این اشکالات تمام شده و قائلی ندارد؛ بلکه هیچ تفکری نابود نمیشود و فقط شکل و شمایلش تغییر میکند. در سالروز رحلت امام خمینی، یکی از عمامه به سرها دوباره ایرادات کهنه را فقط با کمی تغییر گفتار مطرح کرده و جمهوری اسلامی را در تقابل با اسلام نشان داده است. عجیبتر از این، انتشار این مطلب توسط یکی از رسانههای وابسته به دفتر تبلیغات میباشد!؛ نهادی که وظیفهاش مقابله با این نوع روشنفکریها و مخالفتهای بیمبنا علیه نظام اسلامی است. متأسفانه تا کنون مواضعی که از دفتر تبلیغات مشاهده شده، انقلاب با تئوری حضرت آیت الله خامنهای نبوده بلکه انقلاب از دریچه نگاه هاشمی رفسنجانی بوده است.
مهمترین نگرانی امام خمینی
آقای سید ضیاء مرتضوی، یکی از اساتید حوزه علمیه است که دست در دست جریان روشنفکری حوزوی به راه علمی خود ادامه میدهد. کسانی که در قم زندگی میکنند و در جریان فتنه 88 هستند، وی را یکی از پشتیبانان آن جریان در قم میدانند و موضع گیریهای او به نفع اصلاح طلبان نیز به وفور قابل یافت است. سید ضیاء مرتضوی در یادداشتی با عنوان «حفظ اسلام، چهره دین و نظام دینداری، مهمترین نگرانی امام خمینی» در سالگرد رحلت امام خمینی حفظ اسلام را مقدم بر همه چیز و مطلق دانسته که اصل این حرف مورد پذیرش همگان است اما آنچه وی به قلم آورده، این را میرساند که گویا انقلابیون و کسانی که در این شرایط سخت از جمهوری اسلامی دفاع میکنند، ماکیاولیست هستند!
باید به وی گفت ما معتقدیم هدف وسیله را توجیه نمیکند؛ اما فرق ما که در این سختی و مشکلات پای نظام ایستادهایم با شما که پشت نظام را خالی میکنید، در فهم از جمهوری اسلامی است. ما جمهوری اسلامی را با حکومتهای جائر بنی امیه و بنی عباس قیاس نمیکنیم اما شما در همین یادداشت مذکور بارها سعی داشتید وجه شبهی بین جمهوری اسلامی و حکومتهای جائر بنی عباس و بنی امیه بیابید. شما در یادداشت خود سعی داشتید این مطلب را به جمهوری اسلامی نسبت دهید که این نظام با اسم اسلامی، در حال ضربه زدن به اسلام است.
مرتضوی در یادداشت خود نوشته «لکهدار ساختن چهره دین، آن هم از سوی طرفداران آن یا به نام طرفداری و حمایت از آن، آن گونه که در بسیاری از حکومتها که به نام دین بر مردم سلطه یافته و حکومت کردهاند، کاری است که میتواند بیشترین آسیب را به جایگاه دین و نظام دینداری جامعه وارد کند»؛ وی همچنین در ادامه نوشته «این مهم وقتی اهمیتی دوچندان مییابد که حکومتی دینی و یا نظامی سیاسی به نام دین شکل گیرد و با توجه به برخورداری طبیعی از اهرمهای قدرت مادی و معنوی، استواری و بقای حکومت و نظام سیاسی در سطح یک واجب مطلق به شمار آید و اصل دین و شریعت نیز در این راستا تفسیر و اجرا گردد و در واقع پایمال خواستههای نفسانی و منافع فردی و گروهی شود»؛ مرتضوی در پایان اینگونه انتقاد خود را مطرح کرده که «در انقلاب اسلامی و در نظام جمهوری اسلامی نیز شکست واقعی وقتی است که چهره زیبای اسلام و مکتب با رفتارهای ناصواب مسئولان و متولیانی مانند روحانیان و سپاهیان حفظ نشود».
دشمن دشمن من، دوست من
همیشه برایم سؤال بوده که چگونه میشود جریاناتی که صفر تا صد با یکدیگر اختلاف نظر دارند، در مواقعی با هم متحد شوند؟ مثلا چگونه امکان دارد جریان سنتی و افراطی دینی، که با تحجر بر روی دین ایستاده با جریان روشنفکری دینی که به راحتی اصول دین را متناسب با شرایط تغییر میدهد متحد شوند و یک سخن بگویند؟ به این نتیجه رسیدم که وقتی پای دشمن مشترک به میان آید، این دو گروه نیز با هم متحد میشوند. این دشمن مشترک نیز کسی نیست جز جمهوری اسلامی و مبنای ولایت فقیه.
جریان روشنفکری که سید ضیاء مرتضوی نیز جزء آن است، به راحتی از کنار احادیث میگذرند و سعی دارند مفاهیم دینی را با شرایط روز و مبنای عقلای عالم، یعنی جهان غرب تطبیق کنند؛ اما جریان سنتی با ایستادگی بر روی همه نوعی از احادیث، حاضر نیستند شرایط زمانه را در نظرات خود مؤثر بدانند. حال ما میبینیم مرتضوی که مسلک روشنفکری دارد، با استفاده از احادیثی که جریان افراطی شیعه با آن علیه انقلاب قد علم میکند، به مصاف جمهوری اسلامی آمده و سعی دارد جمهوری اسلامی را به بنی عباس و بنی امیه تشبیه کند که با اسم دین بر مردم حاکم شدند و در عمل دین را تخریب کردند.
البته باید گفت ما منکر ضعفهایی که در کشور وجود دارد نیستیم و قطعا با آرمانهای امام راحل و تمدن اسلامی فاصله داریم؛ اما جواب ما همان سخن رهبری است که فرمودند: «اساس [جمهوری اسلامی]، اساس الهی است. البته نقصهائی وجود دارد، ضعفهائی وجود دارد؛ باید این ضعفها را جبران کرد و درست کرد و در صدد اصلاح برآمد. مثل این است که فرض بفرمائید یک قطاری بر روی یک ریلی قرار دارد و به سمت یک هدفی دارد حرکت میکند. در داخل این قطار، البته مسلّم است کسانی به وظائفشان عمل میکنند، کسانی عمل نمیکنند، کسانی زمین را کثیف میکنند، [کسانی] آشغال جمع میکنند، کسانی مراقب وظائفشان هستند، کسانی نیستند؛ لیکن این قطار به سمت هدف دارد حرکت میکند و بلاشک به هدف خواهد رسید.»