۱۱ تير ۱۴۰۲ - ۱۷:۱۵
کد خبر: ۷۳۷۱۶۷

پای درس خمینی مشهد

پای درس خمینی مشهد
از جمله مباحث موجود در واکاوی صوت‌های سخنرانی آقا در رمضان سال ۱۳۵۳ در مسجد امام حسن مجتبی مشهد و یا کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن»، مباحثی است که استاد پارسانیا مطرح کرده‌اند.

به گزارش گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا،  از جمله مباحث موجود در واکاوی صوت‌های سخنرانی آقا در رمضان سال ۱۳۵۳ ه.ش در مسجد امام حسن مشهد و یا کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن»، مباحثی است که استاد پارسانیا مطرح کرده‌اند.

آقای پارسانیا که آن موقع ۱۶ ساله بود و دبیرستان می‌رفت، در نشست «فضای تاریخی (دوران) مباحث طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن»، در خصوص فضای آن جلسات، محیطی که آن جلسات در آن برگزار می‌شد، مخاطبانی که حضور داشتند، ذهنیتی که بود و جهت‌گیری‌ای که آن صحبت‌ها در پاسخ به آن ذهنیت داشت، صحبت می‌کند:

یک ضبط توشیبای کوچکی را پدرم گرفته بود، آن را می‌بردم و جلسات را ضبط می‌کردم. یکی از دوستان گفت خیلی جلو می‌روی، شناخته می‌شوی! ما نوجوان بودیم. اما این فضا بود که حتی به آدم تذکر می‌دادند که خیلی هم خودت را اینجا نشان نده.

پای درس خمینی مشهد

یادم هست که شبی در خانه را باز کردم دوستم آمد، گفت: شنیدی مجاهدین خلق، مارکسیست شده‌اند؟! آنجا این صحبت امام صادق علیه‌السلام به یادم آمد که یا قیامتی هست یا نیست. بالاخره اگر نیست که ما هم مثل آنها داریم مبارزه می‌کنیم، فرقی نمی‌کند، اما اگر هست آنها خسران کرده‌اند ... آن شخص خودش، بعدا، مارکسیست شد ... آن موقع هم جریان اصلی مجاهدین خلق، همه تغییر ایدئولوژی دادند و اسم‌شان را تغییر دادند که شد: «سازمان پیکار در راه آزادی طبقۀ کارگر».

خاطرم هست که در همین سال‌ها، درس‌هایی از حضرت آقا، نوارهایش پیاده شد که بحث شناخت را مطرح کرده بودند. کُپی دو سه جلسه آن، به دست من رسید. اینکه برای چه کسانی مطرح کردند نمی‌دانم. یعنی ایشان، شبیه بحث‌های اصول فلسفه و روش رئالیسم را هم برای جمع محدودتری مطرح کرده بودند. اما این بحث طرح کلی مخاطب عمومی‌تری داشت. این بحث، جای آن را نمی‌گرفت و آن هم جای این بحث‌ها را ...

آقای پارسانیا هم‌چنین در دو نشست «فلسفۀ سیاسی آیت الله خامنه‌ای؛ امتداد توحید در سیاست»، شرایط اجتماعی دهه ۵۰ در مشهد و ایران را تبیین کرده و طرح مسئله و جایگاه کتاب طرح کلی را بیان می‌کند:

بخشی از فعالیت‌هایی که در این حوزه می‌آمد بیشتر در معرض این خطر بود که به خاطر پرداختن به مسائل انقلابی، به نوعی بین مفاهیم دینی و مفاهیم مارکسیستی که وجود داشت تلفیق کند و در بخشی از افرادی که محافل گفتگوهای علمی مذهبی روشنفکری را می چرخاندند این بازار کم داغ نبود! وجود داشت.

یادم هست در همان سال‌ها مرحوم آیت‌الله‌العظمی میلانی که از دنیا رفتند و ارتحال کردند واقعا تأسف‌بار بود آن تشییعی که شاید در همان سال‌ها [مقارن با جلسات طرح کلی] شد. اصلا در شأن مرجعیت شیعه نبود و نشان می‌داد که فرهنگ عمومی هم دارد آسیب می‌بیند و این نسبت بین مردم و مرجعیت هم در معرض آسیب جدی است.

آنچه که در این ۳۰ جلسه یا جلسات ماه مبارک رمضان، در سال ۱۳۵۳ اتفاق افتاد ارائۀ نظام‌مند و منسجم اعتقادات اسلامی بود به عنوان اینکه این اعتقادات، امتداد اجتماعی‌شان چیست و چه زندگی و نظام اجتماعی را به دنبال می‌آورد.

اگر بخواهیم این کتاب را با ادبیات جدید با تسامح به کار ببرم نوعی «پدیدارشناسی معنا» است. یعنی کلمۀ توحید، چگونه معنابخش زندگی و زیست است و پدیدارشناسی‌ای که برای این معنا، ذاتی قائل هست؛ اینکه این معنا حق است.

در اثری که در همان سال‌ها تحت عنوان کتاب توحید توسط شخصی نوشته شده بود این [یعنی تقلیل‌گرایی مفهوم توحید در اثر برداشت بُعد اجتماعی آن] استشمام می‌شد.

اتفاقا در همان سال‌ها حضرت آقا نسبت به آن شخص موضع‌گیری‌هایی کردند. آن شخص که از شاگردان حضرت آقا بود، خیلی متأثر از مارکسیست بود. بعد هم در جلسه‌ای که او را دیدیم متوجه شدیم اصلا اسلام و مارکسیسم برای او فرقی ندارد! بلکه بنده خودم یا مستقیما در مجلس بودم و دیدم یا به صورتی [شنیدم] که آن شخص، فردی را می‌خواست تربیت کند از این دوست ما پرسید که این را مسلمان تربیت کنیم یا مارکسیست تربیت کنیم؟! (بعد از وقایعی بود که مجاهدین خلق، مارکسیست شده بودند).

آن‌قدر مبارزه اصل بود که اصلا اسلام و مارکسیسم برای او فرقی نداشت! آن شخص کتابی نوشته بود و از همین صحبت‌ها هم استفاده‌ای کرده بود یک التقاطی هم برده بود. حضرت آیت الله مصباح، در آن سال‌ها نسبت به کارهای آن شخص، خیلی حساس بود و پاسخ‌هایی به او داده بود.

ارسال نظرات