تبلیغ؛ امر دانشی است نه ذوقی!
به گزارش گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله العظمی خامنهای در دیدار مبلغین و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور فرمودند: «امروز نگاه رایج در حوزههای علمیّه این است که تبلیغ در مرتبهی دوّم قرار دارد. مرتبهی اوّل چیزهای دیگر است مانند مقامات علمی و امثال اینها؛ «تبلیغ» در مرتبهی دوّم است. ما از این نگاه باید عبور کنیم. تبلیغ، مرتبهی اوّل است.»
همزمان با فرارسیدن ایام عزاداری سیدالشهداء علیه السلام، حجت الاسلام والمسلمین پناهیان ابعاد مسائل تبلیغ را براساس نکات رهبر انقلاب اسلامی، مورد بررسی قرار داده است که در ادامه می خوانید:
مهمترین نکتهی رهبرانقلاب اسلامی در دیدار مبلغین، اولویت پیدا کردن تبلیغ در نگاه حوزهی علمیه بود.
سالهاست ما منتظر ایجاد یک تحول در نگاه حوزه به تبلیغ بودیم. نگاه به تبلیغ در حوزه باید از حالت درجهی دو، به درجهی یک تبدیل بشود و این یک تحول است. شاید لازمهی اینکه تبلیغ در حوزهی علمیه، در اولویت درجهی یک قرار بگیرد اولاً این باشد که ما در حوزهی علمیه تبلیغ را یک امر دانشی تلقی کنیم، نه یک امر ذوقی. ما باید تبلیغ را نیازمند دانشورزی بدانیم.
هم تولید دانش، هم کسب دانش، هم پژوهشهای فراوان، تا امر تبلیغ به سامان بشود. وقتی ما در حوزه تلقیمان این باشد که «همین درسهای رایج حوزه را هر کسی خواند، یک ذوق و نَفَسی هم داشت، رفت بالای منبر و برای تبلیغ احتیاج به دانش مجزائی ندارد» این یعنی امر تبلیغ را دانشی تلقی نکردیم. تبلیغ در جهات مختلف نیاز به دانش دارد. هم وجوه تبلیغی در قرآن کریم و کلام معصومان را ما کشف، تبیین و تئوریزه نکردیم. هم دانشهای مورد نیاز تبلیغ را در حوزهی علمیه عموماً تولید نکردیم.
رهبرانقلاب یک اشاره به مخاطبشناسی کردند که یکی از پایههای اساسی در دانش تبلیغ است. چند واحد درس برای مخاطبشناسی وجود دارد؟ چند واحد درس برای آشنایی یا شناخت اصول و مبانی تبلیغ در قرآن وجود دارد؟ آیا اینها حرف قابل توجهی ذیلش نمیشود زد؟ تولید علم نباید بشود؟ یقیناً در حوزهی علمیه درجه یک بودن تبلیغ لازمهاش این است که ما امر تبلیغ را نیازمند دانش بدانیم.
دانشی که خیلی از آن باید تولید بشود. بعد از اینکه تولید شد، این دانش منتقل بشود به کسانی که اهل دانش هستند. متأسفانه ما در خیلی از موضوعات مبتلابه ــ مثل همین موضوع حجاب ــ نیامدیم خطوط تبلیغی قرآن را شناسایی بکنیم. ادبیات رایج برای تبلیغ دین از ادبیات قرآن فاصله دارد. ادبیات ما در حوزه، ادبیات فقهی یا کلامی یا فوقش فلسفی است. اینها هیچ کدام ادبیات توصیفی نیستند بلکه استدلالی و استنباطی هستند.
میخواهیم افراد را به وسیلهی اثبات حقانیت حقایق متقاعد کنیم. در حالی که در قرآن کریم برای متقاعد کردن افراد بیشتر از توصیف استفاده شده است، نه استدلال. قرآن بهشت را توصیف میکند، جهنم را توصیف میکند.
آیا توانمندی و برخورداری از تدبیر و حکمت برای توصیف کردن حقایق، دانش نیست؟ من میخواهم عرض بکنم دانشی که برای توصیف حقایق دینی نیاز داریم بسیار گستردهتر و عمیقتر است از دانشی که برای استدلال و اثبات حقایق و استخراج احکام عملی داریم. شما برای مباحث کلامی و احکام به چند آیه از آیات قرآن مراجعه میکنید؟ اما اگر بخواهید به توصیف حقایق بپردازید باید بر تمام آیات قرآن اشراف داشته باشید.
تبلیغی که رهبرانقلاب میفرمایند فقط در منبر و خطابه و حتی رسانه خلاصه نمیشود. تعلیم و تربیت دینی در مدارس و دانشگاهها هم زیرمجموعهی تبلیغ است. آیات قرآنی که در سال اول ابتدایی باید یاد داده بشود کدام آیات است؟ در سال دوم کدام آیات است؟ در سطح دانشگاه کدام آیات باید تبیین بشوند؟ برای دخترها کدام آیات؟ برای پسرها کدام آیات؟ برای عموم جامعه کدام آیات؟ کسی میتواند موفق باشد که اصول و مبانی پاسخ به این سؤالات را اول بلد باشد و بعد درک کرده باشد در متون دینی چگونه انگیزهی رفتار دینی ایجاد میشود؟
تناسب میزان مبلغان با جمعیت کشور
در درجهی اول باید به حوزه برگردیم. حوزه در تربیت مبلغ باید یک رویکرد دیگری داشته باشد. به عنوان مثال هر طلبهای بعد از مقداری تحصیل، یک مقدار مأموریت تبلیغی پیدا بکند و بعد اجازه پیدا بکند درجات بالاتر علمی را پشت سر بگذارد. این اتفاق به مجتهد شدن طلاب کمک میکند.
حضرت آیتاللّه حقشناس به خود بنده فرمودند که حضرت امام به ایشان فرموده بودند: «تو چون کار تبلیغی میکنی، زودتر از رفقای دیگرت مجتهد میشوی.» کار اجتهاد را نباید مقابل تبلیغ گذاشت. بعضیها سؤال میکنند: «ما برویم سراغ اجتهاد یا سراغ تبلیغ؟» مگر بدون اجتهاد میشود سراغ تبلیغ رفت؟ بلکه اجتهادی فربهتر نیاز است.
مثلاً این سؤال را میشود مطرح کرد که من بروم دنبال تدریس و وقتم را در کار فقه و اصول بگذارم یا کار اجتهادیام را در امر تبلیغ صرف کنم. من میخواهم بگویم نه تنها تبلیغ را ما باید امر دانشی بدانیم بلکه تبلیغ را مؤثر بر دانشمند شدن یک عالم دینی بدانیم. به همین دلیل اگر کسی سابقهی تبلیغی مناسب نداشت، چه بسا در جریان فعالیتهای دیگر علمی هم موفقیت چندانی کسب نکند.
به عنوان اقدام اول، فعالیت تبلیغی را نباید از فعالیت تحصیلی جدا کنیم. اقدام دوم تحولی است که در مساجد باید پیش بیاید. در ساختار مساجد تقریباً نسبت به دوران طاغوت هیچ تحولی پیش نیامده است. مأموریت مسجد چیست؟ مسجد چگونه باید اداره بشود؟
تردیدی نیست که باید مردمی اداره بشود، اما کدام مردم؟ چند نفر که یک مسجدی را ساختند و بعد یک هیئت امنای سنتی در یک جایی شکل گرفت، جوانان به هیچ وجه مشارکت داده نمیشوند، اصلاً راهی نیست برای مشارکت دادن آنها.
جز یک اتفاقی که یک بار پیش آمد و نسیمی به نام حضور بسیج وزید. بعد کفایت نکرد، کانون فرهنگی تشکیل شد. بعد کفایت نکرد، فعالیتهای مختلفی انجام میدهند. هنوز مسجد جایگاه خودش را پیدا نکرده است.
پیشنهاد واضح من این است که مساجد میتوانند در کشور تحت نظر سازمان تبلیغات قرار بگیرند و سازمان تبلیغات تمام فعالیتهای تبلیغی خودش را در بستر مساجد انجام بدهد. سازمان تبلیغات بدون مسجد یک سازمانی است که انگار در هوا دارد فعالیت میکند، روی زمین نیست.
امری به نام کانونهای فرهنگی که در وزارت ارشاد است، آن هم بیاید به سازمان تبلیغات و مساجد ملحق بشود. حالا ائمهی محترم جماعت چه نقشی میتوانند در ادارهی مساجد داشته باشند؟ مشخص است نقش آنها هم میتواند حفظ بشود.
الان سازمانی نداریم که مساجد را از نظر تبلیغی سامان بدهد. جداگانه دفتر تبلیغات داریم، جداگانه سازمان تبلیغات داریم، جداگانه مسجد داریم، جداگانه بسیج داریم، جداگانه کانون فرهنگی مساجد داریم. اینها هر کدام در وزارتخانهها و نهادهای صددرصد مجزا هستند، این باید به سامان بشود. شاید سازمان محوری که میتواند در این زمینه نقش ایفا بکند، سازمان تبلیغات باشد.
شما میتوانید زمینههای آموزش ائمهی جماعات مساجد را فراهم کنید. چه مقدار نیاز به دانش مشاوره دارد؟ چه مقدار نیاز به دانش تشکیلات دارد؟ مانند رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) ــ که ده نفر ده نفر مردم را سازماندهی کرده بود و برای هر کسی یک مسئول به نام عریف گذاشته بود ــ بتواند کار تشکیلاتی بکند.
برود کتاب «شذرات المعارف» آقای شاه آبادی را بخواند که چه طور دربارهی تشکیلات راهنماییهای صریح و واضحی دارد. این برای قبل از انقلاب است. باید ببینیم این کلمات بعد از انقلاب با وجود بسیج و مجموعههای دیگر چگونه است؟
ما اگر بیاییم امامت جماعت را یک شغل تبلیغی مهم تلقی بکنیم که نیازمند دانشها و مهارتهای گوناگون است و یک مقام فرهنگی تلقی بکنیم مثل اعضای هیئت علمی دانشگاهها، آن وقت موجب رونق تبلیغ خواهد شد.
مساجد باید هر کدامشان یکی دو مدرسهی وابسته به مسجد داشته باشند. چرا مساجد مدرسهها را رها کردند بعد کار فوق برنامه برای دانشآموزها در مسجد انجام میدهند. خب این کار را در متن همان مدرسه انجام بدهید و فعالان مسجد همان مدرسه را اداره کنند.
چرا هر یک مسجد نباید چند مدرسهی اقماری در کنار خودش داشته باشد؟ حالا طرح «مسجد مدرسه» را نمیخواهم عرض بکنم که آن هم باید در جای خودش بررسی بشود. ما نقش مساجد را توسعه ندادیم، ساماندهی نکردیم، بازخوانی نکردیم. برای ائمهی جماعات یک ارزش خاصی قائل نشدیم. یک دورههای آموزشی خاصی قائل نشدیم.
الزامات اثرگذاری تبلیغ از نظر بحث مخاطبشناسی
من به شما عرض کنم خارجیها در این زمینه کتابهایی نوشتند که اخیراً بعضی از دوستان اینها را ترجمه کردند. ما کتابی در این زمینه ننوشتیم. با عنوان «روانشناسی دینی» یا «روانشناسی دین» افراد در جامعه نسبت به دین چگونه هستند؟ در موقعیتهای فرهنگی مختلف، در تیپهای شخصیتی مختلف؛ موضع افراد نسبت به دین دانشمندانه بررسی نشده است.
قدم اول در مخاطبشناسی تولید دانش است و استفاده از دانشهای موجود و به کارگیری آنها در یک تجربهی گسترده. ما الان این تجربه را میتوانیم فراهم بکنیم. اهالی حوزه باید دست به تجربه بزنند. ما در حوزه به دانش تجربی نمیپردازیم. خداوند متعال به تجربه دستور داده است.
در قرآن کریم میفرماید: فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ. (۱) منظور از مکذبین فقط کفار در تاریخ نیست. هر سبک زندگی غلط کافرانهای، تباهیها که نتیجهاش است، این قابل بررسی و مطالعه است. ما طلبهها باید به دستور خدا اهتمام بورزیم، بیاییم تجربه کنیم، تجربیات را به دیگران منتقل کنیم. ما یک شبکهی ملی در اختیار داریم. تجربیاتمان را با همدیگر در میان بگذاریم، ببینید چه اتفاقات خوبی خواهد افتاد.
دانشگاه انقلاب اسلامی یک نظرسنجی کرده بود از دخترخانمهایی که تبرّج میکنند، کسانی که حجاب مناسبی ندارند و بلکه با حجاب لج هم دارند. نزدیک ۵۰ درصد گفتند ما تحت تأثیر رفاقتها به اینجا رسیدیم. حدود کمی بیشتر از ۳۰ درصد گفتند ما تحت تأثیر اینترنت هستیم.
نوجوان بیشتر تحت تأثیر رفاقتهایش هست تا اینترنت. پس ما باید برای این رفاقتها یک بستری مهیا کنیم. این بستر کجاست؟ جایی جز مسجد؟ بعد میبینید که ما مکان هم داریم منتها یک فضایی برای ارتباط این بچهها با همدیگر فراهم نمیکنیم. این کالبدی که در کنار خانهها هست، برای این نبوده که آن زمان امکانات دیگری مثل ماهواره و اینترنت و تلویزیون نبوده و خدا گفته حالا مسجد داشته باشید.
نه، همین الان هم که همهی امکانات هست، باز شما میبینید مؤثرترین عامل، ارتباطات انسانی است. این ارتباطات از نظر روانشناسی رشد در نوجوانها حرف اول را میزند. اگر مسجد نمیخواهد جوانها را دور هم جمع بکند و از این شبکهی ارتباطی استفاده کند برای نه فقط هدایت آنها، بلکه برای کمک گرفتن از آنها برای هدایت جامعه، پس چه مأموریت دیگری دارد؟
آسیبشناسی از وضعیت مساجد
اولاً مساجد ما واقعاً دچار آسیب هستند، در این تردیدی نیست. ثانیاً هیئتها بیشتر از مدیریت مردمی برخوردار هستند. چون هیئتها، مکان مشخصی ندارند و زحمت مضاعفی برای برگزاری نیاز دارد، این مسئله جوانها را در ادارهی هیئت فعال میکند. علت دیگر این است که موضوع هیئات، امر پرحرارت محبّت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهمالسّلام) است.
چرا مساجدمان را از هیئت تهی کردیم؟ چرا مساجد ما نباید جای روضه باشند؟ مگر ما معتقد نیستیم قرآن و عترت باید در کنار همدیگر باشند. چرا احساسات ولایی در مساجد ما باید کمرنگ باشد؟ موکب در مسجد برقرار باشد، ادارهی آن موکب توسط مردم محل باشد.
هر شب یک روضهای در مسجد باشد، چه اشکالی دارد؟ آن چیزی که هیئت را گرم میکند، ذکر اهل بیت است. وقتی که شما بر اساس تبعیت از سنت دیگران مسجد را از ذکر اهل بیت خالی بکنید، آن گرما را دیگر از دست خواهد داد.
پس مساجد یکی به دلیل فعالیت خودجوش جوانها و یکی به دلیل موضوع گرم کنندهای که در هیئتها هست به نام محبّت اهل بیت، رونق ویژهای دارند. واقعاً باید یک مدیر مسجد، یک امام جماعت مسجد، کاری بکند بستر فعالیتهای خودجوش جوانان مهیا بشود.
موضع تهاجمی داشتن در تبلیغ
نظام تبلیغ دین در حوزه به گونهای نامتناسب با جامعه طراحی شده است. نظام تعلیم دین که تبلیغ دین هم متأثر از آن است، میگوید اول اصول و عقاید یاد بدهید، بعد آنها را به علاقهمندی تحت این معارف بکشانید و بعد آنها را وادار به یک سلسله رفتارهایی بکنید.
در حالی که علامهی طباطبایی سخنی تقریباً برعکس این دارند. میگویند اول باید رفتار اجتماعی را سامان بدهید، بعد کم کم به معرفت دینی برسید. حضرت آیتالله خامنهای به گونهی دیگری در طرح کلی اندیشهی اسلامی عمل میکنند. در تفسیر آیهی قرآن ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ، میفرمایند این تقوا، تقوای قبل از ایمان است.
شاید ما باید مثلاً اول تقوا را توضیح بدهیم، بعداً در اثر این تقوا و سبک زندگی متقیانه که تمرین میکنیم در محیط مسجد، در یک زندگی جمعی، بعد کم کم بستر ایمان و عبادت و اینها را بخواهیم فراهم بکنیم. این باید اساساً یک بازنگری بکنیم که سنت ما در تعلیم دین، سنت ما در تبلیغ چگونه است؟ از کجا باید آغاز بکنیم؟ شاید باید از مبانیای که میخواهیم شروع کنیم، مبانی انسانشناسانه باشد نه مبانی خدا شناسانه.
آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آب از بالا و پست
اول خودش را بشناسد، بعد خدا را بشناسد. اصول دین چند تا است؟ اصل اول خودشناسی بشود، نه خداشناسی. وقتی نیاز به خدا را هنوز در وجود خودش پیدا نکرده، ما از خدا با او حرف بزنیم زده میشود.
همچنین در نقد افکار غربی باید سنتهای خودمان را تغییر بدهیم. رهبرانقلاب در همین صحبت، این سنت را تغییر دادند. ما میآییم به غربیها میگوییم که شما لیبرال هستید، ما لیبرالیسم را قبول نداریم. شما ماتریالیست هستید، شما پوزیتیویست هستید، شما فمنیست هستید، ایست و ایسمها را که برای خودشان قائلند، ما هم از آنها قبول میکنیم. بعد میآییم جبههی مقابل درست میکنیم.
آنها از آزادی و حقوق بشر صحبت میکنند. ما میگوییم البته آزادی محدودیتهایی دارد و تو هر چیزی را نمیتوانی حقوق بشر قلمداد بکنی. این رفتار تدافعی در مقابل تفکر غربی میشود. رهبرانقلاب در این زمینه خودشان نه تنها فرمودند که تهاجمی عمل کنید بلکه خودشان هم تهاجمی عمل کردند.
یک الگو ارائه دادند. فرمودند اصلاً تو لیبرال نیستی. اگر کسی بنا باشد ادعا کند و از لیبرالیسم دفاع کند ما هستیم نه شما! درست است دموکراسی یک تصور صحیح و دقیقی نیست اما تو همان هم نیستی. تو اصلاً ماتریالیست هم نیستی چون مادیات را نابود کردی.
در قرآن میفرماید شما حرث و نسل را از بین بردید. نه اینکه آنها دنیاطلبند، ما آخرت طلب! یا ما هم دنیاطلب، هم آخرتطلب هستیم ولی او فقط دنیاطلب است. او دنیای مردم را هم نابود میکند. این شیوه تهاجمی است.
ادبیات نقد در حوزههای علمیه باید تغییر کند. اگر کسی گفت آزادی، همه یاد اسلام و مسلمین بیفتند. اگر کسی گفت آزادی اندیشه، همه یاد ولایت بیفتند. اصلاً ما مدافع آزادی اندیشه هستیم، ما مدافع آزادی بشر هستیم. چند وقت پیش رهبرانقلاب فرمودند ما مدافع زن هستیم، اسلام مدافع حقوق زن است. ما باید از آنها مطالبه کنیم، آنها چیزی دستشان نیست. شما مدعی دموکراسی نمیتوانید باشید. ولایت خودش تضمینکنندهی حقیقت دموکراسی است. اینکه مردم حاکم بر سرنوشت خودشان باشند.
در دو موضع باید در ادبیات حوزه تغییر ایجاد بکنیم. یکی در روند تعلیم دین که از اصول و عقاید شروع میکنیم. باید بیاییم شاید از تقوا شروع کنیم، از سبک زندگی شروع کنیم. با آن مبانی که مردم آشنا هستند یا یک مقدار مبانی هم لازم داشت، مبانی انسان شناسانه به ایشان آموزش بدهیم. بعد در مقابل نقد تفکر غربی باید با آنها تهاجمی برخورد کنیم. اگر ادبیاتمان را تغییر بدهیم و از متون دینی خودمان استفاده کنیم واقعاً جلو خواهیم بود.
اشکالات محتوایی در تبلیغ دین وجود دارد. اگر چه از نظر کمی به مبلغ نیاز داریم بیشتر بشود ولی همین مقداری هم که هست، همین مقدار که تلویزیون دست ماست، رادیو دست ماست، درسهای دینی در مدرسهها و دانشگاهها هست، مساجد هست، اگر همینها با ادبیات قوی، با ادبیات روزآمد و نو، محتواهایی را ارائه میکردند، چقدر اثر داشت. خیلیها بیزار شدند به خاطر همین ادبیاتی که در همین مواقف دارد استفاده میشود.
رهبرانقلاب سال گذشته این بحث تبلیغ را فرمودند. الان را باید اوج فرمایشات رهبری دربارهی تبلیغ بدانیم. جهاد تبیین را که واجب فوری و عینی است، قبل از آن فرمودند. ما باید تحول در تبلیغ ایجاد کنیم. در دیدار مجلس خبرگان رهبری فرمودند ابزار در همهی زمینهها دارد نو میشود، باید در ادبیات تبلیغ دین هم نوآوری بکنیم.
ایشان اشاره فرمودند ما چند نفر فیلمساز و فیلمنامه نویس تربیت کردیم؟ شما یک فیلمنامهنویس را بخواهید تعلیمات دینی به او بدهید، چه فرقی میکند با فیلمنامه نویسی که مثلاً تحت تأثیر فکر دینی نیست. الان فیلمنامه نویسهای ما فکر میکنند که اگر این داستانشان از یک امامزادهای عبور بکند و یک نمازی بخواند، تمام است! نه، خیلی مسئله عمیقتر از این حرفهاست.
فیلمنامه نویس، قصه نویس دارد دو تا امر را جای خدا در داستان رقم میزند. یکی شخصیت، یکی حادثه. شخصیت و حادثه کار خداست. شخصیتها را میآفریند و متناسب با آنها حادثهها را شکل میدهد که امتحان میخواهد بکند. حادثهها در جهان برای حیات بشر قانون دارند. فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا، بعد میبینید در داستان عسر هست، اما یسر در کنارش نیست.
بعد میبینید شخصیت در داستان هست، اما امتحان متناسب با او نیست. اینها قواعد دینی است. اگر اینها را ندانید، نمیتوانید یک قصهی واقعی بنویسید. یک قصهی واقعی هر چند خیالی باشد، منتها این قصه نسبت به واقعیت هستی صادق باشد.
به نظر من همهی اینها مسائل دانشی است. ما باید این تحول را در نگاهمان به تبلیغ ایجاد بکنیم، تبلیغ را واقعاً محتاج دانش بدانیم. داستان صحیح لزوماً این نیست که از خدا و پیغمبر مستقیماً حرف بزند. ما بیاییم داوری کنیم که این داستانها، چه اصول انسانی را رعایت کردند؟ چه اصول انسانی را رعایت نکردند؟ چه اصولی در مخاطب شناسی رعایت کردند؟ چه اصولی را رعایت نکردند؟ شما بر این اساس اگر انیمیشن، فیلمهای سینمایی و سریال تهیه کنید، همهی دنیا خریدار دارد. دنیا برای هنر مرز قائل نیست.
تهاجمی عمل کردن یک معنایش این هست که برنامهی نقدمان را عوض کنیم. اگر برنامهی نقدمان را برای فرهنگ غرب بخواهیم عوض کنیم، خیلی نکات دارد. نکتهی اول اینکه طلبکارانه با آنها برخورد کنیم، مثل همین فرمایش رهبری. روشهای دیگری هم وجود دارد، اصول دیگری هم در نقد تفکر غربی وجود دارد که اگر به کار بگیریم همهی جوانهای ما محتاج شنیدن این نقد تفکر تمدن غرب هستند. در خارج از کشور هم مردم منتظر دریافت این نقدها هستند.
ادبیات نقدمان باید عوض بشود. کمااینکه ادبیات آموزش دینمان باید عوض بشود. و بعد ادبیات و روش تولید محتوایمان برای مخاطب بین المللی هم باید تغییر کند. شما اباعبداللّه الحسین را یک وقت در سنت عزاداری کشورمان میخواهید در یک کار هنری، یک شعر، یک برنامه، تولید کنید که جذب کند.
یک وقت میخواهید یک برنامهای درست بکنید که جهانیان که اصلاً نمیدانند مقولهی امامت یعنی چه، مقولهی جهاد یعنی چه، داستان امام حسین به گوششان نخورده، مردم جهان را میخواهید جذب کنید. امام حسین (علیهالسّلام) را با چه ادبیاتی میخواهید به دنیا معرفی کنید؟ آیا میخواهید بگویید امام حسین یک فرد عدالت خواهی بود، قیام کرد و در این راه به شهادت رسید؟ این چند درصد از مخاطبان را جذب میکند؟ چند درصد از مخاطبان از جوانهای اروپا دنبال عدالت خواهیاند؟ ببینید ما برای تهاجم یعنی ورود در عرصههای بین المللی خیلی باید به تولید محتوا بپردازیم.
کانون های حوزوی تبلیغ
واقعاً این نیاز در حوزه هست که در یک جا هم تولید محتوا، هم تولید روش و هم تربیت مبلغ صورت بگیرد. ما رشتهی تخصصی تبلیغ داریم ولی مأموریت تولید محتوا ندارد. در یک جاهایی تولید محتوا انجام میگیرد اما خیلی ضعیف است.
در امر تأمل دربارهی روشهای تبلیغ، کار گسترده در حوزه صورت نمیگیرد. خب ما واقعاً به این مرکز نیاز داریم، تأکید و تصریح حضرت آیت الله العظمی خامنهای بسیار کارگشاست. زمینهی این کار بود، کسانی که دستاندرکار بودند زمزمهاش را داشتند، ولی شاید این فرمان رهبری موجب بشود که دیگر موانع برداشته بشود به سرعت کار بشود.
توهینهای مکرر غرب به مقدسات مسلمین و قرآن
سه تا نکته را عرض بکنم. اولاً دشمنهای ما را خدا از نادانها قرار داده است. همان طور که دربارهی دواعش و تکفیریها اشتباه کردند و موجب انسجامی در نیروهای انقلابی منطقه شدند. همان طور در ارتباط با قرآنسوزی هم اینها هر موقع چنین رفتار شنیعی انجام میدهند، مطالعهکنندگان قرآن در جهان افزایش پیدا میکند. ضمن اینکه باید برخورد قاطع صورت بگیرد که در فرمایش رهبری عزیز هم بود، باید بدانیم که این از حماقت آنهاست و چنین بازیهایی را وقتی که آنها شروع میکنند، سه به هیچ، به نفع جبههی حق است.
اما نکتهی دوم در اثر فعالیت موفق تبلیغی است که اینها این قدر دشمنی با قرآن پیدا میکنند. میخواهند گرایش به قرآن را در جهان متوقف بکنند. این نتیجهی آن است که قرآن در بین مردم و ملتها دارد حرکت میکند. هم اینکه قرآن در میان خود مسلمانان دارد حرکت میکند و تأثیرگذار است و بعد در میان دیگر اقوام و ملل. این جنبهی مثبت ماجراست.
یک جنبهی منفی هم دارد. ما اگر قرآن را به نحو احسن تبلیغ کرده بودیم، این قرآنسوزیها نمیتوانست انجام بگیرد. آن قدر محتواهای جذاب در قرآن هست ــ نه برای اینکه مردم را دعوت بکنیم مسلمان بشوند ــ که مردم جهان این محتواهای را بخوانند و لذّت ببرند.
همه دوست دارند با خدا ارتباط برقرار کنند. اگر محتواهای جذاب ایمانی و معنوی قرآن کریم، تبلیغ بشود، طرفداران قرآن فراوان خواهند شد. شما میبینید یک سال کتاب مثنوی مولوی در آمریکا پرفروشترین کتاب میشود. ترجمهی دیوان حافظ در جهان طرفدار دارد. قرآن اگر درست تبیین بشود، منتخبی از این آیات در موضوعات مختلف، برای مخاطب جهانی، برای مخاطب اروپایی، تبیین بشود، این چقدر جاذبه ایجاد خواهد کرد.
پس این اتفاقها، یک اشاره به کمکاری ما هم دارد. ما اگر در زمینهی تبلیغ محتوای قرآن پرکار بودیم، قطعاً و یقیناً شما الان ببینید در رسانهها مردم چه حرفهایی را لایک میکنند؟ چه حرفهایی را طرفداری میکنند؟ یک درصد حرفهای قوی انسانی و حرفهای عمیق معنوی قرآن نیست. خب اگر ما این قرآن را تبلیغ کرده بودیم و کم کاری نکرده بودیم الان کسی جرأت نمیکرد قرآن را آتش بزند.
نمیخواهم بگویم این اتفاق فقط ناشی از کم کاری ماست، نه، ناشی از موفقیتهای ما هم هست. ما داریم جلو میرویم که آنها آمدند مقابل ما ایستادند. اگر ما متوقف بودیم آنها نمیآمدند مقابل ما بایستند. ولی اگر حرکتمان به گستردگی و سرعت لازم بود یقیناً باز این کار صورت نمیگرفت.