روایتی از کتابت قرآن روی ورقهای کارتن
محمدرضا ابراهیمی آزاده ۸ سال دفاع مقدس مدیرکل آموزش و پرورش استان اصفهان است. وی بیش از ۵ سال در اردوگاههای عراق اسیر بود. ابراهیمی خاطراتی را از اسارت خود در بند رژیم بعثی بیان میکند.
وی با گرامیداشت سالروز بازگشت آزادگان به کشور، میگوید: شهدا چون ستارگان درخشان راه را به ما نشان میدهند.
ابراهیمی ادامه میدهد: اسرا در زمان جنگ دو دسته بودند، کسانی که در ابتدای جنگ به اسارت در آمدند و تحت نظارت صلیب سرخ بودند که حداقلهایی برای آنها لحاظ میشد و اسرای پس از عملیاتهای کربلای ۴ و ۵، که دولت عراق برای پذیرش شرایط کشورش و اعمال فشار بر خانوادههای ایرانی و دولت، اجازه ثبتنام در صلیب سرخ و سرکشی از اردوگاهها را نداد که این اسرا به عنوان مفقودین بودند.
این آزاده ۸ سال دفاع مقدس میگوید: زمانی که قطعنامه ۵۹۸ منعقد شد و مورد توافق جمهوری اسلامی قرار گرفت حدود دو سال طول کشید تا اجرایی شود، روزی که مقرر شد این اسرا آزاد شوند، ثبتنامنشده بودند و هیچ نام و نشانی از آنها وجود نداشت و بنده هم جزو مفقودین بودم.
عدهای از اسرا بهصورت نوبتی میایستادند و عدهای دیگر استراحت میکردند
مدیرکل آموزش و پرورش استان اصفهان با اشاره به نحوه اسارت خود گفت: پس از اینکه به اسارت در آمدیم، ما را بعد از دو سه روز به بغداد و به زندان و استخبارات الرشید منتقل کردند در هر اتاق ۱۲ متری ۲۸ تا ۳۰ نفر بود و امکان خواب و استراحت برای کسی وجود نداشت، عدهای از اسرا بهصورت نوبتی میایستادند و عدهای دیگر استراحت میکردند، مدت ۴۰ روز به این شکل گذشت.
وی میگوید: در همان روزها ترانه فارسی پخش میشد تا شکنجه روحی نیز اعمال شود با همکاری تعدادی از رزمندگان و دوستان سیم بلندگوهای اردوگاه را قطع کردیم که بعد تنبیه هم اعمال شد و ما درخواست پخش آیات قرآن کریم را کردیم، مدتی از اذان صبح تا آخر شب قرآن پخش میکردند که همخوانی و همراهی اسرا را به دنبال داشت.
ابراهیمی شرایط اسارت را اینگونه توضیح میدهد: اردوگاه ما در منطقه نظامی تکریت بود این اردوگاه کمی بهتر بود دارای ۹ سوله و در هر سوله ۱۵۰ نفر اسکان داشتند، فضای خواب در آن جا یک وجب باز و چهار انگشت بسته برای استراحت یک نفر بود در چنین شرایطی که بهتر بود باز استراحت دشوار بود.
آزاده ۸ سال دفاع مقدس ادامه داد: درخواست قرآن و کتاب برای اسرا کردیم که مخالفت شد و در نهایت به این نتیجه رسیدیم کارتن پودر لباسشویی را خیس و ورقورق کرده و سپس خشک کنیم و با مدادی که بهسختی فراهم شد هر فرد قسمتی از قرآنی را که حفظ بود بر روی برگه مینوشت و بین اسرا توزیع میشد تا خوانده شود.
عاملان کتابت قرآن شناسایی و به استخبارات منتقل شدند
وی عنوان میکند: تا مدتی هر کسی میخواست قرآن بخواند برگهای را جابهجا میکردند و مطالعه آیات شریفه به این صورت انجام میشد، پس از مدتی مسؤولان رژیم بعث متوجه شدند و به اردوگاه آمدند و عاملان این کار را هم شناسایی کردند و حدود ۱۵ نفر از افرادی که در این کار نقش داشتند به استخبارات منتقل کردند.
ذیل بیرق قرآن بعثیها را شکست خواهیم داد
ابراهیمی انتقال به استخبارات را اینگونه بیان میکند در استخبارات ۱۵ نفر را به دو گروه تقسیم میکنند و دستور میدهند تا یکدیگر را بزنند که با امتناع رزمندگان روبهرو میشوند، با امتناع رزمندگان ۳۰ نفر از عراقیها با وسایلی نظیر کابل از سرتاپا اسرا را زدند که فریاد ذکر نامه ائمه(ع) را به دنبال داشت، این موضوع برای بعثیها سنگین بود؛ پس از این اتفاق اسرا را به اردوگاه باز میگردانند و میان اسرا این باور بیشازپیش تقویت شده بود که ذیل بیرق قرآن بعثیها را شکست خواهیم داد.
مدیرکل آموزش و پرورش استان اصفهان با اشاره به اینکه بیشتر کمسنوسالها و یا سالخوردهها را شکنجه میکردند، بیان میکند: از شکنجههای دیگر این بود که تلاش میکردند تا اسرا بهاجبار به حضرت امام راحل(ره) توهین کنند که این اتفاق هم انجام نشد و بعثیها متوجه این موضوع شدند.
دانشآموز اسیری که حاضر نشد زیر شکنجه هم به امام خمینی (ره) توهین کند
وی با بیان خاطرهای، خاطرنشان میکند: فرمانده پادگان ما بسیار معروف بود با نام نقیب جمال که بسیار درشتهیکل بود رزمندهای با نام مجید که سن او از من کمتر و به لحاظ فیزیکی هم بسیار کوچکتر بود را صدا زد و از او خواست تا به امام راحل(ره) توهین کند، او در پاسخ از بعثیها خواست تا به صدام توهین کنند! جمال، صدام را رهبر خود معرفی کرد و مجید امام راحل را رهبر جهانیان دانست، درحالیکه خودش اسیر بود اما اعتقاد و باور خود را آزاده نگاه داشته بود؛ این اتفاق و دفاع از ولایت و قرآن موجب شد تا همه ابهت پوشالی دشمن فرو بریزد.