به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، کتاب «سر بر خاک دهکده» نوشته فائضه غفارحدادی روایت سفر این بانوی نویسنده با چهار بادیگارد قدبلندش از پیاده روی اربعین است. زنی که روزی به دهکده خاک بر سر سفر کرده حالا به دهکده ای سفر میکند که دوست دارد سر بر خاکش بگذارد. دهکدهای که شهردارش همان علمدار کربلا است.از سفری مینویسد که سراسر رحمت و است و جذبه، رحمتی واسعه از سفره ارباب که در عالم پهن شده و جاذبه ای مغناطیسی که کل عالم را به خود مجذوب کرده است. این کتاب روایتی است جذاب و خواندنی از پیاده روی اربعین، کتابی ملازم با اشک و خنده توامان. رضا شعبانی فعال حوزه کتاب، یادداشتی بر این کتاب نوشته و برای انتشار در اختیار قرار داده است. این یادداشت را در ادامه میخوانید:
روز تعطیل باعث میشود تا با خیالی آسوده، کلّه سحر سفرنامه «سر بر خاک دهکده» اثر فائضه غفارحدادی را از لابلای کتابهای چاق و لاغر بردارم و شروع به خواندن کنم. برخلاف کتاب «یک محسن عزیز»، در این کتاب هم مانند کتاب «دهکده خاک بر سر»(هر دو از همین نویسنده) از فصلبندی خبری نیست. البته این ضعف بهحساب نمیآید. در عوض غفارحدادی با تیترهایی بهجا، اتفاقات را از هم جدا میکند.
«من اربعین را از جای خالی امام حسین علیه السلام در سوئیس گرفتم.» این اولین جمله کتاب است. نویسنده بعد از هفت سال خاطرات سفر سوئیس را در قالب کتابی با عنوان «دهکده خاک بر سر» به زیور طبع میآراید. همین دلیلی میشود تا به برنامه مناسبتی «جاذبه» محصول شبکه افق دعوت شود. باید اربعینی حرف بزند و از امام حسین علیهالسلام بگوید. مجری از او میپرسد؟ تا حالا اربعین کربلا رفتی؟ خانم نویسنده که بیست دقیقه یکریز از امام حسین حرف میزد، ناگاه میشکند، کمی خجالت میکشد و میگوید: نه نرفتم. این در حالی است که فقط بیست روز مانده به اربعین. سال قبلش هر چه اصرار کردند نرفت. البته اتفاقاتی هم این وسط افتاد که سبب شد نرود. امسال هم همان آش است و همان کاسه؛ اما انگار یک یا چند نفر دارند نویسنده را به زور هُل میدهند تا اربعینیاش کنند. انگار درِ گوشش میگویند: بس است دیگر، انقدر ناز نکن. خودمان مراقب همه چیز هستیم. هم مراقب سه پسرت هستیم و هم خودت. دلش قرص میشود و ذهنش آرام و اینگونه میشود که کنار قدمهای جابر مشق عشق میکند.
راستش را بخواهید آنقدر این سفرنامه نکات جذاب و قابل تأمّل دارد که ماندم کدام قسمت را انتخاب کنم. اصلاً مگر میشود که بخواهی از حسین و عباس بنویسی و خودشان در این راه به تو کمک نکنند؟ کافی است نگاهی به شعرهای محتشم، نوشتههای شهید سید مرتضی آوینی و سید مهدی شجاعی بیندازی تا حساب کار دستت بیاید. فائضه غفارحدادی هم از این قاعده مستثنا نیست. من و تو هم همینطور. آنها چراغ میشوند و بلدِ راه. کافی است عزمی راسخ داشته باشیم. حالا که فکر میکنم اصلاً عزم راسخ هم نمیخواهد. کافی است لحظهای، فقط لحظهای تمام دلمان با آنها باشد. وقتی میوه دلت برسد میبرندت، نمیگذارند بمانی و بیفتی روی زمین و بپوسی... .
همه اربعینیها مال یک کشورند
«سر بر خاک دهکده» روایتهایی است از سفر اربعینی نویسنده در سال 97. بهقول خودش در این سفر چهار محافظ دارد. عنوان فرعی کتاب هم همین است: «روایت یک نویسنده از پیاده روی اربعین با چهار محافظش!» چهار شهیدی که پیش از این درباره آنها کتابهایی نوشته بود.
«سر بر خاک دهکده» سفرنامهای است متفاوت که نویسنده با نگاه همیشه تیزبینش و طنزها و غمهای نثرش روایتی خواندنی را به مخاطب عرضه میکند. حدادی در لابهلای صفحات کتاب، در اوج رنج تو را میخنداند و در شیرینترین حالت اشک تو را در میآورد. اینگونه نوشتن انگار امضای نویسنده است که در دیگر آثارش هم قابل مشاهده است.
او معتقد است: «همه اربعینیها مال یک کشورند و دیگران همه مال کشوری دیگر. هر کس با هر رنگ پاسپورتی یا اربعینی است یا غیراربعینی. یا حسینی است یا غیر حسینی. در دنیا شاید دستهبندی دیگری وجود ندارد.» ص 167
«سر بر خاک دهکده» تجربهای است مجازی برای آنهایی که تا حالا سفر اربعین را تجربه نکردهاند. نویسنده گاهی از چیزی غیرقابلباور میگوید که همه قبولش داریم: «مگر این شهر چقدر ظرفیت دارد؟ نکند سیل جمعیت از این طرف شهر وارد میشود و به همین حالت از آن طرف شهر خارج میشود؟ شاید هم این چند روز شهر گشاد میشود و جا باز میکند؟ بعید هم نیست»
حدادی به هر چیز ریز و درشتی که فکرش را بکنید و دیده نمیشود را در این سفرنامه به ما نشان میدهد. حتی در آخرین روایت: «پلهها را پایین میآییم. هیچ کس بار ندارد و نقالههای چمدان خالی میچرخند. دوباره ماکت شهید حججی و شهید همدانی آمدهاند استقبالمان. یاد خواب زینب می افتم. اینها بعد از شهادتشان هم یک جا نمینشینند و همهاش در تکاپو اند.» در پایان کتاب هم چندین تصویر رنگی با کیفیت خوب قرار دارد که حدادی درباره آن موضوعات در کتابش حرف زده است.
«سر بر خاک دهکده» در 168 صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی در سال 98 منتشر شده و تاکنون پنجبار زیر چاپ رفته است و علاقمندان جهت تهیه این کتاب می توانند به نشانی اینجا مراجعه کنند.
علی حاج آخوند