به گزارش گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، هزاران نفر از مردم استانهای «سیستان و بلوچستان» و «خراسان جنوبی» با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند. حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار پرشور هزاران نفر از مردم استانهای «سیستان و بلوچستان» و «خراسان جنوبی»، با قدردانی از همراهی دیرینه و مستمر مردم مؤمن و علمای شیعه و اهل تسنن این مناطق، مراقبت و هوشیاری ملتها و مسئولان کشورها را بهخصوص در دوران تحولات بزرگ جهانی کاملاً ضروری دانستند. ایشان در بیاناتشان منطقه سیستان و بلوچستان را منطقه انقلاب و منطقه شهید دادن معرفی کردند و در ادامه به چند تن از شهدای شاخص این خطه اشاره کردند.
مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: «غیر از شهدای جنگ تحمیلی در این دو استان، شهدای برجستهای هم در مبارزه با منافقین در حوادث گوناگونِ [دفاع از] امنیّت از آن روز تا امروز مرتّباً تقدیم انقلاب شده است. امروز هم شهید میدهیم، سال 60 هم شهید دادیم؛ مرحوم سیّدمحمّدتقی حسینیطباطبائی از زابل، مرحوم مولوی حسینبُر از مولویهای اهلسنّت که اینها مال سال 60 است، تا این آخر باز این برادران برجسته ما مثل مرحوم سردار شهید شوشتری یا شهید عبدالواحد ریگی، مولویِ [شهرستان] خاش و از این قبیل؛ یعنی منطقه، منطقهی انقلاب است، منطقه شهید دادن است، منطقه حرکت در راه خداست، دشمن نمیتواند این را ببیند، نمیتواند تحمّل کند. هم شهید وحدت داریم، هم شهید دفاع مقدّس داریم، هم شهید در راه امنیّت داریم که اسم بعضیهایشان را من بردم و عرض کردم.»
رهبر معظم انقلاب در این بیانات نام چهار تن از شهدای شیعه و سنی را عنوان کردند که مربوط به دورههای مختلف زمانی از ابتدای انقلاب تاکنون هستند، اما این شهدا چه کسانی هستند؟ دو تن از این چهار شهید از مولویهای اهلتسنن که توسط گروههای تروریستی ضدانقلاب در ابتدای پیروزی انقلاب و در سال گذشته به شهادت رسیدند، یکی از آنان نیز از روحانیون شیعه و از 72 تن یار شهید بهشتی که بهدست منافقین به شهادت رسید و چهارمین شهید از سرداران سپاه پاسداران که برای ایجاد وحدت شیعه و سنی تلاشهای بسیاری کرد و نهایتاً بهدست عاملان ایجاد تفرقه شیعه و سنی و گروهک عبدالمالک ریگی به شهادت رسید.
مروری بر فصل زندگی این شهدا و سلوک رفتاری و نحوه شهادتشان گویای قابلیت الگو شدن شخصیت آنان برای نسل آینده است، معرفی اجمالی آنان در ادامه میآید:
مولوی شهید فیض محمد حسین بُر
مولوی شهید فیض محمد حسین بُر در سال 1325 در بخش گُشت از توابع شهرستان سراوان در خانوادهای مذهبی و بلوچ اهلسنّت به دنیا آمد، پدرش مرحوم محمد حسین بُر نسبت به تعلیم و تربیت دینی و آشنایی فرزندش با احکام اسلامی با جدیت کوشید، پس از اتمام دوره ابتدائی در مدرسۀ دولتی قریۀ خویش، وارد حوزۀ علمیه و دارالعلوم زنگیان سراوان شد و به تحصیل علوم دینی و مذهبی مشغول شد، سپس برای تکمیل تحصیلات حوزوی به پاکستان رفت و به تحصیل ادامه داد. بعد از چند سال فارغ التحصیل شد و درجۀ روحانی «مولوی» را اخذ کرد. وی فردی مؤمن، متعهد و پایبند به قوانین دین اسلام بود و کمک به افراد مستضعف را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود.
مبارزات با طاغوت را در سالهای پیش از انقلاب آغاز کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یار و یاور صدیق حضرت امام(ره) در منطقه و در دوران جنگ تحمیلی نیز حامی و یاور رزمندگان بود. او اعتقاد داشت که باید برای حفظ و صیانت کشور اسلامی از جان و دل جنگید. با استقرار نیروهای سپاه و جهاد سازندگی در منطقه، مولوی با آنها اعلام همبستگی و همکاری کرد و از خدمت به آنان دریغ نورزید، همین امر باعث شد دشمنی اشرار با ایشان شدیدتر شود، خفاشصفتان سنگدل وجود مبارک او را نتوانستند در منطقه تحمل کنند و تصمیم بر ترور وی گرفتند و سرانجام در نیمه شب 22 اردیبهشت ماه سال 1360 به خانهاش یورش بردند و او را جلوی چشم همسر و فرزندانش ناجوانمردانه و مظلومانه به شهادت رساندند.
شهید آیةالله سید محمدتقی حسینی طباطبایی
شهید آیة الله حاج سید محمد تقی حسینی طباطبایی در اول دیماه 1307 در خانوادهای روحانی در یکی از روستاهای زابل (چلنگ) متولد شد، پس از طی دوران طفولیت بهجهت عشق و علاقه وصفناپذیری که به تحصیل و یادگیری علم و دانش داشت راهی مکتب که در آن زمان مرسوم بود، شد و پس از فراگیری خواندن و نوشتن برای سیراب شدن از علم به شهر زابل سفر کرد، این اولین سفر روحانی آن بزرگوار بود، در شهر زابل نیز پس از گذراندن دوره مقدمات صرف و نحو و معانی و بیان در سال 1325 به شهر مقدس مشهد مشرف شد و در مدرسه بالاسر که فضای روحانی داشت مشغول به ادامه تحصیل شد و در درس اساتید بزرگی همچون مرحوم حاج میرزا احمد مدرس یزدی، درس اصول مرحوم شیخ کاظم دامغانی، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی و درس خارج فقه و اصول مرحوم آیت الله میلانی شرکت میکرد.
شهید حسینی طباطبایی بسیار خوشذوق و مبتکر و خوشقریحه بود و ازاینرو گاهی به سرودن شعر بهزبانهای فارسی و عربی نیز میپرداخت، از این آثار بهجایمانده میتوان از تألیف و ترجمه منطق منظوم بهنام «منتهی المیزان» و کتابی بهنام «منتهی المقال» و جزوهای بهعربی در مدح حضرت علی(ع) نام برد که بهلحاظ نبودن امکانات مالی در زمان حیات خود موفق به چاپ و انتشار آن نشد، پس از فراگیری علوم دینیه در پی درخواست مردم سیستان جهت ارشاد و راهنمایی آنان راهی شهرستان زابل شد و بنا به دستور مرحوم آیت الله حکیم مسجد و مدرسهای علمیه در این شهر تأسیس کرد و ثمره این زحمات تربیت طلابی بود که در زمان حاضر از خدمتگزاران صدیق نظام مقدس جمهوری اسلامی در پستهای حساس قضاوت، مدیریت نهادها و ارگانهای انقلاب اسلامی و تدریس در دانشگاهها و مدارس هستند.
وی در سال 1340 ازدواج کرد که ثمره آن 9 فرزند است، در سال 1342 با توجه به قیام امام راحل و آغاز نهضت اسلامی شهید حسینی نیز در این منطقه پرچم انقلاب را برافراشت. سخنرانیها و بیانیههای امام راحل که بهوسیله تلفن به ایشان مخابره میشد ضبط، پیاده و تکثیر میشد و در اختیار مردم (جهت اطلاع آنان و در جریان قرار گرفتن مردم نسبت به اخبار انقلاب) قرار میداد و در این راه شکنجه و آزار بسیار از سوی رژیم پهلوی و ساواک دید. در سال 1353، ساواک به منزل شخصی و مسجد و مدرسه او هجوم آورد و چون بهانهای نداشتند، ایشان را دستگیر کرده به کمیته امنیت تهران بردند و پس از مدتی به زندان قصر منتقل کردند و مدت یک سال را در زندان سپری کرد، بعد از آزادی از زندان راه انقلاب را ادامه داد و با این که از منبر رفتن منع شده بودند به صورتها و روشهای دیگر به ارشاد و قیام مردم علیه رژیم میپرداخت.
شهید مظلوم ما در منطقه، پایگاه مستحکمی برای مبارزین و کسانی که از سوی رژیم به این استان تبعید میشدند، بود، از آن جمله: (1) مرحوم آیت الله طالقانی (2) حضرت آیت الله خزعلی عضو محترم فقید شورای نگهبان (3) آیت الله صلواتی از مدرسان حوزه علمیه قم (4) مرحوم حجت الاسلام و المسلمین ایزدی نجفآبادی امام جمعه محترم نجفآباد (5) حجت الاسلام و المسلمین پورمحمدی از علمای رفسنجان را میتوان نام برد.
موقعیت جغرافیایی سیستان بهگونهای است که هممرز با کشور افغانستان است، از این رو مبارزینی که قصد خروج از کشور را داشتند، از کانال ایشان وارد خاک افغانستان میشدند که شهید اندرزگو (شیخ عباس تهرانی) یکی از این افراد بودند که توسط شهید حسینی چندین بار از این شهرستان به کشور افغانستان سفر کرد. آن شهید در جریان پیروزی انقلاب اسلامی اقدام به تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیته انقلاب اسلامی و دادگاه انقلاب اسلامی کرد.
وی در سال 1359 بهعنوان کاندیدای مجلس شورای اسلامی مطرح شد و به مجلس راه یافت. در سنگر مجلس یکی از چهرههای محترم و صدیق و پیرو خط امام بود. در یکی از سخنرانی قبل از دستور مجلس ایشان در رابطه با توصیف امام راحل گفت: «وجود این رهبر عظیمالشأن معجزه تاریخ است». شهید حسینی بهراستی یک سرباز واقعی امام زمان(عج) بود که سرانجام در میدان مبارزه با خطوط انحرافی و ضدانقلاب در هفتم تیرماه سال 60 بههمراه شهید آیت الله بهشتی و بیش از هفتاد و دو تن از بهترین یاران امام و انقلاب اسلامی در فاجعه جانسوز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی بهدست یکی از منافقان به شهادت رسید و روح مطهرش در جوار کبریا و به لقاء الله رسید، مزار شریفش در شهرستان زابل در جوار شهداء جنگ تحمیلی محل زیارت عاشقان و دلباختگان امام و انقلاب است.
مولوی شهید عبدالواحد ریگی
مولوی شهید عبدالواحد ریگی، امام جمعه اهلسنت شهرستان خاش بود. او سال گذشته طی سفر هیئت اعزامی از دفتر مقام معظم رهبری به سیستان و بلوچستان، در دیدار با محمدجواد علیاکبری مسئول هیئت اعزامی و رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور، ضمن بیان نکاتی گفته بود بارها از سوی گروهکهای تروریستی تهدید به مرگ شده اما بر مواضع خود استوار است.
آن نکات و صحبتها چه بودند که مولوی عبدالواحد بهخاطرشان تهدید به ترور شده بود و نهایتاً نیز جان خود را از دست داد؟ مولوی عبدالواحد ریگی، امام جمعه اهلسنت مسجد امام حسین(ع) خاش، 23 آبان ماه 1401 در پایان همایش «تحکیم وحدت و همدلی» به حاجعلیاکبری، رئیس هیئت سهنفره اعزامشده از سوی رهبر معظم انقلاب به سیستان و بلوچستان گفته بود: «من در دوران هشت سال دفاع مقدس در خط مقدم جبهه حضور داشتم و ما در طول انقلاب همواره در صحنه بودهایم، ازجمله در تمام دورههای انتخابات کشور و این افتخار ماست. کسی که از مرز خود دفاع نکند ناموس ندارد. شما بپرسید از مسجد امام حسین(ع) که من پیشنماز آن هستم حتی یک نفر هم بعد از نماز جمعه به خیابان نیامد و در آشوب اخیر خاش حضور نداشت، گفتم "کسی حق ندارد از مسجد بیرون برود"، چون میدانستیم منافقین بیرون هستند و میدانیم چهکار میکنند.
ما مطلع هستیم که منافقین و دشمنان چه نقشهها و طراحیهایی دارند. ما غیر از اسلام، نظام اسلامی، ایران و اخوت با شیعه، حرفی نداریم. باید تاریخ را بخوانید تا متوجه شوید ما اهلسنت سیستان و بلوچستان با برادران شیعه چه ارتباط نزدیکی داشتهایم. من حتی از جانب گروهکهای معاند تهدید شدهام اما اینها تأثیری ندارد. ما شما برادران تشیع را بهخاطر خدا دوست داریم وگرنه چیزی از شما نگرفتهایم که بگویند این دوستی بهخاطر دنیاست. ما این مملکت را دوست داریم، رهبری دوست ما هستند. این مملکت بعد از این نظام اسلامی به درد ما، به درد دین و اسلام و حتی به درد ناموس مسلمین نمیخورد».
مولوی عبدالواحد ریگی، بنا بر سخنان فرمانده انتظامی شهرستان خاش، توسط افراد ناشناس از محل درب پشتی مسجد امام حسین (علیه السلام) خاش ربوده شد و یک روز بعد در 1401/09/18 به شهادت رسید.
در پی حادثه ناگوار ربایش و شهادت جناب مولوی عبدالواحد ریگی، حضرت آیت الله خامنهای طی پیامی ضمن اظهار تأثر از این حادثه، بر تعقیب و مجازات سریع و جدی جنایتکاران از سوی دستگاههای مسئول تأکید کردند.، متن پیام بهشرح زیر است:
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
حادثهی ناگوار ربایش جناب مولوی عبدالواحد ریگی رحمة الله علیه و به شهادت رساندن این عالم خیرخواه و شجاع موجب تأسف و تأثر اینجانب شد. اشراری که این جنایت را مرتکب شدند مزدورانی روسیاهند که در خدمت دشمنان سعادت هممیهنان بلوچ و اتحاد اقوام ایرانی قرار گرفتهاند. وظیفهی دستگاههای مسئول تعقیب و مجازات جنایتکاران است و باید با سرعت و جدیت انجام شود. اینجانب به خاندان محترم آن شهید و همهی مردم بلوچستان بهویژه خاش و ایرانشهر تسلیت عرض میکنم و رحمت الهی را برای همگان مسئلت مینمایم.»
سردار شهید نورعلی شوشتری
شاید یکی از بزرگترین جنایات تروریستی عبدالمالک ریگی شهادت شهید نورعلی شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، اما شهادت این سردار رشید اسلام بار دیگر مهر تأییدی شد بر تأثیرات فرهنگی و امنیتی که شوشتری در مدت حضورش در سیستان و بلوچستان برای مردم این منطقه انجام داد. او بین همرزمانش گفته بود: «آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود.»، شاید نیمه پررنگ زندگی سردار بخش نظامی آن باشد، اما همین بخش هم با همت و مجاهدت همراه است که به حد و اندازه «مسیح بلوچستان » نامور شده است.
شهید والامقام سردار نورعلی شوشتری در خانوادهای مذهبی و کشاورز در سال 1327 در روستای ینگجه بخش سرولایت نیشابور به دنیا آمد، پس از انقلاب به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیشابور درآمد.
سردار شوشتری که افتخار همرزمی شهیدان بزرگواری همچون شهید باکری و شهید برونسی را در کارنامه زرین خود دارد در اکثر عملیاتها با مسئولیتهای مختلف بهویژه فرماندهی محورهای عملیاتی حضوری فعال داشت که هفت بار جراحت شدید و تحمل رنج و درد ناشی از آن ماحصل این حضور فعال و مخلصانه بود.
شهید شوشتری، انسان بزرگی بود که بر اثر بزرگی و عظمت انقلاب، پیدا و کشف شد و میتوان گفت، انقلاب، شهید شوشتری را کشف کرد و به همین دلیل بود که از روزهای اول انقلاب و در حوادث پس از پیروزی انقلاب، ایشان یک رزمنده عاشق و فدایی بود که در خط اول انقلاب حاضر میشد و در عملیات طریق القدس بهعنوان فرمانده گردان از تیپ 25 کربلا، ظاهر شد. وی در رخدادهای کردستان سالهای 58 و 59 و در غائله گنبدکاووس در سالهای 58 و 59 رزمندهای بود که کیلومترها از خانه خود مهاجرت میکرد و در خط مقدم انقلاب حاضر میشد و از انقلاب و تمامیت ارضی کشورش دفاع میکرد، در حقیقت اوج بزرگی آقای شوشتری، در دفاع مقدس پیدا شد.
او همین نقش را در عملیاتهای «فتحالمبین» و «بیتالمقدس» نیز داشت تا اینکه در عملیات والفجر مقدماتی چون در استان خراسان، فرماندهان و رزمندگان زیادی بودند، ایشان را مسئول کردند که "بروید و یک لشکر عظیمی از استان خراسان درست کنید". سردار قالیباف و سردار قاآنی تیمی بود که انتخاب شدند و لشکر 5 نصر با کمک ایشان شکل گرفت و در عملیات والفجر 1 و 2 و 3 شرکت کرد و شهید شوشتری بهعنوان فرمانده تیپ موسیبن جعفر پیشنهاد شد، سپس از فرماندهی گردان، به فرماندهی تیپ ارتقاء یافت. در عملیات والفجر 3 که در مهران انجام شد جنگ بسیار سختی برای آزادسازی مهران صورت گرفت و جنگ سرنیزه و تن به تن شهید شوشتری با سرهنگ جاسم پسرخاله صدام صورت گرفت و با کشته شدن سرهنگ جاسم، این تپه نیز آزاد شد و عملیات مهران، با موفقیت به پایان رسید.
بهکمک او قرارگاه شهید داودآبادی ایجاد شد و عملیاتهایی که در شمال غرب از ماموت گرفته تا والفجر 10 اجرا شد، عملاً با فرماندهی شهید شوشتری همراه بود. فرماندهی لشگر5 قرارگاه نجف، قرارگاه حمزه و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه بخشی از مسئولیتهای این فرمانده بزرگ و شهید والامقام است.
وی از اول فروردین 88 نیز با حفظ سمت، فرماندهی قرارگاه قدس زاهدان را عهدهدار شد و موفق شد با تلاشی پیگیر و مجاهدتی خستگیناپذیر ایجاد اتحاد بین طوایف شیعه و سنی را در این استان به افتخارات خود بیفزاید.
سردار شهید نورعلی شوشتری که سالهای متمادی منصب خادمی افتخاری بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) را نیز عهدهدار بود بارها در جمع همرزمانش گفته بود: «آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود».
شهید شوشتری بسیار خونسرد، آرام و با وقاربود، در عین حال، بسیار هوشیار، زیرک و باهوش بود و میدانست که چه میکند و از ترفندهای مقابلش معمولاً آگاه بود. آرامش و خونسردی، از مهمترین ویژگیهایی است که یک فرمانده در حوادث سخت جنگ، باید داشته باشد تا از سختیها گذر کند. اگر فرمانده بلرزد، همه نیروهای تابع او، دچار دلسردی و ناامیدی خواهند شد. او فرد بسیار صبوری بود.
سردار نورعلی شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده قرارگاه قدس که در تدارک برگزاری همایش وحدت سران طوایف در استان سیستان و بلوچستان بود صبح روز یکشنبه 26 مهر1388 در اقدامی تروریستی در شهر سرباز به فیض شهادت نائل آمد و شهادت وی باعث شد غده چرکین بزرگترین جانی تروریست منطقه عبدالمالک ریگی نیز ریشهکن شود.
بخشی از وصیتنامه شهید شوشتری: «دیروز از هرچه بود گذشتیم ـ امروز از هرچه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود. جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد. آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم "یاحسین، فرماندهی از آن توست"؛ الآن مینویسیم "بدون هماهنگی وارد نشوید". الهی نصیرمان باش تا بصیر گردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم، آزادمان کن تا اسیر نگردیم.»
مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده شهید شوشتری فرمودند: «بعد از جنگ خیلیها به حاشیه رفتند، اما شهید شوشتری همچنان ماندند». ایشان عکسی از شهید را در دستشان گرفتند، مربوط به دورانی بود که از دست حضرت آقا درجه گرفته و پیشانی شهید را بوسیده بودند و حضرت آقا فرمودند؛ «فکر نکنید محاسن سفید پدرتان از سن و سال ایشان است، محاسن ایشان در این اواخر سفید شده است، وقتی مستضعفین را میدیدند، وقتی مشکلات را میدیدند.»