بررسی تاثیر غیبت مادر در رشد کودک
به گزارش گروه جمعیت و تعالی خانواده خبرگزاری رسا، مقام و شخصیت و جایگاه والای مادری در تربیت جایگاه ویژه ای است به طوری که عنوان مادری کمتر از عنوان مدیریت کلی نیست. مادری فنی است که غفلت و اشتباه در آن موجب تباهی نسل و فساد جامعه می گردد و مراقبت از آن جامعه را خیره خواه و متکامل پدید می آورد.مادر دارای دو گونه نقش و تأثیر درباره کودک است:
نقش وراثتی و نقش محیطی. در جنبه وراثت همه آنچه که مربوط به ویژگی جسمی و روانی او و اجداد گذشته است از طریق ژن به طفل منتقل می شود.
صفات و شرایط جسمانی از زشتی و زیبایی، شکل، قد، حتی بیماری های مزمن از گذشتگان به طفل می رسد و این صفات بگونه ای است که در تمام مدت حاملگی و حتی در دوران شیردهی با طفل همراه است در حالی که نقش وراثتی پدر پس از انعقاد نطفه پایان می پذیرد و انتقال بعدی در این دسته از صفات مطرح نیست.
تأثیرات محیطی کودک از مادر بستگی به نگرش زن از مادر شدن دارد. برای عده ای مادر شدن تحمیلی و برای عده ای سعادت و افتخار است. مادرانی که ذهنیت مثبت به مادر شدن خود دارند. تأثیرات مثبتی بر فرزندان خود در رفتار و کردار خواهند داشت تا مادرانی که این ذهنیت را ندارند.
وظایف کلی مادر
به طور کلی وظایفی را که برای مادر در قبال فرزند می توان بر شمرد عبارتند از:الف) وظیفه حمایت یا مراقبت؛ اولین محیط و مکان امنی که کودک احساس می کند دامان مادر است. دامان مادر محیطی است مملوء از محبت و عاطفه و عشق به فرزند که مراقبتی توأم با گذشت و فداکاری مادری در آن دیده می شود. این دستهای پر مهر مادر است که کودک را در زندگی یاری می کند.
کودک در سالهای اول زندگی موجودی است متکی که در حیاتش استقلالی ندارد و در همه جا تابع مادر است و حیات و کمالش و بسیاری از خصایص اش که در بزرگ سالی نشان می دهد به مادر وابستگی دارد و اگر در این سنین مورد توجه مادر قرار نگیرد مضطرب و افسرده می شود.
بسیاری از کج روی ها و انحرفات اجتماعی و رفتارهای نابهنجار از آن کودکانی است که از مراقبت مادر محروم بوده اند. نیز عقب ماندگی های ذهنی و کمبود هوش اغلب برای کودکانی است که روابط عاطفی خود را از دست داده و از مراقبت و محبت مادری بی بهره بوده اند.
ب) نقش تربیتی و هدایتی مادر؛ تأثیر مادر تنها مربوط به جنبه های روانی و اجتماعی نیست بلکه او در آشنا ساختن کودک با جامعه و هدایت و جهت دادن به افکار کودک در زندگی جمعی نقش اساسی دارد. کودک به علت تقلید مطلق در سالهای اول زندگی از مادر، افکار او را به راحتی می پذیرد.(قائمی،۱۳۷۱: ۱۱۳)
هنر مادری در این است که گام به گام با رشد کودک پیش برود و نیازهایش را تأمین کند و زمینه مناسب تربیت را در او ایجاد کند. مادر باید در تربیت خود هدف داشته باشد و اگر هدف نداشته باشد نباید اقدام به تربیت کودک کند. گاهی مادر به فرزند خود با زبان هدایت و گاهی عملی یعنی با رفتار خود حق و راه درست را به کودک نشان می دهد این اصیل ترین و مهمترین راه تربیت است. «یکی از مسائل ظریف در تربیت کودکان ایجاد عادتهای خوب و ریشه کن نمودن عادات بد است که این وظیفه هم از عهد مادر بر می آید.» (حیدری،69:1388)
در ایجاد و ساختن شخصیت کودک مادر نقش اول را دارد. پس از تولد از همان روزهای اول زندگی و از دوران شیر خوارگی، پی ریزی شخصیت کودک در جنبه های مختلف اجتماعی، اخلاقی و عاطفی آغاز می گردد. لذا از همین زمان است که می بایست مادر به شناخت کامل از کودک خود دست پیدا کند.
شناخت کامل از کودک با تعمیق و دقت لازم در بازی ها و گفته ها و رفتارهای او امکان پذیر است و از این طریق است که می توان تمایلات و خواسته های درونی و طرز اندیشه کودکانه او را دریافت و روش درست را برای اصلاح یا بازسازی شخصیت کودک در پیش گرفت.
نقش حضور مادر در تربیت را نمی توان محدود زمانی کرد که کودک می تواند خوب و بد را تشخیص بدهد بلکه از دوران جنینی نیز مادر نقش بسزایی در امر تربیت دارد چرا که کودک ماه ها در رحم مادر با جسم و روح او ارتباط تنگاتنگ دارد و در تمام امور به مادر وابسته است.
همچنین کودکی که در کنار مادرش پرورش می یابد در آینده از ثبات شخصیت سالمی برخوردار بوده و دچار ناسازگاری های اخلاقی نمی شود. نسبت به اطرافیان دارای حس اعتماد بوده و شکست ها را در زندگی بهتر تحمل می کند و استعدادهای خود را بخوبی نمایان می سازد. چنین کودکی در دوران حساس نوجوانی نیز می تواند با مادر رابطه دوستانه و خوبی برقرار سازد و از افتادن در مسیر جرم و جنایت و بزهکاری در امان بماند؛ چرا که مادر با مهربانی به نیازهای عاطفی او پاسخ داده و زمینه ساز به وجود آمدن اعتماد به نفس و استقلال در فرزند می شود. در حقیقت مادر سرمشق و الگوی فرزند و شکل دهند روح و شخصیت اوست.
تأثیرات غیبت مادر در تربیت کودک
کودک باید تا مرحله پایانی کودکی خود با مادر باشد. این ضرورت از چند نظر احساس می شود که مهمترین این ضرورت نقش تربیتی مادر است. بخش اعظم جنبه های شخصیتی، عاطفی، اخلاقی و فکری کودک در دوران کودکی ساخته می شود و مادر در شکل دادن و ساختن آن نقش بسیار مهمی دارد.
اطفال خردسال به جدائی از مادر حساس اند و کمتر می توانند خود را با شرایط به وجود آمده وفق دهند و هر چه به آنها محبت شود برای آنها دلچسب نخواهد بود. کودک مدت ها پس از جدایی از مادر دنیا را فاقد انس و محبت و اعتماد می پندارد.
کودکانی که مادرشان از آنها جدا هستند بیشتر در معرض افسردگی هستند و این جدائی و دوری به شکل های مختلف تأثیر خود را در رفتار و خواب و غذا خوردن و... نشان می دهد. لذا این تصور نادرست است که می گویند کودک خردسال مادر و غیر مادر نمی فهمد و جدایی را می تواند تحمل کند.
بررسی ها نشان داده است که کودکانی که جدا از مادرشان رشد کرده و به دوران نوجوانی رسیده اند، اغلب سخت گیر و مهاجم، نامتعادل، بی عاطفه و لاابالی می شوند. کودک نیازمند به نوازش و محبت واقعی است و کار پرستار و مربی از این حیث کامل نمی تواند باشد.
در جنبه رشد بررسی ها نشان داده است که کودک این چنینی از لحاظ رشد نیز دچار عقب ماندگی می شود و هر چه جدائی بیشتر باشد این جنبه بیشتر است. بخصوص برای کودکی که دارای هوش سرشارتری باشد.
جمع بندی
نقش مادری یک نقش مقدس و در عین مقدس بودن سنگین و دشوار است. مادران کسانی هستند که امر پرورش فرزندان را در دوران حمل و پس از آن بر عهده دارند و به همین خاطر است که باید با اصول تربیتی کودک آشنا باشند تا راهکارهای مناسب تربیتی را برای تربت کودک خود به کار گیرد.
چراکه این مادران هستند که انساها را تربیت می کنند و در واقع آنها سازندگان واقعی جامعه هستند و اگر در این مورد مادران نکات تربیتی را رعایت کنند ما می توانیم جامعه ای عاری از هرگونه مشکلات داشته باشیم. مادران باید در تربیت کودک خود برنامه و هدف داشته باشند زیرا بدون این مورد نمی توانند کودک خود را درست و صحیح تربیت کنند. همچنین باید در رفتار خود با کودک حد اعتدال را رعایت کنند.