حزب توده از نفوذ و جاسوسی تا ورود اندیشههای مارکسیستی به ایران
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، ورود اندیشههای مارکسیستی به ایران، پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷م/ ۱۲۹۶ش، شوروی آغاز شد. در همان سال، عدهای از روشنفکران ایرانی، نخستین حزب کمونیستی ایران را با نام «فرقه عدالت» در باکو (آذربایجان شوروی) تأسیس کردند.( آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۱۴۲)
کمونیستها در دوره رضاشاه پهلوی، بهشدت سرکوب میشدند؛ اما پس از سقوط وی، گروهی که در زمان او به اتهام تشکیل سازمان مخفی اشتراکی و ترجمه کتابهای الحادی زندانی شده بودند، «حزب توده» را در هفتم مهر ۱۳۲۰ هنگام اشغال ایران به دست انگلیس و شوروی، تأسیس کردند. انتخاب نام «توده» برای این حزب، به این دلیل بود که علاوه بر کمونیستها، جبهه وسیعی از مردم را نیز دربر بگیرد.
هفت دوره حزب توده پیش از انقلاب
حزب توده هفت دوره متفاوت را تا پیش از انقلاب اسلامی ایران در تاریخ حیات خود سپری کرد؛ دورههایی که شاید برخی از آنها ارتباط چندانی با یکدیگر نداشته باشند.
دوره نخست؛ از تأسیس تا فرقه دموکرات: این دوره از زمان تأسیس تا آغاز پیدایش فرقه دموکرات، یعنی از 1320 تا 1324 را در برمیگیرد. حزب توده توانست در این دوره، با حمایت شوروی و دخالت احمد قوام، هشت کرسی مجلس چهاردهم را از آن خود کند و فراکسیون توده را تشکیل دهد. حزب توده در این دوره از دیپلماسی شوروی تبعیت میکرد. نقطهعطف این دوره، امتیاز نفت شمال بود. در شهریور 1323 اعضای فراکسیون توده در مجلس با واگذاری هرگونه امتیاز به بیگانگان مخالفت صریح کردند اما در فاصله کمی با سفر کافتارادزه و درخواست امتیاز نفت شمال برای شوروی از هیچ تلاشی برای حمایت از این تصمیم دریغ نکردند و تا برگزاری تظاهرات علیه دولت ساعد پیش رفتند.
این موضع وارونه و همچنین عدمحمایت حزب در سال 1321 از مبارزه مردم علیه قحطی و گرانی ماهیت حزب را برای مردم آشکار کرد. سازمان نظامی حزب نیز در این دوره تاسیس شد که با قیام افسران تودهای که قصد تاسیس پایگاه نظامی در ترکمنصحرا برای روسها را داشتند در خراسان در سال 1324 به خون کشیده شد.
دوره دوم؛ از فرقه دموکرات تا کابینه قوام: اوج فعالیت حزب توده، حضور وزیران منتسب به این حزب در کابینه دوم قوام بود. حزب در این دوره توانست حوزه فعالیتهای خود را به سراسر کشور گسترش دهد اما این روند با سقوط کابینه قوام متوقف شد.
دوره سوم؛ از کابینه قوام تا ترور شاه: این دوره از آذر 1326 تا 15 بهمن 1327 امتداد یافت که در این زمان، دوره طلایی حزب پایان مییابد. تیراندازی فردی بهنام ناصر فخرآرایی به محمدرضا شاه در دانشگاه تهران موجب شد که دولت پهلوی، حزب توده را به توطئهچینی برای ترور شاه متهم کند و مدارکی مبنی بر رابطه سوءقصد کننده با روزنامه مذهبی پرچم اسلام و اتحادیه روزنامهنگاران وابسته به شورایمتحده ارائه نماید. اگرچه دولت وقت، اتهام سوءقصد را به دلیل در اختیار نداشتن مدارک محکم و مستدل مسکوت گذاشت، اما در عینحال با توسل به قانون مصوب سال 1310، حزب توده را بهعنوان سازمانی کمونیستی منحل و غیرقانونی اعلام کرد.
دوره چهارم؛ از ترور شاه تا 1330: از اعلام غیرقانونی بودن حزب تا رد قرارداد الحاقی نفت گس ـ گلشاییان، یعنی از بهمن 1327 تا 1330 چهارمین دوره حیات حزب توده سپری شد. در این دوره رهبران اصلی حزب توده در زندان به سر میبردند اما ده نفر از رهبران حزب که از زمان غیرقانونی اعلام شدن حزب، دستگیر شده بودند، به کمک دو افسر شهربانی عضو سازمان نظامی به نامهای قبادی و رفعت محمدزاده با سازماندهی روزبه و عباسی، از زندان فرار کردند. کیانوری، قاسمی، مرتضی یزدی، جودت و بقراطی که موفق به فرار از زندان شده بودند، به دکتر بهرامی، علی علوی و دکتر فروتن که سه عضو باقیمانده هیأتاجرایی بودند، پیوستند و هیأت اجرایی هشتنفره، در یکی از حساسترین برهههای مبارزه برای نهضت ملی شدن صنعت نفت، زمام امور رهبری را بهدست گرفت.
دوره پنجم؛ از ملی شدن صنعت نفت تا کودتای 28 مرداد: در این دوران با توجه به اینکه زمام امور در دست آیتالله کاشانی و دکتر مصدق بود، حزب شرایط مناسبی برای توسعه پیدا کرد و به گفته دکتر بهرامی، دبیرکل موقت حزب در ایران، بالغ بر ده هزار نفر عضو رسمی در تهران داشت. حزب توده به ابتکار قاسمی و کیانوری از همان ابتدا با شعار ملی کردن نفت به مخالفت برخاست و در جریان نهضت ملیشدن صنعت نفت بهنفع رژیم پهلوی وارد میدان شد. این حزب، با اتخاذ سیاست عدممقاومت در مقابل کودتای 28 مرداد، یکی از عوامل مهم بازگشت رژیم پهلوی به عرصه قدرت بود.
دوره ششم؛ از کودتای 28 مرداد تا متلاشی شدن حزب: این دوره با کشف سازمان نظامی حزب توده و متلاشی شدن تمام سازمانهای علنی و مخفی حزب تا سال 1334 به پایان میرسد. این دوره همانند دوره سوم علاوه بر افول حزب، به شکست و ورشکستگی اخلاقی و سیاسی حزب و رهبری و سازمانهای وابسته به آن انجامید.
دوره هفتم؛ فرار از ایران: این دوره، دوره بیم و امید و دوره اضطراب برای حزب توده بود؛ چه آنکه از یکسو خود را در حال تجزیه میدید و از سوی دیگر امیدوار بود که با سرنگونی رژیم پهلوی بتواند سهمی از قدرت بهدست آورد؛ غافل از آنکه انقلاب اسلامی ایران، جایی برای وابستگان به قدرتهای شرقی و غربی در نظر نگرفته بود و این حزب نیز همچون سایر احزاب و گروههای وابسته به بیگانگان باید غزل خداحافظی میخواند. در این دوره همچنین تلاشهایی در خارج از کشور برای فعالیت حزب انجام گرفت و کمیته مرکزی حزب توده در آلمان شرقی تشکیل شد.
حزب توده پس از انقلاب اسلامی
با اوجگیری نهضت اسلامی در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، حزب توده سعی کرد خود را در مسیر انقلاب نشان دهد تا در صورت بروز تحولات انقلابی، سهمی از آن ببرد؛ اما مخالفت امامخمینی با جریانهای مارکسیستی و کمونیستی و همراستا ندانستن آن با دیدگاههای توحیدی اسلام، مجالی برای بهرهبرداری حزب توده از حرکت انقلابی مردم ایران باقی نگذاشت؛ ضمن اینکه بروز برخی دگرگونیهای اجتماعی، انشعابهای صورتگرفته درون حزب، مرگ، پیری و کنارکشیدن رهبران و ضربات سخت نیروهای امنیتی رژیم پهلوی و تبلیغات گسترده علیه آن، توان ایفای نقش گسترده در دوران اوجگیری انقلاب را از حزب گرفت.( آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۵۵–۵۵۷)
امامخمینی با معرفی نهضت مردم ایران به عنوان حرکتی صددرصد اسلامی که تنها به دست روحانیان و با پشتیبانی ملت پیریزی شده، حزب توده را فاقد هر گونه نقشی در انقلاب دانست و معتقد بود برخی جریانها، گروهها و احزابی مانند حزب توده در آستانه انقلاب به تکاپو افتادهاند تا از آن بهرهبرداری کنند. ایشان با نقد عملکرد دولت شوروی و ماهیت استعماری و منفعتطلبانه این نوع دولتها که خاستگاه فکری حزب توده بهشمار میآمدند، اعتقاد داشت هدف مبلغان طرفدار شوروی در ایران، تبلیغ ضد دین و روحانیت است تا مردم را از این دو جدا سازند و از این طریق، منافع خود را با غارت کشور تأمین کنند. ایشان با رد ادعای سران کمونیسم دربارهٔ خدمت به تودهها، عقیده داشت دولت شوروی بیشتر از حکومتهای دیگر، مردم را تحقیر میکند. نشانه این مسئله هم نظر لنین برای به دریاریختن افراد ضعیف و ازکارافتاده و زندگی اشرافی استالین بود؛ چنانکه ایشان عنوان حزب توده را نیز بیمحتوا میدانست و بر آن بود تودهای، زمانی معنا پیدا میکند که برای مصالح مردمِ خود، فعالیت کند نه برای تأمین منافع بیگانگان.(امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۱۶–۵۱۷ و ۷/۳۲۹)
با پیروزی انقلاب اسلامی، حزب توده در اعلامیهای در دوازدهم فروردین ۱۳۵۸، از سرگیری فعالیتهای رسمی خود را اعلام کرد؛ اما چون به دلیل دوری چندینساله از صحنه سیاسی کشور، پایگاه خود را حتی در میان روشنفکران از دست داده بود، سعی کرد برای کسب مشروعیت سیاسی و ادامه حیات، به پشتیبانی از انقلاب و رهبری آن بپردازد.
نفوذ و جاسوسی حزب توده
یکی از بزرگترین اقدامات حزب که با افشای آن ماهیت حزب آشکار شد، جذب ناخدا ابراهیم افضلی، فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که در آذر ۱۳۶۲ بازداشت، محاکمه و اعدام شد.
شوروی از ناخدا ابراهیم افضلی میخواست موشکهایی که آنها زمان جنگ تحمیلی در اختیار رژیم بعث عراق گذاشته و به سمت شهرهای ایران شلیک میشد، میزان تخریب آن را به حزب توده گزارش دهد. بعد همچنین از او میخواستند سلاحهایی که ایران در اختیار دارد را شناسایی کند. حتی قراردادهای خرید سلاح را به حزب گزارش دهد. با هماهنگی افضلی یکی از اعضای حزب توده از اسناد نظامی ایران تصویر تهیه کرده بودند. یکی از افراد به نام گاگیک آوانسیان از اعضای کمیته مرکزی حزب بود و به صورت رسمی جاسوس کا.گِ.ب بود. او داخل حزب نمی رفت و در بیرون از حزب قرارهای خود را میگذاشت. مثلا خیابان آیتا... طالقانی کنار فلان چنار، سر فلان کوچه، یک نامهای میگذاشت. بعد از لحظاتی یکی از طرف سفارت شوروی میآمد و برگه را برمیداشت. نکته جالب اینجاست که با بازداشت اعضای اصلی حزب توده، ۱۸ جاسوس رسمی اتحاد جماهیر شوروی از ایران اخراج شدند.
دادستانی کل کشور نیز در اطلاعیهای اتهامات حزب توده را جاسوسی، سرقت و نگهداری اسلحه، ارتباط با گروههای محارب و اخلال در کارخانجات اعلام کرد. سران حزب نیز پس از بازداشت، نخست اتهام جاسوسی را رد کردند؛ ولی پس از چندی به جمعآوری سلاح و در اختیار قراردادن اطلاعات فنی هواپیمای F۱۴ به شوروی اعتراف و ادعا کردند جمعآوری سلاح و جذب نیروهای نظامی نه با هدف توطئه علیه جمهوری اسلامی بلکه با هدف دفع تهدیدات بودهاست. در همان زمان، نورالدین کیانوری، از رهبران حزب در مصاحبهای تلویزیونی به جاسوسی برای شوروی اعتراف کرد. اعضا و سران حزب پس از محاکمه و اعتراف به جرایم خود ازجمله جاسوسی برای اتحاد شوروی، به زندان محکوم شدند و حزب نیز رسماً از اردیبهشت ۱۳۶۲ منحل شد و تنها بقایایی از آن در خارج از کشور با انتشار نشریه «راه توده» به فعالیت ادامه دادند.(قوچانی، جمهوری مقدس، ۲۳–۲۵)
نمونه تاریخی از نفوذ حزب توده
یکی از افراد مطلع در خاطره ای درباره نفوذ حزب توده چنین بیان می کند: «سال ۵۸ وقتی نیروهای مردمی برای عضویت به سپاه پاسداران مراجعه میکردند، پرسشنامه هایی در بحثهای عقیدتی به افراد داده میشد که برای پاسخ به آنها باید ۱.۵ساعت زمان میگذاشتند. چون اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بود و افراد اطلاعات زیادی در مورد مباحث اعتقادی نداشتند، نمرات آنها نمرات مناسبی نمی شده است اما یک نفر در امتحان نمرهاش ۲۰ میشود. مسئولان گزینش به این فرد شک میکنند. چگونه است که یک نفر این همه اطلاعات کامل و جامع از پرسشنامه داشتهاست. بعد از بررسیهای فراوان و تحقیقات لازم، متوجه میشوند که او عضو حزب توده است. بعدها فهمیدند که حزب به پرسشنامههای سپاه دسترسی پیدا کرده و آن را در اختیار برخی اعضای خود گذاشته تا بتوانند به راحتی عضو سپاه بشوند. البته این را بگویم در ستاد سپاه پاسداران نفوذی حزب توده نداشتیم اما در سپاه تهران، بسیج یا حزب جمهوری اسلامی نفوذی حزب توده داشتیم که مرتب طرح و پیشنهاد میدادند و شناسایی و بازداشت هم شدند.»