استکبار از نهضت ملی تا تسخیر سفارت
یک از مسائل و حوادث مهم در زمان انقلاب اسلامی تسخیر سفارت آمریکا است. تحلیل های گوناگونی در این باره از سوی افراد مختلف از این مساله ارائه شده است از این رو خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، به گفتگو با حجت الاسلام روح الله جلالی، پژوهشگر حوزه انقلاب اسلامی و مطالعات سیاسی پرداخته است.
سوال_ پیشینهی اختلافات آمریکا با ایران چیست و آیا اساسا مسالهی اختلاف ایران و آمریکا در طول سالهای انقلاب اسلامی به جهت تسخیر سفارت آمریکا در سال پنجاه و هشت است؟
بسم الله الرحمن الرحیم برخی این تصور را دارند که خب اختلافاتی و مشکلاتی بوده بین ایران و آمریکا بوده، اما اوج این مشکلات در سال پنجاه و هشت و بعد از تسخیر سفارت آمریکا اتفاق افتاده است. من میخواهم مقداری بازتر به ماجرا نگاه کنیم. مسالهی ما فقط مسئله ایران نیست؛ اگر بخواهیم دقیقتر نگاه کنیم، باید مکالمه بین آقای کارتر و آقای ترامپ را بررسی کنیم که خطاب به ترامپ میگوید: ۲۴۵ سال از تاریخ ایالت متحدهی آمریکا میگذرد و بیش از ۲۲۰ سال از آن را درجنگ بودیم!
اصولا آمریکا معروف است که سیاستهای داخلی خودش را در مورد دنیا اجرا میکند. یعنی قوانین حتی داخلی آمریکا برای محاکمهی سایر انسانها در سراسر دنیا استفاده میشود؛ و سیاستهای خارجیاش را اساسا با زور حل میکند. این زور میتواند جنگ یا تحریم باشئد و از این طریق مسائلش را حل میکند. قوانین به جای اینکه در خدمت مستضعفین و در خدمت کشورهای ضعیفتر باشد، در خدمت کشورهای قدرتمند خصوصا آمریکا است. اصولا قوانین و عرف بین الملل در خدمت آنها است.
به طور مثال در همین برجام، آمریکا یک طرفه از میزی که ۴ طرف قدرتمند داشت با وجود مخالفت طرفهای دیگر مذاکره خارج شد. حتی اگر بگوئیم ایران از لحاظ بینالمللی کشوری است که خلاف جهت آب حرکت میکند، معاهده پاریس که برای گازهای گلخانهای بود چه توجیهی دارد؟ بیشترین کشوری که گازگلخانهای تولید میکند آمریکا است، اما یک تنه از آن خارج شد. یا پیمانهای دیگر که یه طرفه خارج شده اند و کسی نمیتواند با او برخورد کند. چرا؟ به این دلیل که بخش بزرگی از اقتصاد دنیا و سازمانهای بین المللی به دست اوست. نظامهای پولی و مالی را خوب بلد است. قدرت نظامی و پایگاههای نظامی زیادی دارد. در آبهای آزاد قدرتمند است و به دلیل همین قدرتش قلدری میکند.
سوال_ در مورد رخدادهای داخل ایران آمریکا چه نقشی داشت و آیا دشمنی با ملت ایران از زمان انقلاب اسلامی آغاز شده است؟
آمریکا زمانی که ایرانیها به او چشم دوستی داشتند، با ایرانیها دشمنی کرد. نه ماجرای پرچم است نه ماجرای سفارت و نه هر مسالهی دیگری. وقتی که آقای دکتر مصدق روی آمریکاییها به عنوان نیروی سوم بین انگلیس و شوروی که سابقهی چپاول ایران را نداشته باشد حساب کرد غافل از اینکه آمریکا خیلی زیرکانه در مسیر تبدیل شدن به کشوری است که از شوروی و انگلیس در چپاول و استکبار با یک نقاب کاملا جدید پیشی میگیرد. طبیعتا ایالات متحده وارد شد و اولین کشوری بود که در ماجرای نهضت ملی نفت به انگلستان در مبارزه با ایران کمک کرد. انگلیس وارد فضای نظامی شد و کشتی و چترباز آورد که با فتوای جهاد آقای کاشانی روبرو شد و به همین دلیل از اقدام نظامی مخنصرف شد لذا به سمت تحریم ایران رفت و حتی برخی کشتیها و نفتکشهای ایران را ضبط و توقیف کرد. اولین کشوری که به انگلستان در تحریم ملت ایران کمک کرد، ایالات متحدهی آمریکا بود. اینجا دیگر جمهوری اسلامی یا آخوندها نیستند.
ما یک گرفتاری داریم که مدام میگویند ۴۴ سال! ما اگر به تاریخ معاصرمان نگاه کنیم، اتفاقا از زمانی که اثر قلدری آنها معکوس میشود، در همین ۴۴ سال است این که چرا نهضت ملی شدن شکست یکی از مهمترین دلایلش، تحریمهای کمر شکنی است که انگلیس و پشت سر او آمریکا و سایر کشورها به تبع این کشور وضع کردند. چرا؟ این جامعه شهید داده بود؛ در میدان بود؛ این همه زحمت کشیده بود، میخواست ثروت خودش را برگرداند. انقلابها و نهضتها دلایل متعدد دارد؛ این نهضت استقلال طلبانه و البته به خاطر ثروتهای ملی بود. دیدند وضع از لحاظ اقتصادی خیلی بدتر شد. زمانی اوراق قرضه دادند؛ پول چاپ کردند، اما موفق نبود. وقتی که اقتصاد خراب میشود مخالف زیاد میشود؛ مثل همین الان که میگویند حکومت اسلامی جوابگو نیست. بلاهایی که قدرتهای جهانی سر ما آوردند که بعضی ادعا دارند میلیاردها دلار فقط عدم النفع به هم زدن قراردادهای بینالمللی از طرف آنها است، اگر این میلیاردها دلار ثروت دست کشور بود، کشور با قدرت پیش میرفت.
کشور استکباری زور دارد و با زورش میخواهد تو را درس عبرت کند. به هر حال در صنعت نفت اولین کشوری که کمک کرد آمریکا بود و بعد ماجرای دخالت نظامی در سقوط دکتر مصدق که حالا به کودتای بیست و هشتم مرداد معروف شده است که در همین عنوان هم بحث است که اگر مصدق مجلس را منحل کرد طبق قانون اساسی عزل و نصب نخستوزیر به دست شاه خواهد بود. آیا اینجا کودتا بود؟ چون از عناصر کودتا غیر قاونی بودن است یا اینکه نه خود مصدق کاری کرد که قانونا بشود او را عزل کرد؟ که شاه وقتی دید تمکین نمیکند از ارتش استفاده و او را عزل کرد. خیلی از حتی ملیها اعتقاد دارند خود مصدق راهکار قانونی برای سقوطش به شاه داد و آمریکاییها هم او را کمک کردند. آمریکاییها اینجا دولت مردمی و ملی مصدق از پشت خنجر و زمین زدند بیست و پنج سال استبداد مطلق بر ایران حاکم کردند.
سوال_ این روش صرفا در ایران و ماجرای نهضت ملی شدن نفت و دولت مصدق اجرا شد؟
بارها در کشورهای مختلف که فرصت نیست شرح بدهیم آمریکاییها با کودتا دولتهای انقلابی و نهضتهای مردمی را کنترل کردند. بینید نهضت مردمی پول، رسانه و سازمان به معنای قدرتمنداش ندارد. بیشتر یک شبکه انقلابی مخفی است. انقلابها و نهضتهای بالاخره برای اینکه حکومت آنها را سرکوب نکند، بسیاری مخفی هستند و با یک دیگر ارتباط قوی ندارند، اما طرف مقابل دارد. آمریکا از قدرتش استفاده میکرد و نهضتها را زمین میزد و یا منحرف میکرد. کما انگلیس در مشروطه این کار را کرد؛ از دل مشروطه استبداد مطلق حاکم شد. _همان چیزی که شیخ شهید میدید_ بعد هم این پیشینهها در چشم مردم ایران مشهود بود. ماجرایی که معروف شد به کاپیتولاسیون که از لحاظ علم حقوق یا روابط بین الملل این کاپیتولاسیون نبود.
سوال_ پس آنچه که مشهور به کاپیتولاسیون است چیست؟
کاپیتولاسیون مربوط به اتباع است. آنچه که امام میفرمایند مربوط به مستشاران است؛ لذا امام دقت بفرمایید در سخنرانیهای دههی چهل از لفظ کاپیتولاسیون استفاده نمیکند و خیلی جالب است امام به چندین نفر از کانالهای مختلف سپرده بودند که از مجلس این قانون را در بیاوردند که دقیقا ماهیت این قانون چیست. کاپیتولاسیون همان پیمان وین است که ما الان هم داریم که دیپلمالتی که به کشور خارجی سفر میکند، مصونیت دارد. چون هر کشوری دشمن دارد به طور مثال آقای رییسی که میگویند ایشان در پرونده اعدامهای دهه شصت حضور داشته و پروندهی باز در دادگاه لاهه دارد. خب ایشان چطور به نیویورک سفر کند؟ یک مصونیتی باید داشته باشد که در پیمان وین است. اینها آمدند و یک الحاقیه به پیمان وین تصویب کردند لذا اصطلاح درستش الحاقیهی پیمان وین میشود. این الحاقیه تخصیص اکثر بود. ما مشکل ما توریستهایی که وارد ایران میشدند نبود؛ مشکل چند دههزار مستشار امریکایی بود که در سراسر کشور حضور داشتند. تیمسار آذر برزین ویدئوی او که میگوید اینها نه تنها تخصص داشتند بلکه حقوق از بیتالمال و خزانه کشور میگرفتند. بسیار حقوقهای سنگین، درآمدهای کلان، تخصص پایین، خیانت، ظلم و تجاوز به حقوق مردم که حالا بعضی اصطلاحات رکیک به کار میبرد و مردم اینها را میدیدند و واقعا خشمگین بودند.
ماروین زونیس در کتاب شکست شاهانه میگوید: انگارهای در ایرانیها ایجاد شده بود که بدون خواست غربیها، انگلیس و آمریکا در ایران هیچ اتفاقی نمیافتد و اینها میتوانند همه چیز را تغییر بدهند و به هم بزنند. این خشم و استکبار ستیزی بود. امام حتی بر علیه این الحاقیه پیمان وین سخنرانی کرد؛ لذا ببینید مثال امام این است که میگویند یک سرباز آمریکایی شاه شما را زیر بگیرد سیلی بزند. اینها در دانشگاهها، آموزش و پرورش، مراکز نیروهای مسلح و صنایع بودند و تخصص خاصی هم نداشتند و در واقع جاسوسی میکردند و دستگاهها را به عهده میگرفتند. آمد تا سال ۵۸ و آن موقع این خشم برخلاف تبلیغی که یه عده میکنند که انقلاب ایران چیزی به اسم استکبار ستیزی داخلش نبود، با قاطعیت و با شدت ما مواجه هستیم با یک درگیری سنگین یک جامعه با این دشمن، از تمام گروهها، مارکسیستها لیبرالها، حتی لیبرالهایی که طرفدار رابطه با آمریکا بودند، قبول داشتند آمریکا در خصومت و دشمنی با آمریکا شکی نیست. مذهبیون و طیفهای مختلف در این اختلافی نبود.
سوال_ از نظر شما با این اوصاف حمله به سفارت آمریکا را کار صحیحی میدانید یا خیر؟
اختلاف است که این کار درست بود یا غلط بود. یه عده میگویند یکی از بزرگترین خطاهای ما بود. ما اشتباه بزرگی کردیم. چهرهی انقلاب را به شدت در دنیا تاریک و به قول امروزی طالبانی کردیم. ما نشان دادیم حقمان است که بدترین تحریمها و بدترین جنگها خلاصه سراغمان بیاید و باید کنترل شویم. یعنی یک کشور غیر قابل کنترل و غیرقابل مهار خودمان را جلوه دادیم. یک عده گفتند که این باعث جنگ تحمیلی شد.
سوال_ واقعا حمله به سفارت آمریکا باعث جنگ تحمیلی شد؟
یک عده میگفتند که فرض کنیم که هیچ بلایی هم سرمان نمیآمد از لحاظ اخلاقی، قانونی و شرعی ما که مسلمان هستیم و کسی را پناه دادیم میتوانستیم او را اخراج کنیم. به چه دلیلی با اینها برخورد کردیم؟ باید نحو دیگری با آنها برخورد میکردیم. یه عده هم میگویند نه لازم بود. جلوی کودتا را گرفت. هیمنهی امریکا را شکست و درسی بود برای سایر ملتها و برکاتی داشت و اسنادی ما رسید که خیلی به ما کمک کرد. اما باید یک مقدار واقع نگر بود و حقیقت را دید. ببینید شرایط ایران در سال ۵۶ یک شرایط کاملا انقلابی است. شرایطی است که کاملا متفاوت است با اینکه بخواهیم با عینک سال ۱۴۰۲ به آن نگاه کنیم. یک فضایی است که بالاخره دیپلماسی و نحوه رویکردمان به دنیا دهه به دهه رشد و تغییرپیدا کرده است. مساله اینجا بود که سه روز بعد از پیروزی انقلاب چریکهای فدایی خلق و یک طیفی از مارکسیستها رفتند و سفارت آمریکا را اشغال کردند. آمریکاییها در یک سالنی جمع شدند و آنها هم آنجا را محاصره کردند. از امام سوال پرسیده شد و امام قاطع گفت بیرون بریزیدشان! آقای ابراهیم یزدی وزیر خارجه وقت از طرف دولت موقت در صحنه حاضر شد و با چریکهای فدایی خلق صحبت کرد و آنها را راضی کرد که سفارت را ترک کنند و تضمین داد که دیگر این اتفاقات تکرار نمیشود.
تا رسید به پاییز سال ۱۳۵۸؛ نکتهای که خیلی از افراد متذکر آن شدهاند این است که خود آمریکاییها پیشبینی میکردند که سفارتشان با راه دادن شاه اشغال خواهد شد. وزیر خارجه آمریکا و چند تن دیگر از مشاوران به شدت مخالف بودند آمریکا شاه را راه بدهد؛ و جالبه یکی از آنها میگوید اگر این کار را بکنیم، هم انسداد دیپلماتیک با ایران رخ خواهد داد و هم اینکه قطعا سفارت آمریکا اشغال خواهد شد. خیلی کیسینجر، راکفلر و بقیه همه موافق ورود شاه بودند؛ به این دلیل که شاه هم پیمان ما بوده ما باید حمایت خود را نشان بدهیم و الا درس عبرت خواهد شد اگر چه که همان شد.
سوال_ پس به دلیل اینکه اسناد داخل خرد کن ریخته شده بود این حمله را سفارت پیش بینی میکرد؟
حتما، ولی آنها از زمان تصمیم برای ورود شاه پیشبینی این اتفاق را میکردند. به همین دلیل در سفارت آماده بودند؛ دفعهی قبلی هم که چریکها و مارکسیستها وارد شدند در جا اسناد را خرد کردند آماده بود که در آنجا یه دور اسناد از بین رفت. به هر حال در زمانی که شاه خارج از ایران بود که البته به گفته فرح با وضع بدی هم در بیمارستان روانی تحت نظر و معالجه بود. شاید به این خاطر بوده است که تامین امنیت بیمارستانهای روانی نسبت به بیمارستانهای عمومی که رفت و آمد زیادی دارد راحتتر است و نخواستند او را تحقیر کنند که البته نمیشود خیلی صریح و راحت قضاوت کرد. ولی خود فرح خیلی بهم ریخته بود میگوید از مدل پنجرهها و نردهها و اون فضا که بعد فهمیدم بیمارستان روانی است خیلی به هم ریختم، در همین اثناء این انفجار در ایران ایجاد شد. رفتند سفارت را گرفتند و امام فرمود کاری خوبی کردید؛ نگهش دارید.
سوال_ به نظر شما اگر امروز هم این اتفاق میافتاد به همان صورت با آنها برخورد میشد؟
من به نظرم سفارت آمریکا یک تجربهای بود که معلوم نیست اگر پنج سال یا ده سال بعد اتفاق میافتاد، ایران با این مسئله به همین صورت برخورد میکرد. موافق و مخالفانی دارد. خود من به این نتیجه رسیدم که اینکه مردم و انقلابیون اولش بروند وارد شوند، سه روز نگه دارند، اسناد را بگیرند و هیمنه آمریکا را بشکنند، همان انقلاب دومی بود که امام فرمود، اما حدسم به عنوان کسی که خیلی راجع به این قضیه مطالعه و بحث و بررسی داشته این است که ۴۴۴ روز نگه داشتن این پنجاه و دو نفر که البته در شرایطی کاملا محترمانه نگهداری شدند، امکانات کامل به آنها داده میشد؛ بازی میکردند و توهین به ایشان نمیشد که فیلم آن هم موجود است، طولانی بود.
با اینکه ما زنها و سیاهپوستها را ابتدا آزاد کردیم، ولی آن ۵۳ نفری که ماندند طول کشید. یعنی ما باید در یک هفته الی دو هفته این قضیه را جمع میکردیم. آقای مهدوی کنی با قاطعیت موافق همین نظر بودند. ایشان میگوید اگر ما تجربه این ۴۴۴ روز را داشتیم، نمیگذاشتیم کار به اینجا کشیده بشود.
امام امور کارمندان سفارت را به مجلس سپردند و نمایندگان هم میخواستند آبرومند مسئله خاتمه یابد. خب کارتر در انتخابات بابت این عملیات و طبس شکست خورد، اما مقداری ماجرا طول کشید. این طول کشیدن به نظرم نقطهای است که قابل تامل است.
سوال_ تسخیر سفارت و ۴۴۴ روز نگه داشتن دیپلماتها چه تاثیری در چهره بین المللی جمهوری اسلامی داشت؟
به هرحال ما یک سری قواعد بینالمللی داریم. ما در عراق زمانی که شیمیایی میزدند، سفارت داشتیم یا سفارت آمریکا در آلمان جاسوسی میکرد، ولی آلمان حتی سفیر را به کاردار تقلیل نداد. طرف مقابل طبق صلاحدیدش عمل میکند؛ یا ۲۴ ساعت، ۴۸ ساعت فرصت میدهد تا سفارت را تخلیه کنند و سفارت را میبندد یا به گونهای با هم کنار میآیند. چرا که قطع رابطه، حذف فایده میکند و بررسی میکنند که قطع رابطه هزینه بیشتری دارد یا عدم آن. در هر معمولا به صورت نظامی مسئله را حل نمیکنند. نگه داشتن اینها از آن به بعد برخورد حکومت با سفارت میشد و طولانی شدنش به صلاح نبود. تنها نتیجهای که به آن رسیدم این بود که نگه داشتن آن در فضای انقلابی رقم خورد که اصل آن هم کار درستی بود.
سوال_ آیا امام به عنوان رهبر سیاسی یک کشور راضی بود که به سفارت آمریکا حمله کنند و تسخیر شود؟ اولین نفری که خبر تسخیر سفارت را به امام داد چه کسی بود؟
بعد از تسخیر در واقع امام مطلع شد و فرمود جای خوبی را گرفتید. آقای موسوی خوئینیها گفت که من خبر تسخیر را به امام میگویم. قبل از تسخیر به این جهت که دانشجویان را از اطلاع دادن به امام منع کرده بود، دانشجویان از ایشان خواستند که به امام اطلاع دهد. ایشان گفت امام در هر صورت قطعا باید بگویند نه! به نظر من اگر امام راضی نیست به امام اطلاع ندهیم و این اتفاق بیفتد تا امام در عمل انجام شده قرار بگیرد! این هم باز جای تامل دارد. در بحث ولایتپذیری و یا بحث مساله سازی برای کشور، شاید امام با اصل ورود به سفارت مخالف بود؛ نه اینکه بروید و بعد من بگویم بیرون بروید.
نکتهی بعدی این که امام میفرمایند بمانید و بعد میخواهد تصمیمگیری بشود _ما تجربه داشتیم که آمریکا زمانی که سفارت در دست اوست چه کار میکند_ در بین شخصیتهای انقلابی هم اختلاف بود؛ آقای مهدوی میگفت من به عنوان وزیر کشور وظیفهی تامین امنیت را بر عهده دارم و مخالفم. شهید بهشتی هم گفت من تا ساعت دیگر که امام نظر نداده اند نظرم را میگویم و قاطع مخالفم. حضرت آقا و آقای هاشمی در سفر حج بودند و ایران نبودند و از رادیو خبر را شنیدند. به هر حال طبق صحبتها قرار شد بروند و با دیپلماسی مساله را حل کنند که دیپلماسی طول کشید.
سوال_ آیا تسخیر سفارت آمریکا باعث حمایت این کشور از صدام و آغاز جنگ تحمیلی شد؟
جنگ چیزی نیست که طرف مقابل در یک ماه، دو ماه، سه ماه یا پنج ماه تصمیم بگیرد. عراق قبل از انقلاب هم به ایران حمله کرده بود و به دنبال این بود. خلاصه با واسطهگری الجزایر و آمریکا و بقیه کاری کردند که قرارداد الجزایر نوشته و مساله حل شود. صدام در هر صورت حمله میکرد؛ بنایش بر حمله به ایران بود چرا که در ایران تازه انقلاب شده بود و ضعیف بود. در هر صورت صدام متجاوز بود. بعد از ایران به کویت حمله کرد و به دنبال عربستان و جاهای دیگر هم بود. با اینکه کویت سفارتی را نگرفته بود!
آمریکاییها وقتی میخواهند با یک کشور برخورد کنند، بهانه لازم ندارند و این را تاریخ ثابت کرده است. الان هزار برابر اول انقلاب با آمریکا بهانه برای جنگ داریم. مساله الان فلسطین و حزب الله لبنان هست. پهپادشان را زدیم و نیروهایشان پس از ورود به آبها ایران را گرفتیم. ما الان هزار برابر سفارت برای آمریکا بهانه داریم، اما یک تیر هم به سمت ایران شلیک نمیکند. جنگ ایران و عراق هم یک چیز حتمی بود گر چه که شاید سفارت یه مقدار سرعتش را زیاد کرد والا اصل جنگ سر جایش بود.
سوال_ تحریمها چطور؟ آیا به جهت طولانی شدن حضور دیپلماتها در ایران آمریکا به تحریمهای بین المللی ایران روی آورد؟
من نظرم این است که، چون ماهیت انقلاب اسلامی در تضاد با ماهیت آمریکایی است و در استکبار، برده داری نوین، اسلامهراسی و مخالفت با دولت قدرتمند اسلامی با ایران در نقطه عکس قرار دارد، در هر صورت با ما برخورد میشد و تحریم میشدیم؛ و صرفا در قضیه تسخیر سفارت آمریکا تکلیفمان مشخص شد.
سوال_ با توجه به تسخیر سفارت آمریکا در اوایل انقلاب و اتفاقاتی که در چند سال اخیر برای برخی سفارتخانهها در تهران رخ داده است آیا سیاست کلی جمهوری اسلامی در حوزهی دیپلماسی تغییر و تحولی پیدا کرده است یا خیر؟
قطعا تغییر و تحول دارد. ما بعد از قضیه سفارت آمریکا، یک قانون نانوشتهی قاطعی بود برای رعایت کردن پروتکلهای بینالمللی. هربار که تجمعی صورت گرفته، شده از ورود به سفارت یا آسیب سفارت جلوگیری قاطع و سرسختانه شده است. بعضی موارد هم نه؛ داخل سفارت هم شده اند، ولی بلا استثنا ایران خسارت داده است؛ و اگر حوادثی مثل ماجرای سفارت عربستان یا سفارت انگلیس رخ داده، حتما وزیر خارجه بابت مسئله عذرخواهی کرده و غرامت پرداخت کرده است. ایران تا امروز در این مورد کاملا طبق قانون عمل کرده است. حتی خیلی از این برنامهها از شروعش اجازه نداشتند و جلویش گرفته شد. برنامهی ایران این بوده است که به هیچ وجه این ماجراها نباشد و الان هم اگر به سیاست خارجی ایران نگاه کنید، در معاهدات کسی نمیتواند ایران را به پیمانشکنی متهم کند. در همین برجام آژانس انرژی اتمی بیش از ۱۳ بار اعلام کرد ایران به تمام تعهداتش عمل کرده است. اما آمریکاییها بارها پیمانشکنی کردند. میگویند قلدری هست؛ قرار میذارن و قرار میشکنند. ایرانیها هم این را میدانستند، ولی به هر حال در فضای انقلاب این اتفاق شکل گرفت. به طور کلی در فضای ثبات و تجربهی سازمانی و نظاممند و نظام سیاسی قدرتمند و مجرب سعی شده است که این مسائل کنترل شود و اگر اتفاق افتاد جبران خسارت شود تا مسئله حل بشود.