۰۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۰
کد خبر: ۷۵۰۳۶۹
در نشست نقد و بررسی سیاست های فرهنگی دولت سازندگی مطرح شد؛

غفاری فر: هاشمی یک اسپانسر بود تا ایدئولوگ/ فیض افرا: اقتصاد سرمایه داری هاشمی فرهنگ غیرانقلابی را گسترش داد

غفاری فر: هاشمی یک اسپانسر بود تا ایدئولوگ/ فیض افرا: اقتصاد سرمایه داری هاشمی فرهنگ غیرانقلابی را گسترش داد
حجت الاسلام غفاری و دکتر فیض افرا در نقد سیاستهای فرهنگی دولت سازندگی، آن مرحوم را اسپانسری اقتصادی معرفی کردند که با رواج اقتصاد سرمایه داری در ایران سبب رسوخ فرهنگ سرمایه داری و مصرف گرایی شد.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، نشست «نقد و بررسی تکنوکراسی و سیاست های فرهنگی و اجتماعی دولت سازندگی در ایران» با حضور حجت الاسلام حسن غفاری فر عضو هیأت علمی دانشگاه باقرالعلوم و دکتر داوود فیض افرا عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد، عصر چهارشنبه در خبرگزاری رسا برگزار شد.

این نشست از سلسله برنامه های «عصرانه گفتگو» بوده و با هدف بررسی مسائل فرهنگی و اجتماعی برگزار شده است.

غفاری فر: هاشمی یک اسپانسر بود تا ایدئولوگ/ فیض افرا: اقتصاد سرمایه داری هاشمی فرهنگ غیرانقلابی را گسترش داد

حجت الاسلام غفاری فر با تشریح مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در پایان عصر پهلوی و انتقال این مشکلات به عصر ابتدای انقلاب، از اضافه شدن جنگ، ترور، جدایی طلبی به همراه انتظارات فزاینده مردمی به این مشکلات سخن گفت و تأکید کرد که بررسی کارنامه هاشمی رفسنجانی بدون لحاظ این مشکلات اخلاقی نیست.

وی با طرح تاریخچه ای مختصر از زندگی هاشمی رفسنجانی، او را در میان انقلابیون به یک «اسپانسر» تعبیر کرد و تأکید داشت که هاشمی مانند آقایان بهشتی، مطهری، خامنه ای یک ایدولوگ نبود بلکه یک سردار اقتصادی بود.

این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به عوامل بی ثباتی در عصر ابتدایی انقلاب، به چند مورد از موارد اختلاف نظر هاشمی و ایستادن وی مقابل توصیه و تصمیم امام سخن گفت و همراه امام نبودن را از ویژگی های شخصیتی وی دانست.

وی در خصوص تأثیرات فرهنگی و اجتماعی عصر سازندگی، حرام خوری فرهنگی را سبب بسیاری از مشکلات دانست و نماد آن را نیز محمدعلی زم معرفی کرد که به روح الله زم ختم شد.

دکتر فیض افرا نیز با اشاره به طلایی بودن عصر آغاز دوران سازندگی از جهت ریل گذاری صحیح و انقلابی، اقدامات اقتصادی هاشمی را پایه گذاری دوباره سرمایه داری و نئولیبرالیسم در ایران دانست که خلاف مشی انقلاب بود.

وی تکنوکرات ها و فن سالاران را همان روشنفکران غرب زده ای دانست که به آرمان های انقلاب باور نداشته و بر روی شخصیت هاشمی رفسنجانی تأثیرگذار بودند.

این استاد دانشگاه خصوصی سازی اجرا شده در عصر هاشمی رفسنجانی را اختصاصی سازی تعبیر کرد و قراردادهای پیمانی و قراردادی را سبب فشار بر قشر ضعیف جامعه دانست.

وی ارمغان اقتصاد سرمایه داری را معایب فرهنگی آن دانست که جامعه را پس از دولت سازندگی بسیار درگیر کرد.

برای شناخت دولت سازندگی باید دو دهه پیش از آن را شناخت

مشروح سخنان وی تقدیم شما می شود:

هر چه به پایان پهلوی نزدیک می شدیم، ازدیداد نعمت های خدادادی مانند نفت را شاهد بودیم اما در عین حال بنیادهای اقتصادی تخریب شد؛ ما صادرکننده فرش، دام و نفت بودیم و هر چه به سمت نفتی شدن رفتیم این مزیت ها از بین رفت. مشکلات فراوانی در پایان رژیم پهلوی بود که حکومت به دست رژیم جمهوری اسلامی با عقبه تکیه بر نفت رسید.

جمهوری اسلامی در یک تخریب ساختاری، ساختار سابق را تغییر داد؛ ساختاری که مردم درست یا غلط با آن زندگی کردند و همچنین بسیاری از مدیران کشور رفته اند. گاهی یک انتخابات برگزار می شود و در انتقال دولت بسیاری از فعالیت ها متوقف می شود در حالی که همه مدیران میانی هستند اما در ابتدای انقلاب بسیاری از مدیران رفته و فرار کرده اند و این فرار و تغییر در همه نهادها بود از قوه قضائیه گرفته تا ارتش و نیروهای انتظامی و ادارات کوچک و بزرگ. این مسائل بر اقتصاد تأثیرگذار هستند.

از همان روزهای ابتدایی انقلاب در 5 استان ما که ویژگی های خاص قومیتی و مذهبی داشتند، گروه های جدایی طلب درگیری ایجاد کردند و علاوه بر آن نخبگان ما خواهان تسویه حساب داخلی بودند و بعضی هایشان نیز به ترور دست زدند؛ به هم ریختن ساختار، جابه جایی مدیران و فرار نخبگان، مشکلات بزرگی است که جنگ نیز به آن ها اضافه شد اما بدتر از جنگ انتظارات فزاینده است. در زمانه فعلی نیز بسیار با این معضل درگیر هستیم و این انتظارات ابتدای انقلاب نیز بود. یکی از وزیران دولت موقت برق و آب مجانی را مطرح کرد که به امام نسبت داده شد. مردم نیز بسیار توقع و انتظار داشتند که تغییری رخ دهد. یک دهه با این مشکلات گذشت.

هیچ منتقدی نمی خواهد هاشمی را خائن یا جاسوس معرفی کند بلکه کنش های او را به چالش می کشد

پس از امضای قطعنامه فقط خرج برای جنگ متوقف شد، سایر مشکلات حل نشد و همچنین انتظارات جنگ زده ها برای برگشت به وجود آمد که از ابتدای انقلاب به دنبال این انتظارات بودند؛ عامل آرامش در این مسیر 10 ساله از دنیا رفت چرا که رحلت امام به هیچ وجه مسأله ساده ای نبود؛ پس از رحلت امام بسیاری گمان می کردند که عملیات مرصاد دیگری در راه باشد و در همین فیضیه اولین جلسه ای شکل گرفت برای مقابله با این خطر بود نه گفتگو برای تشییع امام. همین رحلت به تنهایی می تواند نابه‌سامانی اقتصادی ایجاد می کند. به مدد الهی، ایستادگی مردم و تدابیر رهبر انقلاب دوران ثباتی آغاز شد.

رئیس جمهور وقت در این فضا وارد دولت شد و در اخلاقی بودن بحث دانستن این مباحث بسیار مهم است؛ اگر گزنده ترین نقدی داریم به دنبال نتیجه گیری حقوقی، امنیتی و فقهی نیست یعنی نه میخواهیم به فرد جرمی را نسبت دهیم یا او را جاسوس معرفی کنیم و یا اینکه او را خائن و مرتد بدانیم. هر کسی برای عملکرد خود نیتی دارد که فقط خداوند می داند و ما فقط گفتارها و کنش ها را به چالش می کشیم.

هاشمی رفسنجانی تقویت کننده اقتصاد دولتی در ابتدای انقلاب است

وقتی در خصوص مرحوم هاشمی رفسنجانی مطالعه می کنیم، می فهمیم که به یک سردار اقتصادی بیشتر مشهور است تا یک نظامی، دانشمند یا عالم بزرگ دینی و...؛ مبارز و سیاسی بود اما در بین نخبگان و حوزه به عنوان یک ایدئولوگ مطرح نبود بلکه یک اسپانسر بود که پس از انقلاب این هویت اقتصادی را نیز حفظ می کند؛ وی برای اینکه اقتصاد دست مدیران باشد، اقتصاد سوسیالیستی را مد نظر قرار داد و بر اقتصاد دولتی پافشاری کرد علی رغم اینکه امام خمینی در بیانات خود بارها گفته بود که اقتصاد باید دست بازار و مردم باشد. امام خمینی در ضرورت اقتصاد بازار سخن گفت اما هاشمی آن سخنان را در یک سخنرانی یا مصاحبه به چالش کشید و پس از این سخنان هاشمی، 50 امام جمعه علیه وی سخنرانی کردند. هاشمی یک سردار اقتصادی بود که اگر این را ندانیم نمی توانیم به خوبی نقد کنیم. در همان اوایل دهه شصت یکی از ائمه جمعه گفت زیر عمامه هاشمی، داس چکش و ستاره است.

صادق زیباکلام در مستند مصاف با افتخار می گوید که هاشمی کلنگی آورد که اقتصاد دولتی ابتدای انقلاب را تخریب کند. به شهادت فرزندان و یاران تکنوکرات هاشمی اقتصاد دولتی دهه شصت با تلاش خود هاشمی شکل گرفت.

مردم توقع داشتند در همه سطوح انقلاب شود

غفاری فر: هاشمی یک اسپانسر بود تا ایدئولوگ/ فیض افرا: اقتصاد سرمایه داری هاشمی فرهنگ غیرانقلابی را گسترش داد

در ادامه این نشست فیض افرا عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد و نویسنده، با تبریک میلاد امیرمؤمنان گفت: از سخنان بسیار خوب و منطقی آقای غفاری استفاده کردیم. باید در مقدمه مباحثی را مطرح کنم: غیر از معصومین هیچ شخصیت مطلقا مثبت یا مطلقا منفی را نمی توان نام برد از این رو طرفداران و ناقدان باید بدانند که نکات مثبت یا نکات منفی را نفی نکنند. بررسی کردن با رعایت انصاف بسیار سخت است یعنی به گونه ای که انسان خود را جای آن فرد بگذارد و با شناخت موانع و فرصت ها به قضاوت یک آن فرد بپردازد. ما وقتی از بیرون بحث می کنیم موانع را نمی بینیم. وقتی دولت سازندگی سر کار آمد با انبوهی از مشکلات روبرو بود؛ اگر جنگ یا ترور نبود قطعا انقلاب اسلامی مسیر دیگری می رفت.

شخصیت مرحوم هاشمی رفسنجانی پیچیده است و نکات ضد و نقیضی در خصوص آن وجود دارد و علاوه بر اینکه طرفداران محکمی دارد منتقدان محکمی نیز دارد و این گستره مخالفان و طرفداران پیچیدگی شخص را نشان می دهد؛ آقای هاشمی واقعا به دنبال رفاه و پیشرفت جامعه بود هر چند که ما می گوییم که برخی از تصمیمات وی اشتباه بود. برخی از این سیاست های اشتباه سرانجام بدی را نیز رقم زد.

مردم به رهبری امام خمینی علیه رژیم قیام کردند و خواستار این بودند که انقلاب در همه سطوح انجام بگیرد و در مباحث فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تغییری اساسی رخ دهد؛ به خصوص در عرصه فرهنگ. 12 فروردین 58 با تشکیل نظام جمهوری اسلامی، ساختار سیاسی رژیم پهلوی تخریب شد و موفقیت صددرصدی در تغییر سیاسی به وجود آمد. حال توقع می رود پس از انقلاب سیاسی انقلاب اقتصادی نیز رخ دهد. سال 59 پیش از تغییرات فرهنگی و اقتصادی جنگ پیش آمد که تغییرات اقتصادی مسکوت گذاشته شد تا ضرورت جنگ و دفاع از کشور گذر کند. ما سیستم اقتصادی رژیم پهلوی را قطعا نمی خواستیم اما جنگ اجازه تغییر آن را نداد.

بهترین فرصت ریل گذاری اقتصاد انقلابی توسط هاشمی سوزانده شد

سال 67 جنگ تمام می شود و 68 دولتی روی کار می آید که بهترین فرصت را دارد تا انقلابی در حیطه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ایجاد کند. دولت چهارم فرصت ریل گذاری را داشت و باید رک بگویم که اتفاقات بسیار بزرگی رقم زدند و سازندگی بسیاری رخ داد؛ کشور در پی جنگ ویران شده بود و این مهم تا حد زیادی ترمیم شد. هاشمی تفکرات خاصی داشت و ریل گذاری اشتباهی را انجام داد زیرا انقلاب می خواست از شر غرب زده ها خلاص شود اما در سال 68 فن سالاران را به دست رئیس دولت روی کار می آیند و ریل گذاری بر اساس تفکرات غربی شکل می گیرد. در نگاه من تکنوکرات همان روشنفکر غرب زده است که راه پیشرفت را همان توسعه غربی می داند.

هاشمی رفسنجانی برای ساخت اقتصاد، دو راه برای رفع ویرانه های جنگ دارد؛ یک راه که سریع تر است، اخذ وام از صندوق بین المللی پول و بانک جهانی بوده و یا اینکه در یک حالت آهسته تر درهای کشور را ببندد و با تکیه به درون، کشور را بسازد؛ آمریکا، آلمان و ژاپن پس از جنگ جهانی سیاست های حمایتی را پیش گرفتند و در ها را بستند. آقای هاشمی در زمانی که ما دقیقا باید مرزها را ببندیم و با یک ریل‌گذاری انقلابی، انقلاب اسلامی را قوی کنیم از صندوق بین المللی پول وام گرفت و سیاست های آن ها را پیش برد؛ این صندوق شرط گذاشت که مرزهای اقتصادی کشور را باز بگذاریم. کشور جنگ زده باید تحول ایجاد می کرد اما اتفاقاتی رقم خرد که اقتصاد ما شد همان اقتصاد پهلوی. در این زمینه کتاب «انداختن نردبان» را پیشنهاد می کنم که بیان می کند غربی ها نمی گذارند از مسیری که خود پیشرفت کرده اند، دیگر کشورها پیشرفت کنند.

یکی از راهبردهای آمریکا، تشویق ایران به گرفتن وام از بانک جهانی بود

غفاری فر: هاشمی یک اسپانسر بود تا ایدئولوگ/ فیض افرا: اقتصاد سرمایه داری هاشمی فرهنگ غیرانقلابی را گسترش داد

حجت الاسلام غفاری فر در نوبتی دیگر از سخنان خود با اشاره به سخنان فیض افرا، تصریح کرد: کنفرانسی در آمریکا به فاصله 4 روز پس از رحلت امام برگزار می شود که در آن بیان می شود ایران را به وام گرفتن تشویق کنند. خبر منتشر کردند: عراق با اینکه یک سال بیشتر جنگ را تمام نکرده برنامه ای ویژه برای بازسازی دارد. ما می خواهیم از تاریخ بگوییم از این رو داوری نمی کنیم و فقط می گویم که سیاست آمریکا ها تشویق به اخذ وام از سازمان های جهانی بود.

در ادامه شخصیت شناسی مرحوم هاشمی رفسنجانی باید به شخصی به نام تولیت اشاره کنم؛ سید ابوالفضل تولیت از طرف دربار شاه، متولی حرم حضرت معصومه بوده و با پدر خود، دو سناتور مهم مجلس هستند؛ در زمان شاه هر سیاستمداری نمی توانست سناتور باشد بلکه باید جزء وفاداران بود. این فرد اموال زیادی در قم داشته که قبل از انقلاب نیز با هاشمی رفسنجانی ارتباط دارد. تولیت در اموال خود چند شخصیت را مطرح می کند که یکی هاشمی رفسنجانی است. جناب هاشمی وقتی به زراندوزی متهم می شود توضیح می دهد که هیأت مدیره، وراث تولیت را حذف کردند و او را نگه داشتند. مهم ترین ورثه اموال تولیت که این اموال را برای انقلاب استفاده کرد هاشمی بود. «تولیت‌ها» منسوب پهلوی بودند که اموالشان بدون حساب و کتاب به هاشمی رسید، البته سایر هیأت مدیره اموال او نیز از اعضای نهضت آزادی بودند.

یکی از برادران آقای هاشمی در دستگاه های پهلوی فرماندار قم بود. البته من قضاوت نمی کنم زیرا در زمان ائمه هم داشتیم که بزرگانی در دربار عباسی حضور داشتند. جناب آقای هاشمی در یک مصاحبه با فرزاد حسنی در برنامه کوله پشتی می گوید که مقابل امام برای حذف بنی صدر ایستادم. در خاطرات بسیاری از ایستادن مثابل تصمیم امام سخن می گوید. در کتاب روایت رهبری آمده که مرحوم آیت الله امینی بیان کرده: «اگر می دانستیم امام خمینی با انتخاب آیت الله منتظری مخالف است ما او را انتخاب نمی کردیم» و هاشمی از این مخالفت خبر داشت. آیت الله امینی از جنس منتقدین هاشمی نبود که بگوییم این حرف نمی تواند واقعی باشد. در جلسه انتخاب رهبری در 14 خرداد بعد از اینکه آیت الله گیلانی گزارش هایی را بیان می کند، مرحوم هاشمیان از اقوام هاشمی رفسنجانی و امام جمعه رفسنجان به هاشمی می گوید که این مباحث مهم را نمی دانسته و هاشمی به خبرگان نگفته بود.

هاشمی؛ برادر فرماندار قم در زمان شاه، میراث دار اموال سناتور مجلس

سه خصوصیت توضیح داده شده را باید جمع کنیم: هاشمی میراث دار یکی از منصوبین دستگاه پهلوی و یک فراماسونر، شد؛ برادرش فرماندار قم بود؛ بعد از 18 سال در برنامه ای زنده می گوید چرا امام با شما در عزل بنی صدر مخالف بود، با عبارتی نسبت جهل به امام می دهد. امام می دانست بنی صدر رای دارد و برای مردم احترام قائل بود از این رو با عزل بنی صدر مخالف بود اما هاشمی می خواهد بگوید که امام شاید بنی صدر را نمی شناخت اما امام خمینی در وصیت نامه خود تأکید می کند که به بنی صدر رأی نداده است. واژه منحوس ژاپن اسلامی در زمان وی جعل شده بود و بنیادهای فرهنگی با این بنیاد اقتصادی کثیف به هم خورد.

توصیه می کنم در بیانات امام خمینی کلمه «بارها» را جستجو کنید تا مشاهده کنید که امام خمینی اشاره داشته اند: «آنچه بارها گفته‌ام این است که همۀ شما پشتیبان یکدیگر باشید، دولت پشتیبان بازار و بازار پشتیبان دولت» و همچنین فرموده اند که اقتصاد را به بازار بسپاریم. هاشمی اجازه نمی دهد اقتصاد مردمی شود و بعد از جنگ هم اقتصاد را مردمی نمی کند؛ در خاطره ای از مسیح مهاجری آمده که مرحوم هاشمی خدمت آیت الله سیستانی رسیده و ایشان به وی می گوید که کتاب «هاشمی، بدون روتوش» را خوانده است و اختلافات زیادی بین هاشمی و رهبری می بیند و نصیحت می کند که با رهبری اتحاد داشته باشد.

اشکال ندارد هاشمی به دنبال رفاه باشد اما آنکه هاشمی را نابود کرد، «بدون امام بودن» بود. باید از شخصیت کانت مثال بزنم. کانت شناسان می گویند با دو شخصیت کانت تاریخی و کانت فیلسوف مواجه هستیم و با شخصیت تاریخی وی در چالشیم؛ زیرا کانت در دوران مسیحیت اگر بخواهد خدا را زیر سؤال ببرد کافر می شود از این رو در مقام فیلسوف می گوید خدا فراعقلی است و برای نسل بعد خود جا انداخت که خدا ساخت بشر است و شاگردان بعد او قائل به مرگ خدا می شوند.

هاشمیِ تاریخی را نمی توانیم داوری کنیم اما کنار هم می چینیم و می بینیم که اصلا با امام نیست. سؤال می شود که چرا امام خمینی با وی کار کرد که باید گفت امیرمؤمنان هم با ابوموسی اشعری و بسیاری دیگر نیز کار کرد. امام خمینی با بنی صدر و بازرگان نیز همکاری کرد. هاشمی اقتصاد و رفاه را می فهمید و هیچگاه زندگی اش زندگی خامنه ای و مطهری نیست. هاشمی هیچگاه ایدئولوگ نبود اما در نگاه فلسفی اش می توان او را متأثر از مارکس دانست که اقتصاد را زیربنا می دانست البته رویه ای که پیش گرفت این را نشان داد. او فرهنگ را با اقتصاد نابود کرد. هاشمی تغییر نکرد بلکه ویژگی هایی داشت که به این سو کشیده می شد. همان گونه به عقیده من مرحوم منتظری نیز تغییر نکرد بلکه ویژگی هایی سبب شد که پایان وی اینگونه رقم بخورد. رهبری در سال 92 به خدمات مرحوم اقای منتظری اشاره می کند که این یعنی افراد می توانند بزرگ باشند و اشتباهات بزرگ هم مرتکب شوند.

خصوصی سازی دوران هاشمی، اختصاصی سازی بود

فیض افرا در دور دوم سخنان خود گفت: سیاست های دولت سازندگی در مسیری پیش رفت که سرانجام تورم بسیار بالایی را رقم زد و در سال 74 از این مسیر با یک سیاست هایی بر می گردند اما بسیاری از ریل ها برداشته نشد. ریل گذاری با برنامه ای به نام تعدیل اقتصادی رخ می دهد؛ همچنین با خصوصی سازی قرار است اقتصاد به مردم واگزار شود، اما چیزی که رقم خورد «اختصاصی سازی» بود؛ این بنگاه ها به تعدادی افراد خاص داده شد که امروز همان افراد مشکل شده اند و آقای رئیسی هم نمی تواند در برابر آن ها کاری انجام دهد زیرا هر اصلاحی در یک شرکت، باید بدون مقاومت سهامداران باشد، اما سهامداران بخش های مختلف مشکل ساز شده اند. در دوران سازندگی حلقه های مختلفی مانند حلقه نیاوران شکل می گیرد که در زمان روحانی بسیار تأثیرگذار بودند. پایه های اقتصاد سرمایه داری در دولت سازندگی گذاشته شد که فقط یک درصد جامعه هستند.

اقتصاد سرمایه داری ریل گذاری شد و ادامه پیدا کرد و روحانی هم همان راه را رفت؛ به دولت رئیسی نیز نقد دارم اما این ریل گذاری ها شده و اموالی به طبقه خاص داده شده است. وقتی اولویت به اقتصاد و اقتصاد سرمایه داری داده شد، فرهنگ سرمایه داری نیز گسترش پیدا می کند؛ اشرافیت، مانور تجمل و مصرف گرایی پیش می آید. اقتصاد سرمایه داری فرهنگ سرمایه داری را رقم می زند؛ فرهنگ نئولیبرالی یعنی «تولید کن، پول در بیاوری» نه اینکه تولید یک ارزش باشد. این دیدگاه در تولید آثار فرهنگی نیز وجود دارد، یعنی سرمایه گذار فیلم سینمایی را می سازد که پول در بیاورد. اقتصاد سرمایه داری یعنی خرد شدن طبقه پایین جامعه؛ در زمان هاشمی قراردادهای پیمانی و موقت پایه گذاری شد که موجب رنج طبقه پایین است.

هاشمی فرصت زیادی داشت که انقلاب را بالنده کند

در نئولیبرالیسم گفته می شود که دولت تعهدی به رفاه ندارد و دست های پنهان بسیاری از امور را درست می کند از این رو در دولت هاشمی و روحانی بیمارستان و مدرسه خصوصی راه افتاد که فرهنگ مصرف گرایی را تقویت می کند. بیمارستان و مدرسه خصوصی خدمات بیشتری می دهند و عده ای که پول ندارند از این خدمات جا می مانند. اگر از سال 68 به حمایت از اقتصاد شروع کرده بودیم، اکنون اقتصاد ما قوی بود. باید ابتدا از تولید داخلی حمایت می کردیم تا زمانی که میزان تولید به حد قابل قبولی برسد و سپس مرزها را باز می کردیم. آمریکا هم در هنگام شروع همین کار را کرد زیرا وقتی دید نمی تواند با کشورهای پیشرفته اروپایی رقابت کند بازارهای خود را بست.

تمام مصیبت های امروز از اقتصاد سرمایه داری است که در زمان سازندگی ریل گذاری شده است؛ تورم، ناشی از این اقتصاد است. مردم در اقتصاد سهیم نیستند و اقتصادی که حضرت امام می فرمود، ریل گذاری نشد؛ جبهه ارزشی تازه چند سالی است که مثلا جشنواره عمار را درست کرده چون عرصه فرهنگ نیز دست یک عده خاص بوده است؛ سلبریتی نتیجه یک تفکر است که ناشی از یک اقتصاد غلط است.

وقتی در کویر درخت بکاریم دیده می شود

هاشمی در نقطه عطف و گرانیگاه تاریخی آمد و فرصت زیادی داشت تا این انقلاب را بالنده کند. آن مرحوم دارای تفکری عجیب و غریب است و نوع نگاهش به دنیا، اقتصاد و پول متفاوت است که علاوه بر آن تحت تأثیر تکنوکرات هایی قرار می گیرد که اعتقادی به انقلاب ندارند؛ نسخه غلط بود و در بزنگاه تاریخی افراد ارزشی کنار زده شدند و همان جریان روشنفکر غرب زده با برچسب تکنوکراسی روی کار می آیند.

در دوران امروز به یک اقدام انقلابی احتیاج داریم که ریل گذاری را عوض کند؛ تفکر روشنفکری در اذهان عامه رسوخ کرده است که این امر با سختی زیاد از ذهن بیرون می رود؛ حضرت امام بسیار حکیمانه گفته اند که از دست متأثران از فرهنگ غرب و غرب زده ها به این زودی نجات پیدا نمی کنیم. البته جامعه ما روبه پیشرفت است و باید مردم به پختگی برسند و بدانند ریل گذاری صورت گرفته، غلط است.

نقدی هم به این جمله که «هاشمی سازندگی کرده است» دارم: وقتی در کویر درخت بکاریم دیده می شود؛ 4 تا سد ساخته می شود، دیده می شود اما وقتی 4 عدد سد هست و 4 عدد دیگر ساخته می شود، دیده نمی شود.

از بین رفتن انتخابات به دیکتاتوری منجر می شود

حجت الاسلام غفاری فر در نوبت آخر سخنان خود گفت: یکی از گزاره های درست ما این است که «اگر گوش به حرف امام جامعه بدهیم مشکلات حل می شود». یکی از سرداران دفاع مقدس پس از حادثه سوریه در یک مصاحبه گفت که طرحی ارائه شد که در یک مدت کوتاه سوریه آزاد بشود اما رهبری معظم گفتند پس از آزادی حاکمیت سوریه به چه کسی داده خواهد شد؟ از این رو باید مردم به صحنه آورده شوند. در دوران دفاع مقدس اولین عملیات را با 8 عدد فشنگ شروع کرده ایم اما الان تمرین ما موشک است که به سبب گوش سپردن به حرف ولی جامعه است. باید کم کم قوی شویم. سیدمهدی هاشمی برای تخریب کار نمی کرد بلکه می خواست اسلام را سرعت دهد از این رو به کارهای چریکی روی آورد که اتفاقات خونین حج یکی از نتایجش بود؛ فعالیتی که به هدف رسیدن سریع به نتیجه صورت می گیرد، معمولا به نقطه مطلوب نمی رسد. اینکه افرادی در درون مملکت به سپاه قدس گیر می دهند که بدون برنامه برود، دنبال این هستند که زود پیتزا درست کنند و حوصله کارهای ریشه ای و اصولی را ندارند.

وقتی انتخابات نداشته باشیم دیکتاتوری پیش می آید؛ انتخابات از بین برود دیکتاتوری قطعی است. عبور از بیعت مردمی غدیر، به دیکتاتوری خلفا رسید. قطعا در انتخابات ها خیلی از اوقات خطا خواهیم داشت و انقلاب این خطاها را گذاشته که مردم به رشد برسند. البته نهادهایی نیز وجود دارند تا خطا را به حداقل برسانند مانند کمیته امداد، بنیاد برکت، جهاد سازندگی، بسیج و...؛ این نهادها برای این است که بدنه جامعه و سرمایه های انقلاب فراموش نشود و ما نیز نباید عجول باشیم. ممکن است 50 سال دیگر جامعه به رشد اجتماعی برسد که بتواند رئیس جمهور را هم به خبرگان پاسخگو کند.

حرام خوری، فرهنگ را فاسد می کند و نماد اعظم حرام خوری فرهنگی در عصر دولت سازندگی، پدر روح الله زم است. حوزه هنری با مالیات بر سیگار اداره می شد و شهید آوینی توسط محمدعلی زم از حوزه هنری اخراج می شود و سرانجام زم، به روح الله می رسد و از شاگردان آوینی مریم مقدس بیرون می آید.

300 سال پس از رنسانس طول کشید تا اثر فکری کلیسا از بین برود

فیض افرا نیز در پایان خاطرنشان کرد: نزدیک 300 سال زمان سپری شد که اثر منفی کلیسا در اروپا از بین برود و به لحاظ علمی روشنگری رخ داد تا به انقلاب صنعتی منتهی شد، بسیاری از امور زمان می برد و تازه 44 سال از انقلاب گذشته است؛ شاید اگر خیلی از افراد ترور نمی شدند هاشمی در رأس قرار نمی گرفت که متأسفانه منافقین این هزینه را درست کردند.

مجلس ریل گذار است و خیلی باید به این مهم توجه داشته باشیم زیرا انتخابات مجلس فرصت بسیار خوبی است برای تغییر و قوی کردن ساختار ریل گذاری در کشور چرا که باید افرادی را روی کار بیاوریم تا قوانینی وضع کنند و ریل گذاری را عوض کنند. هنوز نام برنامه پیش برنده کشور برنامه «توسعه» است نه پیشرفت؛ همچنان داریم روی آن ریل سابق راه می رویم.

ارسال نظرات