۲۲ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۰
کد خبر: ۷۵۹۳۰۹
در دانشگاه صداوسیما مطرح شد؛

بازنمایی و افزایش «تکثر اجتماعی» توسط رسانه‌های نوین

بازنمایی و افزایش «تکثر اجتماعی» توسط رسانه‌های نوین
در نشست علمی «رسانه‌های اجتماعی، تکثر فرهنگی و همبستگی اجتماعی»، رسانه های نوین ابزار بازنمایی تکثر اجتماعی دانسته شده که می توانند به افزایش این تکثر نیز کمک کنند.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا،  نشست علمی «رسانه‌های اجتماعی، تکثر فرهنگی و همبستگی اجتماعی» از سلسله نشست های همایش ملی «دین، فرهنگ و رسانه های نوین» با نگاه کارکردگرایانه به رسانه‌های اجتماعی در دانشگاه صداوسیما برگزار شد.

در این نشست سرکار خانم اعظم راودراد عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و محسن کرمی عضو هیأت علمی دانشگاه صداوسیما به ارائه مبحث پرداختند.

در ابتدا سرکار خانم راودراد تکثر فرهنگی را زمینه ساز افزایش پیام های رسانه ای دانست که در نتیجه به افزایش آگاهی منتهی می شود و در ادامه افزایش آگاهی را سبب افزایش مشارکت اجتماعی دانست.

دکتر کرمی نیز رسانه ها به سه دوران رسانه های سنت، رسانه های مدرن و رسانه های پست مدرن تقسیم کرد و تعریف خود را از رسانه های نوین، همبستگی اجتماعی و فرهنگ ارائه داد.

متن کامل این نشست تقدیم شما مخاطبان عزیز می شود:

در نوبت اول سرکار خانم دکتر راودراد از اعضای هیئت‌علمی دانشگاه تهران با ذکر مقدمه‌ای بیان داشت: رسانه‌های نوین را زمینه‌ساز تکثر اجتماعی می‌دانم اما قبل از رسانه‌های نوین، چنین تکثری به دلیل ویژگی‌های مختلف قومیتی در کشورهایی مانند ما وجود داشته که با شبکه‌های اجتماعی شدت بیشتری یافته است. می‌خواهم پاسخ بدهم: «توسعه فرهنگی مانع توسعه است یا عامل توسعه؟ و چگونه می‌خواهد به توسعه کمک کند؟» تکثر فرهنگی به این معنا است که انسان‌های مختلف به طور دائم در معرض پیام‌های رسانه‌ای قرار داشته و از رویدادها، جریان‌ها - اعم از سیاسی و غیرسیاسی - مطلع می‌شوند و این آگاهی‌ها زمینه را برای مشارکت بیشتر اجتماعی فراهم می‌کند. بدین سبب انسان‌ها در ارتباطات خود با جوامع با آگاهی بیشتری برخورد کرده و نقش خود را بهعنوان افراد مسئول در جامعه به شیوه‌های مختلف بازی می‌کنند و همین نقش بازی کردن به دو صورت فردی و ذیل گروه‌های مختلف می‌تواند سبب همبستگی اجتماعی بشود؛ سپس همین همبستگی سبب توسعه می‌شود. یکی از مصادیق توسعه و پیشرفت نیز، پیشرفت در رسانه‌های ارتباط‌جمعی است. در حال بیان یک چرخه بازگشتی هستم که در اثر بالارفتن آگاهی ناشی از رسانه‌های نوین تکثر پدید آمده و افراد به مشارکت اجتماعی می‌پردازند؛ این همبستگی اجتماعی مبتنی بر تکثر است نه ناشی از یکنواختی جامعه. حرف اصلی من این است.

ارتباط مخاطبان با مطالب در شبکه های اجتماعی کانالیزه می شود

رسانه‌های نوین شامل رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی بوده که به شکلگیری دو دسته افراطی و انواع دیگر مخاطبان کمک می‌کنند. در دوسر طیف به علت نوع ارتباط مخاطبان با رسانه‌ها که علائق کاربر توسط الگوریتم‌ها پیشبینی می‌شوند و مطالب متناسب با کاربر، عرضه می‌شود، فضایی به وجود می‌آید که هر فردی بهدور از جامعه خود در یک غار دیجیتال زندگی می‌کند و هیچ نسبتی با همبستگی اجتماعی نخواهد داشت. در طرف دیگر با رسانه‌های نوینی روبرو هستیم که مخاطب عام و کثیر دارند و یعنی رسانه‌های نوین رسمی بوده یا اگر غیررسمی هستند موفق به جلب مخاطبان بسیار زیاد هستند. در دنیای تکثر رسانه‌ای برای جذب توده‌های مردم باید قدرت بالایی در اختیار برخی از رسانه‌ها باشد. اگر این را دو سر طیف در نظر بگیرید، در میانه طیف مخاطبانی متوسط قرار دارند که با بخشی از آگاهی‌های اجتماعی از پیش داشته و آن را تحت‌الشعاع رسانه‌ها قرار ندادهاند، با آگاهی‌های رسانه‌های نوین ترکیب کرده و استفاده میکنند؛ مخاطبان متکثر بودند اما بهواسطه رسانه‌های نوین نیز متکثر شدند.

ارتباطات مخاطبان با رسانه‌ها در رسانه‌های نوین کانالیزه می‌شود و مخاطب یک انتخاب و علائق اولیه‌ای دارد و کافی است علاقه و دیدگاه خود را دنبال کند، سپس پیام‌های جدیدتر و صفحاتی که در همان علاقه هستند در کنار پیشنهادهایی که رسانه دیجیتال هوشمند به مخاطب خود می‌دهد، فرد را محصور می‌کند؛ نتیجه این اتفاق سبب حفظ و تقویت دیدگاه از پیشداشته‌اش می‌شود. اگر این مهم را در خصوص هر فرد ذیل گروه‌های اجتماعی مختلف در نظر بگیریم متوجه می‌شویم تکثری فرهنگی در نتیجه حاصل می‌شود زیرا همه گروه‌های اجتماعی به دنبال یک دیدگاه نبوده بلکه دیدگاه خاص خود را دنبال می‌کنند و این حفظ و تقویت در همه آن‌ها به طور متفاوت و متناسب با علاقه و انگیزه خودشان شکل می‌گیرد و ما با گروه‌های اجتماعی و افرادی مواجه خواهیم شد که به لحاظ موضوعات مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی با هم متفاوت هستند و یک گونه تکثر فرهنگی به وجود می آورند.

رسانه های کارکرد آگاهی بخشی دارند

رسانه‌های نوین افزایش دهنده تکثر فرهنگی در جامعه هستند و جای سؤال است که این تکثر فرهنگی صرف نظر از رسانه‌ها، چگونه به وجود می‌آید و آیا عوامل دیگری در شکلگیری آن نقش دارند؟ قبل از اینکه بخواهیم به رسانه‌ها فکر کنیم باید گفت آدم‌ها در سنین مختلف دارای نگاه متفاوتی هستند و جنسیت، طبقه اجتماعی، تحصیلات، قومیت، شغل، آموزش و همه این‌ها باعث می‌شود که انسان‌ها متکثر شوند و همین‌ها وقتی که وارد رسانه‌های متکثر می‌شوند از فضایی استفاده می‌کنند که متناسب با دیدگاه‌های اولیه خودشان هست. اینها چگونه می‌تواند به انسجام فرهنگی منجر شود و اصلاً چه هستند؟

در خصوص کارکرد رسانه‌ها، همواره بحث شده است و کارکردهایی مانند سرگرمی، آموزش و اطلاعرسانی ذکر شده که افزون به همه این ها یک کارکرد آگاهیبخشی وجود دارد؛ تفاوت آن با اطلاع رسانی، تحلیلی است که از رویدادها در ارائه می‌شود. وقتی یک آگاهی فراتر از صرف خبر به مخاطب خود داده می‌شود و در آن تأثیر می‌گذارد به‌طوری‌که احساس می‌کند نقش دارد و این نقش منجر به افزایش مشارکت اجتماعی فرد می‌شود؛ سپس این افزایش موجب افزایش انسجام فرهنگی می‌شود. آیا انسجام به مدد یکدستی به وجود میآید؟ یعنی همه مردم باید در همه امور یکشکل باشند تا بگوییم یکدست و منسجم هستند؟

به دوره ای خواهیم رسید که به محتواهای خبری اعتمادی نیست

برای پاسخ به این سؤال باید به تاریخ تحول رسانه‌ها مراجعه کنیم. دوره اول رسانه‌های جمعی با نام «تودهوارسازی» نامگذاری شده و مربوط به زمانی است که رسانه‌های جمعی در تعداد محدودی بوده و رقیبی نداشتند. برای مثال تلویزیون فقط روزی چند ساعت برنامه داشت و همه مردم یک دسته پیام‌های یکدست دریافت می‌کردند و همبستگی اجتماعی مبتنی بر یکنواختی ایجاد می‌شد، اما همانگونه که انواع رسانه‌های سنتی ارتباطجمعی متکثر شدند و هزاران شبکه رادیویی و تلویزیونی در سراسر جهان فعال بوده و برای هر فرد قابل‌دستیابی هستند. تلویزیون و رسانه‌های اجتماعی نیز امکانات بی نهایتی پدید آوردند و رسانه ها به سمت گونهگونسازی حرکت می‌کنند که این یک سرنوشت محتوم است. این گونهگونی رسانه‌ها می‌تواند تحت شرایطی همان نقش را ایفا کند که یکنواختی ایجاد کند یعنی مشارکت و در نتیجه انسجام اجتماعی را افزایش دهد. در چه صورت این اتفاق می‌افتد؟

قبل از آن باید در خصوص رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی توضیحی داده شود. در دوره اولیه‌ای که رسانه‌های اجتماعی پدید آمده بودند، ما به عنوان مخاطبان عام ارتباط مستقیم گرفته، سپس باور و بر اساس اطلاعات جدید خود رفتار می‌کردیم. پس از مدتی متوجه شدیم که نمی‌شود همیشه به آن‌ها اعتماد کرد به خصوص در زمان حاضر که اخبار جعلی وجود دارد و نمی‌دانیم به کدام اخبار می‌شود اعتماد کرد. عده‌ای هنوز نگرش سابق را دارند و بدون انتقاد، دریافتی خود را از طریق رسانه‌های نوین باور می‌کنند و مشارکت اجتماعی نیز دارند؛ اما عده‌ای نیز سعی می‌کنند بین سره و ناسره تمایز قائل شوند و تلاش بیشتر داشته باشند. اینها معمولاً تلاش موفقیت‌آمیزی ندارند چون تلاششان فردی بوده ولی در شبکه‌های اجتماعی ریز محتواهایی هستند که به صورت کثیر منتشر می‌شوند؛ ازاین‌رو شناسایی محتواهای جعلی سخت است و جدای از آن برای بسیاری از مخاطبان جذابیت ندارد که دنبال صحت اخبار بگردند؛ در نتیجه به دوره‌ای می‌رسیم که نه به رسانه‌ها و محتوا اعتماد داریم و نه می‌توانیم آن‌ها را رد کنیم و مخاطبان در تعلیقی گرفتار می‌شوند که باید سادهانگرانه اخبار را بپذیرند و اگر بخواهند دنبال صحت بگردند برای هر فرد تعهد بزرگ ایجاد می‌کند. افرادی هم که به جعلی بودن یک خبر می‌رسند نمی توانند مخاطبان را ترغیب کنند. تلاش‌هایی برای شناسایی خبر جعلی وجود دارد که به دلیل همین تکثر ممکن است به مخاطب نرسد و به غیر از قشر نخبه در عموم مردم تأثیرگذار نباشد.

باید رسانه مرجع تشکیل شود

 باید وجود رسانه‌های متکثر به رسمیت شناخته شود و انسان‌ها احساس کنند که در جریان هستند و بر اساس در جریان بودن راجع به حیات اجتماعی خود تصمیم بگیرند و احساس آزادی اندیشه و امنیت فکری داشته باشند اما این کافی نیست. وقتی کافی است که یک رسانه مرجع داشته باشیم تا مخاطبین کثیر، بتوانند به آن اعتماد کنند و با آن رسانه صحت خبر را بفهمند. تلویزیون ملی ظرفیت چنین مرجعیت رسانهای در جامعه را به‌علت زیرساخت‌های فنی و نیروی انسانی و همچنین امکان انجام فعالیت‌های مبتنی بر آگاه‌سازی مثبت مخاطبان را دارد؛  به‌شرط آنکه اعتماد اجتماعی مخاطبان را که امروزه تا حدی کم شده به دست بیاورد. اعتماد به تلویزیون ملی باید با برنامه‌ریزی و با رویکرد تکثرگرایانه برگردد و همچنین رسانه، با درنظرگرفتن خرده‌فرهنگ‌های قومی، جنسی سنی و دیدگاه‌های گروهی مختلف این تکثر را ایجاد کند. اگر همه مردم بتوانند تصویر و تفکر خود را در تلویزیون ببینند و حتی اگر با آن فکر مخالفت شده باشد، اعتماد برمیگردد. در نتیجه، جامعه متکثر با راستیآزمایی اطلاعات خود از طریق رسانه مرجع، به مشارکت و انسجام اجتماعی دست پیدا می کند.

در عصر حاضر نصر تعامل به رسانه ها اضافه شده است

پس از اظهارات سرکار خانم راودراد، دکتر کرمی عضو هیئت‌علمی دانشگاه صداوسیما در ادامه اظهار داشت: بحث امروز من در خصوص رسانه‌های نوین و تکثر فرهنگی خواهد بود. اول سه مفهوم را مشخص می‌کنم و در نهایت نسبت این سه حوزه مهم را بیان می‌کنم.

رسانه‌ها را می‌توان در سه دسته تقسیم کرد: سنتی، مدرن؛ پست‌مدرن. رسانه‌های پستمدرن در امروز به New media مشهور هستند. رسانه‌های سنتی ابزار انتقال پیام هستند و به تعبیر دیگر وسیله برقرار ارتباط هستند. بر اساس این تعبیر، سه بعد در رسانه در نظر گرفته می‌شود: ابزاری؛ فرایند انتقال؛ پیام. غیر از این سه، دو بعد گیرنده و فرستنده هم وجود دارد و این ابعاد رسانه‌های سنتی را شکل می‌دهند. در فلسفه رسانه و علوم ناظر به رسانه این ابعاد به بررسی گذاشته شده است. مشهورترین رسانه سنتی زبان است که همه این 5 بعد را دارد. از دوره‌ای به بعد یک بعد به این 5 عدد اضافه می‌شود که سبب گذر از دوران رسانه‌های سنتی می‌شود. در رسانه‌های سنتی ابزار انتقال پیام توسط یک فرد به تنهایی قابل استفاده است و خودش از کلام استفاده می‌کند که احتیاجی به هنر و متخصص ندارد. فرستنده در دوره رسانه‌های مدرن به تنهایی نمی‌تواند از ابزار استفاده کند و لازم است از متخصصین و هنرمندان کمک بگیرد؛ رادیو، تلویزیون، سینما، نمایشنامه، تئاتر و... به گونه‌ای هستند که یک فرد معمول به تنهایی نمی‌تواند این رسانه را ایجاد کند. در رسانه‌های مدرن کار گروهی و تخصصی انجام می‌گیرد و همین امر سبب شده که فرستنده‌ها یا تولیدکننده پیام، رضایت کامل از پیام ارسال شده نداشته باشد. تولیدکننده، پیام را به عوامل تولید یا عوامل پخش داده است اما دخالت سایرین سبب شده که مقصود به طور کامل منتقل نشود. در رسانه‌های سنتی پیام یکطرفه منتقل می‌شد اما در رسانه‌های نوین، که اسم آن را رسانه‌های پست مدرن می‌گذارم، تعامل نیز اضافه شد و گیرنده می‌تواند بازخورد خود را ارائه کند. در رسانه‌هایی مانند لایوهای اینستا مخاطب می‌تواند در لحظه وارد گفتگو شود و کاملاً تعاملی پیش برود و مانند تلویزیون نیست که بعداً واکنشی از سوی کاربران ارسال شود. رسانه‌های نوین دارای دو بعد اضافه‌تر هستند که مهم‌ترین آن تعاملی بودن است.

مصلحت اندیشی غیر از اخلاق است

مراد من از همبستگی اجتماعی داشتن مجموعه‌ای از باورها، عقائد، احساسات، عقائد، آرمان و... که ابعاد ارادی وجود ما هستند و همچنین مجموعهای از ارزش‌ها و استانداردها که برای زندگی داریم. داشتن مجموعه مشترکی از اینها احساس همبستگی اجتماعی ایجاد می‌کند؛ همبستگی اجتماعی یک احساس همبستگی است که شهروندان با بقیه احساس یگانگی می‌کنند و نسبت به یکدیگر احساس همدلی دارند یا مثلاً نسبت به یک مسئله نفرت دارند. البته اگر شهروندان تصور این را داشته باشند که ارزش یا عقیده‌ای در میان آن‌ها مشترک است، نیز همبستگی اجتماعی ایجاد می‌شود. سؤال پیش می‌آید که همبستگی اجتماعی عمیق‌تر چگونه شکل می‌گیرد و یا همه همبستگی‌های اجتماعی خوب و پسندیده هستند. هیتلر هم در نظام نازی همبستگی اجتماعی آهنینی به وجود آورده بود اما آیا این همبستگی مطلوب بوده و عمق و پایداری دارد؟ به نظر من سؤال بسیار مهمی است. سه معیار تعیین می‌کنند که چه نوع باورها و نُرم‌هایی را باید مورد اتفاق جامعه دانست. اولین معیار اخلاق است. یعنی باید ببینیم باورهایی که کم و بیش بر آن توافق ضمنی کرده‌ایم اخلاقی هستند یا خیر. ما در اجتماع توافقات صریح نداریم و فقط زمان رفراندوم چنین توافقات صریح و مستقیمی صورت می‌گیرد. نمی‌شود از لحاظ اخلاقی بر هر عقیده‌ای توافق کرد. عقائد نژادپرستانه اخلاقی نیست هر چند همبستگی اجتماعی به وجود بیاورد. مثلاً در رژیم صهیونیستی توافق وجود دارد که قوم برتر مظلوم متفاوت و انتخابشده هستند و چون متفاوت هستند از معیارهای جهانی تبعیت نمی‌کنند. این همبستگی اجتماعی ایجاد شده است؛ اما اخلاقی نیست. دشمنان اینها در نظام هیتلری بر سر عقائد غیراخلاقی اجتماع کرده بودند. معیار دوم پس از اخلاق حقوق و قوانین بوده که در زمان سکوت اخلاق به کار می‌رود. یعنی وقتی اخلاق در جایی حرف نزده باشد به قوانین بین‌الملل رجوع می‌کنیم که در صورت نبود قانون به مصلحت نگاه می‌کنیم که معیار سوم را تشکیل می‌دهد. اگر این سه معیار را رعایت کنیم همبستگی اجتماعی باوقارتر و عمیق‌تر خواهد بود. کانت مصلحت اندیشی را از اخلاق جدا کرد ازاینرو اگر یک کاسب به خاطر منفعت رفتار خوبی با مشتریهایش داشته باشد، اخلاقی عمل نکرده بلکه مصلحت اندیشی کرده است.

رسانه های نوین تکثر فرهنگی را به خوبی بازنمایی می کنند

تکثرگرایی فرهنگی را نیز باید معنا کرد: در دل یک کشور و منطقه و کل فرهنگ جهانی اگر فرهنگ‌های متفاوت و متضاد پذیرفته شود می‌توان گفت تکثر فرهنگی وجود دارد. آیا رسانه‌های نوین به تکثر فرهنگی کمک می‌کنند یا اینکه رسانه‌های نوین فقط انعکاس تکثر فرهنگی هستند می‌پردازند و تکثری ایجاد نمی‌کنند؟ رسانه‌های نوین تکثرهای فرهنگی را بازنمایی می‌کنند. شاید قبل از شبکه‌های اجتماعی بسیاری از لهجه‌ها را نشنیده بودیم یا نوع صحبت‌کردن و نوع مراوده کاسب با مراجعه‌کننده را ندیده بودیم اما امروزه با لایوهایی که گذاشته می‌شود همه چیز را می‌بینیم و این تکثر از طریق رسانه‌های نوین بازنمایی می‌شود و هر کسی در هر کوره‌راهی می‌تواند با یک موبایل نوع نگرش، زیست و باورهای خود را انتقال دهد و به‌محض اینکه انتقال داد، نوع خاص فرهنگ بازنمایی می‌شود.

باید فرهنگ را نیز معنا کرد: مجموعه‌ای باورها، عقائد، احساسات، عواطف، نیازها، خواسته‌ها، نوع نگرش به هستی، زیست‌ها و کنشهای متفاوت مرتبط به آن را باید فرهنگ گفت.

تکثر فرهنگی همیشه وجود داشته است

چرا در دوران سنت، تکثر فرهنگی را احساس نمی‌کردیم و چنان‌که امروزه برخی تصور می‌کنند تا قرن 14 میلادی تکثری وجود نداشته و همه جهان یک ارزش داشتند. اصلاً اینگونه نبوده اما رسانه‌هایی که بتوانند تکثرهای فرهنگی را منتقل کنند وجود نداشته و رسانه‌های مدرنی که پدید آمدند سعی کردند هژمونی خود را منتشر کنند و طبعاً کثرت‌های فرهنگ بازتاب پیدا نمی‌کرد اما رسانه‌های نوین به راحتی موجب بازنمایی تکثرها شدند. هر لر، کرد و اصفهانی می‌تواند ویژگی‌های فرهنگی خود را منتقل کند. در اصفهان لهجه‌های مختلفی در شهرهای مختلف هست که بنده با توجه به مراوداتی که دارم تازه متوجه تفاوت این لهجه‌ها شده‌ام. رسانه‌های نوین تاحدی می‌توانند تکثر هم نیز ایجاد کنند. در مواجهه با باورهای بسیار متنوعی که وجود دارد، وقتی با رسانه‌های نوین مواجه می‌شوم متوجه هستم که از پنجره نگاه انسان‌های بی شماری می‌توان نگاه کرد و این باعث می‌شود برخی از فرهنگ‌های مشابه در دل خود منشعب شوند. برای مثال من در مواجهه با نگاه‌های بسیار زیاد در عالم انشعابی در فرهنگ خود ایجاد کرده و خود من یک خرده فرهنگ ایجاد می‌کنم و از طریق رسانه آن را گسترش داده و بازنمایی می کند.

سرکار خانم دکتر راودراد در نوبت دوم سخن خود گفت: ناظر به ارائه آقای دکتر در خصوص تقسیم بندی به اخلاق، قانون و مصلحت باید مطالبی را بیان کنم. در اخلاق دو دوره تودهوارسازی است و سپس گونه‌گون سازی را شاهد هستیم که پذیرش باورهای متفاوت مهم‌ترین وجه اشتراکی است که میتواند جامعه را به همبستگی برساند اما چگونه؟ آیا پذیرش باورهای متفاوت می‌تواند بی سازمان باشد؟ خیر. زیرا دو عامل اخلاق و قانون در دوره گونهگونسازی  ضمن پذیرش تکثر، اجتماع را به سمت سوق می‌دهد.

سریال جای پیام‌رسانی مستقیم نیست

در بحث خود به رسانه مرجع رسیدم که باید شرایط آن را در ایجاد، حفظ و گسترش همبستگی اجتماعی بیان کنم؛ رسانه مرجع نمی‌تواند خود را در خلأ احساس کند و همچنین نمیتواند فقط انتقالی باشد و دستور بدهد تا بقیه اجرا کنند بلکه دوران امروز تعاملی است و در گفتگو متقابل می‌توان یکدیگر را پذیرفت. با گفتگوکردن می‌توان به نتیجه ممکن رسید و این محیط پیرامون می‌تواند در کارکرد رسانه تأثیرگذار بوده و موجب ترس و طرد مخاطب شود. مثلاً اگر کارکرد پیام با محیط مقصد مطابق نباشد یعنی مردم در جامعه به انواع مشکلاتی مواجه ‌شوند که از سخنان رسانه مرجع فاصله دارد ازاین‌رو نمی‌توانند به شناخت رسانه مرجع اعتماد کنند؛ جاذبه اولیه پیام مخاطب را جذب می‌کند؛ اما واقعیت زنده اجتماعی نشان می‌دهد که حرف‌های رسانه مرجع، کارایی ندارد. چنین رسانه‌ای نمی‌تواند مرجع بشود؛ چون مخاطب خود را از دست می‌دهد. شناخت گروه‌های اجتماعی مختلف و شناخت تغییرات سبک زندگی باید در رسانه مرجع وجود داشته باشد تا بر اساس آن اطلاع‌رسانی کند؛ بنابراین پیام‌ها را با شناخت درستی که از محیط دارد منطبق کند. نحوه ارائه پیام در رسانه مرجع می‌تواند نقشی جذب‌کننده یا طردکننده داشته باشد. اگر به طور مستقیم بگوید که هر حرفی غیر از حرف من دروغ است باعث طرد می‌شود. یا اینکه مستقیم حرف بزند؛ اگر بهوسیله برنامه‌های تلویزیونی یا سریال‌ها حرف را به صورت غیرمستقیم بیان کند به جذب بهتر کمک می‌کند. سریال «هفت سر اژدها» کاملاً مستقیم پیام خود را به مخاطب منتقل می‌کرد اما سریال جای مستقیم حرفزدن نیست. مستقیمگویی در اخبار است.

نظریه «انگ» و کاستی تأثیر وسیله ارتباطجمعی مهم است؛ یعنی وقتی یکی از رسانه‌های ارتباط‌جمعی بخشی از حقیقت را بیان نکند، با تکرار این امر اعتماد سلب می‌شود؛ زیرا در دوران تکثر رسانه‌ای حقیقت زیر ابر نمی‌ماند. وقتی مخاطب به پیامی اعتماد نکند سبب ریزش مخاطبان می‌شود؛ ازاین‌رو رسانه مرجع باید با صداقت و بیان درست رویدادها بتواند مخاطب را مطلع کند بدون اینکه نیاز داشته باشد به رسانه‌های دیگر مراجعه کند. رسانه مرجع با تحلیل درست و دیدن تمایزها و تفاوت‌ها در سطح جامعه میتواند آن را بازنمایی کند و درعین‌حال دیدگاه غالب خود را داشته باشد. اگر قرار است یک رسانه، مرجع باشد و مخاطبان را هدایت کند باید به محیط پیرامون خود شناخت و آگاهی کافی را داشته باشد و خود مخاطب آغازگر خبرها و رویدادها و اطلاعات بحثبرانگیز باشد و بتواند کنترل کند. در این حالت مخاطبی که ممکن است طرد شده باشد، در طول زمان با مشاهده تغییر نگاه‌ها در رسانه مرجع می‌تواند به این رسانه برگردد و این رسانه مرجع می‌تواند در سطح ملی تأثیر داشته باشد و به کل جمعیت یک کشور مربوط می‌شود. رسانه مرجع موردنیاز جامعه است که برای حفظ همبستگی و ایجاد آن در عین تکثر می‌تواند تأثیرگذار باشد؛ یعنی رسانه باید تکثر را به رسمیت بشناسد. برخی از برنامه‌ها یکدفعه مخاطب کثیری را بهسوی خود جذب می‌کنند و باید قدر این مخاطبان را دانسته شود. چرا نباید از ویژگی‌های موفق برای ادامه جذب مخاطب استفاده کنیم؟ راهحل ما به رسمیت شناخته‌شدن تفاوت‌ها و درعین‌حال ارائه درست پیام‌های رسانه‌ای برای حفظ وحدت ملی در سطح جامعه بوده که باعث افزایش مشارکت اجتماعی افراد در حوزه‌های مختلف می‌شود و همین امر به توسعه کمک می‌کند.

تلویزیون های خبری همچنان مرجعیت دارند

در ادامه نیز دکتر کرمی نوبت دوم و پایانی خود را آغاز کرد: قبل از ادامه بحث باید به خانم دکتر پاسخ دهم که هرچه باورهای مشترک حداقلی شوند، قوت همبستگی اجتماعی بیشتر می‌شود؛ اما بههرحال باید تعدادی احساس مثبت وجود داشته باشد تا انسجام ایجاد شود.

در ادامه بحث نیز باید گفت که رسانه‌های پست‌مدرن چه تأثیری بر همبستگی اجتماعی دارند؟ به نظر من رسانه‌های نوین می‌توانند همبستگی اجتماعی را افزایش دهند و قوت حرف من مبتنی بر یک مفروض است که فکر می‌کنم بیشتر انسان‌ها آن را بپذیرند. من نسبت به انسان‌ها یک خوش‌بینی دارم و معتقد هستم که انسان بهخوبی، خیر، زیبایی و حقیقت، گرایش بیشتری دارد و اگر به سرشت بشر خوشبین باشیم، می‌توانیم بپذیریم که رسانه‌های نوین می‌توانند به همبستگی اجتماعی کمک کنند و در معرکه مواجه‌شدن آرای متکثر، گفتار حق و خیر را بیشتر می‌پذیرند و این امر کاملاً مبتنی بر آن خوش‌بین است. من تعجب می‌کنم از بسیاری از افراد اجتماع که ادعای تدین و معنویت دارند اما وقتی سخن می‌گویند می‌توان استنباط کرد که نسبت به سرشت بشر بدبین هستند و تضارب آرا را سبب گمراهی بشر می‌دانند. اگر ما معتقد به خداوند قادر و عالم مطلق هستیم، باور داریم جهان هستی را به‌گونه‌ای خلق کرده که به خیر و زیبایی گرایش دارد؛ اما بعضی سخنان نشان از این دارد که گویی انسان را شیطان ساخته که اگر گفته‌های مختلف را بشنود گمراه می‌شود و عموم کسانی که اینگونه سخن می‌گویند نمی‌دانند لازمه منطقی سخن آن‌ها اعتقاد به گرایش انسان‌ها به شر است که با هیچ نوع دین و معنویتی سازگار نیست. البته روشن است که جنگ روانی وجود دارد؛ اما چون هر دو سو می‌توانند جنگ روانی داشته باشند و تمام این معرکه‌ها به همبستگی اجتماعی دامن می‌زند.

رسانه های نوین هژمونی سازم و هژمونی زدا هستند

در انتها نیز می‌خواهم به دو ویژگی رسانه‌های نوین اشاره کنم: یک ویژگی آن تیزاب نقادی است که بر روی هر چیزی اثر می‌گذارد و از شدت نقادی مو از ماست کشیده می‌شود. در تبادل آرا میان رسانههای اجتماعی نقادی بالایی صورت می‌گیرد که نمی‌توان یک حرف را به‌راحتی پذیرفته شده دانست؛ زیرا به‌نقد گذاشته می‌شود. ویژگی دوم نیز هژمونی شکنی و هژمونی سازی است. سلطه‌ها و اقتدارهای رسانه‌ای در دنیای مدرن وجود داشته‌اند که در دوران رسانه‌های نوین شکسته می‌شوند. برای مثال BBC با همه فایده‌هایی که دارد، صلاح نمی‌بیند اخبار جنگ خلیج فارس را منتقل کند که چه تعداد کشته در این جنگ وجود داشت و چون رسانه آلترناتیوی وجود نداشت به راحتی می‌توانست سکوت کند اما اکنون در جنگ غزه پوشش بیشتری می‌دهد؛ چون رسانه‌های نوین هستند و مجبور می‌شود انعکاس دهد تا مخاطبش ریزش نکند. رسانه‌های نوین کمک می‌کنند به اینکه همبستگی اجتماعی بر سر مسائل اخلاقی‌تری و مصلحت‌اندیشانه باشد.

ناظر به سخنان خانم دکتر باید بگویم؛ دو نکته آزادی رسانه‌های نوین را بیان کردند که من هم می‌پذیرم و این آزادی باید مبتنی باید بر قوانین اخلاقی باشد. آپارتاید در آفریقای جنوبی قانون بود و از نظر من باید با این قانون مخالفت کرد تا کنار برود با آزادی مقید به قانون اخلاقی موافق هستم؛ اما در نکته دوم به‌جای رسانه‌های مرجع بر روی تعلیم‌وتربیت تأکید دارم که لازم است از ابعاد مختلف اصلاح شود تا سواد رسانه‌ای به معنای واقعی آموزش داده شود. بسیاری از کاربران بدون توجه به منبع مطلبی را بازنشر می‌دهند که خلاف سواد رسانه‌ای است.

پیشنهاد من آزادی رسانه‌ها و اصلاح نظام تعلیم برای آموزش سواد رسانه‌ای است. نمی‌توان فهمید مرجعیت یک رسانه ایجاد شده است و وقتی هم ایجاد شد نمی‌توان مطمئن بود که مشکلات حل شده است. البته رسانه‌های مرجع همچنان مرجع هستند و خبری که در رسانه‌های اجتماعی آمده، اگر توسط BBC و CBS گفته نشود پذیرفته نمی‌شود و باید گفت تعاملی بین رسانه‌های بزرگ و رسانه‌های نوین وجود دارد.

ارسال نظرات