۲۴ دی ۱۴۰۳ - ۱۸:۵۹
کد خبر: ۷۷۳۰۰۵

آیا مهندس بازرگان برای بقای سلطنت به پای امام خمینی افتاد؟

آیا مهندس بازرگان برای بقای سلطنت به پای امام خمینی افتاد؟
«در تاریخ ۵۷/۸/۱۵ آقای فیروزآبادی نماینده مجلس به یکی از دوستانش اظهار داشته که مهندس بازرگان به او گفته است در پاریس به پای خمینی افتاده است و او را بوسیده که که قبول کند سلطنت باقی بماند و مخالفین حکومت تشکیل بدهند و شاهنشاه فقط سلطنت کنند و دولت حکومت کند.»

در یکی از گزارشات ساواک در آبان ماه سال ۱۳۵۷ ادعایی بزرگ مطرح شده است مبنی بر این که مهندس بازرگان در پاریس به پای امام خمینی افتاده است و برای بقای سلطنت از او خواهش کرده است. مطابق با این سند انگیزه بازرگان از این اقدام جلب نمودن توجه امام به حفظ کشور و مصون نگاه داشتن آن بوده است. چنان که از متن سند برمی‌آید بازرگان به امام خمینی گفته است که بگذارید تا شاه از تمامیت‌خواهی خود دست بکشد و اختیارات خود را محدود به همان مقام سلطنتی کند که در قانون اساسی مشروطه مشخص شده است و بحث حکومت‌داری را به یک دولت در معنای واقعی خود بسپارد. اما امام با توجه به سابقه بد شاه از قرار گرفتن در چنین مسیری با این درخواست بازرگان مخالفت می‌کند.

این روایت، از زبان دوست یکی از نمایندگان دوره بیست‌وچهارم مجلس شورای ملی به‌ نام سید علی‌اکبر فیروزآبادی نماینده ری از استان تهران است که گویا از خبرچین‌های ساواک بوده و شنیده‌های خود را از او برای ساواک تعریف می‌کند. مطابق با بررسی‌های انجام‌شده، هیچ‌گونه اطلاعاتی هرچند اندک از دوست این نماینده مجلس که با ساواک در ارتباط بوده به‌ دست نیامد تا بتوان براساس بررسی‌های انجام‌شده از شخصیت، جایگاه و عملکرد وی صحت چنین ادعایی را سنجید اما اسناد و مدارکی درباره خود علی‌اکبر فیروزآبادی موجود است که می‌توان درباره او به عنوان تنها شخص قابل شناسایی در این سند اطلاعاتی به دست آورد. 

همان‌طور که گفته شد فیروزآبادی نماینده دوره بیست‌وچهارم مجلس شورای ملی و از اعضای حزب رستاخیر بود. سندی در این خصوص موجود است که می‌تواند به‌وضوح عضویت وی در این حزب را مبنی بر شرکت در کمیته حزب رستاخیر در سال ۱۳۵۵ به‌ همراه چند تن دیگر از نمایندگان مجلس اثبات کند. اگرچه نمی‌توان عضویت وی در حزب رستاخیز را دلیلی موجه و مستدل برای غرض‌ورزی او از بیان روایتی کذب برای یکی از دوستانش مبنی بر خواهش بازرگان از امام برای بقای سلطنت تلقی کرد اما همچنین نمی‌توان جهت‌گیری‌های صریح حزب رستاخیز را با جناح‌های سیاسی که نسبت به سلطنت رویکرد انتقادی و مخالف داشت، نادیده گرفت.

آیا مهندس بازرگان برای بقای سلطنت به پای امام خمینی افتاد؟

پس از اطلاع یافتن از عضویت فیروزآابادی در حزب رستاخیز، تنها سند موجود دیگری که می‌توان براساس آن کمی از منش و عملکرد او به‌ عنوان یک نماینده مجلس اطلاعاتی به‌ دست آورد، سندی است که در قالب نامه و خطاب به وی توسط یکی دیگر از نمایندگان مجلس نوشته شده و در آن نسبت به برقراری دوستی میان فیروزآبادی و شجاعی قراگوزلو (نماینده بهار همدان) انتقاد شده چراکه براساس این سند، برخی انتقادات اخلاقی نسبت به نماینده مذکور وارد بوده است مانند این که در مجلس با زن‌ها حشر و نشر زیادی داشته و سبک‌سرانه رفتار می‌کند. در این‌جا باید به دو نکته توجه داشت:  اول این‌که چنین ایراد اخلاقی نمی‌تواند ربطی به سوگیری‌های سیاسی مغرضانه‌ای داشته باشد که شاید در میان دوستان فیرزآبادی رایج بوده و براساس آن بتوان احتمالی مبنی بر دروغ بودن روایت خواهش بازرگان از امام استنباط کرد. ثانیا، در متن نامه چنین روایت شده است که شخص فیروزآبادی و خانواده وی افراد محترم و صحیح‌العملی هستند و انتقاداتی که بر دیگر نمایندگان وارد است بر وی وارد نیست. 

آیا مهندس بازرگان برای بقای سلطنت به پای امام خمینی افتاد؟

تا به این‌جا چنین استنباط شد که سید علی‌اکبر فیروزآبادی نماینده‌ای است که هم در عضویت حزب رستاخیز است و مشخصا جهت‌گیری‌های سیاسی مخالف با سلطنت را برنمی‌تابد و دور از ذهن نیست که بخواهد هر جناح سیاسی مخالف با مشی سیاسی خود را به انحاء مختلف تخریب کند و یا مترصدِ التزام به سلطنت، هرچند با داشتن رویکرد انتقادی و اصلاح‌طلبانه معرفی کند. از سوی دیگر هم اسنادی موجود است که در آن به عملکرد درست و بدون حاشیه این نماینده اشاره شده و همچنین سند دیگری مبنی بر غرض‌ورزی، خصومت با بازرگان و طیف سیاسی او و یا هرگونه دلیل دیگری مبنی بر ارائه روایتی نادرست از آن‌ها یافت نشده است. بر همین اساس باز هم نمی‌توان تصمیم قاطعی درباره درستی یا نادرستی روایت او گرفت. تا به این‌جا، هدف ما بیان جزئیاتی بود که بتوان روایت اصلی را در بستری جامع‌تر بررسی کرد.

در ادامه به مرور سند اصلی از روایت این نوشتار می‌پردازیم:

آیا مهندس بازرگان برای بقای سلطنت به پای امام خمینی افتاد؟

موضوع: اظهارات مهندس بازرگان

در تاریخ ۵۷/۸/۱۵ آقای فیروزآبادی نماینده مجلس به یکی از دوستانش اظهار داشته که مهندس بازرگان به او گفته است در پاریس به پای خمینی افتاده است و او را بوسیده که که قبول کند سلطنت باقی بماند و مخالفین حکومت تشکیل بدهند و شاهنشاه فقط سلطنت کنند و دولت حکومت کند و گفته که به خمینی اظهار داشته که بقای مملکت در حال حاضر مطرح می‌باشد ولی خمینی قبول نکرده و گفته در این ۲۵ سال رژیم ثابت کرد که نمی تواند تغییر روش بدهد و بر این نظر است که بازرگان هیچ‌گونه مصاحبه‌ای نمی‌کند و می گوید من چیزی ندارم بگویم.

نظریه شنبه- مطالب بالا مطرح شده است

 

همان‌طور که به‌وضوح در این سند آمده، بازرگان از امام خواسته که سلطنت بقا پیدا کند و امام مخالفت کرده‌ است. از این روایت می‌توان چنین نتیجه گرفت که بازرگان همان‌طور که عملکرد مبارزاتی او مشخص است تعارضات و انتقادات شدیدی نسبت به عملکرد شاه در رژیم سلطنتی خود داشته است اما تا موج انقلاب را در شرف منهدم ساختن دستگاه سلطنت می‌بیند متوجه می‌شود که شاید راه‌حل اصلی، انقلاب بر ضد کلیت نظام پادشاهی مشروطه و قانون اساسی آن نباشد و بهتر است شاه به سلطنت بپردازد و بحث حکومت‌داری به دولت آزاد و واقعی واگذار شود. 

نظیر چنین نظراتی را اما در سندی دیگر درباره مهندس بازرگان که برای نخستین بار توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است هم مشاهده می‌کنیم. در این سند که محتوای آن نامه انتقادآمیز حیدر رحیم‌پور ازغدی به مهندس بازرگان است و در سال ۱۳۶۴ و در اعتراض به برخی مواضع نهضت آزادی نوشته شده است، رحیم پور به مرور انتقادی خاطراتی از خود درباره بازرگان پرداخته است که محتوای آن با مسائلی که در سند قبلی بیان شد قرابت دارد.

در سخنان رحیم پور آمده است:

آیا مهندس بازرگان برای بقای سلطنت به پای امام خمینی افتاد؟

«[....] شما از نوشتن آن متأسف شدید و فرموید: چند نفر را به عراق فرستادم تا آقا را تعدیل کنند شاه باید برود؟ یعنی چه؟ ما هم می‌خواهیم برود ولی مگر می‌شود؟ شاه باید سلطنت کند نه حکومت آیا معنای دیگر این گفته همان جاوید شاه و پایدار باد اساس سلطنت با رنگ و روغنی که مرتجع دمکرات و روشنفکر غربی به آن مالیده بودند نبود؟ آیا تعدیل امام باعث رشد انقلابیون کاذب و خرسندی سیا نبود؟ اگر شکی در سند است سند دیگر را بخواهید: در جریان زلزله طبس خمینیون با قبول هزار خطر، خیمه‌ای به نام امام برافراشتند (خداوند بر مقام روحانی شهد موسوی قوچانی که در این کار خدمت کردند بیفزاید) سیل کمک از طرف کشور به سوی آن خیمه سرازیر شد.

 سه نفر از وزراء کابینه فردای شما با پول خوبی به مشهد آمدند. استاد شریعتی به روال طبیعی آنان را به ما سپردند تا به طبس برویم شبی در خیمه سخن ما همه از امام بود. بالاخره یکی را طاقت کم آمد و گفت: این‌جا هم حرف ... است و از شریعتمداری خبری نیست و صبح پول‌ها را برداشتند و به فردوس رفتند و تحت نظر دانش نماینده شریعتمداری آن روز و پناهنده قمی پس از پیروزی انقلاب، و مداح دیروز فرح به مصرف رساندند.

به پیش برویم: آیا به خاطر دارید یک شب قبل از سفرتان به پاریس یعنی اندکی پیش از فرار شاه هنگامی که حاجی امیرپور و دکتر روحانی و من برای بردن شما به جلسه مخفی خدمت رسیدیم چه درد دلی از سخنان امام داشتید: ایشان هم که یکسره می‌فرمایند شاه باید برود، کجا برود دو ساعته کمونیست‌ها کشور را می‌بلعند. آیا این سخن عینا همان تلقینات پانزده ساله در کیش ارتجاع نبود؟ این صحیح است که شما پس از ملاقات با امام تعدیل و به حدی رام شدید که دولت موقت را به شما سپردند و خدا به شما به خاطر آن فداکاری پاداش خیر خواهد داد. ولی آیا امام یا امت کوچک‌ترین کوتاهی درباره شما کردند؟ آیا امام اطاعت از شما را اطاعت از خود یعنی ولی شیعه نخواند و حیثیت خود و همه امت که اسلام را در گرو شما نگذاشت و امت یک صدا فریاد نکرد: اطاعت از بازرگان اطاعت از امام است؟»

 

در مقام نتیجه گیری کلی، هیچ‌گونه اصرار و تأکیدی بر صحت‌گذاری تام و تمام بر محتوای گزارشی از ساواک که بیان می‌کند بازرگان برای بقای سلطنت به پای امام می‌افتد نیست. اگرچه براساس شواهد موجود نمی‌توان وجود تمایلات منجر به بقای سلطنت و قانون اساسی مشروطه را حداقل تا پیش از پیروزی انقلاب و آغاز به کار دولت موقت در مشی سیاسی بازرگان به‌ طور کلی نفی کرد. با این وجود، این روایت، می‌تواند به‌منزله فتح باب و یا مسئله آفرینی برای محققان و مخاطبان باشد تا بتوانند به نتایج مبسوط‌‌تری در جهت تکمیل و یا نفی آن دست پیدا کنند.

ارسال نظرات