۲۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۳:۱۵
کد خبر: ۷۷۴۸۱۲

چرا شاه بی‌لیاقت بود؟

چرا شاه بی‌لیاقت بود؟
مگر شاه چه کرد و چه بر سر ایران آورد که این همه شاه را می‌کوبید و او را خائن و بی‌لیاقت می‌نامید؟ این سؤالی است که گاهی برخی مردم از انقلابی‌ها می‌پرسند و حتی دنبال جوابی قانع‌کننده می‌گردند.
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با مروری در تاریخ و تکیه بر اسناد و مدارک موجود می‌توان دریافت که حکومت پهلوی چطور به کشور خیانت کرد و بر منافع ملی کشور ضربه زد. خیانت‌هایی که اغلب ناشی از ناکارآمدی شاه پهلوی و وابستگی به دولت‌های غربی بود و سرانجام نیز منجر به نارضایتی مردم آن دوران از حکومت، سقوط پهلوی‌ها و درنتیجه انقلابی شد که امروز ۴۶ سالگی خود را جشن می‌گیرد. در این گزارش می‌خواهیم مروری اجمالی داشته باشیم به کرده‌ها و نکرده‌هایی از دومین شاه پهلوی که شاید آن‌ها را ندانید.

کاپیتولاسیون نماد بارز خیانت رژیم پهلوی

احیای کاپیتولاسیون توسط رژیم شاه در سال ۱۳۴۳ یکی دیگر از بزرگ‌ترین خیانت‌های این رژیم به کشور بود؛ کاپیتولاسیون به این معناست که اگر تبعه کشوری در کشور دیگر مرتکب جرم یا جنایتی می‌شد، آن کشور حق دستگیری و مجازات مجرم را نداشت و آن تبعه باید به کشور خود فرستاده می‌شد تا طبق قوانین آن محاکمه و مجازات شود و این یعنی باج دادن به خارجی‌ها، زیرپا گذاشتن حقوق شهروندی مردم و ناامنی در برابر اتباع و از همه مهم‌تر نابودی استقلال کشور که البته شاه برای خودشیرینی در برابر دولت‌ها، این لکه ننگ را به جان کشور انداخت و به گفته غلامرضا خارکوهی تاریخ‌نگار و پژوهشگر، به ۶۰ هزار مستشار آمریکایی اجازه داد در ایران جولان دهند و هر جنایتی علیه مردم مرتکب شده و از محاکمه معاف باشند. با این کاپیتولاسیون، ایران در دنیا به‌عنوان کشوری متوحش و فاقد فرهنگ و تمدن و ارزش حقوقی و قضایی معرفی شد و از طرفی، همه دنیا، ایران را مستعمره سیاسی آمریکا به‌حساب می‌آوردند.

بی‌کفایتی به قیمت جدایی بحرین از ایران

بحرین از ابتدای تاریخ به جز برهه کوتاهی که توسط امپراتوری پرتغال اداره می‌شد، همواره در اداره دولت مرکزی ایران بود؛ منطقه‌ای استراتژیک که جدایی آن از ایران یکی از اتفاقات تأسف‌بار در زمان حکومت پهلوی به شمار می‌رود. در واقع، تداوم سیاست‌های استعماری بریتانیا در دوران پهلوی دوم ازیک‌طرف و بی‌کفایتی سیاسی و نظامی رژیم حاکم بر ایران از طرفی دیگر باعث شد که شاه ایران نتواند در مقابل انگلستان ایستاده و بحرین را حفظ کند، بنابراین بحرین در مردادماه سال ۱۳۵۰ برای همیشه از ایران شد، درحالی‌که اگر شاه ایران زیر بار استقلال بحرین و یک همه‌پرسی بی‌اساس از بحرین نشین‌ها نمی‌رفت، از قدرت نظامی لازم برخوردار بود و گول بازی انگلیس مبنی بر بازپس دادن جزایر سه‌گانه اشغالی که اساساً متعلق به خود ایران بود را نمی‌خورد، الان بحرین برای ما بود.جالب اینجاست که بعدازاین اتفاق، خود شاه و اطرافیانشان که به‌راحتی خاک کشور را ازدست‌داده بودند، از این اتفاق ابراز ناراحتی و پشیمانی کرده و گفتند به علت فشار انگلستان و توافقی فریبنده قسمتی از ایران را همچون شاهان بی‌کفایت گذشته ازدست‌داده‌اند!

اشتباهات مهلک اقتصادی

اواخر دهه ۴۰ چرخ اقتصاد می‌چرخید و همین هم باعث شد که در اوایل دهه ۵۰، شاه به اوج قدرت رسیده و غرور و تکبر وجودش را پر کند. او به‌قدری خودش را همه‌چیزفهم می‌دانست که گوش‌هایش به حرف هیچ دلسوزی بدهکار نبود و عملاً با تصمیم‌گیری‌هایی سیاسی و نه اقتصادی، ضربه مهلک و جبران‌ناپذیری به اقتصاد کشور زد که البته دامن خودش را هم گرفت؛ به‌طوری‌که جامعه‌شناسان و تحلیلگران سیاسی معتقدند این تصمیمات از مهم‌ترین عواملی بود که سقوط حکومت پهلوی را رقم زد. واگذاری منابع نفتی به غرب، اصلاحات ارضی و نابودی بخش کشاورزی، وابستگی صنایع، غارت منابع و ثروت ملی ایران، واردات بی‌رویه و بدون برنامه، نابودی صادرات غیرنفتی، رشد مصرف‌گرایی و افزایش سرسام‌آور خریدهای نظامی، از مهم‌ترین اشتباهات اقتصادی محمدرضا شاه به شمار می‌رود.

اصلاحات ارضی و نابودی صنعت کشاورزی

اصلاحات ارضی طرحی دیکته‌شده توسط غربی‌ها بود که شاه بدون درنظر گرفتن پیامدهای آن و در اقدامی نابخردانه، آن را اجرا کرد و کشاورزی کشور را به خاک سیاه نشاند، زیرا کشاورزان توانایی مالی لازم برای تداوم کشاورزی را نداشتند و برای کار به سمت شهرها سرازیر شدند که با این اتفاق تولیدات کشاورزی به‌شدت کاهش یافت و یک سال پس از اجرای اصلاحات، تولید کشاورزی به نصف رسید و نسبت شاغلین بخش کشاورزی از ۶۵ درصد در سال ۱۳۳۴ به ۳۳ درصد در سال ۱۳۵۴ رسید. این مسئله، اتفاق بدتر دیگری یعنی وابستگی به واردات مواد غذایی را به همراه داشت. اوج عقب‌ماندگی و وابستگی محمدرضا پهلوی به حدی بود که دولت ایران فقط توانایی تأمین مواد غذایی مردم خود را برای ۳۳ روز داشت و مجبور بود باقی مواد غذایی موردنیاز را از خارج وارد کند، بنابراین ایران از یک کشور تقریباً خودکفا در محصولات کشاورزی به واردکننده مواد غذایی درآمد.

نرخ بالای بی‌سوادی و عقب‌ماندگی‌های علمی

وضعیت سواد و روند علمی کشور در دوران پهلوی هیچ‌گاه چنگی به دل نمی‌زد و شاه هم عملاً دغدغه‌ای برای این مسئله نداشت. بر اساس آماری که از سوی خود رژیم پهلوی منتشر شده، تعداد با سوادان کل کشور در سال ۱۳۴۵ از بین بیست و پنج میلیون نفر حدود ۵/۵ میلیون نفر بوده که البته تا سال ۱۳۵۵ نیز پیشرفت زیادی دیده نمی‌شود، طوری که درصد بی‌سوادی در سال ۱۳۵۵ معادل ۵/۵۲ درصد و در مناطق روستایی در حدود ۷۰ درصد بوده است. این آمار در حالی گزارش می‌شود که ملاک ارزیابی باسوادی در رژیم پهلوی فقط شامل خواندن و نوشتن فارسی بود و رژیم پهلوی حتی موفق نشد شرایطی را فراهم کند که بیش از ۵۰ درصد از مردم ایران بتوانند سوادی در حد خواندن و نوشتن داشته باشند. متأسفانه تبعیضات جغرافیایی و تبعیضات جنسیتی در کسب سواد بسیار می‌چربید و روستاییان و زنان، سهم چندانی در سوادآموزی نداشتند.

ناکارآمدی در حوزه بهداشت و سلامت

نگاه نکنید امروز در حوزه پزشکی برای خودمان دبدبه کبکبه‌ای داریم با کلی توریست سلامت که ایران را برای درمان انتخاب می‌کنند. متأسفانه در زمان پهلوی به‌رغم راه‌اندازی سپاه بهداشت که یکی از محورهای اصلی انقلاب سفید بود، وضعیت بهداشت و درمان شرایط اسفناکی داشت و اندک حمایت‌های حوزه سلامت نیز مربوط به مناطق شهری می‌شد و روستاها و شهرهای کوچک‌تر هیچ امکاناتی نداشتند. آمارهای موجود به‌روشنی گویای وضعیت نا به سامان بهداشت و درمان در دوران پهلوی است، چه‌بسا که در سال ۱۳۵۶، ایران در خاورمیانه بدترین نسبت پزشک - بیمار، بالاترین نرخ مرگ‌ومیر نوزادان و اطفال و پایین‌ترین نسبت تخت بیمارستان به جمعیت را دارا بود. ضمناً رژیم پهلوی در زمینه بحران امنیت غذایی نیز نتوانسته بود خواسته‌های مردم را تأمین کند؛ چنانچه طبق آمار، ۶۴ درصد شهرنشینان در سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۲ دچار سوءتغذیه بودند و وضع تغذیه ۲۵ درصد آنان بسیار بد بود.

سرعت لاک‌پشتی توسعه عمرانی

شرایط عمرانی و آبادانی کشور در دوران محمدرضا شاه به‌رغم وابستگی به خارجی‌ها، چنگی به دل نمی‌زده و حتی آب و برق هم تأمین نبوده است. مثلاً تعداد کل روستاهای برخوردار از برق تا پایان سال ۱۳۵۷، به ۴۳۲۷ روستا می‌رسیده؛ عدم دسترسی به آب سالم و بهداشتی نیز از معضلات جدی به شمار می‌رفته طوری که جدای از شهرستان‌ها و روستاها حتی برخی محله‌های تهران تا سال ۵۷، آب لوله‌کشی نداشته‌اند. اوضاع راه و راه‌سازی نیز به همین منوال بوده، به‌طوری که در اواخر عمر رژیم پهلوی فقط ۹۷۸۵ کیلومتر راه روستایی وجود داشته و درصد ناچیزی از آن آسفالت بوده و حمل‌ونقل ریلی نیز با ۴۵۶۸ کیلومتر، دارای استاندارد نسبتاً پایینی بوده است. همه این ضعف‌های عمرانی در حالی نادیده گرفته می‌شده که شاه به‌جای رسیدگی به رفاه عمومی بودجه کشور را صرف مسائلی مانند بازسازی فاضلاب لندن می‌کرده است!

ترویج فساد اخلاقی در کشور

یکی از مهم‌ترین خیانت‌های شاه به مردم ایران، بی‌حرمتی به اعتقادات ملت، تلاش برای جایگزینی ارزش‌های غربی و ترویج فساد اخلاقی در میان جوانان بود، او با ترویج روزافزون فساد و بزهکاری در میان مردم به‌ویژه جوانان، به گسترش فساد و بی‌بند باری در کشور دامن زد. همچنین زن از نگاه او فقط یک وسیله عیاشی بود و ابتذال و ازبین‌بردن کرامت اخلاقی و اجتماعی زنان و تخریب کانون خانواده در سیاست‌های حکومتی او مشهود بود؛ طوری که به‌رغم اعتقادات مذهبی مردم، بیشتر از مراکز فرهنگی، مراکز فساد و فحشا در کشور وجود داشت. او در مجموع روی تغییر تاریخ اسلامی به تاریخ شاهنشاهی، برگزاری جشن‌های فاسد سلطنتی پر هزینه و گزاف، نفوذ و اشتغال گسترده بهائیان و صهیونیست‌ها در پست‌های کلیدی و حساس دولتی تمرکز داشت تا با مجموع این راهبردها اسلام را به نابودی بکشاند.
ارسال نظرات