پرورش استعداد های حل مسئله، کارویژه اصلی بنیاد شیخ انصاری است

به گزارش سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، بنیاد شیخ انصاری، نهادی نوپا در حوزه علمیه، با هدف شناسایی و پرورش استعدادهای حوزوی در راستای حل مسئله فعالیت خود را از سال 1402 آغاز کرده است. اما این بنیاد چگونه شکل گرفت و چه مسیری را طی کرد تا به جایگاه کنونی رسید؟ حجت الاسلام بهاری قراملکی، مدیر بنیاد شیخ انصاری، در این مصاحبه، به تشریح تاریخچه تاسیس، اهداف و ساختار این بنیاد میپردازد. از طرح شهید بیاضیزاده تا تبدیل شدن به بنیاد مستقل شیخ انصاری، مسیری که با حمایت حضرات آیات: حسینی بوشهری و اعرافی به بار نشست.
لطفا در خصوص بنیاد و تاریخچه راهاندازی آن توضیح بفرمایید:
در سال 1398 طرح با عنوان طرح شهید بیاضیزاده در دفتر جامعه نخبگان مرکز مدیریت آغاز شد که در آن، تعدادی از اساتید و فضلای حوزوی در راستای ارتقای نیروی انسانی نخبه در حوزههای پژوهشی و مدیریتی مورد حمایت قرار میگرفتند.
این برنامه تا سال 1401 ادامه داشت تا اینکه بر اساس تصمیم مدیریت جدید مرکز خدمات، این مأموریت به دفتر امور نخبگان مرکز مدیریت واگذار شد و علت آن هم این بود که این طرح، یک برنامه محتوایی را هدایت میکند که خارج از مأموریت مرکز خدمات بوده و باید در مرکز مدیریت مورد بررسی و راهبری قرار گیرد. از این رو، بنده که آن زمان در دفتر امور نخبگان مرکز مدیریت مشغول خدمت بودم، اجرای این طرح را به عهده گرفتم.
از زمانی که این طرح به ما واگذار شد، تغییراتی را در ساختار و محتوای آن انجام دادیم که مهمترین آن، تشکیل یک شورای سیاستگذاری با حضور حضرات آیات: حسینی بوشهری و اعرافی (دام عزّهما) بود. با گذشت مدت کوتاهی، شورای سیاستگذاری به این جمعبندی رسیدند که طرح شهید بیاضیزاده به طرح کلان شیخ انصاری تبدیل شود و در سال 1402 مصوب شد که یک هویّت مستقلی داشته باشد و این بود که بنیاد شیخ انصاری در ادامه طرح شهید بیاضیزاده و کلان طرح شیخ انصاری تأسیس شد.
در حال حاضر، هیأت أمنای بنیاد، در رأس بنیاد قرار دارد که حضرت آیت الله حسینی بوشهری و حضرت آیت الله اعرافی در آن حضور جدی دارند و 5 نفر دیگر از مسؤولین حوزوی و غیرحوزوی نیز سایر اعضای هیأت أمنا هستند. یک هیأت مدیره هم برای بنیاد در نظر گرفته شده است که مطابق اساسنامه مصوب، به عنوان شورای معین فعالیّت میکند و یک شورای علمی نیز در بنیاد شکل رفته است که مباحث محتوایی و روشی، ذیل مصوبات شورای معین و هیأت أمناء در آن بررسی و تصمیمگیری میشود. شورای معین نیز در موارد مربوط به آییننامههای اجرایی و محتواهای مصوب شورای علمی، ورود و اعلام نظر میکند و بعد از تصویب در آن، به اجرا گذاشته شود.
تفاوت برنامههای بنیاد با برنامههایی که سابق در طرح شهید بیاضیزاده اجرا میشد چیست؟
در کنار مسایل ساختاری، برنامههای سابق نیز مورد بازبینی قرار گرفت و با گفتگوهایی که با اساتید مطلع از فضای نخبگانی و نیازهای جامعه و نظام اسلامی صورت گرفت، محتوای جدیدی برای ادامه طرح ارائه گردید که مورد تأیید شورای سیاستگذاری قرار گرفت.
محتوای جدید مبتنی بر شناخت نیاز فعلی حوزه، جامعه و نظام اسلامی و بر مبنای منویّات مقام معظّم رهبری (دامت برکاته) و بیانیه گام دوّم انقلاب طراحی شده است.
میتوانید بیشتر توضیح دهید؟
نتیجه مباحثات ما در بنیاد این بود که در حال حاضر، تربیت فقیه، پژهشگر، مبلّغ و حتّی در سالهای أخیر تربیت مدیر در حوزههای علمیه صورت میگیرد و حتّی اگر در حدّ مورد انتظار انجام نشود ولی هر کدام متولّی یا متولّیانی دارد که ورود بنیاد در هر یک از این عرصهها، حس رقابت در بخشهای مربوطه و عدم توازن را ایجاد خواهد کرد که باعث انجام کارهای موازی و همپوشانی برنامهها و در نتیجه عدم دستیابی به اهداف در همه مجموعهها خواهد شد. از این رو به این نتیجه رسیدیم که یک نقش مکمّل را در راستای اهداف حوزههای علمیه و نظام اسلامی و بخصوص تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی ایفاء کنیم. با مطالعه اسناد بالادستی و همینطور تأکیدات رهبری معظّم (دامت برکاته) در سخنرانیهای مختلف و نیز بیانیه گام دوّم، به این نتیجه رسیدیم که حلّ مسئله را مأموریت اصلی خودمان قرار بدهیم و تمام طرحها و برنامههای بنیاد را ذیل همین مأموریت تعریف کنیم. این رویکرد به تصویب هیأت أمنای بنیاد هم رسید و در حال حاضر همه برنامهها در راستای تحقق این رویکرد تنظیم شده است. لذا تفاوت اصلی برنامههای بنیاد با آنچه در سابق با عنوان طرح شهید بیاضیزاده اجرا میشد همین نقش مکمّل و رویکرد حلّ مسئله است.
در مورد حلّ مسئله توضیح بیشتری میفرمایید؟
حلّ مسئله، هم در حوزه دانشهای فنی و تجربی مطرح است و هم در حوزه علوم انسانی و اسلامی. آنچه تا کنون به عنوان حلّ مسئله انجام میشد و تأثیر آن قابل مشاهده بود حلّ مسئله در حوزه علوم فنی و تجربی بوده است که با اتصال دانشگاه به صنعت تا حدودی این اتفاق رقم خورده است و در سالها أخیر شاهد رشد شرکتهای دانشبنیان و تأثیر این شرکتها در رشد و پیشرفت صنعت هستیم. امّا در حوزه علوم انسانی و اسلامی، این خلأ به شدت وجود دارد و حتّی در دانشگاه هم این اتفاق رقم نخورده است.
در حوزههای علمیه، حلّ مسئله به معنای کشف حکم شرعی بر اساس الگوی فقه جواهری جزو مأموریتهای اصلی و دیرینه به شمار میرود که باید تا آخر این مأموریت را حفظ و برای آن نیروی شایسته تربیت نمود که مراکز تخصصی فقه و اصول این وظیفه را بر عهده دارند و تا کنون موفقیّتهای نسبی هم داشتند. امّا مفهوم دیگری هم برای حلّ مسئله میتوانیم در نظر بگیریم که در کنار کشف حکم، امتداد حکم شرعی بدست آمده را هم دنبال میکند. حضرت آیت الله جوادی آملی هم در مقدمه مفاتیح الحیاة/اصل 9 به دو نوع اجتهاد اشاره میکنند و اجتهاد دوّم را به «اقامه دین» نامگذاری میکنند. با اینکه حلّ مسئله با آنچه حضرت ایشان فرمودهاند تفاوتهایی دارد امّا یک روح مشترک دارند که همان امتداد معارف دین در جامعه است.
بنابراین، اگر در اجتهاد نوع اوّل (کشف حکم شرعی) پاسخ به پرسش شرعی صورت میگیرد و فقیه در مقام پاسخ به یک موضوع شرعی قرار میگیرد هر چند موضوع کلان و مستحدث باشد امّا در اجتهاد نوع دوّم که به حلّ مسئله نامگذاری میشود، یک الگوی جدیدی لازم است که بتواند از کشف مشکل شروع شده و مسئله اصلی که باید فقیه پاسخگوی آن باشد را روشن ساخته و در ادامه، نحوه امتداد آن را در مسایل مرتبط اجتماعی و حاکمیتی دنبال نماید.
گفتید که برای حلّ مسئله، الگوی جدیدی لازم است آیا بنیاد تا کنون در ارائه الگوی جدید کاری انجام داده است؟
لازمه برنامهریزیهای بنیاد تدوین الگوی حلّ مسئله مبتنی بر علوم انسانی و الهیات اسلامی است و این الگو، حاکم بر همه برنامههای بنیاد است که بعد از گفتگوهای مفصل و طولانی توانستیم آن را ایجاد و سرلوحه تمام برنامههای بنیاد قرار دهیم.
الگوی حلّ مسئله بنیاد را توضیح میدهید؟
پیش از توضیح الگو، لازم میدانم از شورای علمی بنیاد که واقعاً برای این الگو زحمات زیادی را متحمل شدند تشکر کنم. گرچه هنوز کامل نیست و برخی از جزئیات آن هنوز جای بحث و گفتگو دارد امّا مسیر کلّی روشن است و میتوانیم در مجامع علمی ارائه نماییم و تا کنون در جاهای محتلف حوزوی و دانشگاهی هم که ارائه شده با استقبال خوبی مواجه شده است.
نکته دیگری که لازم است عرض کنم این است که نقطه آغاز حلّ مسئله، کشف مشکلات و مسایل عینی است و لذا در این مقام، نباید منتظر ارائه مسئله از سوی مکلّف یا مکلّفین بود بلکه باید در متن جامعه رفته و با ابزارهای خاصّی، مشکل اصلی را کشف کرد. از این رو، حلّ مسئله، صرفاً با سفارشگیری مسایل از نهادها و مجموعههای علمی و اجرایی امکانپذیر نیست. نتیجه مهمی که بر این فرآیند مترتب میشود، این است که بعد از کشف مسئله اصلی و انجام فعالیّت فقهی بر آن، فرآیند تحقق را هم باید دنبال نمود و اکتفا کردن به ارائه نظر فقهی نمیتواند تحقق حلّ مسئله به معنایی که گفته شد را به دنبال داشته باشد بلکه ارائه الگوی اجرایی و اثربخشی هم در حلّ مسئله نقش اساسی را ایفا میکنند و بدون آنها مسئلهای حلّ نمیشود.
باتوجه به این مقدمه، در خصوص الگوی حلّ مسئله بنیاد باید عرض کنم که این الگو از 3 فرایند کلی تشکیل شده است که عبارتند از: فرایند مسئلهیابی، فرایند راهحلیابی (یا ایده حلّ)، فرایند تحقق.
گرچه مسئلهیابی، با موضوعشناسی فقهی شباهتهایی دارد امّا باید عرض کنم که دایره مسئلهیابی در فرایند حلّ مسئله بسیار گستردهتر از موضوعشناسی فقهی بوده و افزون بر ضوابط و ابزارهای موضوعشناسی فقهی، نیازمند ابزارهای دیگری هم است که بیان آن در این مختصر نمیگنجد.
در واقع تفاوت اصلی اجتهاد به معنای کشف حکم با حلّ مسئله، در بخش مسئلهیابی و تحقق راه حلّ است و در فرایند راه حلّیابی، فعالیّت فقهی رایج در حوزههای علمیه صورت میگیرد و غیر از آن هم امکان وقوع ندارد چون هر راه دیگری غیر از فقهِ مورد قبول حوزه که اصول و ضوابط استنباط از آن پشتیبانی میکند، مسیر انحرافی را در پیش روی حوزه و جامعه قرار میدهد.
اگر بخواهم نسبت مسئله یابی به راه حلّیابی را بیان کنم، باید بگویم که مسئلهیابی در واقع، آنچه که باید نظر فقه در خصوص آن ارائه شود را روشن میسازد و اگر این فرایند مورد غفلت واقع شود، ممکن است با نامسئلهها مشغول شویم که نتیجه آن عدم پاسخگویی درست و بموقع به نیاز اصلی جامعه و نظام خواهد بود.
پس الگوی حلّ مسئله بنیاد بر پایه فقه بنا نهاده شده است.
حلّ مسئله یک عملیات میانرشتهای یا فرارشتهای است که فقه یکی از علوم دخیل در آن است. حالا اینکه فرارشتهدیده شود یا میانرشتهای، خودش بحث دیگری است که در آن هم اختلافاتی وجود دارد امّا در هر حال همه، این واقعیّت را پذیرفتهاند که حلّ مسئله تنها با یک علم حاصل نمیشود. بنابراین، فقه بر اساس الگوی حلّ مسئله بنیاد، هم در مرحله مسئلهیابی دخالت دارد و هم در مرحله راهحلّیابی. با این تفاوت که در مرحله مسئلهیابی، نگاه توصیفی به فقه میشود و در مرحله راهحلّیابی، نقش فعّال و تحلیلی ایفاء میکند چون در این مرحله باید به حکم شرعی مسئله مورد نظر دست پیدا کند. بنابراین، در مرحله مسئلهیابی، مجموعهای از دانشها یا فراتحلیلهای مبتنی بر دانشهای مختلف بکار گرفته میشوند تا فرایند تبدیل مشکل به مسئله طی شده و مسئله اصلی روشن شود. امّا باتوجه به اینکه در یک جامعه اسلامی و ذیل یک نظام اسلامی زندگی میکنیم و غایت حلّ مسئله هم رسیدن به تجویز و عدم تجویز است لذا فقه در این میان نقش بیبدیلی را در یافتن راه حلّ ایفاء میکند و سایر علوم در خدمت فقه و در راستای یافت مشکل و مسئله خدمترسانی میکنند و در ادامه نیز در مرحله تحقق راه حلّ بدست آمده، ابزارهای لازم را در خدمت فقه قرار میدهند.
با این توضیح، کاربرد فقه در حلّ مسئله در واقع به کارآمدی فقه در اداره جامعه و نظام اسلامی نیز کمک میکند.
دقیقاً همینطور است، ما در حوزههای علمیه هنوز پای فقه را به حلّ مسئله به معنایی که عرض شد باز نکردهایم گرچه به صورت اندک و پراکنده کارهایی انجام شده است که نمیتوانم آنها را نام ببرم ولی در این فرایند، فقه وارد عرصه تحقق در حوزههای کلان اجتماعی و نظام اسلامی میشود و میتواند برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی الگوهای اجرایی ارائه نماید چون در این فرایند، مسئلههای اصلی قابل کشف هستند و مسیر تحقق هم روشن و قابل ارزیابی است.
آیا این روشی که شما در الگوی بنیاد طراحی کردید مستلزم ارائه فقه جدید است؟ در واقع سؤال مهم این است که آیا با رویکرد فردی در فقه رایج میتوان این الگو را عملیاتی کرد؟
سؤال مهمی است و شاید این سؤال در ذهن بسیاری از مخاطبین و حوزویان هم بوجود بیاید؛ امّا باید عرض کنم که الگوی بنیاد نسبت به روش یا روشهای فقهی، موضع خاصی ندارد و هر کسی با هر رویکردی که بخواهد میتواند از این الگو استفاده نماید.
امروزه در حوزههای علمیه، رویکردهای متنوعی غیر از رویکرد فردی به فقه بوجود آمده است که البته مورد اختلاف بین بزرگان و اساتید حوزه هم واقع شدهاند. از جمله فقه حکومتی یا فقه نظام و امثال آن که در مقابل فقه فردی هستند و در صدد حلّ مسایل نظام و حکومت اسلامی در ابعاد گوناگون برآمدهاند. بنیاد در خصوص هیچ یک از این رویکردها موضع خاصی ندارد و الگویی را ارائه کرده است که هر فقهی با هر رویکردی بتواند در آن کار کند و این واقعیّت عینی است که قضاوت میکند کدام یک از رویکردها توان حلّ مسئله را دارد گرچه این را باید پذیرفت که هر رویکردی که بخواهد وارد حلّ مسئله شود باید حجیّت کافی را از سوی فقه و ضوابط آن دریافت کرده باشد که همان روش فقه جواهری است و نباید از آن تخطّی کرد.
پس شما فعالیّتها را چگونه بر اساس فقه ارزیابی میکنید؟ آیا ضوابط خاصی دارید و در فرایند حلّ مسئله توجه به نوع رویکرد فقهی دارید؟
عرض کردم که کار بنیاد کار فقهی نیست که بخواهیم کار فقهی در آن انجام دهیم و عرض شد که در حلّ مسئله، فقه در کنار علوم دیگر در جایگاه خودش نقش ایفاء میکند گرچه نقش آن در ارائه ایده حلّ، یک نقش اساسی است. امّا برای ارزیابی جنبه فقهی آثاری که بدست میآید و فعالیّتهایی که صورت میگیرد، از اساتید فقهی مورد قبول حوزه استفاده میشود و بنیاد دخالتی در آن ندارد. به همین منظور، خروجیهای بدست آمده در هستههای حلّ مسئله، پس از ارزیابی اوّلیه در بنیاد که باید مطابق مسیر پیشبینی شده، فعالیّت میشد و پس از دریافت امتیاز قبولی در ارزیابی شکلی، اثر بدست آمده به دو نفر ارزیاب فقهی و تخصصی ارسال میشود و پس از پذیرش و عبور از این مرحله، یک نشست نقد برای ارائه و بررسی فقهی و تخصصی برگزار میشود تا استاد راهبر و اعضای هسته بتوانند در دفاع از خروجی کار خود، به سؤالات و اشکالات ناقدین پاسخ دهند.
شما فرمودید که همه برنامههای بنیاد را بر اساس الگوی حلّ مسئله طراحی کردید. میشه در این خصوص هم توضیح بفرمایید؟
بله، قبل از پاسخ باید عرض کنم که ما در عرصه حلّ مسئله (به معنایی که توضیح داده شد) خلأ نیروی انسانی داریم و باید در این زمینه طلاب و فضلای مستعد را شناسایی و تربیت کنیم لذا در برنامههای بنیاد آنچه که بیشتر ظاهر است رویکرد تربیتی است تا حلّ مسئله و خود حلّ مسئله در درجه دوّم قرار دارد گرچه توجه به آن هم ویژه است و حتما دنبال میکنیم که حلّ مسئله بر اساس برنامهریزی صورت گرفته اتفاق بیفتد.
بر این اساس در پاسخ به سؤال جنابعالی باید عرض کنم که در بنیاد دو برنامه کلان برای شناسایی و تربیت نیروی انسانی کارآمد برای حلّ مسئله طراحی شده است:
یکی، طرح مدرسه راهبری حلّ مسئله است که به نام شهید بزرگوار، شهید بیاضیزاده نامگذاری شده است. مدرسه راهبری در واقع دورههای آموزشی است که در آن سرفصلهای خاصی بر اساس الگوی حلّ مسئله تدوین شده است و طلاب سطوح عالی یعنی پایههای 7 تا 10 در این دورهها شرکت میکنند تا در ضمن مباحثی، با فرایندهای حلّ مسئله آشنا شوند.
برنامه دوّم، تشکیل هستههای حلّ مسئله است که به طرح شهید صدر معروف است و برای طلاب و فضلای درس خارج طراحی شده است. در تشکیل این هستهها نیز، الگوی بنیاد نقش اساسی را ایفا میکند به این صورت که هر استادی که مسئلهای را پیشنهاد میدهد، باید مطالب مربوط به پیشنهاده خودش را در یک طرح تفصیلی خاص که بر اساس الگو طراحی شده ارائه نماید و بعد از بررسی و تأیید در شورای علمی، میتواند هسته مورد نظر خود را تشکیل دهد.
نکته حایز اهمیت این است که ما هنوز با نقطه مطلوب فاصله داریم و حلّ مسئلهای که در این هستهها انجام میشود با الگوی بنیاد فاصله دارد امّا معتقد هستیم که همین هستهها با مسیری که طی میشود در آینده میتوانند بر اساس الگوی بنیاد فعالیّتهای حلّ مسئلهای داشته باشند.
لطف میکنید برخی از سرفصلهای مدرسه راهبری را بیان بفرمایید؟
عرض شد که سرفصلهای مدرسه راهبری مطابق بر الگوی حلّ مسئله بنیاد تنظیم شده است تا طلاب شرکت کننده در کلاسها بتوانند در یک فرایند آموزشی مشخص، ابعاد گوناگون حلّ مسئله را فراگرفته و در ادامه امکان ورود به هستههای حلّ مسئله را پیدا کنند. باتوجه به اینکه همه سرفصلها و ترتیب آنها را در این مجال نمیتوانم توضیح دهم فقط به چند سرفصل مهم اشاره میکنم:
- ضرورت مشکلیابی و اجتناب از بسیطانگاری مسایل امروزی در ضمن مرور بر چند مسئله عینی از قبیل: بررسی رسایل حجابیه در دوران مشروطه؛ بررسی مسئله أمر به معروف و نهی از منکر و ابعاد اجتماعی آن؛ تفاوت بین مسئلهیابی و موضوعشناسی رایج فقهی؛
- تطور فقاهت شیعی در مسایل اجتماعی (آشنایی با ادوار مختلف حوزههای علمیه از قبیل: حوزه حلّه، حوزه بغداد، حوزه نجف، حوزه قم، حوزه اصفهان و ...؛ آشنایی با مسایل پیشروی فقیهان دورههای مختلف و نوآوریهای متناسب با آن)
- آشنایی با اصلیترین مسایل 45 سال گذشته جمهوری اسلامی در سه کلان حوزه: فرهنگ، اقتصاد و سیاست)
- آشنایی با نظام جامع الاهیات انقلاب اسلامی - اسلام ناب (طرح کلّی اندیشهاسلامی در نگاه مرحوم امام (ره) و مرحوم علامه طباطبایی(ره)؛ حرف نوی انقلاب اسلامی و مکتب امام راحل(ره)؛ امتداد اندیشههای امامراحل(ره) در دوگانه توسعه و پیشرفت؛ امتداد اندیشههای امام راحل(ره) در قانون اساسی؛
- آشنایی با متفکران انقلاب اسلامی در سه کلان حوزه: فرهنگ، اقتصاد و سیاست؛
- آشنایی با نقاط عطف تاریخی (سیاسی، اقتصادی و فرهنگی) از شکلگیری مدرنیته تا انقلاب اسلامی؛
این سرفصلها در راستای آشنایی طلاب با ظرفیّتهای حلّ مسئله دانشهای حوزوی در مسایل امروزی و سابقه آن در دوران گذشته و توجه به ابعاد مختلف مسئله تنظیم شدهاند و لازم است دانشها و ابزارهای لازم جهت تحقق عینی آنها نیز طراحی شود که در این جهت فعالیّتهای خاصی در بنیاد شکل گرفته است و امیدوارم به زودی بتوانیم به این مرحله از دانش حلّ مسئله نیز دست یابیم.
لطفا اگر برنامه دیگری هم در بنیاد دارید بیان بفرمایید.
همانطور که پیش از این عرض شد، بنیاد شیخ انصاری در راستای شناسایی استعدادهای حلّ مسئله و پرورش آنها گام بر میدارد و بررسیهای میدانی نشان میدهد که این برنامه، خلأ جدی در حوزههای علمیه بوده و با لطف و عنایت پروردگار و عنایت ولی عصر (ارواحنا فداه) و حمایتهای حضرات آیات حسینی بوشهری و اعرافی (دام عزّهما) در بنیاد شیخ انصاری پیگیری و برنامهریزی شده است. لذا تلاش شده تا در ابعاد مختلف برنامهریزی صورت گیرد که در کنار طرحهای آموزشی، میتوانم به اردوهای رشد و همینطور برنامه استعدادیابی و استعدادسنجی اشاره کنم.
در خصوص استعدادسنجی و استعدادیابی باید عرض کنم که بر اساس شاخصگذاری صورت گرفته در بنیاد، استعداد حلّ مسئله باید دارای خصوصیّاتی باشد که از طرفی باید کشف شوند که بخشی از آن از طریق استعدادیابی صورت میگیرد و بخش دیگر آن نیز از روشهای دیگر بدست میآیند که در حال طراحی آنها هستیم.
نشستهای علمی با محوریت بازخوانی اندیشههای حضرت امام راحل با هدف دستیابی به الگوی امتدادی ایشان از جمله برنامههای بنیاد شمرده میشود که در سال جاری نشستهای بازخوانی خطابات قانونیه و نسبت فقه و اخلاق از منظر حضرت امام راحل (ره) برگزار گردید. از جمله برنامههای بنیاد میتوان به سلسله نشستهای الگوی حلّ مسئله اشاره کرد که در آن به دنبال بررسی الگوهای حلّ مسئله توسط صاحبنظران یا صاحبان تجربه در این عرصه هستیم و تا کنون 4 نشست در این رابطه برگزار شده است.
رویدادهای رقابتی مسئلهمحور هم از برنامههای بنیاد است که در سال جاری 3 رویداد برگزار شده که عبارتند از: رویداد شبیهساز شورای نگهبان، رویداد هوش مصنوعی با محوریت مالکیّت کلاندادهها و رویداد تجربهنوردی حلّ مسئله حوزویان. البته دو رویداد أخیر هنوز در حال اجراست و تا سال آینده ادامه خواهند یافت.
در کنار همه برنامهها، رسیدگی به نیازهای خانواده طلاب و اساتید فعّال در بنیاد از جمله برنامههای اثرگذار است. به همین منظور در بهمن سال جاری، اردوی علمی زیارتی مشهد مقدس با حضور 174 نفر از اساتید و طلاب برگزار گردید که با احتساب افراد خانواده حدود 600 نفر در این اردو شرکت داشتنند و در آن، علاوه بر برنامههای علمی و مهارتی که برای طلاب و اساتید در نظر گرفته شده بود، برنامههای خوبی هم برای همسران و نوجوانان دختر و پسر حاضر در اردو ترتیب داده شده بود که با رضایتمند حداکثری مواجه شد و این گام اوّل در راستای رسیدگی به نیازهای دانشی و مهارتی خانواده اساتید و طلاب است که امیدواریم با استمرار آن بتوانیم فرصت خوبی را در جهت شبکهسازی نخبگان و استعدادهای حلّ مسئله و توانمندسازی خانوادههای ایشان ایجاد نماییم.
در پایان اگر نکتهای دارید بیان کنید.
باید عرض کنم که هر آنچه در بنیاد شیخ انصاری انجام شده متعلق به حوزه است و اگر افتخاری باشد برای حوزه است. همه هدف ما در بنیاد ارتقای سطح کارآمدی حوزه بر اساس آرمانهای انقلاب اسلامی است. از این رو، از همه اساتید و فضلای حوزه تقاضا دارم با اطلاع دقیق و کامل و جامع هر نقطه نظری دارند در اختیار بنیاد قرار دهند تا مسیر برای رشد و تعالی حوزههای علمیه هموار گردد. ممکن است عزیزانی نقدهایی به برنامههای بنیاد داشته باشند و ما همواره اعلام کردهایم که از نقدها استقبال میکنیم و آماده تعامل با همه بخشهای دورن حوزه و بیرون حوزه هستیم.
در پایان از خدای منّان میخواهم نیت همه ما را در این مسیر خالص گرداند و این خدمات را از ما قبول فرماید.