رنج ناتمام غزه؛ کودکانی که به جای شهربازی به گورستان میروند

در بحبوحه تداوم و گسترش جنگ نسل کشی رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه و محاصره ظالمانه این باریکه، ساکنان غزه در درد و رنجی مداوم به سر میبرند و صحنههای وحشتناک از جمله تکه تکه شدن پیکرهای کودکان و مجروحانی که زیر آوارها گرفتار شدهاند و افرادی که به دنبال لقمهای غذا و قطرهای آب میگردند، در میان سکوت شرم آور جهانیان تبدیل به یک روند عادی شده است.
آب، بزرگترین آرزوی مردم غزه!
مردم غزه 24 ساعت شبانه روز را با رنج میگذرانند؛ به طوری که یکی از ساکنان این باریکه طی سخنانی در گفتگو با خبرنگار الجزیره اظهار داشت: زندگی یک نفر در غزه از لحظهای که سرش را روی زمین میگذارد تا بخوابد، پر از درد رنج و بحران است.
یکی دیگر از مردم غزه میگوید: با طلوع صبح رنج ما شروع میشود و مجبوریم همه اوقات خود را در صفهای طولانی و شلوغ برای به دست آوردن لقمهای نان یا قطرهای آب بگذرانیم و این در حالی است که هیچگونه امنیتی هم نداریم.
از چند هفته گذشته، پیدا کردن یک لیوان آب برای نوشیدن برای مردم غزه تبدیل به آرزو شده و بزرگترین دغدغه آنها این روزها پیدا کردن آب است. مردم غزه مجبورند برای پیدا کردن آب، مسافتی طولانی را هر روز طی کنند و در صفهای طولانی بایستند.
یکی از ساکنان غزه در حالی که در صف دریافت آب ایستاده است میگوید: ما چندین ساعت است که اینجا منتظریم و هنوز کسی به آب نرسیده است.
در صحنهای دیگر، یکی از ساکنان غزه به پسر کوچکش دستور میدهد که دو کانتینر بردار و در راهرو بگذار، شاید یک کامیون آب بیاید. این شهروند غزه توضیح میدهد که این وضعیت تبدیل به روند معمول زندگی ما شده و در واقع یک استراتژی برای زنده ماندن در جایی است که آب یک عنصر گرانبها به شمار میرود.
مبارزه طولانی برای غذا
مبارزه برای غذا هم آسانتر از مبارزه برای آب در غزه نیست. یکی از شهروندان غزه با لحنی تلخ میگوید: ما باید غذا بخوریم، باید به بچههایمان غذا بدهیم، همه بازارها را میچرخیم و در نهایت هیچ چیز پیدا نمیکنیم.
همچنین زمانی که مردم غزه بتوانند در بازار چیزی پیدا کنند، با قیمت عجیب و باورنکردنی آن شوکه میشوند و توان خرید ندارند و قیمت گوجه فرنگی بادمجان و سایر مواد غذایی که انرژی زیادی هم ندارند، بسیار بالاست.
این در حالی است که کمکهای خارجی هم رو به اتمام بوده و مردم غزه بار دیگر وارد کابوس گرسنگی و تشنگی شدهاند.
کودکانی که به جای شهربازی به گورستان میروند
پدری در غزه در حالی که آثار غم و اندوه در چهرهاش پیداست میگوید: همه مردم دنیا بچههایشان را به شهربازی و رستوران میبرند، در حالی که ما مجبوریم کودکانمان را به گورستان ببریم. همین جمله تضاد آشکار میان زندگی کودکان در سراسر جهان و واقعیت تلخ و وحشتناک کودکان غزه را آشکار میسازد.
دوربینهای خبرنگاران، صحنههای وحشتناکی از حمل و نقل کودکان مجروح و تلاش برای نجات آنها را به تصویر میکشند؛ جایی که پدری نوزاد مرده خود را در آغوش گرفته و فریاد میزند: محمد، این اولین فرزند من است که تنها یک ماه داشت.
ترس بخشی از زندگی معمول مردم غزه شده است
یکی دیگر از ساکنان غزه، احساساتی را که شبانه روز همراه آنهاست اینگونه توصیف میکند: ترس در زندگی ما تبدیل به مسئلهای ذاتی شده و ما همواره در حال ترس بودهایم، ترس از بمباران، آوارگی، گرسنگی و حتی ترس از خوابیدن.
یکی از شهروندان غزه برای توصیف لحظات دلهره بمباران میگوید: ما در حالی که خواب هستیم صدای وحشتناک موشکها را میشنویم و سپس انفجار رخ میدهد و نمیدانیم که فرزندانمان زنده هستند یا نه.
شبانه روز در غزه یک کابوس مداوم است، هر لحظه، هر ساعت، هر روز و هر شب صدای جنگنده، پهپاد و بالگرد به گوش میرسد و هیچکس نمیتواند بخوابد.
یکی از ساکنان غزه با تلخی، رویاها و آرزوهایی را که جنگ آنها را دفن کرده است به یاد میآورد و میگوید: من آرزو داشتم آینده خوبی برای فرزندانم بسازم و آنها را به دانشگاه بفرستم، اما امروز همه فکرم این است که یک چادر برای آنها تهیه کنم.
در شرایطی که وحشت و ترس بیش از 18 ماه بیوقفه در غزه ادامه دارد، یک سوال ثابت در ذهن همه ساکنان این باریکه است: من قرار است فردا در کجا آواره باشم و پس فردا در کجا و ... این پرسش خلاصهای از تراژدی مردمی است که در یک منطقه جغرافیایی محدود و در یک زندان باز گرفتار شدهاند و هیچ جایی برای فرار و پناه گرفتن ندارند.