۰۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۹
کد خبر: ۷۸۱۹۲۴

دست تقدیر و یادآوری بودنت..

دست تقدیر و یادآوری بودنت..
خراسان رضوی- شاید دست تقدیر، برای یادآوری بودنت، دشوارترین و بی‌رحمانه‌ترین راه را برگزید و ما را به فقدانت دچار ساخت.
 
 

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در خراسان، به مناسبت نخستین سالگرد شهدای خدمت به ویژه شهید آیت الله دکتررئیسی، شهید جمهور ایران اسلامی، هر کسی قدمی بر می دارد و با خدمتی در مسیر خادمان شهید، ادای دین می کند.

برخی نیز قلمی بر می دارند و از آنان سخن ها گفته تا این عزت و سعادت را یادآور شوند و همچون سبک بالان پرواز اردیبهشت، عاقبت به خیر شوند.

علی شفیعی طلبه و دانشجوی رشته حقوق دانشگاه علوم اسلامی رضوی نیز این دلنوشته را قلم زده تا از دست تقدیر و این فقدان سوزناک روایت کند..

همه‌چیز همچنان اداره می‌شود، اما دیگر تو در میان نیستی.
اداره می‌شود، بی‌آنکه کسی بار دیگر نام «کروچان» را بشنود؛ همان روستای کوچک از توابع زهکلوت که پیش از تو هم نه در چشم آمده بود و نه در خاطر.
اصلاً تو آنجا چه می‌کردی؟
در خانه آن پیرزن فقیر، در میان کودکان یتیم، در خیابان‌های شهر، و در کوه‌های ورزقان...
آه از کوه‌های ورزقان!
در آن نقاط دورافتاده و محروم، میان تو و صورت‌های سوخته و دستان پینه‌بسته، چه رازهایی نهان بود؟
چه رازی در میان بود که تعریف‌ها را به خود نمی‌گرفتی؟
می‌گفتی: «من کسی نیستم»، اما همه می‌دانستند که چه کسی هستی.
خوب هم هستی.
اصلاً چگونه در برابر جفای کینه‌توزانه مخالفان سکوت می‌کردی؟
بی‌مایگانی که از سر سوزنی فرصت برای تخریب‌های ناجوانمردانه دست نمی‌کشیدند و با طعن و نیش، تو را می‌آزردند.
در خلوت خود، رنج و زخمِ چوب‌لای‌چرخ‌گذاشتن‌های تبلیغاتی این و آن را با چه اکسیری درمان می‌کردی که دم نمی‌زدی؟
پس از تو، زمین همان زمین است و آسمان همان آسمان، و شب و روز همان‌اند؛
همان‌هایی که در میانشان، تو را فراموش کرده بودیم.
شاید دست تقدیر، برای یادآوری بودنت، دشوارترین و بی‌رحمانه‌ترین راه را برگزید و ما را به فقدانت دچار ساخت.
تلخ‌ترین اعتراف را زمانی شنیدم که مخالفانت زبان به ستایش تو گشودند.
همان‌ها که کوچک‌ترین تمجیدها را از تو دریغ کردند و از قدرت تو در ذهن مردم، ضعف ساختند.
آری، همه‌چیز همچنان اداره می‌شود؛
اما نه آنگونه که تو برایش پدرانه، از دیده اشک و از جگر، خون فشاندی.
همه‌چیز اداره می‌شود، اما کدام اداره‌کننده مانند تو مظلومانه تن به سوختن خواهد داد؟
نمی‌دانم.../933/

ارسال نظرات