۰۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۶
کد خبر: ۷۸۲۰۵۱

روایت همسر شهید باکری از روزی که خرمشهر آزاد شد

روایت همسر شهید باکری از روزی که خرمشهر آزاد شد
آذربایجان شرقی- سوم خرداد، خرمشهر آزاد شد، اما داغ دوری، تازه‌تر. خاک به آغوش وطن برگشت، اما دلِ مادران و همسران شهدا هنوز در آتش فراق می‌سوخت.

به گزارش خبرگزاری رسا در تبریز، سوم خرداد، فقط یک تاریخ در تقویم نیست؛ روزی است که دیوارهای زخمی خرمشهر صدای الله‌اکبر را در آغوش کشیدند و خاک، بوی غیرت گرفت. آن روز، خرمشهر از چنگال دشمن آزاد شد، اما زنان سرزمین ما همچنان در بند دلهره و داغ ماندند...

در دل این حماسه، صدایی آرام اما عمیق از قلب زنی برخاسته که سال‌هاست جای خالی یک قهرمان را در خانه‌اش، با صبر پر کرده. فاطمه ایرانی، همسر شهید حمید باکری، از آن روز چنین می‌نویسد:

سوم خرداد، روز آزادی خرمشهر، عکسی به یادگار بر پشت‌بام مسجد جامع خرمشهر گرفته شده؛ حمید، نفر چهارم از سمت راست است. من و احسان در اهواز بودیم، در میدان ساعت. میان شادی مردم، امیدوار بودیم که جنگ تمام شده، که دلهره‌ها و اضطراب‌ها بالاخره به پایان می‌رسد.

فردای آن روز، حمید آمد... با لباس‌های خاکی، خسته اما لبریز از غرور. یکی از زیباترین صحنه‌های زندگی‌ام بود؛ صحنه‌ای که حالا در رویاهایم جاودانه شده.

اما خیلی زود فهمیدم که جنگ هنوز تمام نشده، و مصلحت، ماندن بود. ما زن‌ها، شاید پشت جبهه بودیم، ولی در حقیقت، بر خط مقدم ایستاده بودیم. ترکش‌ها و گلوله‌هایی که پیکر مردان‌مان را درید، در قالب گوی‌هایی آتشین، به قلب ما اصابت کردند؛ گوی‌هایی که هیچ‌وقت سرد نشدند.

سوم خرداد سال نود، خداوند هدیه‌ای به من داد؛ حورا، اولین نوه‌ام و نوه‌ی حمید، به دنیا آمد. روزی نادر، شیرین... اما با چشمانی اشک‌آلود فقط یک جمله در ذهنم می‌چرخید: «حمید نیست...»

در میان قاب‌های خاطره، هنوز صدای پای مردانی می‌آید که با لبخند رفتند و بی‌صدا ماندند. و زنانی که ماندند، گریه نکردند؛ فریاد نزدند؛ فقط عاشقانه، صبورانه، خاکستر شدند تا ما امروز در امنیت نفس بکشیم.

وحید نستوهی
ارسال نظرات