از دوستی تا فاجعه: چگونه قدرتها به دام جنگ میافتند؟

مفهوم «تله توسیدید» گراهام آلیسون نشان میدهد که ترس از افزایش قدرت یک کشور (مثل آلمان در برابر بریتانیا پیش از جنگ جهانی اول) میتواند به جنگ منجر شود. این ترس، ناشی از عدم تعادل قدرت، عامل اصلی درگیریهای بزرگ است، نه صرفاً تفاوتهای ایدئولوژیک.
شباهتهای ایدئولوژیک پیش از جنگ جهانی اول: برخلاف تصور رایج، اروپا پیش از ۱۹۱۴ از نظر ایدئولوژیک تفاوتهای کمی داشت. بریتانیا و آلمان هر دو دارای سیستمهای پارلمانی، قانونگذاری مستقل و جنبشهای کارگری قوی بودند. این اشتراکات نتوانست مانع جنگ شود، زیرا ترس از تغییر توازن قدرت غالب بود.
همکاریهای بینالمللی ناکافی: اروپا پیش از جنگ جهانی اول شاهد همکاریهای گسترده در زمینههای مالی، تجاری و حتی نظامی بود (مثل کنفرانسهای لاهه). با این حال، این همکاریها نتوانست جلوی جنگ را بگیرد، زیرا ترس از انزوا و کاهش قدرت در آینده، تصمیمگیریها را تحت تأثیر قرار داد.
درسهایی برای روابط چین و آمریکا: تأکید بیش از حد بر تفاوتهای ایدئولوژیک بین چین و آمریکا (دموکراسی در برابر اقتدارگرایی) گمراهکننده است. حتی اگر چین دموکراتیک بود، رقابت بر سر قدرت در مناطق کلیدی مثل دریای چین جنوبی یا فناوریهای نوین ادامه مییافت. ترسهای امنیتی و نیاز به حفظ جایگاه جهانی، محرک اصلی تنشهاست.
خطر اعتماد بیش از حد به همکاری: پیشنهادهایی مثل «مارپیچ همکاری» یا گفتوگوهای نظامی بین چین و آمریکا ممکن است تنشها را کاهش دهد، اما به تنهایی کافی نیست. بریتانیا و آلمان پیش از ۱۹۱۴ همکاریهای زیادی داشتند، اما ترس از آینده و نیاز به حفظ متحدان، آنها را به جنگ کشاند.
هشدار نسبت به فاجعه قریبالوقوع: روابط چین و آمریکا به دلیل نبود اشتراکات عمیق نهادی و ایدئولوژیک، حتی شکنندهتر از روابط بریتانیا و آلمان در ۱۹۱۴ است. عدم تعادل قدرت و ترسهای ناشی از آن، خطر جنگ را افزایش میدهد.