۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۶:۵۰
کد خبر: ۷۸۷۹۱۶
یادداشت تحلیلی خبرگزاری رسا؛

درنگی بر دیدگاه سروش محلاتی درباره نسبت نصرت الهی و عقلانیت بشری

درنگی بر دیدگاه سروش محلاتی درباره نسبت نصرت الهی و عقلانیت بشری
حجت الاسلام سروش محلاتی در سخنرانی اخیر خود با عنوان «الهیات نصرت و غلبه» تلاش کرده تا نقش عقلانیت را در برابر وعده‌های الهی تحلیل کند؛ هرچند ظاهر این دیدگاه به دفاع از تدبیر و واقع‌بینی آراسته است اما در لایه‌های عمیق‌تر خود به تقلیل سنت‌های الهی و نوعی عقل‌گرایی سکولار می‌انجامد.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، حجت الاسلام محمد سروش محلاتی در سخنرانی اخیر خود در مؤسسه دارالزهرا(س) با عنوان «الهیات نصرت و غلبه» کوشید تا نسبت میان «عقلانیت و تدبیر بشری» از یک‌سو و «نصرت و وعده الهی» از سوی دیگر را تحلیل نماید. هرچند این سخنرانی به ظاهر در ستایش عقلانیت، هشدار به جزم‌اندیشی و ضرورت واقع‌بینی در مدیریت دینی سامان یافته است اما در لایه‌های زیرین خود به نوعی تقلیل در تفسیر سنت‌های الهی، ابهام در نسبت عقل و ایمان و در نهایت تعلیق عملی تحقق وعده‌های الهی در تاریخ منجر می‌شود.

در این یادداشت تلاش می‌کنیم با رویکردی تحلیلی برخی ملاحظات اساسی را نسبت به این دیدگاه روشن ساخته و نشان دهیم که چگونه عدم تبیین دقیق نسبت سنن الهی با تدبیر انسانی می‌تواند به نوعی «عقل‌گرایی بریده از وحی» و در نهایت سستی در الهیات مقاومت و جهاد بینجامد.

۱. تمایز میان «حذف تدبیر» و «تجمیع نصرت و تدبیر»

نخست باید اذعان داشت که در منظومه معرفتی دین به‌ویژه در سنت عقل‌گرای شیعه، عقل و تدبیر جایگاهی اصیل و بنیادین دارد. اصول فقه شیعه بر پایه «قاعده ملازمه» میان حکم عقل و حکم شرع، عقل عملی را از منابع معتبر شناخت تکلیف و سلوک شرعی می‌داند. در عین حال منابع وحیانی نیز به‌ویژه در آیات جهاد، سیاست و مبارزه همواره مؤمنان را به مشورت، محاسبه، تدبیر و تمهید اسباب و امکانات طبیعی فراخوانده‌اند:

«وَأَعِدُّوا لَهُم مَا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ» (انفال: ۶۰)

یعنی خداوند نه تنها توصیه به توسل به دعا و توکل کرده بلکه مؤمنان را موظف به تجهیز عقلانی و مادی جبهه مبارزه نموده است. بر این اساس هیچ متفکر دین‌مدار یا نظام دینی متعهدی نمی‌تواند یا نباید تدبیر را کنار بگذارد یا آن را نادیده بگیرد.

با این حال آنچه در سخنان سروش محلاتی محل اشکال است تقلیل «نصرت الهی» به حوزه‌ای غیرتاریخی، غیرقابل اتکا و عمدتاً معنوی یا اخروی است؛ چنان‌که در تبیین نسبت دین با تاریخ و اجتماع وعده‌های الهی عملاً از کارکرد راهبردی و راهگشا تهی می‌شوند. این تلقی اگرچه ظاهراً عقل‌گرایانه است، اما در عمل به یک الهیات سکولار در پوشش تدبیر عقلانی می‌انجامد؛ الهیاتی که نقش و دخالت خداوند را در تحولات تاریخی جز در حد الهام یا آرامش فردی نمی‌پذیرد.

در برابر این نگاه سنت قرآنی و سیره اهل‌بیت(ع) از سنت نصرت الهی به‌مثابه یک «قاعده اجتماعی ـ تاریخی» یاد می‌کند نه صرف یک تسلی معنوی یا آرزوی متعبدانه.خداوند در قرآن کریم به صورت مکرر با افعال مؤکد و شرطی وعده نصرت را برای «یاری‌دهندگان دین» تضمین می‌کند. مهم‌ترین آیه در این زمینه آیه ۴۰ سوره حج است:

«وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ»

در این آیه حرف لام و نون تأکید ثقیله در «لَيَنصُرَنَّ» دلالت بر قطعیت تحقق وعده دارد؛ قید شرطی «مَن يَنصُرُهُ» بر این نکته دلالت می‌کند که تحقق این سنت وابسته به تحقق شرط آن در سطح فرد یا جامعه است و تعلیل پایانی آیه با صفات قويّ و عزيز بیانگر قدرت فعّال الهی در عرصه تاریخ و اجتماع است نه صرف حکمت یا رحمت غیبی.

در نتیجه آنچه از این و ده‌ها آیه مشابه به دست می‌آید، «تجمیع نصرت و تدبیر» در منظومه الهیاتی ـ سیاسی قرآن است. در این منظومه مؤمنان موظف به استفاده حداکثری از ابزارهای عقلانی، اجتماعی، روانی و نظامی هستند؛اما در عین حال تحقق پیروزی نهایی مشروط به اتصال این تدبیر به نیت الهی، ایمان، تقوا و یاری دین خدا است.

سنت‌های هم‌عرض، نه متعارض

سروش محلاتی از لزوم لحاظ «سایر سنن الهی» مانند ابتلاء، امتحان، تأخیر، استدراج و... سخن گفته‌اند که سخنی کاملاً درست است. اما نکته مغفول این است که در منظومه قرآنی این سنن در نسبت تعارض و تقابل با سنت نصرت قرار ندارند بلکه یا در کنار آنند و شرایط تحقق یا تأخیر آن را توضیح می‌دهند؛ یا در نسبت طولی‌اند، نه عرضی؛ یعنی نصرت الهی ممکن است به‌واسطه امتحان، تأخیر یا حتی شکست ظاهری به تعویق افتد اما اصل قاعده از بین نمی‌رود.

برای مثال در سوره آل‌عمران که پس از شکست ظاهری مسلمانان در اُحد نازل شده وعده نصرت الهی همچنان به قوت خود باقی است اما مشروط به اصلاح درونی، اطاعت از رهبری و پایبندی به اصول جهاد و صبر: « وَلا تَهِنُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» (آل‌عمران: ۱۳۹)

الف) وعده نصرت، اختصاصی به انبیاء ندارد

یکی از بدیهیات قرآنی آن است که وعده نصرت الهی منحصر به انبیاء نیست بلکه به صورت عام شامل حال همه مؤمنانی که در راه خدا مجاهدت می‌کنند نیز می‌شود. خداوند متعال در سوره محمد(ص) می‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللّهَ یَنصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ»(محمد:۷)

این آیه مخاطبش همه مؤمنان‌اند نه فقط انبیاء؛ و به روشنی تأکید دارد که نصرت خداوند در قبال نصرت دین او یک سنت عمومی و جاری است نه یک امر خاص یا محدود به علم خاص پیامبری.

همچنین در سوره صف آیه ۱۱:

«تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ... وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا  نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ»

این آیه نیز وعده نصرت و فتح را مشروط به ایمان، جهاد و فداکاری مؤمنان می‌داند، و صراحتاً آن را یک پاداش الهی برای حرکت‌های خالصانه بشری معرفی می‌کند.

بر همین اساس فهم نصرت الهی نباید صرفاً در چارچوب خاص نقشه‌های وحیانی پیامبران محدود شود بلکه به‌مثابه یک سنت الهی قابل تعمیم به تاریخ امت‌ها باید فهمیده شود.

ب) وجود سنت‌های عمومی و اجتماعی مستقل از علم خاص

سروش محلاتی در بیان خود نصرت الهی را به «برنامه خاص خداوند برای افراد خاص» تقلیل می‌دهد. اما این تلقی از یاد می‌برد که بسیاری از سنت‌های الهی در قرآن سنت‌های عمومی تاریخی‌اند که ارتباطی به علم غیبی یا وحی خاص ندارند. به‌عنوان نمونه:

  • سنت استبدال: «وَإِن تَتَوَلَّوْا یَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَیْرَكُمْ ثُمَّ لَا یَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ»(محمد:۳۸)
  • سنت استدراج: «وَالَّذِینَ كَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ»(اعراف:۱۸۲)
  • سنت ابتلاء: «وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ»(بقره:۱۵۵)

این سنت‌ها جاری در جوامع‌اند نه در چارچوب مأموریت فردی یک پیامبر.

سنت نصرت نیز دقیقاً در زمره چنین قواعدی است:

«كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ»(مجادله:۲۱)

«إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (یوسف:۹۰)

پس همان‌گونه که امتحان الهی، مجازات، استدراج یا تغییر نعمت قواعدی قابل شناخت‌اند نصرت الهی نیز چنین است. این قواعد در «سطح امت» و نه فقط در سطح افراد خاص جریان دارند.

ج) بازخوانی غلط از تجربه تاریخی حسین بن علی(ع)

سروش محلاتی قیام عاشورا را به‌مثابه نمونه‌ای برای نقض تحقق وعده نصرت معرفی می‌کنند؛ اما غفلت می‌شود که اولاً، نصرت الزامی به غلبه نظامی ندارد؛ نصرت می‌تواند به‌صورت پیروزی معنوی، بیدارسازی تاریخی، حفظ دین و شکست راهبردی دشمن در سطح تمدنی معنا شود؛ ثانیاً شهادت امام حسین(ع) نه نفی وعده الهی بلکه تحقق وعده در افقی بالاتر از پیروزی ظاهری بود؛ بنابراین قیاس شکست ظاهری در یک واقعه با عدم تحقق نصرت نوعی مغالطه در تعریف پیروزی و نصرت الهی است.

3. نقد عقل‌گرایی تجریدی و تجربه‌گرایی سکولار در تبیین سنت‌های الهی

سروش محلاتی در سخنرانی خود با تأکید بر لزوم تمسک به عقلانیت و تجربه می‌گوید: «ما هستیم و عقل بشر، تجربیات بشری و سرمایه‌های محدود عقلانی و باید بر این اساس حرکت کنیم». این سخن اگر صرفاً در مقام تدبیر و تصمیم‌گیری‌های اجرایی فهمیده شود در ظاهر توصیه‌ای مقبول و ضروری است؛ زیرا آموزه‌های دینی نیز بر استفاده از عقل و عبرت‌گیری از تجربه تأکید دارند: اِعقِلْها و تَوَكَّلْ یا العاقل من اتعظ بغيره. این حال اگر این جمله در جایگاه تحلیل فلسفه تاریخ، سنن الهی یا سازوکار پیروزی حق در برابر باطل مطرح شود دچار کاستی معرفتی جدی و نوعی تقلیل‌گرایی در تحلیل سنت‌های ربانی خواهد شد.

در واقع آنچه در اینجا باید تفکیک شود، تفاوت ساحت تدبیر عقلانی بشری با ساحت سنت‌های الهی در هدایت تاریخ بشر است. عقلانیت انسانی ـ در مقام ابزار تشخیص و تمهید مقدورات ـ نمی‌تواند جایگزین منطق توحیدی سنت‌های خداوند در نصرت مؤمنان و شکست ظالمان شود. چنان‌که در آیات متعدد قرآن این وعده الهی آمده است که: إن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ یا كَتَبَ اللَّهُ لأغْلِبَنَّ أنا وَرُسُلی. این‌ها مؤید آنند که در معادله نصرت، عنصر الهی یک حقیقت متافیزیکی غیرقابل تقلیل به صرف عوامل عُرفی و عقل محدود انسانی است.

در اندیشه امام خمینی(ره) تفسیر پیروزی‌های امت اسلامی ـ از جمله پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ یا دفاع مقدس در برابر ارتش‌های شرق و غرب ـ هرگز صرفاً بر حسب محاسبات عقل تجربی و ظرفیت‌های بشری صورت نمی‌گرفت. بلکه ایشان تصریح می‌کردند: «ما مأمور به انجام تکلیف هستیم، نه مأمور به نتیجه»

این جمله فراتر از یک شعار اخلاقی بیانگر یک نظام معرفتی است که عقلانیت را در چارچوب توحید و در امتداد سنت‌های الهی معنا می‌کند. در این چارچوب مؤمن وظیفه دارد از عقل و تجربه بهره گیرد اما نتیجه را بر اساس وعده خداوند تفسیر می‌کند و به آن توکل دارد. از این رو عقلانیت توحیدی، توأمان عقل بشری و اعتماد به وعده‌های ربانی است، نه تجرید عقل از وحی و نه تقلیل وعده الهی به سازوکارهای صرفاً عُرفی.

سروش محلاتی در این‌جا ـ هرچند از ناحیه‌ای درست سخن گفته ـ اما دچار همان آسیب خطرناک می‌شود که شهید آوینی از آن با تعبیر «سکولاریسم پنهان» در تحلیل‌های دینی یاد می‌کرد. یعنی به اسم عقلانیت قطع اتصال با آسمان و تقلیل پیروزی‌ها به تدبیر زمینی. در حالی‌که عقلانیت شیعی نه‌تنها نفی‌کننده تدبیر نیست بلکه آن را در منظومه‌ای توحیدی و متصل به سنت‌های الهی معنا می‌کند.

به تعبیر دقیق‌تر اگر تجربه و عقلانیت خود را مستقل از الهام و وحی بدانند از سنخ سکولاریسم‌اند؛ اما اگر در چارچوب وحی و سنت‌های الهی عمل کنند از جنس عقلانیت ایمانی خواهند بود. نگاه سروش محلاتی به‌گونه‌ای است که گویی سنت الهی صرفاً در حوزه امور باطنی و اخروی معنا دارد و در میدان سیاست و تاریخ کارکردی ندارد؛ حال آن‌که منطق قرآن در همه عرصه‌ها حضور الهی را اصیل و نافذ می‌داند.

حتی آن‌گاه که پیامبران الهی شکست ظاهری می‌خورند این شکست نیز در پرتو سنت‌های الهی، مراحلی از آزمون، تمحیص یا تطهیر امت تلقی می‌شود، نه آن‌که محصول کم‌تدبیری یا فقدان تجربه باشد. این معنا را می‌توان در تفسیر رهبر معظم انقلاب از جنگ اُحد و شکست ابتدایی مسلمانان نیز یافت که آن را نه ناشی از فقدان تدبیر پیامبر(ص) بلکه نتیجه ترک نصیحت ایشان از سوی بخشی از سپاه می‌دانند.

به بیان دیگر تدبیر عقلایی مؤمن، نافیِ توکل و اعتماد به سنت‌های الهی نیست، بلکه تابع آن است. عقل ابزاری در خدمت اراده الهی است، نه جانشین آن. این همان نسبت دقیقی است که امام خمینی(ره)، شهید مطهری و رهبر معظم انقلاب همواره میان عقل، ایمان و عمل صالح ترسیم کرده‌اند: عقلانیتی که متصل به ملکوت است نه عقلانیتی بریده از وحی.

4. آیا نصرت الهی تنها در چارچوب «نقشه‌ای خاص» ممکن است؟

یکی از محورهای اصلی در سخنان سروش محلاتی این است که چون ما نقشه‌ای الهی همانند آن‌چه برای حضرت موسی(ع)، حضرت ابراهیم(ع) یا پیامبر اسلام(ص) ترسیم شده بود در اختیار نداریم بنابراین نمی‌توانیم انتظار تحقق نصرت الهی داشته باشیم. ایشان به‌نوعی مدعی‌اند که نصرت الهی تنها در چهارچوب یک «برنامه خاص غیبی» و با حضور پیامبری الهی قابل تصور است. این دیدگاه در واقع نوعی فروکاست تاریخی و کلامی از مفهوم «نصرت الهی» است که آن را از یک سنت الهی عام و در دسترس، به یک پروژه خاص و انحصاری تقلیل می‌دهد.

در مقابل قرآن کریم به‌روشنی از سنتی عام و فراگیر سخن می‌گوید که بر اساس آن، هر گاه امتی مؤمن، با ایمان و تقوا به قیام برای خدا برخیزد نصرت الهی شامل حال او خواهد شد. این یک اصل قرآنی است، نه یک قاعده استثنایی.

به‌عنوان نمونه، خداوند در سوره محمد(ص) می‌فرماید:

«إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ» (محمد: ۷)

اگر خدا را یاری کنید، خداوند نیز شما را یاری خواهد کرد و گام‌هایتان را استوار خواهد ساخت. در این آیه هیچ اشاره‌ای به نقشه خاص، وحی پیامبرانه یا دستور مستقیم غیبی نیست. مخاطب آیه مؤمنانی عادی هستند که در پی نصرت دین خداوند و حرکت در مسیر ایمان و تقوا هستند. به بیان دیگر نصرت الهی مشروط به ایمان، مجاهدت، تقوا و التزام به وظیفه الهی است، نه مشروط به آگاهی از طرح غیبی خاص.

همچنین در سوره روم آمده است:

«وَعْدَ اللَّهِ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ» (روم: ۶)

وعده خداوند است و خداوند هرگز وعده‌اش را خلاف نمی‌کند.

در آیات متعدد دیگر، از جمله:

«وَلَيَنصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ»(حج: ۴۰)

و به‌راستی خداوند یاری خواهد کرد کسانی را که او را یاری می‌کنند. به‌درستی که خداوند قوی و عزیز است.

این آیات نیز ناظر به یک سنت الهی پایدار هستند. تعبیرهایی مانند "وعده خدا"، "سنت الله" و تأکید بر لایتغیر بودن این وعده‌ها نشان می‌دهند که نصرت الهی امری عام، جاری و مستمر است و در چارچوب سنن الهی قابل فهم است، نه فقط طرح‌های خاص نبیانه.

تمایز سنت و نقشه در منطق قرآنی

در قرآن کریم بین دو مفهوم «سنت الهی» و «برنامه خاص» تفاوت وجود دارد. سنت الهی قواعدی است که در طول تاریخ بشریت جریان داشته و مختص قوم یا پیامبری خاص نیست؛ مانند سنت‌های ابتلاء، تمحیص، امداد، استدراج، نصر، استکبار، استخلاف و غیره. در مقابل گاهی خداوند برای پیامبری خاص یا امتی خاص نقشه‌ای ویژه نیز ترسیم می‌کند؛ مانند نجات موسی و بنی‌اسرائیل از فرعون یا هجرت پیامبر اسلام(ص) از مکه به مدینه.

سروش محلاتی با فروکاست نصرت الهی به «نقشه خاص» در واقع عملاً سنت الهی نصرت را از حالت عام و جاری آن خارج کرده و آن را مشروط به اطلاع از تدابیر غیبی خاص کرده‌اند. این‌گونه تلقی با روح قرآن در تضاد است. مؤمنان موظف‌اند بر اساس سنن الهی قیام کنند، تکلیف‌شان را انجام دهند و به وعده نصرت الهی ایمان داشته باشند ولو جزئیات نقشه الهی را ندانند.

تأکید بزرگان دین بر سنن عام

امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب نیز بارها تأکید کرده‌اند که نصرت الهی تابع ایمان، اخلاص، جهاد و صبر است، نه برنامه‌ریزی خاص پیامبرانه. به‌طور خاص رهبر انقلاب در موارد متعدد تصریح کرده‌اند که نصرت الهی امروز نیز به‌شرط تحقق زمینه‌های آن جاری است و این مسأله یکی از تفاوت‌های دیدگاه اسلامی با نگاه‌های سکولار به تاریخ و سیاست است.

جمع‌بندی

تأکید بر عقلانیت، تدبیر، برنامه‌ریزی و محاسبات عقلایی در عرصه سیاست و مقاومت نه‌تنها با آموزه‌های دینی، توکل بر خداوند، و ایمان به نصرت الهی تعارض ندارد، بلکه در منظومه فکری قرآن و معارف اهل‌بیت(ع) خود شرط تحقق عینی وعده‌های الهی است. قرآن کریم در آیاتی همچون ﴿وَأَعِدُّوا لَهُم مَا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ﴾ (انفال: ۶۰) نشان می‌دهد که تحقق نصرت الهی نیازمند آمادگی مادی، نظامی و روانی است. همچنین در سیره پیامبر اکرم(ص) و اهل‌بیت(ع) نمونه‌های فراوانی از پیش‌بینی، محاسبه، مشورت، طرح‌ریزی دقیق و بهره‌گیری از عقل و تجربه وجود دارد که جملگی بر عقلانیت راهبردی و تدبیر تأکید دارند.

با این‌حال خطری جدی متوجه فهم دینی ما از مقوله نصرت است، آن‌گاه که وعده‌های الهی به‌صورت تقلیل‌یافته صرفاً در بُعد فردی، روحی یا اخروی فهم شوند و از حوزه تحقق اجتماعی، تمدنی و تاریخی خارج گردند؛ یا در نقطه مقابل، الهیات نصرت به‌دلیل غلبه نگاه مادی‌گرایانه یا عرفی‌سازی به‌طور کامل به معادلات بشری و تدبیر عقلایی تقلیل داده شود به‌نحوی‌که نصرت، صرفاً نتیجه تدبیر انسانی و تصمیم‌سازی سیاسی تلقی گردد و سنت‌های الهی در تاریخ نادیده انگاشته شوند.

در منظومه معرفتی اسلام نصرت الهی نه صرفاً یک امر غیبی و فرازمانی و نه تنها یک فرایند عقلانی و اجتماعی است بلکه محصول تعامل ایمان، عمل، مجاهدت، توکل و سنت‌های الهی حاکم بر تاریخ است. به تعبیر قرآن کریم:  ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ (محمد: ۷) و نیز: ﴿وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾ (روم: ۴۷)

این آیات بیانگر آن‌اند که نصرت الهی نه وعده‌ای تعلیقی بلکه قانونی الهی است، مشروط به تحقق مقدمات آن؛ یعنی نصرت دین خدا، ایمان، صبر، تقوا، استقامت، و اقدام.

بنابراین در مقام تحلیل اگر الهیات مقاومت و پایداری از این بنیان‌های الهی و سنت‌های جاری در تاریخ جدا شود، گرفتار دو آسیب معرفتی و راهبردی خواهد شد: ۱. تقدس‌زدایی از جبهه حق و فروکاست آن به یک بازیگر صرفاً سیاسی؛ ۲. ضعف در اعتماد راهبردی به وعده‌های الهی، که به‌تدریج منجر به محافظه‌کاری، خنثی‌شدن روح جهاد و ایثار، و از دست رفتن ابتکار در برابر دشمن خواهد شد.

از همین‌رو، الهیات نصرت در اسلام نیازمند یک چارچوب متوازن و درهم‌تنیده از ایمان، تدبیر، توکل، و مجاهدت است؛ چنان‌که در گفتمان امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب نیز مشاهده می‌شود. این رویکرد نه‌تنها با عقلانیت سیاسی ناسازگار نیست، بلکه عقلانیتی الهی و متکی بر سنت‌های خداوند را وارد عرصه سیاست می‌کند؛ عقلانیتی که در عین محاسبه به وعده الهی اعتماد دارد و در عین توکل دست از تلاش و طرح‌ریزی برنمی‌دارد.

در نهایت باید توجه داشت که جبهه حق اگر از اعتماد به سنن جاری الهی در تاریخ و از یقین به وعده‌های الهی تهی شود، دچار هزیمت معرفتی خواهد شد؛ هزیمتی که حتی اگر به ظاهر با پیروزی سیاسی همراه باشد در باطن شکست معنوی و استراتژیک را رقم خواهد زد.

ارسال نظرات