چرا سبک زندگی مدرن، برخی را به دام عرفانهای التقاطی میکشاند؟

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، تحقیق «زمینههای فرهنگی - اجتماعی گرایش به جنبشهای نوپدید دینی در ایران (با تأکید بر عرفان حلقه و اکنکار)» اثر مصطفی مشایخی و بهزاد حمیدیه، منتشر شده در فصلنامه مطالعات معنوی، به کاوشی عمیق در ریشههای این گرایشها پرداخته و با تکیه بر دادههای میدانی، هشدار میدهد که این جریانها بیش از آنکه معنویت بیاورند، خلأهای اجتماعی را پر میکنند.
ریشههای جهانی، اما ایرانیزهشده
جنبشهای نوپدید دینی، آنطور که نویسندگان توصیف میکنند، جریانهایی هستند که با ادعای گسترش معنویت، خود را جایگزین ادیان سنتی میدانند. این پدیده که پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ اوج گرفت، اغلب از شرق سرچشمه میگیرد و به غرب راه مییابد، اما در ایران، با بومیسازی، به چالشی اجتماعی تبدیل شده است. مشایخی و حمیدیه تأکید میکنند که این جنبشها، با آمیختن آموزههای ماورایی به ابهام و تردید، پیروان را از ساختارهای طبقاتی و نهادهای دینی دور میکنند و به سوی عالم معنا میبرند، بدون آنکه به شریعت پایبند بمانند. در جامعه ما، جایی که معنویتگرایی مدرن قالبهای سنتی را در هم میشکند، این جریانها به عنوان بدیلی برای عرفان دینی ظاهر شدهاند و از دهه ۱۹۶۰ در مطالعات غربی، جایگاهی ویژه یافتهاند.
تحقیق، جهانیشدن را عامل کلیدی میداند؛ فرآیندی که پلورالیسم مدرن، التقاطگرایی عقاید و تقابل سنت و مدرنیته را به بار میآورد. سبک زندگیهای معنوی نوظهور، با شاخصههایی چون تکثرگرایی، شکگرایی، احساسگرایی و خودمحوری، فردگرایی و اصالت فایده را ترویج میکنند. نویسندگان اشاره میکنند که این جنبشها، بیشتر نوید هویت جدیدی میدهند، اما در عمل، دین را به کالایی مصرفی تنزل میبخشند.
رسانههای نوین، بستری برای نفوذ
یکی از برجستهترین جنبههای این تحقیق، نقش رسانههای نوین است که به عنوان «پدیده رسانهای» توصیف میشوند. این رسانهها، با ویژگیهایی چون دیجیتالیبودن، دسترسی گسترده، عاملیبودن، تمرکززدایی، تکهتکهبودن، بیزمانی و بیمکانی، و جهانیبودن، بستری ایدهآل برای فعالیت جنبشها فراهم میکنند. اکثریت این جریانها، پایگاههای اینترنتی دارند و از طریق اشتراک مطالب در فضای مجازی، مخاطبان را جذب میکنند. گیدنز، که نویسندگان به او استناد میکنند، هشدار میدهد که تهدید استقلال کشورها از سوی ارتباطات الکترونیکی، خطرناکتر از استعمار گذشته است.
در ایران، این رسانهها دسترسی به جنبشها را آسان و پیوندهای نمادین میان آنها و جامعه برقرار میکنند. رسانهها به جنبشها کمک میکنند تا به مخاطبان وسیعتری برسند، آرمانهایشان را تأیید کنند و حتی احساس اهمیت کوششهای اعضا را برانگیزند. دگرگونی فرهنگی ناشی از مدرنیته و جهانیشدن، که از برخورد فرهنگها برمیخیزد، نتیجه مستقیم این نفوذ است.
روشی ترکیبی برای واکاوی پنهان
تحقیق با رویکرد توصیفی-تحلیلی پیش رفته و جامعه مورد مطالعه را افراد وابسته به جنبشهای نوپدید دینی در ایران قرار داده است. با تمرکز بر دو نمونه «عرفان حلقه به عنوان جنبشی شرقی و بومی و اکنکار به عنوان جنبشی غربی و وارداتی» نویسندگان از نمونهگیری گلولهبرفی برای انتخاب ۸۲ نفر استفاده کردهاند. جمعآوری دادهها ترکیبی از روش اسنادی، پرسشنامه با ۸۵ سؤال (اغلب نیمهبسته در مصاحبههای نیمهمتمرکز) و تحلیل، همبستگی مستقیم و مثبت میان گرایش به این جنبشها و شش عامل فرهنگی-اجتماعی را تأیید کردهاند: سبک زندگی نوین، بحران هویت، تضاد ارزشی (محرومیت اخلاقی)، التقاطگرایی، رسانههای نوین و رهبری کاریزماتیک.
دین در بازار مصرف: از پاپکورن تا درمان
نویسندگان در بررسی مفهوم دین، به کثرت تعاریف غربی اشاره میکنند که گاه چنان گسترده است که حتی هیجان تماشاگران فوتبال را دینی میشمارد، و گاه محدود به ادیان سنتی. کارکردگرایان، دین را بر اساس عملکرد روانی و اجتماعیاش تعریف میکنند: چیزی که شادی و راحتی میآورد. در عصر فرهنگ مصرفی، دینورزی در جنبشهای نوپدید به سه ویژگی میرسد: پاپکورنسازی (مسرتبخش و طنزآمیز)، کالاییشدن (معاملهوار در بازار مصرف) و درمانگر شدن (ابزاری شفابخش).
این تحول، دین را به معنویت سکولار و التقاطی فرومیکاهد؛ از «دین مدنی» بلا تا «امری انسانی». متغیرهای مستقل تحقیق، از سبک زندگی (به عنوان تلاش برای فردیت در شهرنشینی، بر اساس زیمل و گیدنز) تا جامعه مصرفی (با مصرف نمادین برای ابرازی و تمایز)، همه نشاندهنده تأثیر جهانیشدن بر سبکهای معنوی هستند، که تکثر، شک و احساسگرایی را برجسته میکنند.
رهبری کاریزماتیک، با افسانهبافی و جداسازی رهبر از هواداران (تالکوت پارسونز)، فرقهها را حول الهامبخشها میچیند. تضاد ارزشی، به عنوان محرومیت اخلاقی (گلارک و استارک)، و بحران هویت (با شاخصهایی چون پوچی، بیقدرتی و جامعهگریزی، بر اساس ملوین سیمین) نیز نقش دارند. التقاطگرایی، که همه ادیان را برابر میداند و به انتخاب شخصی میانجامد (همیلتون)، دین را به کالای عام تنزل میدهد.
چهره جمعیتی: جوانان مجرد و شهری
پاسخگویان عمدتاً در گروه سنی ۲۳-۲۸ سال (بیشترین)، با تحصیلات دانشجویی و لیسانس (۳۶.۶ و ۳۲.۹ درصد)، مجرد (۶۴.۶ درصد) و ساکن شهرهای بزرگ هستند. در عرفان حلقه، کارمندان (۲۰.۷ درصد) و در اکنکار، دانشجویان (۹۶.۶ درصد) غالباند. این پروفایل، گرایش را به عنوان پدیدهای شهری و جوانانه برجسته میکند، جایی که عرفان حلقه همه سنین و خانوادهها را در بر میگیرد، اما اکنکار بیشتر کنجکاوان بیخبر از خانواده را جذب میکند.
التقاط در سرکرده فرقه
از منظر اعضا، التقاطگرایی (۶۷ درصد) بیشترین نقش را دارد، پس از آن رسانههای نوین (۶۳.۴ درصد)، تضاد ارزشی (۵۸.۵ درصد)، بحران هویت (۵۶.۱ درصد)، سبک زندگی (۵۰ درصد) و رهبری کاریزما (۴۰.۳ درصد). همبستگی پیرسون، رابطه قوی (در سطح ۹۹ درصد) میان این عوامل و گرایش را تأیید میکند. در شاخصهای ۲۶گانه، اشتراک مطالب در فضای مجازی (۷۵.۶ درصد موافق)، دین خصوصی (۷۵.۶ درصد) و سرسپردگی به رهبر (۷۴.۴ درصد) پیشتازند، در حالی که ساختار خانواده (۱۸.۳ درصد) کمترین تأثیر را دارد – نشانهای از انسجام خانوادگی ایرانی.
تحلیل رگرسیون، همه متغیرها را معنادار نشان میدهد، با ضریب تعیین بالای ۸۰ درصد. سبک زندگی نوین، با ضریب ۰.۸۶۵، بیشترین سهم را دارد و در هر مرحله، برتریاش حفظ میشود.
یافتههای میدانی: از هیجان تا آسیب
مطالعات اسنادی و میدانی آشکار میکند که گرایش، ترکیبی از عوامل است و شدت آن به ساختار خانواده و شخصیت بستگی دارد؛ ناکامیها به تغییر عضویت یا جدایی میانجامد. این جنبشها، احساسگرایی را جایگزین تعقل میکنند، تساهل به شریعت ایجاد مینمایند و جرایم اخلاقی-اقتصادی (روابط ناسالم، شهریههای هنگفت) را به بار میآورند. با این حال، تجربه همدلی عاطفی و وجدآمیز برای جوانان جاذبه دارد و ارزشهای بومی را با جهانی ترکیب میکند.
هر دو جنبش، سازمانیافته، استادمحور و رهبرانتخابیاند؛ با تبلیغ چهرهبهچهره، گروه مرجع میشوند. ویژگیهایی چون تناسخ، زبان ساده، تجربهگرایی، لوگوی مشخص، عقلستیزی (اکنکار) و عقلگریزی (حلقه)، و تمرکز بر آرامش و درمان، موفقیتشان را تضمین کرده. عرفان حلقه بومی، فراگیر و آشکار است؛ اکنکار وارداتی، پنهان و جهانی، با معبد زرین در آمریکا.
مقابلهای چندلایه: از نقد تا الگوی اسلامی
در نتیجهگیری، نویسندگان پیدایش این جنبشها را پاسخی به خلأ معنوی تمدن مدرن میدانند؛ نیازهایی که نهادهای رسمی پاسخ ندادهاند. تحولات تاریخی (اصلاح دینی، روشنگری)، اجتماعی (جهانیشدن، سکولاریزاسیون) و روانشناختی (تنهایی، هیجان جمعی) را عوامل جهانی میشمارند، اما در ایران، سبک زندگی نوین را کلید اصلی میبینند – ترویج سبک ایرانی-اسلامی، گرایش را کاهش میدهد.
پیشنهادها، واقعگرایانه و چندوجهیاند: آشناسازی جوانان با آثار جنبشها، بهرهگیری از نظریهپردازان برای تقسیمبندی (بیخطر تا آسیبزا)، آسیبزدایی رسوم بومی، تحلیل محتوای رسانهای و کتابها، بسط مفاهیم ادیان اصلی، نقد آگاهانه رهبران، تدوین مدل عرفان اسلامی جذاب (با روانشناسی نوین)، بانک اطلاعات، هماهنگی مؤسسات، مهار نمادها، پر کردن خلأهای قانونی، مدیریت هیجان جوانان، رویکرد تهاجمی-جبرانی (نقد محتوا و توانمندسازی تشخیص)، جهتدهی اوقات فراغت، ساماندهی اقدامات و تقویت سازمانهای مردمی.
و شگفت آن که در میانه این گرداب التقاطی، تحقیق آشکار میکند خانواده ایرانی با بنیان استوار و کمتأثیرپذیر چونان سنگرگاهی پنهان، بیش از هر ابزار دیگری، روح جامعه را از دام این جنبشها حفظ کرده و نویدبخش بازسازی معنوی از دل سنتهای خودی است.