۰۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۶:۲۹
کد خبر: ۷۹۵۵۱۷
دکتر محبوبی:

ساواک و سیا از درک تحولات انقلابی جامعه ایران بازماندند

ساواک و سیا از درک تحولات انقلابی جامعه ایران بازماندند
دکتر محبوبی در نشست «روایت اسناد لانه جاسوسی» با اشاره به برون‌سپاری امنیت ایران توسط سازمان سیا، این امر را دلیلی بر بازماندن این سازمان از درک تحولات انقلابی جامعه ایران دانست و تاکید کرد که ساواک نیز با تمرکز بر گروه‌های سیاسی، از واقعیت‌های جامعه غافل ماند.

به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، دکتر محمد محبوبی در نشست تخصصی با عنوان «روایت اسناد لانه جاسوسی» که امروز در پژوهشکده تاریخ معاصر با هدف بررسی ابعاد مختلف اسناد به‌جامانده از سفارت آمریکا در تهران در سیاست خارجی ایالات متحده برگزار شد؛ با اشاره به پیچیدگی روابط میان ساواک و سازمان سیا طی سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷، اظهار داشت: این روابط، در عین همکاری گسترده، با سطحی از بدبینی و بی‌اعتمادی متقابل همراه بود؛ به‌گونه‌ای که افسران سیا در تهران نگران افشای فعالیت‌های پنهان خود بودند و در مقابل، مأموران اداره کل هشتم ساواک نیز احتمال می‌دادند آمریکایی‌ها اقداماتی را بدون اطلاع آنان پیش می‌برند.

وی با ترسیم چارچوب نظری بحث در بستر نظم بین‌المللی دوران جنگ سرد افزود: فعالیت سازمان سیا در ایران اساساً در چارچوب مبارزه جهانی با کمونیسم تعریف می‌شد و مأموریت آن مقابله با نفوذ شوروی و اقمارش بود. در این چارچوب، همکاری ساواک و سیا نیز در قالب جمع‌آوری اطلاعات و انجام عملیات‌های ضدجاسوسی مشترک معنا می‌یابد.

دکتر محبوبی توضیح داد: مطالب ارائه‌شده بر مبنای اسناد رسمی ساواک است، اما باید توجه داشت که قرائت اداره کل سوم ساواک از این همکاری‌ها با قرائت اداره کل هشتم تفاوت دارد. اداره کل سوم بیشتر بر مسائل امنیت داخلی و سیاسی تمرکز داشت، درحالی‌که اداره کل هشتم با نگاه ضدجاسوسی، تحرکات بلوک شرق را رصد می‌کرد.

وی با اشاره به سه دوره زمانی روابط ساواک و سیا گفت: می‌توان این روابط را به سه دوره دوره تسلط مستشاران آمریکایی (۱۳۳۵ تا ۱۳۴۲)، دوره استقلال اداره کل هشتم (۱۳۴۲ تا ۱۳۵۱) و دوره تشدید بی‌اعتمادی (۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷) تقسیم کرد.

دکتر محبوبی ادامه داد: در دوره نخست، بخش ضدجاسوسی ساواک عملاً تحت سیطره افسران آمریکایی قرار داشت. در این مقطع، مستشاران اطلاعاتی آمریکا مانند مبرت سنجر در اداره کل سوم ساواک نفوذ کامل داشتند و حتی بر پرونده‌ها نظارت مستقیم اعمال می‌کردند. خاطرات منوچهر هاشمی و مرتضی موسوی نیز این حضور پررنگ آمریکایی‌ها را تأیید می‌کند.

وی افزود: از سال ۱۳۴۲ با ایجاد تغییرات سازمانی، اداره کل هشتم به‌عنوان واحدی مستقل شکل گرفت و با مدیریت سرتیپ منوچهر هاشمی تلاش شد استقلال ساواک در حوزه ضدجاسوسی تقویت شود. از این زمان، روابط با سیا از همکاری درون‌سازمانی به همکاری در سطح نمایندگی سیا در تهران منتقل شد.

به گفته دکتر محبوبی، در این دوره، همکاری میان دو سازمان عمدتاً در قالب کمیسیونی مشترک موسوم به کمیسیون یک انجام می‌گرفت.

وی توضیح داد: کمیسیون یک متشکل از پنج افسر ساواک و پنج افسر سیا بود که به‌صورت مشترک طرح‌های عملیاتی و اطلاعاتی را طراحی می‌کردند. این طرح‌ها گاه جنبه عملیاتی داشتند؛ مانند شنود مکالمات وابستگی بازرگانی شوروی، سفارت چین و کره شمالی یا عملیات‌های تعقیب و مراقبت.

دکتر محبوبی در ادامه با اشاره به نوع ارتباط ادارات مختلف ساواک با نمایندگی سیا گفت: ادارات کل دوم، هفتم و هشتم با سیا رابطه دوطرفه داشتند، اما اداره کل سوم صرفاً به‌صورت یک‌طرفه گزارش‌هایی امنیتی در اختیار طرف آمریکایی قرار می‌داد، از جمله درباره ترور مستشاران آمریکایی، وضعیت اتباع ایالات متحده در ایران، یا حتی رویدادهایی نظیر شهادت آیت‌الله شمس‌آبادی.

وی افزود: از سال ۱۳۵۱، دوره سوم روابط آغاز می‌شود که با تشدید بدبینی همراه است. انتصاب ریچارد هلمز، رئیس سابق سازمان سیا، به‌عنوان سفیر آمریکا در تهران پس از ماجرای واترگیت، نگرانی گسترده‌ای را در درون ساواک ایجاد کرد. مقامات ایرانی این انتصاب را اقدامی غیرمنتظره و نگران‌کننده دانستند. هم‌زمان، با بروز جنگ داخلی لبنان و انتقال پایگاه منطقه‌ای سیا از بیروت به تهران، حساسیت ساواک نسبت به فعالیت آمریکایی‌ها افزایش یافت.

دکتر محبوبی تصریح کرد: با وجود این بدبینی، هیچ اقدام تهاجمی علیه افسران سیا انجام نشد و نظارت‌ها به‌صورت مخفیانه ادامه یافت تا طرف آمریکایی متوجه نشود. از این مقطع، ساواک در گزارش‌های خود از “رصد و پایش” فعالیت‌های افسران سیا سخن می‌گوید.

وی در جمع‌بندی سه دوره روابط ساواک و سیا اظهار داشت: می‌توان گفت همکاری دو سازمان، علی‌رغم استمرار، هیچ‌گاه بر پایه اعتماد کامل شکل نگرفت و هر یک از طرفین دیگری را زیر نظر داشت.

دکتر محبوبی در بخش پایانی سخنانش، به پرسشی مهم اشاره کرد و گفت: همواره در محافل پژوهشی مطرح است: چرا ساواک و سیا نتوانستند انقلاب اسلامی ایران را پیش‌بینی کنند؟

وی در مقام پاسخ گفت: بر اساس اسناد موجود، تا آذر و دی ۱۳۵۷، هیچ نشانه‌ای از نگرانی در گزارش‌های ساواک و سیا دیده نمی‌شود. فعالیت‌های معمول ضدجاسوسی همچنان ادامه داشت و تمرکز مأموران بر پرونده‌هایی مانند چین، کره شمالی و شوروی بود. این در حالی بود که خاستگاه انقلاب، نه در میان گروه‌های سیاسی، بلکه در بدنه اجتماعی و توده‌های مردم شکل گرفته بود؛ جایی که سازمان سیا هیچ منبع اطلاعاتی نداشت.

دکتر محبوبی ادامه داد: ساواک نیز که تحلیل‌های خود را بر گزارش‌های اداره کل سوم مبتنی می‌کرد، از واقعیت‌های جامعه غافل ماند؛ زیرا این اداره تنها بر گروه‌های سیاسی تمرکز داشت و گمان می‌کرد با بازداشت یا کنترل آنان، هیچ تهدیدی کشور را تهدید نمی‌کند. به همین دلیل، سازمان سیا که امنیت ایران را به‌نوعی برون‌سپاری کرده بود، از درک تحولات انقلابی جامعه ایران بازماند.

وی افزود: تنها از ماه‌های پایانی سال ۵۷، به‌ویژه از دی‌ماه، مأموران سیا متوجه خطر جدی شدند و کارشناسانی مانند استنلی اسکودرو که پیش‌تر در ایران خدمت کرده بود، مجدداً به تهران بازگشتند تا وضعیت را بررسی کنند، اما این اقدامات دیرهنگام بود و عملاً نتیجه‌ای نداشت.

دکتر محبوبی در پایان خاطرنشان کرد: شکست سیا و ساواک در پیش‌بینی انقلاب اسلامی، ناشی از غفلت از پیوند عمیق میان ایمان دینی، رهبری امام خمینی(ره) و حرکت مردمی بود؛ امری که از دایره تحلیل‌های صرفاً امنیتی و اطلاعاتی فراتر می‌رفت.

ارسال نظرات