شهید حجتالاسلام بیاضیزاده؛ الگوی عینی «روحانیت تراز انقلاب»
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، شهید مدافع حرم حجتالاسلام سعید بیاضیزاده از جمله روحانیانی است که زندگی کوتاه اما پرنور او نشان میدهد چگونه میتوان در دوران معاصر، مسیر علم، عمل، مجاهدت و عشق به ولایت را در هم آمیخت و الگویی بومی برای «روحانیت انقلابی» آفرید؛ الگویی که از متن روستا آغاز شد، در مدرسه علمیه قم رشد یافت و در نهایت در خاک سوریه به ثمر نشست. مرور برشهایی از زندگی این شهید عزیز تنها روایتی از یک طلبه جهادگر نیست؛ بلکه بازخوانی مسیری است که امروز نیز برای طلاب جوان حوزه میتواند چراغ راه باشد.
ولادت در دامان ایمان
شهید بیاضیزاده در پنجم تیرماه ۱۳۷۳ در روستای حجتآباد بیاض از توابع شهرستان انار چشم به جهان گشود؛ منطقهای ساده، پاک و آمیخته با صفای روستایی که مردمانش زندگی را با ایمان و قناعت گره زدهاند. چنین محیطی نخستین مدرسه تربیتی شهید بود. خانوادهای متدین، احترام به روحانیت، پایبندی به مراسمات مذهبی و صمیمیتی که در روستا جریان داشت، همه دستبهدست هم داد تا شخصیت او از همان کودکی با عشق به مسجد، هیئت، نماز جماعت و آموزههای اسلامی شکل بگیرد.
سال ۱۳۸۰ تحصیلات ابتدایی خود را در همان دیار آغاز کرد. سادهزیستی و درسخواندن در حداقل امکانات، روحیه تلاش و اتکا به خود را در او تقویت کرد. سال ۱۳۸۴ وارد مدرسه شبانهروزی شهید دستغیب انار شد؛ مدرسهای که بسیاری از استعدادهای منطقه از دل آن شکوفا شدهاند. حضور در محیط شبانهروزی، استقلال بیشتر، مسئولیتپذیری و آشنایی با فضای گستردهتر آموزشی، شهید را برای آیندهای بزرگ آماده میکرد.
اما مهمترین انتخاب زندگی او در سال ۱۳۸۷ رقم خورد؛ زمانی که با تصمیمی آگاهانه وارد حوزه علمیه قم شد. طلبگی برای او نه یک مسیر شغلی بلکه پیمانی معنوی بود؛ پیمانی برای خدمت، تبلیغ دین و پاسداری از حقیقت. تحصیل در مدرسه علمیه فاطمی قم او را در معرض اساتید اخلاق، مباحث عمیق اعتقادی و فضای معنوی شهر کریمه اهلبیت(س) قرار داد. دوستانش میگویند از همان آغاز ویژگی برجستهاش «جدیت در درس» و «خلوص در عمل» بود. او طلبهای نبود که تنها به درس بسنده کند؛ از همان سالهای نخست روحیه اجتماعی و ارتباط فعال با جوانان ویژگی بارز او بود.
از مدرسه تا میدان خدمت
یکی از جلوههای زیبا در شخصیت شهید، ایمان به کار تشکیلاتی و فعالیت فرهنگی بود. او باور داشت که تبلیغ دین تنها منبر و کلاس نیست بلکه باید جوانان را در میدان عمل با حقیقت دین آشنا کرد. همین باور سبب شد که در سال ۱۳۹۴ اقدام به راهاندازی کاروان پیادهروی اربعین از منطقه ساقی کند؛ حرکتی که برای روستای آنان بیسابقه بود. او معتقد بود پیادهروی اربعین «کلاس تربیتی» و «سفر معرفت» است؛ مدرسهای که در آن ایمان، صبر، محبت و اخوت اسلامی تمرین میشود. او برای این کاروان هم مبلغ بود هم خدمتگزار، هم مدیر.
روحیه جهادی در شهید بیاضیزاده فقط یک انگیزه قلبی نبود؛ یک انتخاب آگاهانه و فکری بود. او بارها به دوستانش گفته بود: «انسان مؤمن باید در حساسترین میدان، آنجا که حق و باطل رو در روی هم قرار گرفتهاند، حضور داشته باشد.» همین نگاه بود که او را در سال ۱۳۹۵ روانه سوریه کرد؛ جایی که در آن روزها داعشیان خونخوار، حرم اهلبیت(ع) و مردم مظلوم منطقه را تهدید میکردند.
اولین اعزام او در خرداد ۱۳۹۵ و پیوستن به لشکر فاطمیون نقطه آغاز حضور رسمیاش در محور مقاومت بود. سال ۹۴ یک ماه در سامرا در کنار رزمندگان عراقی علیه داعش جنگیده بود؛ تجربهای که نشان داد طلبگی برای او درک عمیقتری از مسئولیت اجتماعی پدید آورده است. او از همان روزها میگفت: «اگر داعش مرا اسیر کند یا شکنجه دهد، تحمل میکنم؛ اگر سرم را ببرند، باز هم صبر میکنم؛ اما هرگز تحمل جسارت به چهارده معصوم(ع) را ندارم.» این جمله را نه برای گفتن بلکه برای عمل کردن بر زبان میآورد؛ و عملش را چند ماه بعد با خون خویش امضا کرد.
وقتی تبلیغ و جنگ در یک مسیر قرار میگیرند
شهید بیاضیزاده برخلاف تصور رایج که مجاهدت را صرفاً امری نظامی میبیند نقش اصلی خود را «مبلّغِ جبهه» میدانست. او بارها میگفت: «رزمندگان باید بدانند برای چه میجنگند. جنگیدن بدون معرفت، ناقص است.» به همین دلیل در خطوط مقدم علاوه بر همراهی رزمی، جلسات اخلاق، تفسیر، روضه و رفع شبهه برگزار میکرد. دوستانش نقل میکنند که گاهی در همان لحظات کوتاه آرامش میان درگیریها برای رزمندگان دعای توسل میخواند و آنان را در غم غربت از خانواده با سخنان توحیدی آرام میکرد.
همکاری تبلیغی–رزمی او از همان سال ۱۳۹۵ در عراق و سوریه شکل گرفت و بهسرعت مورد اعتماد نیروهای مقاومت قرار گرفت. روحیه آرام، حضور مؤثر در میدان، هوش اجتماعی بالا و قدرت اقناع او را به یکی از نیروهای فعال فرهنگی–رزمی تبدیل کرده بود. این ترکیب «تبلیغ و جهاد» همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب بارها درباره روحانیت انقلابی بیان کردهاند؛ روحانیای که فقط در کتابخانه یا پشت میز خلاصه نمیشود، بلکه در میدان خطر در کنار مردم میایستد.
عشق به ولایت فقیه
یکی از ابعاد برجسته زندگی این شهید علاقه شدید و خالصانه به رهبر معظم انقلاب بود. نزدیکان او بارها گفتهاند که توصیه همیشگیاش این بود: «پیرو خط رهبری باشید؛ چون راه نجات همین است.» او ولایتمداری را نه از روی احساس بلکه از روی شناخت و تحلیل باور داشت. برای او امام خامنهای(مدظله) تجسم همان سنت علمی و معنوی حوزه بود که مسیر حق را در زمانه فتنهها نشان میدهد. به همین دلیل انتخابش برای حضور در جبهه مقاومت دقیقاً در امتداد همین نگاه ولایی بود.
در کنار همه فعالیتها و مجاهدتها زندگی شخصی شهید نیز زیباییهای خاصی داشت. روحیات او ترکیبی از فروتنی و شجاعت بود؛ در جمع دوستان بسیار متواضع، خندهرو و صمیمی بود اما در میدان جنگ و موضعگیریهای اعتقادی، محکم، استوار و غیرقابل تزلزل. معنویت در زندگی او همیشگی بود؛ نمازهای اول وقت، قرآن، زیارت عاشورا، توسل و توجه ویژه به اهلبیت(ع) بخش جدانشدنی روزمرهاش بود.
شهادت؛ نقطه اوج یک مسیر عاشقانه
سرانجام در ۲۲ مهر ۱۳۹۵ در منطقه حمات سوریه هنگام انجام مأموریت همراه نیروهای فاطمیون، خمپارهای در نزدیکی او فرود آمد و او را به آرزوی دیرینهاش رساند. شهادت برای او پایان نبود؛ آغاز زیست دیگری بود که اثرش امروز در نسل جدید طلاب و جوانان مؤمن آشکار است.
پیکر پاکش در ۲۷ مهر همان سال با حضور پرشور مردم انار تشییع و در زادگاهش آرام گرفت؛ جایی که اکنون به زیارتگاه دلهای مشتاق تبدیل شده است.
چرا شیخ سعید برای امروز حوزه مهم است؟
زندگی شهید بیاضیزاده برای حوزه علمیه حامل پیامهای روشنی است. او نشان داد که روحانیت انقلابی هنگامی معنا پیدا میکند که علم، تبلیغ و جهاد در کنار هم قرار گیرند؛ طلبهای که درس حوزوی را با حضور اجتماعی و دفاع از حرم اهلبیت(ع) پیوند زد و ثابت کرد که فعالیت علمی، منافاتی با حضور در میدانهای حساس امت اسلامی ندارد. او همچنین یادآور شد که تبلیغ مؤثر تنها به منبر محدود نمیشود؛ بلکه مهمترین و نافذترین شیوه تبلیغ، زندگی مؤمنانه و صادقانه است. مردم، روحانی را زمانی باور میکنند که رفتار، انتخابها و سبک زندگی او تفسیر عینی از تعالیم دین باشد همانگونه که شیخ سعید با عمل خود تبلیغ میکرد. در نگاه او ولایتمداری تنها یک شعار نبود؛ بلکه معیار اصلی تصمیمگیری و جهتگیری طلبه در همه عرصههاست. این ولایتمداری در درس، در رفتار اجتماعی و در حضورش در میدان جهاد کاملاً جلوه داشت.
از سوی دیگر شهید بیاضیزاده نشان داد که طلاب جوان میتوانند جریانساز باشند؛ سن کم مانع اثرگذاری نیست اگر روحیه جهادی و انگیزه الهی وجود داشته باشد. راهاندازی کاروان اربعین، حضور در جبهه مقاومت و فعالیتهای فرهنگی او همگی در جوانی رخ داد و نشان داد که یک طلبه جوان میتواند منشأ حرکتهای بزرگ باشد. و سرانجام او باور داشت که دفاع از حرم ادامه طبیعی رسالت تبلیغی روحانیت است؛ چراکه روحانیت سنگر دفاع از حقیقت است و در زمانه هجوم تکفیریها، بهترین جای دفاع همان جایی است که حرمت اهلبیت(ع) و امنیت امت اسلامی تهدید میشد. زندگی او این حقیقت را ثابت کرد که تبلیغِ راستین، گاهی با قلم و بیان است و گاهی با خون و جان.
سخن پایانی
شهید حجتالاسلام سعید بیاضیزاده تنها یک رزمنده یا یک طلبه نبود؛ او آینهای از نسل جدید روحانیت بود که در عصر پیچیده جنگ نرم و سخت، توانست با ایمان، جهاد، تبلیغ، بصیرت و عشق به ولایت، چهرهای تازه از «طلبه تراز انقلاب اسلامی» ارائه کند.
امروز حوزه علمیه بیش از هر زمان دیگری به چنین الگوهای عینی نیاز دارد؛ الگوهایی که نشان دهند طلبگی نه فقط راه علم، که راه عمل، خدمت و ایثار است. مرور زندگی شهید بیاضیزاده یادآور این حقیقت است که درس و جهاد، تبلیغ و مقاومت، سربازی ولایت و خدمت به مردم، همه یک حقیقت واحدند؛ حقیقتی که در وجود او به زیبایی تجسم یافته است.
روحش شاد و راهش پر رهرو.
مهدی الهی