با قرآن با پیامبر؛
رفتار شناسی پیامبر با فتنه گران
خبرگزاری رسا ـ آنجا که عملکرد منافقین در مواجهه با امنیت عمومی و منافع اسلام بود، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله با قاطعیت وارد صحنه میشد و بر اساس دستورات الهی به مقابله با منافقین میپرداخت. در جریان تأسیس مسجد ضرار توسط منافقین و فتنه انگیری این گروه پیامبر دستور داد تا مسجد را خراب کنند، آن را آتش زنند و زمینش را محل مزبلههای شهر مدینه قرار دهند.
هادی الیاسی
پیامبر خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، اشرف مخلوقات و انسان کامل است. مهبط وحی، معدن رسالت وبه تعبیر قرآن دارای «خلق عظیم».[1] او نرمخویی مهربان،[2] دعوتگری به سوی خداوند و چراغ فروزان،[3] صاحب مقام محمود و والاترین مقام شفاعت[4]و نیکوترین سرمشق برای انسانهاست. [5]
او مبعوث شد تا انسانها را از ظلمات به سوی نور هدایت کند. [6] و این راهبری کاری دشوار بود . اگر پیمودن راه در بیابان ظلمات، مشکل و پرخطر باشد، به طور حتم رهبری یک امت در این مسیر هزاران بار مشکلتر است. طینتی پاک، گوهری اصیل، روحی همچون کوه استوار، همتی همچون آسمان بلند و صبری به اندازه دریا فراخ میطلبد.
از همه اینها مهمتر؛ دلی سرشار از شوق و سری پر شور از عشق میخواهد تا سختیهای راه را به جان بنوشد و راه را از چاه بشناساند تا عاشقان را به سر منزل مقصود برساند.
خوبیها و پاکیها است که از او اسوهای ماندگار میسازد تا خداوند درباره رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) بفرماید: لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللَّهَ وَ الْیَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَکَرَ اللَّهَ کَثیرا؛[7] البته برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
اسوه به معنای الگو گرفتن و سرمش قرار دادن دیگری است، چه آن الگو خوب باشد و چه بد. [8] به همین جهت قرآن اسوه معرفی شده از جانب خود را به صفت حسنه متصف مینماید. او سرمشقی مناسب برای همه انسانها در همه عصرها و نسلهاست. بدون تردید شناختن الگویی با چنین مقام بلند و رفیعی انسان را در پیمودن حرکت به سمت پاکی و درستی و نورانیت یاری خواهد کرد.
البته شناخت پیامبر و بررسی تمام ابعاد شخصیت او ممکن نیست؛ موالیَّ لا أُحصی ثناءَکُم. قرآن کریم در بعضی از آیات خود به پارهای از ویژگی های رسول خدا (صلی الله علیه وآله) اشاره کرده است که از جمله آنها آیه 128 از سوره مبارکه توبه است که در این آیه چهار ویژگی پیامبر در آن بیان شده است: لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم؛ به یقین، رسولى از خود شما بسویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!
یکی از ابعاد شخصیت پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) که میتواند الگویی مناسب برای برپایی حکومت اسلامی و تداوم آن باشد، شیوه برخورد آن حضرت با مخالفان و منتقدان در حکومت نبوی است. بعد از هجرت پیامبر به مدینه و برپایی دولت نبوی گروه های مختلفی به دشمنی و مخالفت با پیامبر و حکومت تازه تأسیس نبوی پرداختند. سران مشرک قریش در مکه و مدینه، یهودیان مدینه، منافقان مدینه و اطراف آن، افراد ناآگاه و مستضعفان فکری که به وسیله رؤسای قبایل و یهود برای دشمنی با دولت نبوی مورد استفاده قرار میگرفتند.
پس از تشکیل حکومت اسلامی مبنای پیامبر، در ابتدا همزیستی با همه شهروندان بود. در چارچوب عدالت و مدارای اسلامی با آنها برخورد میکرد و تا حد اعلا، بدیها، کارشکنیها و دشمنیهای مخالفان را تحمل مینمود. برخورد پیامبر با این مخالفان هرگز از اصل هدایتگری، انصاف، رحمت و عدالت عدول نکرد، در برخی موارد در مقابل دشمنان اسلام با قاطعیت ایستاد. در این کوتاه نوشت به سه دسته از دشمنان و برخی از اقدامات آنها و شیوه برخورد نبوی اشاره میشود.
اول. گروه نخست که به دشمنی و مخالفت خود با حکومت اسلامی و پیامبر برخواسته و درصدد براندازی آن برآمدند، مشرکان بودند. با مهاجرت پیامبر به مدینه و تأسیس حکومت اسلامی مخالفتها و دشمنی مشرکان بیش از پیش شد. حرکت ابوسفیان به همراه دویست نفر از مشرکان جهت کسب اطلاعات و اقدامات ایذایی و افزایش ناامنی برای حکومت اسلام اولین گام برای بروز مخالفتها بود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نیز برای دفع حرکتهای مشرکان مکه غزوات ابواء یا ودّان، بواط، ذی العشیره و سریه نخله را سازماندهی کرد. [9]
تهاجمات گسترده مشرکان مکه در سالهای بعد نشان دهنده عزم جدی آنان برای از بین بردن حکومت اسلامی بود. جنگ بدر و پس از آن جنگ احد و استقرار سه هزار جنگجو در کنار کوه عینین، فراخوان احزاب مختلف و محاصره مدینه در سال پنجم در جنگ خندق و زیر پا گذاشتن صلح حدیبیه از جمله اقدامات و حملات مشرکان برای براندازی حکومت اسلامی بود که با فضل و یاری خداوند و شجاعت و دلیریهای مسلمانان در جنگها و استقامات آنان با شکست مواجه شد.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) در مواجهه با دشمنانی که به کمتر از ساقط کردن حکومت و کشتار مسلمانان راضی نبودند، از اصل عدالت و انصاف عدول نمیکرد و پس از نقض پیمان از سوی مشرکان و فتح با عزت مکه به دست مسلمانان، همه آنها به جز تعداد محدودی مورد عفو و بخشش پیامبر قرار گرفتند. ایشان پس از ورود به مکه فرمود: امروز آنچه را که برادرم یوسف گفت من هم میگویم: «لا تثریب علیکم الیوم، یغفر الله لکم و هو ارحم الراحمین. اذهبوا فانتم الطلقا».[10] اما پیامبر (صلی الله علیه وآله) دستور قتل چند نفر را صادر کرد و فرمود که آنها را هر کجا یافتند اگر چه بپرده کعبه خود را آویخته باشند ایشان را بقتل برسانند.
یکی از آن چند نفر، عبدالله بن سعد نام داشت که قبلا مسلمان شده بود و جزء نویسندگان وحى به حساب می رفت، ولى پس از چندى مرتد شد و به حال شرک برگشت و به نزد قریش رفت. او در مکه به سخن پراکنی علیه پیامبر و استهزاء رسول الله و قرآن میپرداخت. در الدر المنثور در ذیل این آیه «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى...»[11] از مستدرک حاکم از شرحبیل بن سعد روایت کرده که گفت: این آیه در باره عبد اللَّه بن ابى سرح نازل شده، و این عبد اللَّه بعد از آنکه رسول خدا (ص) در سال فتح وارد مکه شد به عثمان برادر رضاعیش پناهنده شد، و عثمان او را در منزل خود پنهان کرد. [12]
دوم. گروه دیگر یهود و دشمنیشان با پیامبر (صلی الله علیه وآله) و حکومت اسلامی بود. پس از ظهور حکومت اسلامی در مدینه این گروه ابتدا پیمانی را امضا کردند و به حمایت از مسلمانان متعهد شدند. اما علی رغم این تعهد دو جانبه، سرناسازگاری با دولت نبوی برداشته و در صدد انحراف مسلمانان و تخطئه دین اسلام و پیامبر برآمدند. قرآن در سورههای آل عمران و بقره مسلمانان را به کناره گیری از یهودیان و عدم دوستی با آنان سفارش میکند. [13]
همچنین یهودیان اطراف مدینه مانند قبیلههای بنی قینقاع و پس از آن بنی نضیر با تکیه بر موقعیت و ثروت خود و حمایت و تشویق مشرکان مکه به دشمنی و جنگ با مسلمانان پرداختند. سومین گروه از یهودیان نیز پس از آن دو گروه، پیمان سیاسی مدینه را نقض کرد و علیه دولت نبوی اقدام نمودند. قبیله بنی قریظه بعد از حضور مشرکان در جنگ احزاب به آنان پیوستند. یهودیان منطقه خیبر نیز پس از همکیشان خود دست به اقدام نظامی علیه دولت نبوی زدند.
رفتار پیامبر (صلی الله علیه وآله) در مواجهه با یهودیان سرشار از عدل و انصاف بود. ابتدا آنها را به عنوان شهروند در دولت حکومت اسلام پذیرفت و اسباب زندگی در کنار مسلمانان را برای آنها فراهم ساخت. حتی پیامبر از اهل کتاب خواست با مسلمانان بر اساس اشتراکات دینی به همکاری بپردازند؛ « بگو: اى اهل کتاب، بیایید از آن کلمه حق که میان ما و شما یکسان است پیروى کنیم که به جز خداى یکتا را نپرستیم، و چیزى را با او شریک قرار ندهیم، و برخى برخى را به جاى خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم. پس اگر از حق روى گردانند بگویید: شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوندیم».[14] حتی پیامبر آنها را به ترک آیین یهودیت مجبور نکرد و تنها از آنها میخواست که پایبند به معاهده نظامی ـ سیاسی مدینه باشند و با دشمنان علیه مسلمانان متحد نشوند. این یهودیان بودند که علی رغم رفتار عادلانه و رحیمانه پیامبر به دشمنی با او و مسلمانان اصرار میورزیدند.[15]
در قرآن کریم آیات بسیاری درباره یهودیان و اهل کتاب نازل شده است که در بسیاری از آنها به تاریخ یهود، پیامبران شان، عقاید انحرافی و موضعگیریهای ناهماهنگ آنان نسبت پیامبران خدا، حضرت موسی و به ویژه نسبت به رسول الله (صلی الله علیه و آله) اشاره دارد؛ «یهودیان پراکنده هستند و برای فساد در زمین و به وجود آوردن فتنه، هر زمان، آتشی به پا میکنند و تلاش میکنند جنگ برافروزند، اما موفق نمیشوند».[16]
برخورد نظامی با یهودیان آخرین ابزار پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود که پس از مذاکره و نقض پیمان از سوی آنان انجام پذیرفت.
سوم. منافقان بودند که دشمنی با اسلام و پیامبر (صلی الله علیه وآله) را از همان ابتدای شکل گیری کلید زدند. قرآن کریم منافقان را افرادی بیمار دل و فریبکار، با ظاهری مسلمان اما باطلی آلوده و شیطان صفت معرفی مینماید. منافقین مدعی ایمان به خدا بودند، در ظاهر به رسالت پیامبر اقرار داشتند، اما ایمان آنان ظاهری بود و نه قلبی. آنان واجبات اسلامی را با سختی و کراهت انجام میدادند، نماز را با سستی و کسالت به پا میداشتند، در برابر مردم ریا کرده و خدا را یاد نمیکردند. [17] بسیاری از آنان اسلام خویش را تغییر داده و به فتنه گری و آشوب در جامعه پرداختند. تعدادی از منافقین در مدینه، بودند و تعدادی از آنان نیز در اطراف مدینه. [18] آنان در پیش آمدهای اجتماعی و حوادث، موضع گیریهای خاص داشتند که هیچگاه با مصلحت جامعه، حکومت اسلامی و مسلمانان یگانگی نداشت. هیچگاه در راستای آرامش و سلامت جامعه قدم بر نمی داشتند و موقعیتهای خطرناکی را با هدف ضربه زدن به حکومت اسلامی و بدنه مسلمان جامعه و در راستای خشنودی دشمنان اسلامی به وجود میآوردند.
قرآن کریم در آیات بسیاری به توصیف منافقین، رفتارها، اهداف و دشمنیهای آنان پرداخته است که بیشترین آنها در سه سوره توبه، احزاب و نساء آمده است. قرآن در سوره بقره و طی آیات 8 ـ 16 چهره و اهداف منافقین را اینگونه ترسیم میکند:
1. ایمان نداشتن به خدا، ادعای ایمان با فریبکاری آشکار.
2. فساد در زمین، دست زدن به کاریهای خلاف مصلحت اسلام و مسلمانان، سرپیچی از دستورات پیامبر. هنگامی که آنان مورد بازخواست قرار بگیرند میگویند: ما فقط اصلاح کننده هستیم! یعنی آنان دارای موضعگیریهای خاصی بودند که با مصلحت نظام اسلام در تعارض بوده و سبب زیان و تباهی در آن بودند.
3. افرادی مغرور که خود را از نخبگان جامعه میپندارند و معتقدند که مؤمنین و پیروان اسلام و پیامبر (صلی الله علیه وآله) افرادی بیارزشند.
4. پیروی از بزرگان و سرشناسان دشمنان اسلام و قدم برداشتن در راه خشنودی دشنمان کینه توز اسلام.
اقدامات تفرقه اکنانه منافقان و دشمنی سرسخت آنان با اسلام و پیامبر بیشمار است. قرآن کریم به تعدادی از این اقدامات کینه توزانه اشاره کرده است. اما امر مهم چگونگی برخورد و مقابله رسول الله (صلی الله علیه وآله) با منافقین است.
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) با امداد از خداوند ابتدا سعی بر آشکار کردن چهره مزوّرانه این گروه میکرد. اقدامات منافقانه و اهداف پلید آنها را افشا میساخت. ایشان با تأکید بر ظاهری بودن اسلام آنها،[19] همدلی آنان با یهودیان و دروغ بودن وعده همکاری آنها به یهودیان،[20] ترس آنها از مشارکت در جهاد، باطل بودن تصور آنها برای ایمن بودن از مرگ در صورت فرار میدان جهاد[21] و برخی دیگر از اقدامات آنان ماهیت حقیقی آنها را برای مسلمانان افشا ساختند و مسلمانان را از حقیقت عملکرد آنها آگاه می کردند.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) تا حد امکان و تا آنجا که خطر جدی از سوی منافقان متوجه حکومت اسلامی و مسلمانان نبود آنها را تحمل می کرد و به حرف آنها گوش میداد. آنها این رأفت و مهربانی پیامبر را حمل بر سادهلوحی او میکردند و میگفتند ما هر چه میگوییم او باور میکند؛ وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُن. [22] خداوند در پاسخ آنها فرمود: بگو زود باوری من لطفی به حال شماست. رسول به خدا ایمان آورده و به مؤمنان اطمینان داد و برای مؤمنان حقیقی شما رحمت کامل است و برای آنها که رسول خدا را آزار دهند عذاب دردناک مهیاست. [23]
اما آنجا که عملکرد منافقین در مواجهه با امنیت عمومی و منافع اسلام بود، پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) با قاطعیت وارد صحنه میشد و بر اساس دستورات الهی به مقابله با منافقین میپرداخت. در جریان تأسیس مسجد ضرار توسط منافقین و فتنه انگیری این گروه[24] پیامبر دستور داد تا مسجد را خراب کنند، آن را آتش زنند و زمینش را محل مزبلههای شهر مدینه قرار دهند.[25]
بازنگری سیره پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) به خوبی بیانگر این حقیقت است که بنیان حکومت ایشان عدالت، عطوفت و قاطعیت در مقابل دشمنان استوار ساخته است. ایشان به دنبال رستگاری جامعه انسانی در سایه توحید و قوانین الهی بود و در این راه از هیچ کوششی فروگزار نمیکرد؛ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُم...؛[26] محمّد (صلی الله علیه وآله) فرستاده خداست؛ و کسانى که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود مىبینى در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او را مىطلبند؛ نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتى که جوانههاى خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پاى خود ایستاده است و بقدرى نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتى وامىدارد؛ این براى آن است که کافران را به خشم آورد (ولى) کسانى از آنها را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمى داده است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. قلم: 4.
2. آل عمران: 159.
3. احزاب: 46.
4. اسراء: 79.
5. احزاب: 21.
6. حدید: 9.
7. احزاب: 21.
8. معجم مفردات الفاظ قرآن، ماده ا.س.و.
9. سیره ابن هشام، ج 2، ص 24، 248، 252.
10. یوسف: 92؛ سیره ابن هشام، ج 4، ص 43 ـ 42، طبقات، ج 2، ص 135، 150.
11. انعام: 93.
12. الدر المنثور ج 3، ص 3.
13. آل عمران: 65 ـ 57؛ بقره: 142 ـ 144؛ سیره ابن هشام، ج 3، ص 51 و ج 1، ص 513.
14. آل عمران: 64.
15. الکامل، لابن اثیر، ج 2، ص 220 ـ 216.
16. مائده: 64.
17. نساء: 142؛ توبه: 64 و 65.
18. توبه: 101.
19. بقره: 8 ـ 16.
20. مائده: 51 ـ 57؛ حجرات: 11 ـ 12.
21. آل عمران: 156؛ احزاب: 13 و 16.
22. توبه: 61.
23. همان.
24. توبه: 107 ـ 110.
25. تفسیر مجمع البیان، ج 5، ص 72؛ تفسیر المیزان، ترجمة سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 9، ص 412.
26. فتح: 29.
701/ح
ارسال نظرات