۲۹ خرداد ۱۳۹۰ - ۲۱:۴۱
کد خبر: ۱۰۷۱۱۲
آشنایی با ادوار علم اصول؛

دانشنامه اصولیان شیعه

خبرگزاری رسا - دانشنامه اصولیان شیعه، به شرح زندگی نامه عالمان اصولی شیعه، روش شناسی، نوآوری ها و تاثیر پذیری آنان از دانشمندان گذشته پرداخته است.
دانشنامه اصوليان شيعه


یکی از ویژگی‏های مهم مکتب تشیع، استفاده از عنصر اجتهاد در گستره نصوص دینی است. این ویژگی، سبب پویایی و تحرک هر چه بیش‏تر این مکتب و نیز کسب توان مناسب در پاسخ‏گویی به موضوعات نوپیدا بوده و هست.

تکامل و گسترش رشته‏های مختلف علوم اسلامی، از جمله دانش فقه، در پرتو همین عنصرِ اجتهاد و نیز تلاش دانشمندان و فقیهان بزرگ و زمان‏شناس صورت پذیرفته است.

بدن شک اجتهاد بر محور چارچوب های مدون و مستدل علم اصول بنیان نهاده شده است و این علم پایه و مقدمه ای اساسی در تحول دانش فقه است.

دانش اصول یکی از پویا ترین دانش های شیعی در طول تاریخ به حساب می آید که کارکردهای ضروری و اساسی این دانش در کنار امکان اندیشه ورزی و ایده پردازی در آن، جذابیت چشم گیری را برای آن به ارمغان آورده است.

با وجود تکامل علم اصول در مراحل گوناگون تاریخی و اندیشه ورزی عالمان گوناگون در مباحث این شاخه علمی، فقدان نگاه های از بیرون یا نبود مطالعاتی منسجم نسبت به تاریخ آن، پیشروی منطقی این دانش را به سمت ایفای نقشی فعال با مشکل روبرو کرده است.

بی گمان یکی از مطالعات تاریخی مرتبط به این علم، پرداختن به سرگذشت و زندگی نامه دانشمندان اصولی و گذرگاه های تحول اندیشه های آن است.

مطالعه سرگذشت اندیشمندان اصولی می تواند راهی به شناخت بخش های ناشناخته و نظریه های در سایه قرار گرفته باز کند.

در چنین مطالعه ای ما قادر خواهیم بود تا میان مطالعات، مکاتب و دیگر شاخصه های اصلی طبقه بندی در این دانش با ویژگی های شخصی دانشمندان پیوند برقرار کنیم و به شناسایی خصلت هایی همچون نوآوربودن یا برخورداری از پویایی در اندیشه میان اندیشمندان اصولی پی برد.

مطالعه ویژگی های مهم دوران زندگی یک دانشمند و وضعیت اجتماعی و دغدغه های وی، ما را در مطالعه نظریه های او یاری می دهد و به آشکار شدن پیوند های نادیده میان نظریه و محیط کمک شایانی می کند.

کتاب دانشنامه اصولیان شیعه به قلم محمد رضا ضمیری، کوششی است در راه شناخت اندیشمندان بزرگ اصولی. در این کتاب زندگی نامه عالم اصولی، روش شناسی، نوآوری ها و تاثیر پذیری های او از دانشمندان گذشته و معاصر بررسی شده است.

در مقدمه این دانشنامه می خوانیم: علم اصول در طول تاریخ از فراز و نشیب های متعددی عبور کرده است و به تدریج از سادگی به پیچیدگی تکامل یافته است.

دسته بندی ادوار و نقطه عطف های تاریخ اصول، بر پایه معیارها، سلیقه ها و دیدگاه های تاریخ نگاران تفاوت می کند که در این نوشتار بر مبنای دسته بندی کتاب تاریخ فقه و فقها تألیف دکتر ابوالقاسم گرجی، تقسیم بندی ادوار علم اصول صورت گرفته است.

فصل اول:

فصل اول که دوره تاسیس نامگذاری شده است به بررسی دانش اصول از دوران ائمه اطهار تا عصر هشام بن حکم پرداخته است.

در عصر نورانی ائمه معصومین(ع)  شاگردان و اصحاب ائمه(ع) قواعد اصولی مورد نیاز برای استنباط احکام را ضمن روایات و احادیثی مطرح کردند، برای نمونه آن بزرگواران واژه های عام و خاص، ناسخ ومنسوخ و... را که بعدها جزء اصطلاحات اصولی تلقی شد، به کار گرفتند.

البته گفتنی است قواعدی که در روایت بیان شده و نیز کیفیت تطبیق و تفریع آنها در آن عصر در مراحل ابتدایی خود بود. امام باقر و امام صادق(ع) برای نخستین بار در جهان اسلام قواعد و اصول را به شاگردان خود القا کردند. شهید صدر در این خصوص گفته است: تردیدی نیست که ریشه اندیشه اصولی در ایام صادقین(ع)در سطح تقکر فقهی شاگردان ائمه یافت شده است و شاهد تاریخی این مدعا، سوال هایی است که در کتاب های حدیث در مورد برخی عناصر مشترک در عملیات استنباط روایت شده؛ سوال هایی که برخی راویان از امام صادق و سایر ائمه(ع) نموده اند و جوابشان را از ایشان دریافت کرده اند.

در این فصل، به بحث هایی همچون ضرورت نیاز به اصول فقه، پیشگامان علم اصول فقه، مباحث اصولی در روایات ائمه پرداخته شده است.

فصل دوم:

دوره تدوین عنوان فصل دوم این کتاب است که به بررسی شرایط تاریخی از هشام بن حکم تا ابن جنید اسکافی می پردازد.

از خصوصیات مورد اشاره در این دوره تاریخی، این است که در این دوره علم اصول استقلال نسبی خود را بازیافته و به صورت مستقل، تالیف و نگارش یافت، ظاهرا اولین نویسنده در علم اصول، هشام بن حکم، شیخ متکلمان امامیه بوده که کتاب الالفاظ و مباحثها را تدوین نموده است. البته گفته شده است که نخستین اثر اصولی از شافعی است ولی از آنجا که هشام پیش از شافعی می زیسته است، تقدم در تالیف برای او ثابت می شود.

در این فصل، امتیازهای دوره تدوین و معیار کتاب اصولی بررسی شده و بیست نفر از دانشندان اصولی به همراه آثار فقهی و اصولی معرفی شده اند.

فصل سوم:

فصل سوم دوره کمال و استقلال نامیده شده است و از ابن جنید آغاز و به ابن زهره ختم شده است.

در این دوره، علم اصول سادگی نخستین خود را از دست داد و به کمال رسید و تا حدودی از آمیختگی با مسایل کلامی، رهایی یافت. شیعه در این عصر که غیبت کبرا به وقوع پیوست به علت دسترسی به امامان یا نواب خاصه، نیاز چندانی به اجتهاد نداشت. در این دوره اولین کسانی که فقه را از شکل نقل متون روایی، خارج ساخته و اجتهاد شیعی را گسترش دادند، ابن ابی عقیل عمانی و ابن جنید اسکافی هستند.

در امتیازهای این دوره اصولی می خوانیم:
1- عرضه فقه براساس قواعد و اصول یاد شده در نصوص دینی؛ به گونه ای که استنباط مبتنی بر اصول و قواعد کلی شده بود، در حالی که در مرحله گذشته تنها به ارائه نصوص اکتفا می شد.
2- جدایی مباحث فقهی از اصولی، زیرا در گذشته با یکدیگر مورد بحث قرار می گرفتند.
3- سید مرتضی در این دوره مباحث اصول فقه را از اصول عقاید جدا کرد.
4- نظریه عدم جواز عمل به خبر واحد، به شیعه نسبت داده شد.

فصل چهارم:

در فصل چهارم که دوره رکود نامیده شده است، به تبیین دوره تاریخی ابن زهره تا ابن ادریس پرداخته است. در این فصل می خوانیم: این دوره از وفات شیخ طوسی تا عصر این ادریس حلی ادامه داشت و پس از شیخ طوسی تا حدود یک قرن، اجتهاد شیعه عملا متوقف شده بود. البته در این عصر، کتاب های متعدد اصولی نوشته شد که مهم ترین آن ها بخش اصول کتاب غنیه النزوع الی علمی الاصول و الفروع بود. هم چنین در پاره ای موارد با شیخ مخالفت هایی صورت می گرفت.

تنها امتیاز این دوره این است که دانشمندان در استنباط به شدت تحت تاثیر آراء و اندیشه های شیخ قرار داشته، بلکه گاهی در تعبیرات نیز از او تقلید می کردند.

در این بخش نیز به زندگی نامه علمی و شاخصه های فکری هشت اصولی پرداخته شده است.

فصل پنجم:

نویسنده فصل پنجم را دوره نهضت مجدد نامیده است و دوره از ابن ادریس تا بعد را بازه زمانی آن قرار داده است.

این دوره تاریخی با اعتراض های شدید ابن ادریس به شیخ شروع شد و سرآغاز تحولات بسیاری بود.

ابن ادریس در ضمن کتاب السرائر خود مباحث اصولی بسیاری را ذکر کرد، البته اگرچه ابن دریس توانست موج عظیمی علیه تقلید گرایی از شیخ طوسی ایجاد کند، اما در آراء و اندیشه های اصولی چندان نوآوری نداشت و در بیشتر آرای اصولی خود تابع مکتب سید مرتضی بود. در واقع او توانست با بازسازی اندیشه های سید مرتضی به نقد مکتب اصولی شیخ طوسی اقدام نماید.

پس از ابن ادریس، محقق حلی در کتاب ارزشمند معارج الاصول، مباحث بدیعی را پایه گذاری کرد. او برای اولین بار بحث استقرا و تبادر و... را مطرح ساخت و پس از او علامه حلی با کتاب های مبادی الاصول، تهذیب الاصول، نهایه الاصول، علم اصول شیعه را وارد عرصه های نوینی ساخت.

این دوره تاریخی که پر حجم ترین فصل این دانشنامه است به اعتقاد نویسنده دارای خصوصیاتی به شرح ذیل است:

1- روح اجتهاد که از کالبد جامعه دانشمندان شیعه رخت بربسته بود، بار دیگر بازگشته و به تدریح تکامل یافت.
2- برخی دانشمندان شیعه به پیروی از بعضی اهل سنت پاره ای از مسائل منطقی را نیز در کتاب های اصول خود مطرح کردند، همین امر سبب شد که علم اصول علاوه بر علم کلام تحت تاثیر مسائل منطقی نیز قرار گیرد.
3- برخی مباحث اصولی که بیشتر در اصول فقه اهل سنت به کار می رفت، وارد اصول شیعه شد و اصولیین شیعه آن ها را طبق مبانی خود نقد و ارزیابی کردند.

نمایه معصومان(ع)، اصطلاحات و اعلام شامل اشخاص،کتاب ها و مکان ها از دیگر قابلت های این دانشنامه اصولی است.     
/909/ز502/ر


ارسال نظرات