حکمت سجده بر تربت سیدالشهداء
اشاره
بر اساس روایات اسلامی سجده گاه انسان در نماز باید از پاکترین خاک ها باشد؛ از این روی شیعه در نمازهای خود خاک سیدالشهداء(ع) را که از پاکترین خاکهاست برای سجده گاه خود برگزیده است و نیز بنابر سفارش ائمه(ع) به آن تبرک می جوید. این نوشتار در صدد پاسخ گویی به این پرسش است که چرا مستحب است که در نماز بر تربت امام حسین(ع) سجده کرد و دلایل عقلی و نقلی آن چیست؟ این نوشتار با الهام گیری از کتاب شریف «سیرتنا و سنتنا» نوشته علامه امینی(ع) به نگارش درآمده و براهینی را در این باب تقدیم خوانندگان محترم می دارد.
دلیل اول: دلیل عقلی انتساب
علامه امینی (ره) در پاسخ به علت سجده نمودن شیعه در نماز بر تربت امام حسین(ع)، با دلیل عقلى منطقى و فراگیر قاعده «نسبیّت» (منسوب بودن اشیاء به اشخاص) پاسخ این پرسش را داده و آن را اینگونه تبیین می کند که: به موجب این قاعده، اماکن و بقاع و اشیاء و سرزمینها و افراد به دلیل منسوب بودن به خدا و اولیاى خدا و اشخاص و سلاطین یا داراى ارزش شده و مورد احترام واقع مىشوند، و یا بىارزش شده و مورد نفرت واقع مىشوند. مثال واضح آن شهر مکه است که به علت منسوب بودن به خدا مورد احترام همه مسلمین است، و کاخهاى سلاطین به دلیل وجود افراد ظالم در آنها مورد نفرت و کینه مردم اند. از طرفی به دلیل وجود این نسبت در این اماکن، احکامى بر آنها بار مىشود.
علامه با طرح قاعده نسبیت و یاء نسبت این سؤال را مطرح می نماید که خاک کربلا منسوب به چه کسی است که به دلیل این انتساب عزیز و محترم است و در نماز سجده گاه قرار داده می شود. او کیست که این خاک به دلیل منسوب بودن به او بدین اندازه مورد احترام است و برگزیده در بین تمام سرزمینهاست ؟
علامه در پاسخ به این پرسش و معرفی چهره پرفروغ سیدالشهداء (ع) می گوید: این خاک منسوب به سیدالشهدا ء(ع) است؛ کسی که کشتى نجات بشر است(1) و مصداق آیه «یا أیَّتُهَا النَّفْسُ المُطْمَئِنَّة» است(2) . او کسى است که خدا از او راضى بود . او حرارت قلب مؤمنین است . او مصداق آیه «مَنْ قُتِلَ مَظْلُوْمَاً» است(3) . او مصداق آیه «وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیْمٍ» است(4) . او کسى است که امام زمان(ع) در حقّ او فرمودند: «السّلام على بن زمزم والصّفاء السّلام على المرمّل بالدماء السّلام على المهتوک الخباء السّلام على خامس أصحاب الکساء السّلام على غریب الغرباء السّلام على شهید الشهداء السّلام على ساکن کربلاء«(5) .او مصداق آیه «وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیْمٍ» است. او کسى است که در لحظه شهادتش ملائکه آسمان و زمین بر او گریستند و آسمان در لحظه شهادتش تیره و تار شد و خون گریه کرد(6) . و این ندا بر اهل عالم شد که «یا أهل العالم! قُتِل الحسین بکربلا عطشانا». خاک کربلا منسوب به اوست . فرزند زهرا (س) میوه دل رسول اللَّه(ص).
روایات فراوانى وجود دارد که زمین کربلا پاکترین و شریفترین زمینهاست، و امام حسین(ع) در آن به شهادت رسیده و دفن شدهاند که به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
کربلا محلّ شهادت امام حسین (ع): حضرت زینب(س) از امّ ایمن روایت مىکند که: «روزى جبرئیل بر پیامبر وارد شد و در ضمن کلامى اشاره به امام حسین(ع) نموده و چنین فرمود: این سبط شما - جبرئیل با دست اشاره به امام حسین(ع) نمود - با جماعتى از فرزندان و اهل بیت شما و نیکانى از امّتت در کنار فرات واقع در سرزمینى که به آن کربلا مىگویند کشته مىشود».(7)
مقام کربلا برتر از کعبه: از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند: «زمین کعبه در مقام مفاخرت گفت: کدام زمین مثل من است و حال آنکه خداوند خانهاش را بر پشت من بنا کرده، و مردم از هر راه دورى متوجه من مىشوند، و حرم خدا و مأمن قرار داده شدهام ؟!! خداوند متعال به سویش وحى کرد و فرمود : بس کن و آرام بگیر، به عزّت و جلال خودم قسم آنچه را که تو براى خود فضیلت مىدانى در قیاس با فضیلتى که به زمین کربلا اعطا نمودهام همچون قطرهاى است نسبت به آب دریا که سوزنى را در آن فرو برند و آن قطره را با خود بردارد، و اساساً اگر خاک کربلاء نبود این فضیلت براى تو نبود و نیز اگر نبود آنچه که این خاک آن را دربردارد تو را نمىآفریدم، و بیتى را که تو به آن افتخار مىکنى خلق نمىکردم؛ بنابراین آرام بگیر و ساکت باش و متواضع و خوار و نرم باش، و نسبت به سرزمین کربلا استنکاف و استکبار و طغیان از خود نشان مده و الّا تو را فرو برده و در آتش جهنّم قرار مىدهم».(8)
قداست کربلا قبل از خلق مخلوقات: از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمودند: «خداوند تبارک و تعالى زمین کربلا را بیست و چهار هزار سال پیش از خلقت کعبه آفرید، و آن را مقدّس و مبارک قرار داد، و پیوسته قبل از خلقت مخلوقات مقدّس و مبارک بود تا آن را برترین زمین در بهشت نمود، و برترین منزل و مسکنى قرارش داد که اولیاء و دوستانش در بهشت در آن سکنی می گزینند».(9)
کربلا ؛ پاکترین بقعه روى زمین: پیامبر اسلام (ص) در ضمن حدیث بلندى مىفرمایند: «کربلا پاکترین بقعه روى زمین، و از نظر احترام بزرگترین بقعههاست، و الحق که کربلا از بساطهاى بهشت است».(10)
کربلا ؛ سرزمین نجات: پیامبرخدا(ص) فرمود: «پسرم حسین(ع) در سرزمینى به خاک سپرده مىشود که به آن کربلا گویند؛ زمین ممتازى که همواره گنبد اسلام بوده است، چنانکه خدا یاران مؤمن حضرت نوح را در همانجا از طوفان نجات داد».(11)
کربلا ؛ ستاره سرخ محشر: امام سجّاد(ع) فرمود: «زمین کربلا در روز رستاخیز، چون ستاره مرواریدى مىدرخشد و ندا درمىدهد: من زمین مقدّس خدایم، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را دربرگرفته است». (12)
کربلا ؛ از خاک بیت المقدس: امام صادق(ع) فرمود: «کربلا از خاک بیت المقدس است». (13)
کربلا ؛ حرم امن: امام صادق(ع) فرمود: «به راستى که خدا کربلا را حرم امن و بابرکت قرار داد پیش از آنکه مکّه را حرم قرار دهد».(14)
دلیل دوم: دلیل نقلی
دلیل دوم بر حکمت سجده بر تربت امام حسین(ع)، احادیث ائمّه(ع) است که روایات متعدّدى بر آن دلالت مىکند که بخشی از آنها را ذکر می کنیم:
حدیث اول: محمّد بن حسن در مصباح به سندش از معاویه بن عمّار نقل کرده است که مىگوید: «امام صادق(ع) کیسه زردرنگى از جنس دیبا داشتند که مقدارى از تربت امام حسین(ع) در آن کیسه بود، و به هنگام نماز آن را بر روى سجاده مىنهاد و بر آن سجده مىنمود». (16) صاحب وسائل الشیعه پس از نقل این روایت آورده است که روای گوید: «سپس حضرت فرمود : سجده بر تربت ابى عبداللَّه الحسین(ع) حجابهاى هفتگانه را پاره مىکند». (17)
حدیث دوم: حسن بن محمّد دیلمى در ارشاد گوید: «امام صادق(ع) بر چیزى جز تربت امام حسین(ع) سجده نمىنمود، و این به دلیل ابراز فروتنى در مقابل خداوند بزرگ بوده است».(18)
حدیث سوم: امام صادق(ع) فرمود: «سجده بر تربت قبر امام حسین(ع) تا زمین هفتم را نور باران مىکند، و کسى که تسبیحى از خاک مرقد امام حسین(ع) را با خود داشته باشد تسبیحگوى حق محسوب مىشود اگرچه با آن تسبیح هم نگوید». (18)
حدیث چهارم: در احتجاج آمده است: «حمیرى نامهاى به امام زمان(ع) نوشت و در آن از حضرت در مورد جواز سجده بر خاک قبر امام حسین(ع) پرسش نمود، و اینکه آیا در این امر فضلى است. حضرت پاسخ دادند : جایز است و در آن فضل است». (19)
علامه(ره) در پایان این بخش می فرماید: «تمام این روایات دلالت بر این امر مىکند که مستحب است انسان براى نماز بجاى استفاده از تربتهاى معمولى از تربت سیّدالشهداء(ع) استفاده کند؛ زیرا عقل و سنّت دو منبع مهمّ شیعه در استنباط احکام از منابع چهارگانه سنّت، قرآن و اجماع و عقل است، و ما در اینجا یک دلیل عقلى و چند روایت از سیره و سنّت اهلبیت براى سجده بر تربت آوردیم؛ حال خود قضاوت کنید».
فضلیت ساختن تسبیح از تربت سید الشهداء
ائمّه اطهار(ع) به غیر از تأکید بر سجده کردن بر تربت سیّدالشهداء(ع) و درست کردن مهر از تربت آن حضرت، تأکیدات فراوانى براى درست کردن تسبیح از تربت سیّدالشهداء(ع) کردهاند، که این خود به تنهائى بیانگر مقام و ارزش تربت سیّدالشهداء(ع) مىباشد که ما براى تیمّن و تبرّک تعدادى از این روایات را ذکر مىکنیم:
حدیث اول: حسن بن محبوب گوید: «از امام صادق(ع) سؤال شد: آیا تربت حضرت حمزه بافضیلتتر است یا تربت امام حسین(ع)؟ حضرت فرمود: تسبیحى که از تربت امام حسین(ع) درست شود و در دست گرفته شود ثواب ذکر گفتن براى صاحب آن نوشته مىشود اگرچه ذکر هم نگوید». (20)
حدیث دوم: مرحوم آل کاشف الغطاء می نویسد: «به طورى که از آثار و اخبار استفاده کردهام و از اساتید خود نیز شنیدهام، اوّلین فردى از ائمّه مسلمین که بر تربت سیّدالشهداء(ع) سجده کرد امام زین العابدین(ع) بود». ایشان در ادامه مىفرمایند: «حضرت سجّاد(ع) پس از اینکه از دفن پدر فارغ شد و فرزندان و یاران آن حضرت را هم به خاک سپرد، مقدارى از خاک جسد پدر بزرگوارش را که در اثر زخم شمشیرها همچون تکّه گوشت شده بود با خود برداشت و در کیسهاى ریخت و سپس آن را به صورت تسبیح درآورد و در دست خود مىگردانید.
مرحوم علّامه مجلسى(ره) در بحار الانوار این روایت را اینگونه بیان فرمودهاند که: هنگامى که امام زین العابدین(ع) را با اهل بیت عصمت و طهارت وارد مجلس یزید نمودند، یزید ابتدا قصد کشتن امام را نمود، دستور داد امام را در مقابلش نگه دارند تا مطالبى را از محضرش بپرسد و امام پاسخ دهد تا در خلال پاسخهاى امام، یزید بهانهاى به دستش بیاید و امام را شهید کند. در خلال سؤالات و پاسخهاى امام، یزید متوجّه شد که امام تسبیحى در دست گرفته و با انگشتانش دانههاى آن را مىگرداند. یزید پرسید: این تسبیح چیست که در دست گرفتهاى و مىگردانى ؟ امام(ع) پاسخ داد: حدیث کرد مرا پدرم از جدّم رسول خدا(ص) که رسول خدا(ص) هنگامى که نماز صبح را مىخواند بعد از نماز با کسى صحبت نمىکرد مگر اینکه تسبیحى را به دست مىگرفت و این ذکر را مىگفت : «اللّهمّ إنّی أصبحتُ اُسبّحکَ واُمجّدک وأحمِدُکَ واُهَلِّلُکَ بعَدَدِ ما اُدیرُ به سُبْحَتی». سپس با هرکسى که مىخواست صبحت کند آن تسبیح را در دستش مىگرفت و مىگردانید بدون اینکه آن ذکر را بگوید، مىفرمود: «آن ذکر حرزى است که هرکس آن را با تسبیح بعد از نماز صبح بگوید از هر بلایى تا شب محفوظ مىماند»، شب که مىشد بعد از نماز عشاء همین ذکر را با تسبیح مىگفت، سپس تسبیح را زیر سرش مىگذاشت و مىخوابید و مىفرمود: «انسان از هر بلایى محفوظ خواهد ماند». من که با تو صحبت مىکنم و تسبیح در دستم گرفتهام و آن را مىگردانم مىخواهم به جدّم رسول خدا(ص) اقتدا کرده باشم. یزید از شنیدن این سخن مبهوت شد، فوراً دستور داد غُل و زنجیر را از گردن امام بردارند و از کشتنش صرفنظر کرد».(21)
حدیث سوم: امام صادق(ع) فرمود: «کسى که با تسبیح تربت امام حسین(ع) ذکر بگوید خداوند ثواب هفتاد دور تسبیح را برایش مىنویسد». (22)
ویژگیهاى تربت امام حسین(ع)
خداوند متعال به میمنت و برکت وجود امام حسین(ع) و یارانشان در سرزمین کربلا، و به خاطر اینکه آن حضرت و یارانشان جانهاى عزیزشان را در راه او فدا کردند خصوصیّات و برکاتى را در سرزمین کربلا و تربت امام حسین(ع) قرار داده که مىتوان گفت که در هیچ خاک دیگرى این خصوصیّات یافت نمىشود.
شفاء در تربت
در روایات فراوانى به این مطلب تصریح شده که این تربت، خوردنش باعث شفاى هر بیماریى است، البته در صورتى که با اعتقاد باشد - که در روایات به ضرورت وجود آن اشاره شده است - البته این نکته هم نباید فراموش شود که به فرموده ائمّه اطهار(ع) خوردن هر خاکى به غیر از تربت امام حسین(ع) حتّى تربت ائمّه دیگر حرام است، چنانکه در حدیثى وارد شده که حضرت مىفرمایند: «خوردن خاک حرام است مثل خوردن مُردار و خون و خوردن گوشت خوک مگر خاک قبر امام حسین(ع)» . (23) امام زمان(ع) در زیارت ناحیه مقدّسه ، به امام حسین(ع) مىفرمایند: «سلام بر کسى که خداوند شفاى (بیماریها) را در خاک مزار او قرار داد».(24)
ایمنى و حفظ مال
«از شخصى نقل کردهاند که وى گفت: حضرت ابوالحسن الرضا(ع) از خراسان بقچهاى برایم فرستادند که در بین آن تربتى بود، به آورنده بقچه گفتم: این تربت چیست؟ گفت: تربت قبر حضرت امام حسین(ع) است ، حضرت ابوالحسن الرضا(ع) جامه یا غیر آن را وقتى به جائى مىفرستند حتماً همراه آن تربت سیّدالشهداء(ع) را قرار داده و مىفرمایند: این تربت به اذن خدا امان و موجب حفظ مال مىباشد».(25)
افزایش رزق و روزى
ویژگى سوم این است که تربت سیّدالشهداء(ع) باعث روزى و زیادى رزق مىشود . ائمّه اطهار(ع) اینگونه تعلیم فرمودهاند که تربت را گرفته و خدا را بحقّ این تربت قسم دهید تا روزى شما را زیاد کند ، چنانکه در روایتى از امام صادق(ع) چنین نقل شده است : قال : «إذا أخَذْتَ من تربة المظلوم ووضعتها فی فیک» زمانى که از تربت مظلوم (امام حسین(ع)) گرفتى و در نزدت قرار دادى ؛ پس بگو : «اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ هذه التربة وبحقّ الملک الذی قبصَها والنبیّ الذی حضنها والإمام الذی حلّ فیها أن تصلّی على محمّد وآل محمّد وأن تجعل لی فیه شفاءً نافعاً و رزقاً واسعاً و أماناً من کلّ خوف و داء».(26)
ایمنی میّت
از اباالحسن(ع) روایت شده که فرمودند: «زمانى که یکى از شما میّتى را دفن مىکند و مىخواهد روى او خاک بریزد، در مقابل صورت میّت قطعهاى از تربت امام حسین(ع) را قرار دهد، و آن را زیر سر میّت قرار ندهد».(27)
اینها بخشهائى از خصوصیّات تربت امام حسین(ع) است که ما به آن پرداختیم ، و جا دارد که بیشتر به آنها پرداخته شود. این ویژگیها و خصوصیات دیگرى که به آنها پرداخته نشد، در عوض شهادت آن حضرت از طرف خداى بزرگ به امام حسین(ع) داده شد. محمّد بن مسلم در این باره روایت مىکند از امام باقر و امام جعفر صادق(ع) که شنیدم فرمودند : خداوند تبارک و تعالى به عوض شهادت امام حسین(ع)، امامت را در نسلش ، شفا را در تربتش ، و اجابت دعا را در نزد قبرش قرار داد ، و زوّار امام حسین(ع) تا هنگام بازگشتشان از زیارت از عمرشان محسوب نمىشود».(28)
با توجّه به دلایل ذکر شده، آیا بهتر این نیست که همه شیعیان و محبّین اهلبیت(ع) در نمازهاى خود بر تربت امام حسین(ع) سجده کنند؟ تربتى که در آن چشمههاى خون جوشیده است. و آیا تربت امام حسین افضل تربتها نیست؟ و آیا این تربت شریفتر از خاک مکّه و مدینه نیست؟ تربتى که صاحب آن نوح(ع) را بهترین وارث است، و ابراهیم(ع) را وارستهترین پسر، و یحیى(ع) را پرشورترین همرزم. شکیباتر از ایوب(ع)، پرشکوهتر از سلیمان(ع)، شعله و شراره ایمان ، مؤذّن معبد عشق ، معمار مدینه قرآنى ، بلندترین قصیده ایثار ، شهادت و آزادى. اللّهمّ هذا حُبّنا ، وهذا حسیننا ، وهذا مأتمه ، وهذه کربلاؤه و هذه تربته ، وهی مسجدنا
پی نوشت ها
1. اشاره به حدیث: «إنّ الحسین مصباح الهدى وسفینة النجاة». نگر: عیون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص60.
2. اشاره به آیه: « یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً». فجر، آیه 28 - 27 نگر: بحار الانوار، ج 44 ، ص 218.
3. اشاره است به آیه: «وَمَن قُتِلَ مُظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَاناً». اسراء، آیه 17. نگر: بحار الانوار، ج 44، ص 218.
4. اشاره است به آیه : «وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیْمٍ». صافات، آیه 37. بحار الانوار، ج 44، ص 226.
5 بحار الانوار، ج 98، ص 318.
6. در اینجا احتمالاً افرادى تصور کنند که این صفاتى که ما براى وجود مقدّس امام حسین(ع) آوردیم غلو باشد ، ما در مقام بیان و پاسخ به این شبهه مطلبى را در همین باب از مرحوم علّامه امینى مىآوریم که در کتاب «سیرتنا و سنّتنا» صفحه 42 آوردهاند ، ایشان مىفرمایند: « با در نظر گرفتن مطالب فوق ، نسبت غلوّ ، حرفى پوچ و بىپایه و بىمعنى است ؛ براى اینکه قبلاً هم گفتیم غلوّ به معناى »تجاوز از حد« است ، و جز در امورى که حدّ و مقیاس آنها معلوم است معنى ندارد ، و ما کجا مىتوانیم آن انگیزههاى محبّت را که در خاندان رسالت است تحدید کنیم: « قُلْ هَلَمُّ شُهَدَاءَکُمُ الَّذِیْنَ یَشْهَدُونَ أَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ هذا». علاوه بر آن ، درباره علم ، اراده ، قدرت ، تصرّف ، رضا ، غضب ، حلم ، عفو ، رحمت ، تفضّل ، کرم و فضائل دیگر اهل بیت هرچه گفته شود و هر قدر - ثناگوى ایشان - در این اوصاف مبالغه کند ممکن نیست آن اوصاف از حدّ و امکان تجاوز نماید . بلى ، غلوّ به یکى از این دو راه تحقق مىپذیرد : یکى اعتقاد به اینکه اهل بیت به چیزى متصفند که خداوند براى آنان قرار نداده است مانند اعتقاد به اینکه خداوند امر عالم را به ایشان واگذار کرده و خود کنار رفته است ، و یا اعتقاد به الوهیّت ایشان ، دیگر اعتقاد به اینکه صفات ایشان مقیّد به قیود امکان نیست . پناهمىبریم بهخدا از اینکه در زمرهجاهلان باشیم »تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یَقُوْلُوْنَ الظَّالِمُوْنَ عُلُوَّاً کَبِیْراً«. این جهت ما است که مو به مو مطابق با سنّت رسول اللَّه (ص) است ، و با عقل و منطق صحیح علمى که دور از آلایش اوهام است موافق مىباشد ، تازه اگر در این عقایدمان کوتاه نیامده باشیم هیچگونه غلوّ و افراطى در آن نیست».
7. کامل الزیارات (ترجمه ذهنى)، ص802
8. کامل الزیارات (ترجمه ذهنى)، ص811 .
9. کامل الزیارات (ترجمه ذهنى)، ص812 .
10. بحار الانوار، ج 98، ص 115.
11. کامل الزیارات، ص269.
12. کامل الزیارات، ص268 .
13. کامل الزیارات ، ص269.
14. کامل الزیارات، ص267 ؛ بحار الانوار، ج 98 ، ص110.
15. بحار الانوار، ج 98، ص 318.
16. بحار الانوار : 98، ص 315 .
17. بحار الانوار، ج 82، ص 334.
18. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 268.
19. بحار الانوار، ج 82، ص 149.
20. کتاب المزار، ص151 .
21. بحار الانوار، ج 45، ص 200.
22. وسائل الشیعه، ج6، ص 456.
23. اصول کافى، ج 6، ص 266.
24. بحار الانوار، ج 98، ص 318.
25. کامل الزیارات (ترجمه ذهنى)، ص844 و845 .
26. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 342.
27. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 215.
28. بحار الانوار، ج 44، ص 221.
/908/ی702/ر