بیداری اسلامی و نهضت جهانی نفی سلطه
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، نشست بیداری اسلامی و مبارزه با سلطه به همت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در قم برگزار شد و طی آن دکتر منوچهر محمدی استاد دانشگاه تهران درباره مبانی برخورد با سلطه به سخنرانی پرداخت.
دکتر محمدی، پیرامون تحلیل وضعیت بیداری، اظهار داشت: سخن های گوناگونی در مورد وضعیت جهانی وجود دارد و میتوان کتاب های زیادی در این حوزه به رشته تحریر درآورد، بنده چند سال پیش نظریه ای در این باره ارائه دادم که چهارچوب این نظریه آن است که بعد از فروپاشی نظام دو قطبی و جنگ سرد، با وجود تلاش های زیاد و ناموفق سیاستمداران غربی در جهت ارائه نظریه ای جدید که قابلیت اعمال داشته باشد؛ نظریه جُرج بوش پدر، تئوری «برخورد تمدن ها» از ساموئل هانتینگتون و نظریه «پایان تاریخ» از آقای فوکویاما نتوانستد موفق شوند و نهایتا ریچارد هاست آب پاکی را روی دست همه اینها ریخت و گفت:«ما وارد عصر بیقطبی شدهایم و چیز دیگری در حال رخدادن است.» و بنده سعی کردم چیز دیگری را بیان کنم که همان برخورد با سلطه است. من خودم را مدیون هانتینگتون میدانم زیرا او تقابل با غرب را دید و به این تقابل با تمدن اسلامی توجه کرد در واقع او به من کمک کرد که از آن استفاده کنم و این نظریه را ارائه دهم.
دکتر محمدی در ادامه به نظریه رقیب نیز اشاره کرد و افزود: نظریه رقیب، نظریه «برخورد تمدنها» است که از سوی ساموئل هانتینگتون مطرح شده است.
نظریات ارائه شده در روابط بین الملل ناکارآمد است
وی در ادامه به نقد نظریه «برخورد تمدنها» پرداخت و گفت: بخشی از حرفهای هانتینگتون درست است و بخشی از آن غلط. این که در قرن بیستم، برخورد وجود دارد، درست است؛ ولی این که میان تمدنها و فرهنگها برخورد وجود دارد، غلط است؛ چون تمدن، مقوله جهانی و بشری است و به بقیه جوامع سرایت میکند، ولی فرهنگ، هویت جوامع است و ضرورتاً قابل انتقال نیست. غربیها سعی کردهاند که این دو مقوله را ادغام کنند، حال آن که این دو، ماهیتاً مغایر یکدیگرند.
وی افزود: بعد از گذشت دو دهه از زمان فروپاشی نظام دو قطبی، نه تنها هیچکدام از نظریات مطرح شده عینیت نیافته و عملی نشده است، بلکه ناتوانی تبیینی و سست شدن بنیاد آنها نیز مورد تایید و تصریح عموم جوامع آکادمیک قرار گرفته است.
این استاد دانشگاه اذعان داشت: برای ابداع این نظریه، ابتدا سیر تاریخی نظام وستفالیایی را ورق زدیم تا پایان جنگ سرد که دولت و ملت به وجود آمد و به دوران موازنه قوای پیمان دستهجمعی و موازنه دوقطبی پرداختیم. انقلاب اسلامی نیز از همان سالهای 41-40 با شعار نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی، برخورد را با این نظام وستفالیایی شروع کرد و با پیروزی انقلاب در سال 1979 که یک حرکت استثنائی کامل بود، نشان داد که این پدیده در جهت مقابله با نظام سلطه است. در ادامه انقلابهای دیگری مانند چین و کوبا رخ دادند، اما آنها در قالب همان نظام دو قطبی بودند و تنها انقلاب ایران، در برابر دو قطب ایستاد.
وی با اشاره به پیشینیه سیاسی انقلاب اسلامی ایران، اظهار داشت: کشور ایران که در اواخر قرن نوزدهم بهویژه پس از شکستهای پی در پی در جنگ با روسیه تزاری تضعیف شده بود و در مقابل تهاجمات نظامی، سیاسی و فرهنگی قدرتهای سلطهگر زمان تاب مقاومت نداشت و نیز با توجه به موقعیت استراتژیکی، صحنه رقابت قدرتهای بیگانه گشته بود، تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جولانگاه نفوذ و رقابت قدرتهای جهان که بازیگران اصلی در نظامهای شکل گرفته جهانی بودند، قرار داشت.
این استاد دانشگاه ادامه داد: پیش از جنگ جهانی اول، ایران که صحنه نفوذ و رقابت انگلیس و روسیه تزاری بود، سلطه بلامنازع انگلیس را پذیرفت و پس از جنگ جهانی دوم نیز امریکا به عنوان ابرقدرت جدید، نقشی اساسی در تحولات سیاسی و اجتماعی ایران داشت. نکته جالب توجه اینکه نهضتهای ضداستبدادی و ضداستعماری در ایران مانند نهضت مشروطه یا ملی شدن صنعت نفت که در این زمان شکل گرفتند و به پیروزی رسیدند، در عین اصالت مردمی، از دخالت و حمایت برخی قدرتهای بیگانه به دور نبود. در نهضت مشروطه، دولت استعماری انگلیس برای کسب نفوذ بیشتر در برابر روسیه تزاری، از مشروطهخواهان حمایت میکرد و در نهضت ملی شدن نفت نیز امریکاییها برای دستیابی به سهمیهای از نفت ایران به حمایت از جبهه ملی برخاستند.
انقلاب اسلامی نخستین حرکت مستقل از بیگانگان در ایران بود
وی گفت: نخستین جرقه حرکت مستقل از نفوذ بیگانگان، نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی بود که در سالهای1960 میلادی، در اوج جنگ سرد و حاکمیت بلامعارض نظام دوقطبی شکل گرفت. امام خمینی با طرح این جمله معروف: «امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر و شوروی از هر دو بدتر؛ همه از هم پلیدتر.»، نخستین فریاد رسای خود را بر ضد نظام ظالمانه و سلطهگرانه جهانی سرداد و با نهضتی اسلامی بهعنوان اولین حرکت مردمی، به نمایندگی از همه مظلومان جهان قیام کرد و با نادیده گرفتن تضادها و رقابت موجود میان قدرتهای بزرگ جهانی، آن را صرفاً بهمنظور تقسیم غنایم دانست و هیچکدام را به سود ملتها تلقی نکرد. نکته جالبتر اینکه دو ابرقدرت جهانی و دیگر قدرتهای بزرگ در شرق و غرب نیز برخلاف رقابت و دشمنیهای شدید خود که در صحنه بینالملل آشکارا مشاهده میشد، به اتفاق، نهضت اسلامی را حرکتی ارتجاعی دانستند و آن را بهویژه پس از قیام 15خرداد سال 1342 محکوم و در مقابل آن صفآرایی کردند.
این استاد دانشگاه بیان داشت: با اوجگیری انقلاب اسلامی در سالهای 1356 ـ 1357 و طرح شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی، این نهضت، شیوه و راهبرد مستقل خود را در عین معارضه با نظام زورمدارانه جهانی ادامه داد و در حالی به پیروزی رسید که نهتنها هیچ دولتی از مجموعه دولتهای جهانی بهویژه بازیگران اصلی نظام دوقطبی، از انقلاب حمایت نکردند، بلکه رژیم مستبد و تحت سلطه شاه از سوی قدرتهای بزرگ شرق و غرب مانند اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری خلق چین، ایالات متحده امریکا و انگلیس حمایت شد که دلیل آن، مواضعی بود که انقلاب اسلامی بر ضد نظام سلطه در پیش گرفته بود.
وی گفت: این موضعگیری و برخورد میان انقلاب و نظام نوپای جمهوری اسلامی از یک سو و نظام سلطهگرانه دوقطبی حاکم بر جهان از سوی دیگر، تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد ادامه داشت، بهویژه در دوران جنگ تحمیلی و تجاوز عراق به ایران که همچنان بازیگران اصلی نظام سلطه به مقابله با جمهوری اسلامی ادامه دادند و از دولت عراق با همه امکانات سیاسی، نظامی و اقتصادی حمایت کردند.
انقلاب ایران آغازگر حرکت جهانی علیه نظام سلطه
این محقق علوم سیاسی بیان داشت: انقلاب اسلامی نه تنها سبب پیروزی ملت ایران بر رژیم ستمشاهی شد، بلکه آغازگر حرکتی جهانی برای درهم شکستن نظامهای زورمدارانه جهانی با تکیه بر بیداری و قیام ملتهای محروم و تحت ستم گشت، انقلاب اسلامی بهعنوان یک انقلاب ایدئولوژیک، با جهانبینی خاص خود که از مکتب اسلام سرچشمه گرفته است، در بعد ملی احیاگر طرحها، برنامهها و نظریات خاص خود برای حکومت و دولتمداری و در بعد جهانی، با توجه به جهانشمولی مکتب اسلام، دارای افکار و نظریات خاص و نظام جهانی ویژه خود است.
وی اذعان داشت: اولین اثر انقلاب اسلامی ایران در لبنان بود که یک اقلیت غیر دولتی به نام حزبالله شکل گرفت و توانست در برابر قدرتها بایستد. در فلسطین دیدیم که نهضت اسلامی شکل گرفت و در ترکیه بعد از تسلط 80 ساله یک نظام لائیک، اسلامگرایان به قدرت رسیدند، همچنین در آیندهنگری که مطرح کردم پیشبینی حوداث جدید را کردم که جهان اسلام آبستن حوادث زیادی است که در جهت تضعیف پایگاههای سلطه حرکت میکند.
دکتر محمدی اظهار داشت: من نظام آینده را در قالب اردوگاه دیدم و از مفهوم قطب استفاده نکردم زیرا قطب، حالت استاتیک دارد ولی در اینجا یک حالت سیال وجود دارد؛ بنابراین عنوان اردوگاه را انتخاب کردم که هنگام جنگ رو به روی هم میایستند. یک اردوگاه، سلطهگراناند و اردوگاه دیگر، سلطه ستیزاناند. که اردوگاه سلطه ستیزان متشکل از مردم، تودههای مردمی و دولتهای برخاسته از مردم است.
این استاد دانشگاه اظهار داشت: تضاد و کشمکش جزء ذاتی جهان است و بر این اساس همواره دو طریق خیر و شر در برابر انسان قرار دارد و این صفبندی در فربهترین صورت خود، گستره جهانی یافته است؛ بنابراین برخورد این دو دائمی است. اردوگاه سلطهگران شامل دولت ایالات متحده آمریکا در مرکز است و تقریباً همه نظام سلطه، این برتری را پذیرفته اند. بعد از امریکا، دول اروپایی که از نظر فکری قویترند در این اردوگاه وجود دارند، سپس کشورهای چین و ژاپن که اگر چه از نظر فکری قوی نیستند ولی پذیرفتند که تحت فکر آمریکا باشند، در آخر نیز برخی از دول اسلامی در این ارودگاه هستند. اما اردوگاه سلطه ستیزان، در مرکز ایران اسلامی را دارد، گروه بعدی شیعیاناند که از لحاظ فکری عقیدتی به ایران نزدیکترند؛ بعد از آن سایر مسلمانها دیده شده اند، سپس کشورهای غیر مسلمان و نهایتاً مردم کشورهای پیشرفته در این گروه قرار دارند.
وی گفت: ایدئولوژیهای غرب که مبانی مادی و ماتریالیستی دارد، عموماً در جهت توجیه نظام سلطه است و حتی اگر برخوردی با نوعی از سلطه دارد، به منظور جایگزین کردن نوعی دیگر از سلطه است. غرب، سیاست را همچون اندیشمند رئالیست ایتالیایی قرن دوازدهم، ماکیاول، بر مبنای دورویی، ریا و فریب تعریف میکند و از بیان آن نیز پروایی ندارد. سیاست قدرت با همین مبانی ساخته و پرداخته شده است. در نتیجه، روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با همین مبانی شکل گرفته است و دیگر جایگاهی برای ایجاد روابط فوق بر پایه مبانی صداقت و صراحت توأم با کیاست وجود ندارد.
اردوگاه سلطه ستیزان بر مبنای فطرت و ارزش های الهی شکل گرفته است
این محقق علوم سیاسی بیان داشت: جنگطلبی جزو خوی ذاتی سلطهگران است که عموماً با سه هدف توسعه حوزه قدرت رقابت با توسعهطلبی رقبا و کسب ذخایر و منافع بیشتر و سودهای گزاف صاحبان قدرت و ثروت شکل می گیرد، درحالیکه اردوگاه سلطهستیزان با ارزشهای نوینی که با فطرت انسانی و خداجویانه او تطابق دارد و در تضاد جدی با ارزشهای سلطهگران است، شکل گرفته است. در این اردوگاه، حق با تودههای محروم است و قدرت از آن ملتهاست و ایمان و باورهای این تودهها بر مبنای کرامت انسانی شکل گرفته است.
وی بیان داشت: ما وارد دوره جدیدی شده ایم که مرزهای جغرافیایی معنای خود را به مقدار زیادی از دست داده است، جنگ سوم جهانی از پیروزی انقلاب اسلامی ایران شروع شد، اما ماهیت و محتوایش با جنگ های دیگر فرق دارد، امروز جنگ یک جنگ تمام عیار فرهنگی، سیاسی، و بعضا نظامی است. جنگ عمودی است یعنی جنگ توده ها با راس هرم که حاکمان هستند، یعنی جنگ مردم با دولت ملت ها یعنی جنگ با سلطه.
وی در نتیجه گیری از صحنه رقابت اردوگاه سلطه ستیزان و سلطه گران، اظهار داشت: تضاد اردوگاه سلطهگران با اردوگاه سلطهستیزان در حد بازی با حاصل جمع جبری صفر است؛ یعنی آنچه را که یکی از دست میدهد، دیگری بهدست میآورد و آنچه را که یکی میبرد، دیگری از دست میدهد.
این محقق علوم سیاسی اظهار داشت: قدرت سخت، در اختیارسلطهگران است در حالی که قدرت نرم در گروه سلطهستیزان است؛ مبانی فکری سلطهگران، ماتریالیزم و سکولاریزم است اما مبانی سلطهستیزان شامل دینگرایی، اسلامگرایی و الهیات رهابخش است.
این محقق علوم سیاسی، گفت: در قرن بیست و یکم، جامعه جهانی پس از عبور از یک دوره گذار، وارد دوره جدیدی خواهد شد که هیچگونه شباهتی با دورههای گذشته نخواهد داشت و آن، شکل گیری دو اردوگاه خواهد بود که در یکی از آنها قدرتهای مستکبر با همه امکانات نظامی و اقتصادی خود حضور دارند و در دیگری، ملتهای مستضعف جهان بهویژه ملتهای مستضعف جهان سوم هستند که با رهبری مسلمانان بیدار و آگاه قیام میکنند و مستکبران را به زانو درمیآورند.
وی ادامه داد: اگرچه دولتهای مستکبر تجهیزات و امکانات تسلیحاتی، نظامی و اقتصادی قابل توجهی دارند، ولی ناچارند در دو جبهه داخلی و خارجی با تودههای بیدار و آگاه وارد جنگی بیامان شوند که در آن شرایط، دیگر آن امکانات قادر به نجات زورمداران نخواهند بود و به یقین همانگونه که خداوند وعده داده است، پیروزی نهایی مستضعفان که همانا وارث و خلیفه خداوند بر روی زمین هستند، تحقق خواهد یافت.
این محقق علوم سیاسی، بیان داشت: جوامع امروزی دیگر حاضر به پذیرش سلطه نیستند و این معنا هرگونه سلطهی فرهنگی، نظامی، اقتصادی و سیاسی را شامل میشود. مردم میخواهند خودشان باشند، آزاد باشند و خودشان تصمیم بگیرند. این حالت حتی به کشورهای اروپایی هم سرایت کرده است و مردم در برخی از این کشورها علیه سلطه اقلیت صاحب ثروت قیام کردهاند. البته انگیزه مسلمانان برای مقابله با نظام سلطه به دلیل خاصیت استکبارستیز این مکتب، از دیگران بیشتر است.
وی ادامه داد: در اندیشه سیاسی برادران اهلسنت، حاکم مسلمان، هرکسی که باشد، حتی اگر ظالم باشد، «اولوالامر» محسوب میشود و اطاعت از او واجب است. اما امروز مردم در کشورهای عربی در مقابل بنعلی، مبارک و... قیام کردند، حال آنکه براساس عقیدهی آنها قیام علیه حاکم جائز نیست. این تابوی غلط در حال فروریختن است، زیرا جوان نمیتواند خودش را قانع کند که اطاعت از یک فاسق فاجر و ستمگر مانند اطاعت خدا و پیغمبر(ص) باشد.
وی با اشاره به اینکه کشورهای استعماری با به راه انداختن جنگ عراق علیه ایران، تحریم های سیاسی و اقتصادی و به راه انداختن جنگ در منطقه و دامن زدن شعله نزاع در عراق و افغانستان، صدور فرهنگ انقلاب اسلامی در مبارزه با استعمار را کند کردند، گفت: امروز مشابهت های زیادی بین حوادث بیداری اسلامی در جهان با انقلاب اسلامی می توان دید که می توان به توده ای و مردمی بودن اعترضات، پیشقراولی جوانان در این نهضت ها و نقش کمرنگ روشن فکران، نقش زنان محجبه، مصمم بودن مردم به اسقاط اصل نظام های استکباری، درگیر نشدن با نیروهای نظامی هم وطن و مداومت در حرکت اعتراضی با وجود دادن صدها شهید و زخمی، اشاره کرد.
نظریه «برخورد با سلطه» در حال تحقق در عرصه بین الملل است
این استاد دانشگاه بیان داشت: نظریه برخورد با سلطه با حوادثی که در حال وقوع است از حال نظریه بیرون آمده و به صورت قانونی کلی در حال بروز و ظهور است. این پروسه و روند مبارزه با سلطه قابل پیش بینی هست که ادامه خواهد داشت تا همه توده های مردم بر سرنوشت خود سیطره پیدا کنند.
در ادامه این نشست، دکتر ستوده، بیان داشت: نظریه پردازی در روابط بین الملل و ایجاد نظریه سیاسی جدید کار بسیار دشواری است به ویژه برای دوران گذار، ایجاد یک نظریه در چارچوبی که بتواند تحولات نظام بین الملل را تحلیل کند و بعد آینده نگری هم داشته باشد نکته مثبت نظریه دکتر محمدی است.
وی بیان داشت: در روابط بین الملل دو نظریه اصلی داریم، لیبرالیسم که بر مبنای ایده آلیزیم است و نظریه رئالیسم، البته در کنار این دو نظریه در مقطعی ایده های سوسیالیزیم هم مطرح شد اما بیشتر تحلیل ها در روابط بین الملل در قالب دو نظریه اصلی است که می توان به نظریات ارتباطات، همگرایی، بازدارنگی، ساده انگاری و در حدود بیست نظریه دیگر اشاره کرد که در پی تبیین روابط سیاسی بین المللی هستند. ادبیات این نظریات از اصول غربی است که در کتاب های ایرانی هم نوشته و ترجمه شده است.
این استاد دانشگاه باقر العلوم(ع) گفت: استفاده از ادبیات بومی و دینی و ابتکاری از نقاط قوت نظریه دکتر محمدی است و از سوی دیگر این نظریه از سوی ایشان سال ها پیش مطرح شده است و امروز در حال اثبات شدن است و از این نظر قابلیت های بالایی دارد و دارای شاخصه های تئوریک قابل دفاعی هم هست، در عین حال سوالاتی درباره این نظریه همچون چگونگی نقش سازمان های بین المللی، وضعیت صلح و جنگ در آینده و فاکتورهای سرعت بخش به این حرکت باید پاسخ داده شود.
در ادامه دکتر محمدی به سوالات دکتر ستوده و حاضران جلسه پاسخ داد. /909/ز502/ر